هایپر مدیا | مرکز جامع خدمات رسانه ها / نگارش روزنامه |
|
|
اندازه فونت |
|
پرینت |
|
برش مطبوعاتی |
|
لینک خبر | جابجایی متن |
|
نظرات بینندگان |
فتنه گناه اکبر است
|
«در اين فصل به پاره اي از گناهاني که از روي فحوي و اولويت قطعي، بزرگتر از يکي از گناهان کبيره باشد، يا اين که در قرآن مجيد يا نص معتبر، بزرگتر بودنش از يکي از کبائر مسلمه ثابت باشد، مانند فتنه که در قرآن مجيد آن را صريحا سخت تر و بزرگتر از کشتن مي داند. و چون کشتن انساني را به ناحق مسلما کبيره است پس کبيره بودن فتنه هم مسلم است، چون از کشتن بزرگتر مي باشد.» در شدت مبغوضيت فتنه، کافي است که خداوند براي برطرف شدن آن در قرآن مجيد امر به جهاد فرموده و مي فرمايد: «با مشرکين بجنگيد تا فتنه برطرف شود.» در کتاب اسلام و صلح جهاني، تأليف سيد قطب صفحه 56 مي نويسد: «تنها جنگي را که اسلام مشروع دانسته و آن را لازم مي داند، جنگي است که براي اعلاي کلمه خدا باشد. و مقصود از کلمه خدا، حقيقتي است که با ناموس و سنت خلل ناپذيري که براي جهان آفرينش و انسان قرار داده شده، موافقت دارد. سابقا گفتيم همبستگي در طبيعت جهان آفرينش و همکاري در زندگي افراد بشر، دو قانوني هستند که خداوند آن ها را براي ادامه زندگي مي خواهد. آن نظم متناسبي که در ساختمان جهان آفرينش به کار برده شده و مانع از فساد و از هم گسستگي عالم است، و به زندگي نيرويي بخشيده که همواره به طرف ترقي و تکامل پيش مي رود، و تعاون و همکاري را که موجب برقراري خير عمومي براي جميع افراد بشر در طول تاريخ است برقرار مي سازد. اسلام براي هدايت تمام اين مردم آمده است. بنابراين از آثار «کلمه خدا» و «اراده خدا» اين است که اين خير عمومي را که اسلام آورده، به جميع مردم برساند و از هرگونه عواملي که بين مردم و آن حايل شود، جلوگيري نمايد. از اين جهت چنان چه کسي بخواهد، سنگ را وصول اين خير عمومي نسبت به مردم شود، و با نيرو و قدرت بين مردم و آن حايل گردد، چنين کسي دشمن خدا و متجاوز به کلمه خدا و اراده عمومي اوست و بايستي از راه دعوت و تبليغ اين خار سر راه را برداشت و دوباره کلمه خدا را تحقق بخشيد. (و قاتلوهم حتي لا تکون فتنه و يکون الدين کله لله) يعني با آن ها کارزار کنيد تا فتنه نماند و دين يک سره خاص خدا شود. پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله مي فرمايد: «سعي کننده در فتنه (فتنه انگيز)، به خداي بزرگ کافر شده، هرچند مسلمان باشد.»
معني فتنه: هرچند اهل لغت براي فتنه به اعتبار موارد استعمال آن، بيش از ده معني ذکر کرده اند، ليکن مراد از فتنه در اين جا، همان معناي عرفي است که از اطلاق آن متبادر مي شود و آن آشوب کردن و سلب آسايش و آزادي و امنيت از فرد يا جمعيتي نمودن و دو نفر يا بيشتر را به هم انداختن و ايجاد دودستگي کردن و مردم را در شکنجه و آزار قرار دادن است. فتنه، يا در امور ديني است يا دنيوي – فتنه ديني هم چند قسم است: گاهي شخص سعي مي کند که مردم را گمراه سازد و نگذارد دين حق را بپذيرند و به القاي شبهات و شکوک در اين راه به وسيله زبان و قلم مي کوشد. و گاهي به وسيله اذيت کردن و شکنجه کساني که دين پذيرفته اند، مانع قبول کردن ديگران مي شوند. مانند معامله مشرکين مکه با مسلمانان صدر اسلام. و مانند معامله معاويه (عليه الهاويه) با شيعيان حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام.
بنياميه بدترين فتنه ها: حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام در ضمن خطبه نهج البلاغه مي فرمايد: «جز اين نيست که ترسناکترين فتنه ها نزد من بر شما، فتنه بني اميه است (به جهت شدت و طول مدت آن و از بين رفتن قوانين ديني به سبب آن) به درستي که آن فتنه اي است که تاريک و کور (که هدايتي در آن بر جاده شرع نيست، مانند کور در طريق خود تاريک کننده بر اهل دنيا که بهره آن عام است يعني شرش به همه مي رسد و بليه آن خاص است) بر خواص اهل تقوا و ايمان خصوصا بر اهل بيت پيغمبر صلي ا... عليه و آله چه بزرگتر از آن فتنه اي نمي تواند بود که هتک حرمت رسول خدا صلي ا... عليه و آله کردند. حسن و حسين عليهما لسلام را با يارانشان شهيد و کعبه را خراب و مهاجر و انصار را در مدينه کشتار کردند. و قريب هشتاد سال بر منبرها و مناره ها به اميرالمؤمنين ناسزا گفتند و تسلط حجاج لعين به ريختن خون مظلومان و... و هرکس به ديده بصيرت و عبرت در آن نگريست و آن را فتنه دانست و از آن فرار کرد، گرفتار شد. و هرکس از ديدن فتنه بودنش کور شد و به آن ها نزديک گرديد، از آزارشان در امان شد...» به شهادت تاريخ، از صدر اسلام تا اين زمان که قرن چهاردهم است، در هر قرني فتنه هايي در عالم اسلام برپا شده و البته پيدايش اين فتنه ها براي آزمايش خلق و ظاهر شدن صدق و کذب ادعاکنندگان اسلام و جدا شدن خبيث از طيب و پيدايش سعادت نيکبختان و شقاوت بدبختان است؛ و اين موضوع در چند جاي قرآن مجيد يادآوري شده، از آن جمله در سوره عنکبوت مي فرمايد: «احسب الناس ان يترکوا ان يقولوا آمنا و هم لا يفتنون» (آيا مردم گمان کردند همين که بگويند ايمان آورديم رها کرده مي شوند و امتحان نمي شوند.) در قرن اخير در بين فتنه هايي که واقع شده، از همه سخت تر فتنه شيوعيه (توده گري) و فتنه طرفداران ماديگري و شهوتراني و انکار ديانت و روحانيت است که سيل آسا از اروپا و آمريکا به سوي ممالک اسلامي سرازير و بنيان عقيده به مبدأ و معاد از دل ها کنده و به جايش نهال خبيث ماديگري و شهوتراني و خودپرستي و دنيا طلبي را غرس کردند و مسلمانان اين دوره را مصداق حقيقتي آيه شريفه: «فخلف من بعدهم خلف اضاعوا الصلوه و اتبعوا الشهوات فسوف يلقون غيا» قرار دادند. يعني به جاي مردمان با ايمان سابق، مردماني آمدند که نماز را ترک کردند و شهوتراني را پيشه خود ساختند و زود است که آثار گمراهي و هلاکت خود را ببينند. و بالجمله انسانيت و معنويت را از بين جامعه بشري برداشته و همه را از ياد خدا و آخرت بازداشتند و به انواع شهوات و فسق و فجور سرگرم کردند. به طوري که از اسلام تنها اسمي باقي مانده، چنان چه پيغمبر اکرم صلي ا... عليه و آله خبر داد و پس از بررسي حال اجتماع کنوني دانسته مي شود که صفات کماليه انساني از ميانشان برداشته شده و خوي حيواني و شيطاني در آن ها جاي گرفته. مثلا صفت حياء که يکي از صفات عالي انساني است و جلوگيري کننده از هزاران مفاسد و تأمين کننده عفت عمومي است، از بينشان برداشته شده و بي حيايي و هتاکي جاي آن را گرفته است. و همچنين رعايت حقوق و مخصوصا حق والدين که از لوازم اجتماعي بشري است و فوق العاده مورد عنايت ديانت است، از بين رفته و در برابر، تضييع حق و کفران نعمت و ناديده گرفتن احسان و خدمت ديگري جاي گرفته است. تعاون و همکاري و همبستگي و حس عاطفه و رحم و مهرورزي و خيرخواهي و گذشت و مانند اين ها که نظام حيات دنيا و سعادت عقبي، بستگي تمام به آن ها دارد، از بين رفته و در برابر، خودبيني و خودخواهي و سخت دلي و بي مهري و راحت خود و زحمت ديگرطلبي و مانند اين ها جايگزين شده. و همچنين صدق در گفتار و کردار از تمام طبقات برداشته شده و به جايش دروغ و خدعه و غش و کلاهبرداري و حقه بازي جا گرفته است. چنان چه مي بينيد، صاحبان هر جنسي چه تقلب هايي در جنس خود مي کنند و آن را به عنوان صحيح در معرض فروش مي گذارند. و براي رسيدن به مال و تأمين وسايل تشريفاتي مادي خود از هيچ خيانت و جنايتي باکي ندارند. چنان چه مکرر واقع شده که خوراک مسموم را در معرض فروش آورده و جان همنوع خود را به خطر انداخته است. خلاصه مانند حيوانات که هريک از ديگري جدا است و با هم به تناکر و تنافر و قهر و غلبه تلاقي و زندگي مي کنند، شده اند. و هرآن چه ذکر شد، نمونه اي از مفاسد فتنه ماديگري است و اگر بنا به تفصيل شود، از شرحش کتاب ها پر مي شود. ناگفته نماند که از دام هاي مؤسسين و مروجين اين فتنه، تضعيف و از بين بردن روحانيت اجتماعي است. و بزرگترين وسيله ايشان، ايجاد حس بدبيني و سخريه نسبت به ديانت در بين اجتماع خصوصا نسل جوان و سعي در ايجاد فاصله بين اجتماعي و آن هاست، تا از مقامات عاليه ديانت و صفات کماليه انسانيت و نشانه ها و آثار آدميت چيزي نشنوند و حقايق را درک نکنند و آن ها را کور و کر وارد منجلاب فساد کرده و به انواع کثافات و شهوات سرگرم نمايند. و بزرگترين حربه آن ها در اين هدف، حربه اتهام است. گاهي آن ها را بي خبر از اوضاع جهان و از تمدن مي خوانند. و زماني ايشان را مانع ترقي اجتماع مي نامند. گاهي مي گويند دنيا طلب و رياست خواهند، چون ترقي اجتماع مانع رياستشان است، جلوگيري مي کنند. و غير اين ها از اتهامات. و بر هيچ مسلمان فهميده اي پوشيده نيست که تمام اين ها صرف اتهام و از واقع و حقيقت عاري است.
بدعت و جاسوسي: از جمله فتنه هاي ديني، بدعت گذاردن در دين است. کساني که طريقه تازه در اسلام احداث نموده و مسلمانان را متفرق ساختند و سبب پيدايش هزاران فتنه و فساد در عالم اسلام گرديدند، بدترين فتنه انگيزانند. از جمله فتنه ديني، جاسوسي براي کفار است نسبت به چيزهايي که بايد بين مسلمانان پنهان باشد. چنان چه در سوره نساء درباره منافقين مي فرمايد: «هرگاه به آن ها مطلبي راجع به امنيت و ناامني برسد آن را فاش مي کنند.» مجلسي از بيضاوي در معني آيه نقل کرده: يعني چيزهايي که مايه امن يا خوف باشد آن را فاش مي کنند. برخي از مسلمانان سستنهاد، شيوه شان چنين بود که چون خبري از قشون اعزامي رسول خدا صليا... عليه و آله به آن ها مي رسيد، يا پيغمبر صليا... عليه و آله آن ها را از وحي الهي نسبت به پيروزي يا شکست خبر مي داد، آن را فاش مي کردند و اين خود باعث ناراحتي و مفسده بود، و اين آيه فاش کردن آن چه را که در افشاي آن مفسده است، مذمت مي فرمايد.
پراكندگي جماعات ديني: ازجمله فتنه ديني است، جمعي را كه با هم يكدل و يک جهت متوجه خدا و به ياد پيغمبر و امام خود هستند، بين آن ها جدايي انداختن و ايشان را متشتت و متفرق ساختن يا به قوه قهريه يا به القاي شبهه و بدبيني بين مأمومين نسبت به امام جماعت و پيشواي ديني، يا مأمومين را نسبت به يکديگر، و خلاصه اتحاد قلوب را که موجب هر خيري است و مقصود شارع مقدس است مبدل کردن به تناکر و جدايي که موجب هر شري است و مبغوض شارع مقدس است.
گناه فتنه از قتل بزرگتر است: چنان چه اشاره شد گناه فتنه ديني از قتل نفس، به نص قرآن مجيد، بزرگتر است. زيرا قتل نفس تنها از بين بردن حيات موقت و عاريه دنيوي و در حقيقت خلاصي از شرور و آفات اين عالم است. ولي فتنه ديني سبب قطع حيات ابدي و بي بهره شدن از نعمت هاي جاويدان است و همان اندازه که عالم آخرت از دنيا بزرگتر و مهمتر است، بلکه قابل قياس نيست، همچنين فتنه ديني هم از قتل نفس بزرگتر و مهمتر مي باشد.
قتلي که از سر بريدن بدتر است: حضرت سجاد عليه السلام مي فرمايد: «آيا شما را از کشتني که از سربريدن بدتر است خبر بدهم؟ گفتند بلي. فرمود: آن که کسي را بکشد و هلاک کند به هلاکت هميشگي. گفتند: آن چيست؟ فرمود: او را گمراه کند از اعتقاد به نبوت حضرت محمد صلي ا... عليه و آله و ولايت علي عليه السلام و او را وادارد به راه غير خدا و پيروي از طريقه دشمنان علي عليه السلام به طوري که آن ها را (دشمنان علي عليه السلام را) امام خود بداند و منکر امامت و فضيلت آن حضرت شود. پس اين است همان کشتني که مقتول بدبخت را هميشه در دوزخ قرار مي دهد و جزاي کشنده او هم جاودان بودن در آتش است.» به علاوه فتنه هاي ديني غالبا منجر به کشتارها مي گردد.
فتنه دنيوي: فتنه دنيوي از قتل بدتر است. زيرا اولا کسي که آتش فتنه را برمي افروزد و عده اي را به آن آتش مي سوزاند، به طوري آن ها را ناراحت و در شکنجه مي اندازد که هر روز برايشان قتل است و خلاصه اگر آن ها را يکدفعه کشته بود، راحت تر بودند. و ثانيا غالب فتنه ها منجر به قتل ها و ملحقات آن يعني زخم زدن و ناقص کردن اعضا مي گردد. و شهيد مي فرمايد: کشتن ناحق، گناه کبيره است و در حکم قتل نفس است جنايت رساندن به اعضاي بدن (مانند دست، پا، چشم و غيره). بايد دانست که هر فتنه اي که مفسده و ضررش بيشتر باشد، گناهش نيز بزرگتر است.
فتنه به کفر و شرکت نيز تفسير شده: ناگفته نماند که بيشتر مفسرين، فتنه را در آيات مذکور، به کفر و شرک تفسير کرده اند. و در روايتي که از حضرت باقر عليه السلام در تفسير آيه «حتي لا تکون فتنه» رسيده، فتنه را شرک معنا فرموده است. و اين معنا با آن چه در معني متبادر و ظاهر از فتنه که گذشت، منافاتي ندارد. چون ظاهرا مراد از روايات و کلمات مفسرين، بيان سبب فتنه است. زيرا هيچ فتنه اي نه ديني و نه دنيوي از مؤمن حقيقي صادر نخواهد شد. چنان چه حضرت اميرالمؤمنين در صفات متقين مي فرمايد: «خوبي از ايشان اميد داشته و بدي از آن ها ايمن است.» يعني کسي که نور ايمان در قلبش داخل شده، مردم همه از شرش در امانند. پس فتنه انگيز يا کافر و مشرک باطني و ظاهري است، يا اگر مسلمان باشد، هنوز از ظلمات کفر و مراتب شرک خلاص نشده و دلش به نور ايمان منور نگرديده است.
جاسوسي براي ظالم: از موارد مسلم فتنه، جاسوسي کردن براي حکام و ظلمه است و بزرگي مفسده و خطر آن و اکبر بودنش از قتل پرظاهر است که يک جاسوسي و فتنهانگيزي ممکن است سبب چه قتل ها و جنايت ها که بشود. مانند معقل، جاسوس ابن زياد لعين که سبب گرفتاري و کشته شدن حضرت مسلم و هاني بن عروه گرديد. بلکه فجايع کربلا و پس از آن، مستند به فتنه اين جاسوس ملعون است.»
آنان که محکوم کردند و آنان که محکوم نکردند
|
آنان كه محكوم كردند
آيتالله نوريهمداني، آيتالله مكارمشيرازي، آيتالله جواديآملي، آيتالله سبحاني، آيت الله علوي گرگاني محمود احمدينژاد (رييسجمهور)، هيئت دولت، آيتالله آمليلاريجاني (رييس قوه قضاييه، علي لاريجاني (رييس مجلس)، مجمع تشخيص مصلحت نظام، آيتالله علمالهدي، آيتالله محمدي ريشهري (نماينده وليفقيه در سازمان حج و زيارت)، آيتالله محمد يزدي (رييس جامعه مدرسين حوزه علميه قم)، حجتالاسلام پورمحمدي (رييس سازمان بازرسي كل كشور)، محمدباقر قاليباف (شهردار تهران)، حجتالاسلام محسن قرائتي، محسن رضايي (دبير مجمع تشخيص مصلت نظام)، نمايندگان مجلس شوراي اسلامي، فراكسيون كارگري مجلس، فراكسيون اقليت مجلس شوراي اسلامي، شورايعالي انقلاب فرهنگي، جبهه پيروان خط امام و رهبري، حجتالاسلام کاظم صديقي، سازمان بسيج مستضعفين، جامعه اسلامي دانشآموختگان سياسي، اتحاديه جامعه اسلامي دانشجويان، بسيج دانشجويي و انجمن اسلامي دانشجويان علوم پزشكي، اتحاديه انجمنهاي اسلامي دانشجويان و دانشآموزان، دفتر تحكيم وحدت، سازمان بسيج حقوقدانان، بسيج طلاب حوزه علميه نبي اكرم(ص)، سازمان بسيج دانشآموزي تهران بزرگ، سرپرست سازمان اوقاف و امور خيريه، جامعه الزهرا حوزه علميه خواهران قم، وزارت دفاع، جامعه ايثارگران انقلاب اسلامي، تشكلهاي اساتيد جامعه اسلامي كارمندان، نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاهها، شوراي هماهنگي تبليغات اسلامي، انجمن روزنامهنگاران مسلمان و...
آنان كه محكوم نكردند
تا شامگاه روز چهارشنبه، يازدهم دي ماه، حجتالاسلام هاشميرفسنجاني، ميرحسين موسوي، سيدمحمد خاتمي، سازمان مجاهدين انقلاب، حزب كارگزاران سازندگي و بسياري ديگر از چهره هاي معروف به اصلاح طلب هيچ واكنشي در مقابل اين بيحرمتي از خود نشان ندادند و هتك حرمت به نام حضرت ابا عبدالله و به عزاداران امام حسين(ع) را محكوم نكردند. اين در حالي است كه مهدي كروبي، مجمع روحانيون مبارز و جبهه مشاركت با بيانيههاي خود راهي خلاف جهت ملت مسلمان ايران را پيموده و به تمجيد تلويحي از هتاكان
پرداختند