هایپر مدیا | مرکز جامع خدمات رسانه ها / نگارش روزنامه |
|
|
اندازه فونت |
|
پرینت |
|
برش مطبوعاتی |
|
لینک خبر | جابجایی متن |
|
نظرات بینندگان |
تحجر عامرانه /دکتر محمدصادق کوشکي
- قدرت بسيج احساسي:
بررسي کارنامه وهابيت در قرن حاضر به خوبي ثابت مي کند اين فقه از توان بالايي در بسيج احساسي توانمندي هاي جهان اسلام (به ويژه در بعد نيروي انساني) برخوردار است. تواني که تماما در خدمت تخريب وجهه اسلام و مسلمين به کار گرفته شده و نام اسلام را مساوي تحجر، عقب ماندگي، خشونت و جهالت قرار داده است! راه اندازي تشکيلات القاعده و نظاير آن (از جنبش هاي تکفيري گرفته تا حرکت هايي مانند سپاه صحابه، طالبان و حتي تشکيلات ريگي) به ويژه در نقاط بحراني جهان اسلام مانند افغانستان، عراق (که ايده آل ترين فضا جهت رشد و گسترش تروريسم و خشونت برگرفته از وهابيت به شمار مي آيد) و حتي فلسطين و لبنان به منظور اتلاف نيروهاي جهان اسلام و منحرف ساختن توانايي ها از حل مشکلات و معضلات واقعي و معطوف ساختن اين نيروها به دشمنان فرعي يا ساختگي از جمله مصاديق اين ادعا به شمار مي آيند. به ياد بياوريد برپايي تشکيلات دشمن تروريستي در غزه جهت مقابله با حماس که نيروهاي حماس موفق به جمع آوري بخشي از اين تشکيلات شدند و يا ماجراي اردوگاه نهرالبارد در طرابلس لبنان که نزديک به دو سال کانون توجهات را از رژيم صهيونيستي و تحرکات عوامل سياسي و امنيتي آن در لبنان منحرف و به گروهک مستقر در اين اردوگاه و فعاليت هاي آن معطوف ساخته بود. علاوه بر موارد فوق، مي توان ترويج ناصبي گري مدرن و تئوريزه کردن آن در حالي که اين ديدگاه در يک صد سال اخير تقريبا رو به افول نهاده بود و محوريت دشمني و نفرت افزايي نسبت به تشيع انقلابي با تمرکز بر انقلاب اسلامي (به عنوان سکاندار اسلام ناب در مناسه جهاني حق و باطل) در سياست هاي فرهنگي تبليغي وهابيت، عملکرد هماهنگ با استکبار و صهيونيزم در منازعات خاص جبهه حق و باطل (مانند جنگ سي و سه روزه يا نبرد بيست و دو روزه غزه) در صحنه جهاني و ايفاي نقش مکمل حرکات آمريکا و رژيم صهيونيستي در چنين منازعاتي را نيز به عنوان ديگر دلايل مخالفت جدي حضرت امام با پديده وهابيت گره خورده با آل سعود دانست. شايد بسياري از اين مصاديق پس از رحلت آن يگانه دوران رخ داده باشد، اما وهابيت و آل سعود در پرونده سياه خود حرکتي را ثبت کرده اند که در بردارنده تمامي ويژگي هاي مصاديق فوق به صورتي متمرکز بوده است! کشتار بي نظير حجاج در ششم ذي الحجه سال 1366 در حرم امن الهي!
القاعده برای مقابله با نظام ایران تشکیل شده است
وهابيان به عنوان جريان انشعابي و منحرف در دنياي اسلام سبب بهوجود آمدن ذهنيتهاي منفي بر عليه دين مبين اسلام شدهاند. اين فرقه داعيه بازگشت به اسلام اصيل را دارد، اما عملكردش يادآور دوران جاهليت است و چهره رئوف اسلام را در نزد افكار عمومي جهان به نوعي خشن جلوه ميدهد كه تاكنون دشمنان نيز بدان توفيق نيافتهاند. برهمين اساس، براي شناخت و ريشهيابي اين تفكر راديكال با حجتالاسلام محمدحسن اختري، دبيركل مجمع جهاني اهل بيت و سفير سابق ايران در سوريه به گفتوگو نشستيم. حجتالاسلام اختري القاعده را ساخته و پرداخته غرب براي مقابله با نظام ايران ميداند و معتقد است عربستان بهجز وهابيت اجازه ابراز مذهب ديگري را در اين كشور نميدهد.
به نظر شما ريشه اصلي وهابيت كجا و چگونه شكل گرفته است ؟
وهابيت به دو معناي لغوي و ظاهري است . در ريشه مبنايي و عقيدتي مجموعهاي است برخاسته از افكار فردي به نام عبدالوهاب، كه در حجاز و نجد با مجموعهاي از سران عشاير، وهابيت را شكل دادند. سپس جنگها و مبارزاتي را شروع كردند و توانستند حكومت حجاز را بهدست بگيرند. البته براي تشكيل حكومت و حفظ آن جرايم زيادي
مرتكب شدند.
ريشه وهابيت از نظر مبنايي و عقيدتي به سلفيها برميگردد كه پيرو آراي ابنتيميه است. كتابها و اصولشان متعلق به اوست و از نظر مذهبي مكتب فقهي آنها به احمد بن حنبل، امام طايفه حنبلي، برميگردد. ريشه ديگر آنها سياسي است و آنچه درحال حاضر باقي مانده، ريشه سياسي است كه بنيانگذار آن استعمار انگلستان بوده و كماكان نيز مورد حمايت كشورهاي غربي است.
در راستاي سياست فرقهسازي غرب در جهان اسلام، بهاييت نيز همزمان با وهابيت در ايران بهوجود آمد. برهمين اساس، ما بهاييت را دين نميدانيم. بنابراين ريشه اصلي وهابيت و بهاييت، سياست استعمار انگليس است كه براي اختلافافكني بين مسلمانان و براي مقابله با حكومت عثماني كه تقريبا نفوذش كشورهاي اسلامي را در برگرفته بود، بهوجود آمد. پايگاه و ريشه وهابيت سياست استعمار انگليس و آمريكاست و گروه جديد شكل گرفته با عنوان القائده نيز پرورده غرب است. شايان ذكر است كه ريشه آنها سلفي است؛ البته اين بهمعناي آن نيست كه همه سلفيها اين گونه باشند، بلكه موثرترين فرد از نظر فكري براي آنها ابن تيميه است كه به فتواي او در مباحث اجتماعي عمل ميكنند؛ لذا مجموعه بزرگي از سلفيها و اخباريها بودند و در حال حاضر هم هستند كه معتقد به ابن تيميه و وهابيها نبوده و در عمل ميانهروي را جايگزين افراطيگري كردهاند .
با توجه به اينكه شما چندين سال سفير ايران در سوريه بودهايد، نقش و جايگاه عربستان و اساسا وهابيون را در بين كشورهاي عربي به چه صورت ارزيابي ميكنيد؟
در بدو تاسيس حكومت توسط وهابيت، جنايت و جرايم زيادي را مرتكب شدند تا بر عربستان مسلط شوند؛ سپس كليه آثار اسلامي ازجمله حرم ائمه بقيع (ع) و قبرهاي صحابه شناخته شده و همسران شريف پيامبر(ص) را تخريب كردند. حدود 90 سال پيش مدينه قديم را كلا به بهانه توسعه حرم از بين بردند و حتي آنها به كربلا و عراق نيز حمله كردند و همچنين نسبت به مذاهب ديگر اسلامي (حنفيها، شافعيها و مالكيها) هم فشار زيادي وارد آوردند.
امروزه دركشور عربستان اجازه ابراز مذهب ديگري داده نميشود و لذا اختلافات بزرگي بين وهابيت و مذاهب اسلامي بهوجود آمده كه از آنها اظهار برائت و تنفر ميكنند. وهابيها در طول سالهاي قبل به فكر استحكام خود بودند. البته تا پنجاه سال قبل آنها هيچگونه نفوذي روي كشورهاي عربي نداشتند، اما كم كم به گسترش نفوذ خود در كشورهاي عربي پرداختند .
با توجه به اقدامات وهابيون و القائده در منطقه، ميزان وابستگي آنان به غرب چقدر است؟
بنده معتقدم القائده از نظر تئوري تشكيلاتي و ساختاري يك مجموعه ساخته شده غرب و آمريكا بوده و علت روي كار آمدن آن، مقابله با نظام جمهوري اسلامي ايران است. با پيروزي انقلاب اسلامي، اسلام با عنوان و هويت جديد وارد ميدان شد. غرب و شرق آن روز كه فكر نميكردند اسلام قدرت پيدا كند و داراي حكومت و سياست باشد با پيروزي انقلاب اسلامي و تاسيس جمهوري اسلامي و موفقيت آن، امواجي را در دنيا بهوجود آوردند و غرب احساس خطر كرد. بهخصوص بعد از فروپاشي شوروي كه قدرت شرق از هم پاشيده شد و ضربه بسيار سنگين به كمونيسم و ماركسيسم وارد آمد و ريشههاي اين مكتب از هم گسيخت و امروزه در روسيه و چين و ديگر كشورهاي پيرو آن، حركت مكتب كمونيسم ديگر وجود ندارد و دكترين آن بهطور كامل از هم پاشيده است. لذا غرب احساس خطر جدي كرد كه اين تفكر نو بتواند جايگزين آن حركت شود و آنها شروع به مبارزه با افكار و ايدههاي امام خميني و نظام اسلامي در دنياي اسلام كردند. گرچه در سطح جهاني تاثيرگذار بود ازجمله فروپاشي شوروي، آفريقا و... وقتي احساس خطر كردند، براي مقابله با نظام اسلامي طراحيهاي مختلفي انجام دادند. يكي از طرحهاي آنها براندازي نظام از راه كودتا، جنگ تحميلي و... بودند. وقتي آنها موفق نشدند به يك حركت چند جانبه دست زدند. يكي از آنها ساختن اسلام جديد در مقابل انقلاب اسلامي كه ما در تعبيرمان ميگوييم اسلام امريكايي.
از نظر سياسي براي كشورهاي منطقه كه معتقد به اسلام نبودند، تهديد بزرگي بود. لذا نظامهاي سياسي منطقه مايل بودند تئوري را پيدا كنند كه در مقابل موج انقلاب اسلامي بتواند ساختار حكومتهايشان را حفظ كند و اين بود كه نظامهاي سياسي كشورهاي منطقه درصدد جذب حمايت امپرياليسم بودند تا ساختار حكومتشان دچار خدشه نشود و هم مانع گسترش موج اسلامخواهي در كشورهاي منطقه شوند. درهمين راستا، بهدنبال يك حركت شبيهسازي شده بودند كه در مقابل انقلاب اسلامي قرار بگيرد كه اسلام، حكومت، سياست و اقتصاد ندارد و در قالب نماز، روزه و حركتهاي فردي و ديني است. و در اسلام شئون فردي افراد با خداست نه بهعنوان نظام جامعي كه براي تمام شئون انسان برنامه داشته باشد. و حركتهاي متعددي را شروع كردند در افغانستان حركتهاي اسلامي آغاز شده بود و در مقابل شوروي مقاومت خوبي بروز داده بودند. آنها مجموعههايي را به عنوان طالبان يعني طلبهها تاسيس كردند، مدارسي را در عربستان و پاكستان بهوجود آوردند تا افراد در آنجا درس بخوانند وآموزش نظامي ببينند و بعد تجهيز شوند مجموعه القائده برخاسته از طالبان است. آنها در عربستان فعاليت سياسي را آغاز كردند تا به قدرت برسند، در افغانستان آمدند با مجموعههايي كه آنها را پشتيباني كردند تا طالبان را به قدرت رسانند. در اين راستا دو هدف مدنظر بود: مقابله با انقلاب اسلامي و ارايه چهرهاي خشن از اسلام كه در غرب و كشورهاي ديگر مقبوليت پيدا نكند تا با حركتهاي نظامي و خشن سنتي اسلام را تخريب كنند، .مانند مسئله يازده سپتامبر كه ساخته شده صهيونيزم امريكايي است تا چهره اسلام را در كشورهاي امريكايي و اروپايي خدشهدار كنند و آن را بهعنوان يك حركت خشن در سطح جامعه جهاني معرفي كنند. بعد شروع كردند به مجموعههاي اسلامي فشار آوردن. لذا اين مجموعه بهطور كامل در افغانستان متمايل به مقابله با انقلاب اسلامي و در عراق هم با گروههاي اسلامي كه بعد از صدام روي كار آمدند شروع به مقابله كردهاند، آمريكا موسس و بهوجود آورنده اين تفكر است، اما بهتدريج براي غرب نيز مشكلآفرين شدند، لذا در بعضي موارد به مقابله پرداختند مثل اردن و عربستان سعودي كه آنها را محدود كردند و از ادامه فعاليتشان جلوگيري بهعمل آوردند و اجازه هيچگونه حركتي را ندادند، فقط در كشورهايي كه مقابله با آمريكا شكل ميگيرد، رشد پيدا كرده و دست به فعاليت ميزنند و طبق اخباري كه رسيده در سركوب مسلمانان يمن، القائده و وهابيت نقش داشتهاند، اما در قبال اسراييل و صهيونيزم جهاني هيچ گونه واكنشي ندارند.
نظر شما درخصوص برخورد ظاهري غرب با القاعده و حمايت آن در خفا چيست ؟
درواقع القائده مولود غرب است و در مواردي كه منافع غرب ايجاب ميكند، كاملا از آن حمايت ميكنند و سيستمهاي امنيتي آنها نيز حامي و همراه آن است؛ چراكه اينچنين فرقي ابزار استعمار است وليكن در افكار براي اقناع جهاني و همراهي كشورهاي ديگر بايد آن را محكوم كنند.
پارادوكس و تضادي كه وهابيون و كشور عربستان كه خود پايگاه اصلي اين گروه است نسبت به شيعيان در منطقه و جهان دارند، ناشي از چيست؟
اسباب متعددي براي اين كار وجود دارد از قبيل قشريگرايي و ظاهرگراييهايي كه در فهم قرآن و احاديث شريف نبوي مطرح ميكنند. درواقع نگرش سطحي از اسلام ارايه ميدهند؛ درحالي كه اسلام يك مكتب عقلگرا و منطقي است كه خواه ناخواه دچار تعارض ميشود. مسئله بعدي اخباريون اين است كه درطول تاريخ، آنچه از ظاهر روايات فهم ميكنند، مبناي كار خود قرار ميدهند و در صورت بروز اختلاف، حكم به ارتداد انديشه مخالف ميدهند، مانند وهابيها و ابن تيميه، هركس مبناي آنها را قبول نداشته باشد، كافر ميدانند. لذا بهدليل اختلاف تشيع، آنها ميآيند شيعه را تكفير ميكنند كه ناشي از فهم غلط و نادرست در بينش اسلاميشان است و منشا اصلي آن تعصب و جاهليت كوركورانه است.
علت فشار وهابيون به شيعيان منطقه چيست؟
من اساسا قبول ندارم بگويم اين حركتها عليه شيعه است؛ درحاليكه بيشترين مجموعهاي كه مورد تهاجم قرار ميگيرد شيعيان هستند. چراكه سبب اصلي، سياست استعمار و امپرياليسم غرب و صهيونيزم است. از سوي ديگر، مخالفت آنها تنها با شعيان نيست. در عراق انفجارها هم در مناطق شعيه و هم سني است و حتي علماي اهل سنت را درصورت مخالفت در كشورهاي مختلف ترور ميكنند. با گسترش انديشه انقلاب اسلامي به تعبير مقام معظم رهبري، مردمسالاري ديني در كشورهاي اسلامي احساس خطر ميكنند و از پيشرفت آن احتراز دارند. لذا اين فشار اكثرا بر شيعيان ميآيد و هدف اصلي سركوب، شيعه بودن نيست. علتش ديندار بودن است و لذا به تعبير مقام معظم رهبري برادركشي است. طرفداران وهابيت مسلمانها را ميكشند، مسلمان شيعه و سني، در يمن شيعيان زيدي قرباني ميشوند، در عراق شيعيان و اهل تسنن، در پاكستان و افغانستان شيعه و سني در عين حال سركوب براي شيعه گستردهتر بوده در نهايت وهابيت با كساني كه پيرو انديشه اسلام ناب محمدي(ص) هستند، مخالفند.
بهطور اخص ميتوان به حوادث پس از انتخابات ايران اشاره كرد كه عربستان بعد از اين حوادث فشارهاي خود را بر حزبا... لبنان وشيعيان يمن افزوده است. علت اين موضوع را چگونه ارزيابي ميكنيد؟
بنده فعلا اين ارزيابي را ندارم كه اين كارها با انتخابات ايران ارتباط دارد. در قضيه لبنان چند سال است اين اختلافات وجود دارد.
تعارض فقط در شيعه نيست؛ در گروه «8 مارس» نيز وجود دارد كه سنيها و مسيحيها هم هستند. پس نميتوانيم بگوييم شيعه بودن و انتخابات در جمهوي اسلامي با قضاياي لبنان مرتبط است. لذا، آنها با اسلام ناب محمدي(ص) و همچنين تفكر انقلاب اسلامي مخالفند. علت ورود كشورهاي ديگر(اردن، عربستان) به قضاياي يمن و رويارويي دولت اين است كه ميترسند دولت ديني روي كار بيايد و اين مسئله در فلسطين هم مشاهده ميشود. عليرغم سني بودن مخالفت صورت ميگيرد.
فكر نميكنيد زير سوال بردن نهادهاي قانوني، از سوي نامزدهاي معترض انتخابات، سبب شده عربستان اين امر برايش مشتبه شود كه ايران نفوذ ژئوپلتيك خود را از دست داده و براي همين فشارهاي خود را بر حزبا... لبنان و ساير شيعيان در منطقه افزوده است.
در مسئله انتخابات همانطوري كه در داخل كشور براي بعضي از همين كانديداها و طرفدارانشان و نيز يك عده مخالفين كه مقام معظم رهبري اسم بردند از بدو پيروزي انقلاب با آن مخالف بودند. براي آنها مشتبه شده و دچار جهل و اشتباه هستند و با عينك بدبينانه و جاهلانه نگاه ميكنند. طرفداران طيفهاي ضد انقلاب در خارج هم اين اشتباه را كردند و گول اشتباهات را خوردند. در حاليكه سرچشمه اصلي خود امريكاست و طرفداران آنها در تحليلهاي خودشان هم كاملا اشاره ميكنند كه اشتباه كردند و محاسباتشان غلط بود كه با اختلافات و موضعگيريها نظام تزلزل پيدا ميكند. اين مقدار اشكال ندارد، بگوييم كشورهاي منطقه هم دچار اشتباه در محاسبه شده باشند، اما اينكه بگوييم نتيجه تحولات بعد از انتخابات است، قبول ندارم. ولي خيليها ممكن است دچار اشتباه شده باشند. البته تعدادي متوجه شدهاند و بهتدريج باز هم متوجه ميشوند كه نظام مستحكم و قوي و رهبري بسيار خردمند و قوي و مدير و مدبر است و نظام اسلامي حركت خودش را ادامه ميدهد و موجها و بادهايي كه ميوزند كمكم از بين ميروند و نميتوانند نسبت به نظام و حكومت و اصل نظام ولايت فقيه و ولايت و رهبري خردمندانه تزلزل ايجاد كنند.
اصولا وهابيون به مقولهاي به نام تقريب مذاهب اعتقادي دارند؟
در مساله وحدت اسلامي و تقريب بين مذاهب يكي از پيامدها سازمان كنفرانس اسلامي است كه به آن معتقدند. و از نظر عملي هم ، علماي اسلام و وهابيت در اين كنفرانسها شركت ميكنند. از نظر مبنايي معتقدند بايد وحدت داشته باشيم، از نظر تقريبي معتقد هستند كه بهجاي اختلاف بنشينيم مسايل اختلافي را حل كنيم و به توافق برسيم. خيلي از مسايل فقهي و تاريخي با گفتوگو قابل حل است. به اين شكل نيست كه مذاهب نسبت به هم اختلاف نظر شديد داشته باشند. ما ميدانيم وهابيها و دولت سعودي بسيارشان معتدل و ميانهرو هستند و معتقد به اين تعصبات نبوده و از اين سياست تكفيري حمايت نميكنند و عدهاي هم ممكن است باشند كه اعتقاد به وحدت و تقريب ندارند