هایپر مدیا | مرکز جامع خدمات رسانه ها / نگارش روزنامه |
|
|
اندازه فونت |
|
پرینت |
|
برش مطبوعاتی |
|
لینک خبر | جابجایی متن |
|
نظرات بینندگان |
امام نقشه های بزرگی داشت /فائقهالسادات ميرصمدي - محمدحسين بدري
در يكي - دو سال پاياني عمر گرانبهاي امام خميني، اتفاقهاي مهمي افتاد. از جمله كشيده شدن جنگ به پايتخت با موشكهاي تقويتشدهاي كه شورويها به صدام داده بودند، قبول قطعنامه، عزل منتظري، تغيير قانون اساسي، ارسال پيام تاريخي امام به گورباچف رهبر اتحاد جماهير شوروي، انتشار پيام برائت درباره اسلام آمريكايي و حكومت آلسعود و پيام استقامت خطاب به فرزندان انقلاب اسلامي در ايران و سراسر جهان. امام خميني نامهاي به ميخاييل گورباچف نوشت و محمدجواد لاريجاني، مرضيه دباغ و آيتالله جواديآملي را براي ابلاغ آن به مشهورترين چهره بلوك شرق، مأمور كرد. لاريجاني در آن زمان معاون علياكبر ولايتي در وزارت خارجه بود و به دليل آشنايي با زبان و قاعدههاي ديپلماتيك، كار مهمي در اين سفر به عهده داشت.بيش از 20 سال از اين اتفاق بزرگ ميگذرد. پيرمردي كه در محله جماران در خانه كوچكي زندگي ميكرد و به نفر اول يكي از دو قطب دنياي آن روز، نامه نوشت: «اگر بخواهيد گرههاي كور اقتصادي سوسياليسم و كمونيسم را با پناه بردن به كانون سرمايهداري غرب حل كنيد، نهتنها دردي از جامعه خويش دوا نكردهايد كه ديگران بايد بيايند و اشتباههاي شما را جبران كنند كه امروز اگر ماركسيسم در روشهاي اقتصادي و اجتماعي به بنبست رسيده است، دنياي غرب هم در همين مسايل البته به شكل ديگر و نيز در مسايل ديگر گرفتار حادثه است. جناب آقاي گورباچف، بايد به حقيقت روي آورد...»
كسي به امام خميني(ره) پيشنهاد كرد به گورباچف نامه بدهد يا طرح خودشان بود؟
لجستيك كار را تا جايي كه در جريان هستم برايتان توضيح ميدهم. 10 سال با ارزش ابتداي انقلاب در زمان حيات امام(ره) بود و خيلي چيزها را ميشود از اتفاقهاي آن زمان فهميد.مسئله پيام امام خميني(ره) به گورباچف، يكي از كارهاي ويژه امام بود كه من فهم و برداشت خودم را از اين كار ميگويم. اين حركت يك كارويژه بود كه نظير ديگري نداشت. امام با هيچ رهبري چنين رفتاري نكرد. اين كار فقط درباره شوروي سابق صورت گرفت و از اول تا آخر، ايده شخص امام بود.
چطور براي سفر به شوروي و بردن پيام عازم شديد؟
يك روز بعدازظهر، مرحوم حاج احمد آقا به من زنگ زد و گفت امام چنين تصميمي دارد و فعلا محرمانه است. امام پيشنويسي تهيه كرده بودند و گفتند: «آن را بگير و بدون اينكه با كسي در ميان بگذاري، بخوان و نظرت را به ما بگو كه اگر لازم شد، تصحيح كنيم.» پرسيدم حضرت آيتالله خامنهاي - رييسجمهور - در جريان هستند؟
امام گفتند: بله. گفتم پيام را ميخوانم و درنهايت با آيتالله خامنهاي مشورت ميكنم.
آن زمان معاون وزير خارجه بوديد، درست است؟
بله، و البته مسئوليت مذاكرات 598 هم با من بود. پيام را در 48 ساعت 10 - 15 بار با دقت زياد خواندم. درمجموع، شش اصلاحيه نوشتم كه پنجتاي آن، در حد اصلاحهاي عبارتي بود. اما اصلاح ششم خيلي مهم بود. در اين بند براي امام نوشتم: «شما نظرتان اين است كه «ماركسيسم» مرده و «پرسترويكا» و «گورباچف» ميخواهند چيز ديگري جايگزين و ماركسيسم را احيا كنند. اين احتمال را بايد بدهيم كه شايد اينها به ماركسيسم علاقه دارند و ميخواهند ماركسيسم را روغنكاري كنند تا دوباره كار كند! خيلي از سياستمداران دنيا معتقد بودند گورباچف ميخواهد كاري كند كه ماركسيسم دوباره جان بگيرد. حضرت امام(ره) پنج بندي را كه مهم نبود، پذيرفتند. اما اين اشكال آخر را نپذيرفتند و گفتند: «نه. ميخواهم اين جملهها در متن باشد.» پنج اشكال ديگر انجام شد، اما مورد آخر به همان شكل اوليه ماند.
يادتان هست آن پنج مورد چه بود؟
اشكالهاي خيلي كوچك و جزيي بودند. مثلا در بعضي جاها عبارتها را مأنوستر كرديم كه روسها بفهمند. چون ميخواستيم اين پيام در سطح جهاني مطرح شود، بايد از عبارتهاي ساده و قابل فهم استفاده ميكرديم.
پس از آن خدمت آقاي خامنهاي رسيدم و اين اشكالها را گفتم. ايشان هم گفتند تصحيحها را بايد خدمت امام بدهيم كه نظر بدهند.
بعد حاج احمد آقا گفت: «مسئله مهم مقصود امام(ره) از انجام اين كار است كه بخشي از آن مربوط به ارتباط ما و مسكو پس از ماركسيسم ميشود. ايشان اعضاي هيئت را معرفي كردند و گفتند مسايل ديپلماتيك اين سفر را شما نظارت كنيد و قبل از مذاكره با گورباچف، با وزير خارجه شوروي «ادوارد شواردنادزه» - كه بعدها رييسجمهور گرجستان شد - جلسهاي بگذارم و او را توجيه كنم كه اين پيام براي چه صادر شده و چطور بايد با آن برخورد كنند.» در ملاقات با امام بعد از سفري كه رفته بودم ايشان گفتند: «آقاي لاريجاني آن مسئله درست بود يا نه؟» متوجه شدم كه ذهن امام با اشكالي كه گرفتم و اعمال نشد، كاملا درگير است. بعد از ملاقات با «شواردنادزه» و سفري كه به روسيه رفتيم، كاملا با امام همعقيده شدم. امام درست متوجه شده بودند. آن ها ميدانستند ماركسيسم مرده و اصلا حرفي از نجات آن مطرح نشد.
اگر بخواهيم پيام امام به گورباچف را دستهبندي كنيم، بايد بگويم امام خميني(ره) با اين كار از سه ميدان وارد بحث شد. ميدان اول همين بود كه ماركسيسم مرده و مثلا اينطور نبود كه بگوييم شوروي به دليل ناكارآمدي حكومت، سقوط ميكند و بعد ماركسيسم ميتواند حكومت بهتري ايجاد كند. براي دليل سقوط و مرگ ماركسيسم، امام دليلهايي داشت كه در پيامشان هست. پاسخ اين سئوال كه چرا ماركسيسم مرد هم در پيام امام هست. ميدان دوم، بعد از ماركسيسم است و اينكه شوروي بعد از ماركسيسم چه مشكلي دارد؟ پاسخ حضرت امام اين بود كه مهمترين چالش شوروي پس از ماركسيسم، فريب خوردن رهبران شوروي از در باغ سبز غرب است. نكتهاي كه امام به آن توجه كرده بود، خيلي مهم و جالب است.
ميدان سومي كه امام در پيام به گورباچف وارد آن شدند، طرح روابط ايران و روسيه بعد از ماركسيسم است. اين استراتژي داهيانهاي بود كه بعد هم در دوران رياستجمهوري آقاي رفسنجاني دنبال شد و نتيجههاي ويژهاي داشت.
از طرح اين حرفها ميخواهم به اين نتيجه برسم كه امام در همه كارهايش نقشهها و استراتژيهاي بزرگ داشت. وقتي صدام به ايران حمله كرد و هواپيماهايشان فرودگاه ما را زدند، امام در تلويزيون گفتند: «ديوانهاي آمده و سنگي انداخته!» بعد استراتژي مقاومت مردمي را مطرح كردند و پاي آن ايستادند تا پيروز شد.
غرب، چه در سبزي را به روسها نشان داد كه شوروي گرايش به غرب داشت؟
آن روز اهميت اين نكته را به دقت متوجه نشديم، بعد از فروپاشي شوروي و حتي امروز تازه ميفهميم مسئله در باغ سبز غربيها براي روسها كه امام مطرح كرد، چقدر اهميت دارد. امام قاطعانه به گورباچف گفت: «مواظب باشيد حالا كه شما ميخواهيد از شر ماركسيسم رها شويد در چالش بعدي كه در باغ سبز غربيهاست، گرفتار نشويد. غرب به شما نقشهاي نشان ميدهد كه اگر به سمت آن برويد، فكر ميكنيد وارد بهشت ميشويد. اشتباه نكنيد!» امام يك جايگزين نشان داد و آن ها را به اسلام دعوت كرد. از اين كار امام دو - سه نكته زيبا دريافتم. يكي اينكه گرايش سكولار را از ذهن آن ها پاك كند. به همين دليل در پيام امام، بحثهاي فلسفي هست. بحثهاي فلسفي امام براي اثبات اين است كه نميتوان همه پديدهها را در عالم ماده توجيه كرد. امام به آن ها ميگويد اسلام را براي جايگزيني سيستم غرب جدي بگيريد و براي نفي ليبراليسم غربي انگشت روي ماهيت سكولار آن ميگذارد.
نتيجه دوم من از پيام امام اين بود كه معتقد بودند از روز اول انقلاب اسلامي، بايد اين پديده را به دنيا معرفي كنيم. اينكه اگر مي خواهيم انقلاب را در دنيا مطرح كنيم، بايد آن را به شكل منظم و نظاممند درآوريم. از روز اول پيروزي انقلاب، امام ميگفت: «نبايد اين انقلاب محدود به ايران باشد و بايد در سطح جهاني مطرح شود.»
در جريان پيام به گورباچف، امام يك استراتژي جديد معرفي كردند و گفتند در دنيا بايد باب گفتوگو را باز كنيم؛ هم در مبنا و هم در اتفاقهاي روزمره كه با آن مواجه ميشويم.
آن زمان پيشبيني درباره ارتباط تهران - مسكو براي دوره پس از ماركسيسم چه بود؟
امام طراح اين رابطه و پيام به گورباچف آغاز اين رابطه بود. يكي از مسئوليتهاي من در هيئت، اين بود كه براي روسها مسئله را كاملا روشن كنم و بگويم اين پيام ضمن مطالب و سرفصلهاي مختلف، اين استراتژي را هم دارد. لازم است توجه كنيم در همان آغاز دوران پيروزي انقلاب ما، روسها به افغانستان حمله كردند.
حضرت امام(ره) بلافاصله سفير روس را فرا خواند و با لحن تندي با او حرف زد. به سفير روس گفت: «با حمله به افغانستان اشتباه بزرگي را مرتكب شديد و با خفت شكست ميخوريد و بيرون ميرويد.» سفير روسيه، بعد از پايان دوران مأموريت در ايران، كتابي نوشت و در آن از اينكه رهبر يك كشور جهانسومي با او با لحن تند حرف زده و به او گفته با خفت شكست ميخوريد، خيلي ناراحت شده بود. روسها آن زمان خيلي غرور داشتند و برايشان سنگين بود كسي با اين لحن با آن ها صحبت كند. تقريبا دو سال به پايان جنگ مانده بود كه فرماندهان سپاه به امام خبر دادند، شوروي تعدادي موشكهاي دوربرد به صدام داده كه ميتوانند تهران را بزنند. من از طرف امام مأمور شدم بروم و با «گروميكو» كه بهتازگي رييسجمهور شده بود، مذاكره كنم. گروميكو 30 سال وزير امور خارجه روسيه بود. انساني بسيار پيچيده با ويژگيهاي خاص كه در مذاكرههاي سنگين با غرب، هميشه پرچمدار بود. گورباچف آن زمان تازه رييس «پليبرو» شده بود. با هيئتي به مسكو سفر كرديم و وارد مذاكره بسيار سخت و سنگيني شديم.
در جايي از جلسه «گروميكو» عصباني شد و گفت: «سن تو به اندازه نوه من است، با من اينطور صحبت نكن!» گفتم باشد، برويم سر اصل قضيه. «گروميكو» گفت: «بياييد اين دعواها را كنار بگذاريم و حرف بزنيم. شما در افغانستان مجاهدان را كمك كرديد و باعث شديد ما در افغانستان شكست بخوريم.»
گروميكو گفت: «شما در شكست ما از افغانستان نقش داشتيد و ما هم الان به عراق كمك ميكنيم.» گفت: «پيشنهاد يك معامله دارم، كاري كنيد ما آبرومندانه از افغانستان بيرون برويم. ما هم درعوض به صدام ميگوييم شهرهايتان را بمباران نكند يا به شما كمك ميكنيم كه بنيه دفاعيتان را قوي كنيد.»
وقتي از اين سفر برگشتم، به سرعت گزارشي خدمت امام دادم. جلسهاي در خانه حاج احمد آقا تشكيل شده بود كه من و سران قوا در آن حضور داشتيم. امام كليت ايده را پذيرفتند، اما يك جمله بيشتر نگفتند. فرمودند: «ما در افغانستان كاري نميكنيم كه به ضد ملت افغانستان تمام شود.» بعد هم از اتاق بيرون رفتند. اين اخلاق امام خميني(ره) بود كه اگر نميخواستند وارد بحثي شوند، آن جا را ترك ميكردند.
چه كسي تركيب هيئت عازم به مسكو را تعيين كرد؟ شأن حضور شما، آيتالله جواديآملي و خانم دباغ
چه بود؟
من كه معاون وزير امور خارجه بودم و از اول در جريان نوشتن و ارسال اين پيام قرار گرفتم. آيتالله جواديآملي به عنوان كسي كه شأن فلسفي دارد و از موضع دين حرف ميزند در سفر همراه ما بود. خانم دباغ هم نماينده زن مسلمان ايراني بود. امام ميخواست چهره زن ايراني فعال، كوشا و با سابقههاي درخشان اجتماعي را به روسها نشان دهد. در اين هيئت علاوه بر حمل پيام و نظارت بر خواندن صحيح آن، وظيفه معرفي اعضاي هيئت را هم داشتم. امام تأكيد كرده بودند سابقه خانم دباغ را براي گورباچف شرح دهم. من هم به تفصيل اين كار را انجام دادم. گورباچف با حيرت به اين خانم متين نگاه ميكرد. وقتي شنيد خانم دباغ سابقه زنداني شدن و شكنجه را دارد و مدتي فرمانده سپاه همدان بوده، متحير شد. امام با هوشمندي اعضاي اين گروه سه نفري را انتخاب كردند و همين كارشان هم براي روسها پيام داشت.
خودتان پيام را خوانديد؟
پيام امام به گورباچف هم به زبان فارسي، روسي و براي اطمينان بيشتر ترجمه انگليسي هم همراهمان بود. بعضي مواقع كه فهم مطلب كمي سخت بود، ميگفتم ترجمه انگليسياش را بخوانند و بعد از مترجم توضيح ميدادم. در آن جلسه روسها فقط گوش كردند و رفتارشان طوري بود كه حس كرديم موفق شدهايم و پيام امام تأثير خودش را گذاشته است.
قرار سفر «شواردنادزه» براي پاسخ به پيام امام چطور تنظيم شد؟
دقيقا يادم نيست، چند روز طول كشيد تا گورباچف جواب داد، اما چند هفته بعد «ادوارد شواردنادزه» وزير امور خارجه دولت گورباچف به ايران آمد.
شب قبل از آمدن «شواردنادزه» خدمت حاج احمد آقا رفتم تا درباره جلسه فردا حرفها و كارهايمان را هماهنگ كنيم. سر يك مسئله خيلي بحث كرديم. امام ميگفتند: «به پاي شواردنادزه بلند نميشوم» اصرار داشتم همانطور كه آن ها به ما احترام گذاشتند و «فول پروتكل» برخورد كردند، همانطور با آن ها برخورد كنيم. اين كار در ديپلماسي جهاني هم يك عرف بود. اگر ما آن ها را تحويل نميگرفتيم، تبعات اين كارمان را در سفرهاي بعد ميديديم. هر كار كرديم، امام راضي نشد به پاي شواردنادزه بلند شود. آخر قرار شد شواردنادزه با آيتالله جواديآملي وارد جلسه شوند كه بهانه بلند شدن و احترام گذاشتن آيتالله جواديآملي باشد، نه شواردنادزه. باز هم ديديم اين كار ممكن است در آن جلسه عملي نباشد. درنهايت به اين نتيجه رسيديم كه در اتاقي از ميهمانان پذيرايي كنيم و بعد امام داخل شوند. با اين كار همه به احترام ايشان بلند ميشدند و قضيه حل ميشد.
جلسه قرائت پيام گورباچف در پاسخ به امام، جلسه سختي بود و فضاي سنگيني داشت، كه امام با يك عرقچين و شمد وارد جلسه شدند و همه متعجب شديم. لباس رسمي هم نپوشيده بودند.
امام چند دقيقه بيشتر در جلسه نماند و به نشانه اعتراض وسط حرفهاي شواردنادزه كه پيام گورباچف را ميخواند، بلند شد و گفت: «انشاءالله آقاي گورباچف سلامت باشند. به ايشان بگوييد من ميخواستم افق بزرگتري جلو شما باز كنم. ميخواستم دريچهاي به دنياي بزرگ، يعني دنياي بعد از مرگ كه دنياي جاويد است، براي آقاي گورباچف باز كنم و محور اصلي پيام، آن بود.»
امام زماني كه اخبار راديو و تلويزيون خودمان را ميشنيد و روزنامههاي همينجا را ميخواند و به زبان خارجي جز عربي مسلط نبود، چطور ميتوانست نقطه اشتراك غرب با ماركسيسم را در سقوط بفهمد، اصل مسئله را از كجا ميفهميد؟
ظاهر قضيه همانطور بود كه شما ميگوييد. يعني امام، پيرمردي بود كه هر روز راديو را كنار گوشش ميگرفت و به اخبار گوش ميداد و روزنامه ميخواند. راستش جواب اين سئوال را نميدانم و نميدانم به اين اطلاعات چطور دسترسي پيدا ميكرد. اما ميدانم كه مرد با خدايي بود و همه كارهايش براي خدا بود. انسان بسيار باهوش و تيزبيني بود. به اتفاقهاي دنيا دقت ميكرد و علاقه بسيار به مسايل كارشناسي و جلسههاي بحث جدي داشت. امام خيلي خوب همه چيز را ميفهميد.
چطور فهميد مرگ كمونيسم نزديك است. هنوز ديوار برلين سرجايش بود و جنگ سرد جريان داشت. زماني كه حتي كوچكترين نشانهاي از سقوط كمونيسم وجود نداشت، چطور گفت صداي شكستن استخوانهاي كمونيسم به گوش ميرسد؟
بحث مرگ ماركسيسم در آن زمان بسيار داغ بود. مثلا خانم «مارگارت تاچر» گفته بود: «ما نبايد اشتباه كنيم، گورباچف نميخواهد ماركسيسم را كنار بگذارد.» خانم تاچر با دسترسي به همه امكانات تحليلي غرب، نظري اشتباه درباره شوروي داشت. بايد اعتراف كنم كه من هم كمي
ترديد داشتم.
ميدانستم ماركسيسم زنده و فعال نيست، ولي فكر ميكردم اين ها مدتها ماركسيسم را نگه ميدارند. به همين دليل به جمله تاريخي امام در پيام به گورباچف ايراد گرفتم. گفتم اين جمله كمي ملايمتر شود كه اگر ماركسيسم يك دوره 20 ساله ديگر هم كار كرد، پيشبينيها و حرف ما بياعتبار
نشود.
اما امام ميان برداشتهاي مختلف و تحليلهاي متفاوت دنيا به نظر روشن و قاطعي رسيده بودند كه تا آخر هم پاي آن ايستاده و معتقد بودند اتفاقي كه در شوروي افتاده، فقط به دليل بد كار كردن و اشتباههاي دولتمردان نيست. به نظرم اين برداشت بسيار حكيمانهاي بود و با حساب و كتاب معمولي به چنين برداشتي نميرسيم. اين هم از تيزهوشيهاي ويژه امام بود.
امام مرگ آن مكتب را پيش از موعد ديدند. بنيان استدلال امام بر اين بود كه مكاتب مادي نميتوانند دوام بياورند و بر همين استدلال هم معتقد بودند كه مكتب مادي غربي هم دوران آخري دارد كه دير يا زود فرا ميرسد.