هایپر مدیا | مرکز جامع خدمات رسانه ها / نگارش روزنامه |
|
|
اندازه فونت |
|
پرینت |
|
برش مطبوعاتی |
|
لینک خبر | جابجایی متن |
|
نظرات بینندگان |
آیا آقایان میخواهند برگردند؟/محمدکاظم انبارلویی
رخدادهای ناگوار هشت ماهه اخیر پس از اعلام نتایج دهمین دوره ریاست جمهوری این سئوال را در آستانه سالروز 22 بهمن مطرح کرده که؛ آیا سران قانون شکن می خواهند برگردند و بی مهری های خود به نظام را جبران کنند؟ پاسخ این سئوال با موضع گیری های اخیر آقایان خاتمی، کروبی و موسوی، منفی است.
همه فکر می کردند رفراندوم 9 دی ماه پایانی بر ناآرامی ها و ماجراجویی های فرقه سبز باشد. اما از موضع گیری کروبی و موسوی علیه مجازات محاربین و نیز تکرار ادعاهای آقای خاتمی مبنی بر مواضع قبلی برمی آید آن ها همچنان بر طبل آشوب و قانون گریزی می کوبند.
موسوی در تازه ترین اثر خود پس از بیانیه هفدهم در پاسخ به ده سئوال (در گفت وگو با سایت کلمه) صریحا می گوید: «اعتقاد ندارم که انقلاب به اهداف خود رسیده است.» وی نظام را به استبداد متهم می کند و از معارضان و محاربین که به حکم قانون در زندان ها هستند به عنوان پاک ترین فرزندان ملت یاد می کند. در نظر او اغتشاش گران روز عاشورا که عمدتا از منافقان و گروه های الحادی و بهایی بودند، مردم خداجو هستند. او این جماعت زندانی را فرزندان پاک ملت توصیف می کند.
او تأکید می کند که قانون اساسی وحی منزل نیست و می توان آن را تغییر داد. او خشونت های روز قدس، 13 آبان، 16 آذر و از همه مهمتر روز عاشورا را تجمعات مسالمت آمیز نامیده و علی رغم غیرقانونی بودن آن ها می گوید: «حق مردم [بخوانید معارضان و محاربان نظام] است.»
نکته مهم در پاسخ های وی تأکیدش روی تنوع عقاید و اندیشه در شبکه اجتماعی است که آمریکایی ها طی یک دهه آن را غنی سازی کرده اند تا به جان ملت ما بیندازند.
اخیرا آمریکایی ها در ساماندهی به اصطلاح شبکه اجتماعی که فقط در مناطق اعیان نشین و ثروتمند شمال شهر تهران بیشتر ظهور دارد، حکم کرده اند همه کسانی که با نظام زاویه یا فاصله دارند و حتی با آمریکا مخالف هستند در شبکه پذیراییم و می توانند ارتباط خود را با مرکزیت معارضه با نظام از طریق فیس بوک و تویتر داشته باشند.
کروبی و خاتمی و موسوی طی هشت ماهه گذشته نه تنها در مقام نفی این شبکه نبوده اند، بلکه هر از چندی با تصریح و تلویح بر عضویت خود در شبکه اجتماعی که آمریکایی ها مدیریت آن را از طریق سفارت انگلیس به عهده دارند، تأکید و مهر تأیید می زنند.
این که چرا این جماعت به این روز افتاده اند، مشخص است. آن ها تمامی پل های پشت سر خود را خراب کرده اند و وقتی به عقب برمی گردند، هیچ پل یا مسیر سالمی برای بازگشت نمی بینند.
اخیرا شورای هماهنگی به اصطلاح جبهه اصلاحات با صدور بیانیه ای اعلام کرده اند: «ما در راهپیمایی 22 بهمن با نماد سبز شرکت می کنیم تا فریاد زنیم زندانیان سیاسی را آزاد کنید.»
این اعلام نشان دهنده آن است که آن ها هنوز سر جنگ دارند.
روز 22 بهمن روزی است که همه ملت ایران بدون تشخص و بدون تمایز در راهپیمایی شرکت می کنند و اتحاد ملی و انسجام اسلامی امت را به رخ دشمنان می کشند.
از چند هفته قبل، ارتش رسانه ای غرب و به ویژه رسانه های انگلیسی و آمریکایی کلید آشوب در 22 بهمن را به عنوان تکمیل شرارت های مناسبت ها و مراسم گذشته زده اند.
طراحان آشوب و اغتشاش در اتاق های فرمان لندن، تل آویو و واشنگتن همه استبداد خود را برای روز 22 بهمن به میدان خواهند آورد. «شیمون پرز» رسما اعلام کرده است اغتشاش گران به نیابت از تل آویو در تهران می جنگد. اوباما و سارکوزی رسما در موضع گیری های خود حمایت شان را از این افراد اعلام کرده اند.
آن ها که به اغتشاش در روز 22 بهمن از باب شکاف بین ملت - ملت، دولت - ملت، نخبگان و حاکمیت دلبسته اند، هرگز چنین فرصتی را از دست نمی دهند. مقام معظم رهبری بارها در سخنرانی های متعدد، به ویژه پس از راهپیمایی بزرگ 9 دی فرمودند:
1- تکلیف خود را با آمریکا و استکبار جهانی مشخص و مرز خود را با اجانب و دشمنان ملت شفاف کنید.
2- تکلیف خود را با عناصر فتنه به ویژه منافقان و سلطنت طلب ها و دشمنان قسم خورده ملت مشخص کنید.
3- برادری خود را با ملت و اعتقاد خود را به نظام و ولایت فقیه و قانون اساسی روشن بیان کنید.
اما فتنه انگیزان به دوپهلوگویی و سه پهلوگویی افتاده اند و حاضر نیستند مرز دولت و دشمن شفاف بماند.
مردم در 22 بهمن بدون شک پیام های 9 دی را خطاب به سران فتنه تکرار خواهند کرد.
مردم شباهت ها و تمایزهای نفاق جدید با نفاق قدیم را خوب شناسایی کرده اند و حتی جلوتر از نخبگان حرکت می کنند.
این وسط عده ای از روی دلسوزی و ملاطفت می خواهند این روند را برگردانند آن ها با «کد» آوردن از برخی سخنان که عمدتا دوپهلوست، می خواهند بگویند تغییری در نوع موضع گیری ها ملاحظه می کنند و قرار است اوضاع رو به آرامش رود و از خشونت پرهیز شود.
اما به نظر می رسد این نگاه دچار نهایت ساده اندیشی است.
سنخ شناسی نوع آشوب و ریخت شناسی نوع شعارها و اهداف حکایت از یک نبرد آشتی ناپذیر دارد. آن ها قلب انقلاب و اسلام یعنی ولایت فقیه را نشانه گرفته اند؛ لذا عمق کینه خود نسبت به اسلام را نشان می دهند.
آن ها رأی مردم در 23 خرداد 1388 را تخطئه می کنند و آن را میزان نمی دانند. آن ها می گویند: «میزان موضع ماست.» اگر هزاربار هم رأی گیری شود آن ها حرف خود را می زنند و دچار بیماری «خود اکثریت بینی» هستند. لذا با جمهوریت و نظام از طریق اردوکشی خیابانی و اغتشاشات و بروز ناآرامی ها اعلام جنگ داده اند.
آن ها وزیر ارشاد خود را به لندن و ژنرال های رسانه ای خود را به غرب فرستاده اند تا با دروغ، فریب و تشویش اذهان مردم را از طریق رسانه های استکباری مدیریت کنند. طراحی پیام های آن ها مبتنی بر تهمت و دروغ و اهانت و سخرگی است. اصلا جایی را برای گفت وگو و مصالحه باقی نگذاشته اند. اساسا اگر می خواستند با زبان قانون و منطق و عقلانیت سخن بگویند، کف خیابان را برای حل و فصل مناقشات انتخاب نمی کردند.
اگر کوچک ترین اثری از توقف فحاشی ها و هتاکی ها به ساحت مقدس امام و رهبری و شعارزایی دیده شود. اگر کمترین علامتی مبنی بر خاتمه اردوکشی خیابانی ملاحظه شود، آن روز است که می توان امیدوار بود اتفاق جدیدی رخ داده است. اما آن ها سر جنگ دارند و باید بدانند در پایان این نبرد «نرم» ضربه «سختی» از مردم دریافت خواهند کرد. خوش بین ترین افراد به موسوی هم اکنون قبول دارند که وی بر طبل جنگ می کوبد. به عنوان مثال، علی مطهری اخیرا در نامه سرگشاده ای خطاب به موسوی پس از انتشار مصاحبه وی با کلمه می نویسد: «مصاحبه شما با پایگاه اطلاع رسانی کلمه که بیشتر شبیه یک بیانیه است، نشان می دهد که میلی به پایان یافتن بحران ندارید و مایلید این شعله همچنان افروخته باشد.» لذا هیچ افق روشنی برای بازگشت به دامان ملت دیده نمی شود
به قانون اساسي و ولايت فقيه وفادار هستيم/اسماعيل سلطنت پور
سخنگوي فراكسيون اقليت مجلس شوراي اسلامي با اشاره به اينكه اصلاحطلبان خود را مؤمن و معتقد به ولايت فقيه و قانون اساسي ميدانند، نسبت به برخي جريانها كه باعث بدنام شدن اصلاحطلبان ميشوند، هشدار ميدهد و در عين حال، معتقد است انتقادات برخي اصلاحطلبان از دولت، ارتباطي با اتهامات به آنان مبني بر معترض بودن اصلاحطلبان به نظام جمهوري اسلامي ندارد.داريوش قنبري، نماينده مردم ايلام در مجلس هشتم است كه سابقه حضور در مجلس هفتم را نيز در كارنامه دارد. وي در مجلس هفتم نيز علاوهبر سخنگويي فراكسيون اقليت، در كميسيون امنيت ملي و سياست خارجي مجلس عضويت داشت و در مجلس هشتم نيز عضو كميسيون اجتماعي است. قنبري در گفتوگو با هفتهنامه پنجره به تشريح مواضع خود پيرامون برخي مسائل سياسي مهم روز از جمله خطوط قرمز اصلاحطلبان، نگرش به اصل ولايت فقيه و قانون اساسي و شعارهاي انحرافي و ساختارشكنانه پرداخته كه مشروح اين گفتوگو در ادامه آمده است.
آقاي قنبري برخي معتقدند جريان موسوم به اصلاحطلب بعد از انتخابات مجلس هشتم و رياست جمهوري دهم، به پايان كار خود رسيده و اين جريان نيازمند بازسازي است. نظر شما چيست؟
اگر معيار براي فعال بودن اصلاحطلبان حضور تشكلهاي حزبي و رسانههاي اصلاحطلب باشد، درست است كه جريان اصلاحطلب در وضعيت فعلي جايگاه مناسبي ندارد و با محدوديتهايي مواجه است، اما اگر منظور منزوي شدن جريان اصلاحات است، بايد بگويم جريان اصلاحطلبان در عرصههاي مختلف تقويت شده و بهلحاظ جايگاه و پايگاه اجتماعي، نسبت به گذشته وضع بهتري دارد.
جريان اصلاحطلب معمولا با عنوان جريان معترض شناخته ميشود؛ آيا اين اعتراض به دولت است يا به نظام؟
در اينكه اصلاحطلبان به دولت اعتراضاتي دارند، شكي نيست، اما اين جفا به اصلاحطلبان است كه بگوييد اصلاحطلبان معترض به نظام هستند!
يعني اصلاحطلبان پايبند به قانون اساسي و اصول نظام هستند؟
نسبت اصلاحطلبان با قانون اساسي و چارچوبهاي نظام اگر نگوييم بسيار قويتر از نسبت اصولگرايان است كمتر از آنان هم نيست و فكر ميكنم اصلاحطلبان و اصولگرايان هر دو به اين چارچوبها پايدار و وفادار هستند.
اين پايبندي در عمل هم نشان داده ميشود يا تنها در بيان مطرح است؟
اصلاحطلبان همواره پايبندي خود را به اصول و ارزشها حفظ كردهاند و به اين اصول و ارزشها اعتقاد دارند و اين اعتقاد را نشان دادهاند.
خواست اصلاحطلبان هم در چارچوب قانون است؟
اصلاحطلبان واقعي فراتر از چارچوبهاي قانوني چيزي نميخواهند و خارج از اين مسير حركت نميكنند.
اما در بين اين جريان اقداماتي رخ ميدهد كه خلاف اين حرف را نشان ميدهد ؟
برخي تحت عنوان اصلاحطلب اقداماتي انجام ميدهند كه مطلوب نيست و بايد ديد آيا آنها واقعا اصلاحطلب هستند يا اينكه در لباس اصلاحطلب ظاهر شدهاند. چه بسا شايد برخي از آنان از سوي رقيب به ميدان ميآيند تا جريان اصلاحطلب را بدنام كنند!
يعني كساني كه اعتراض خود را به سمت نظام سوق ميدهند اصلاحطلب نيستند؟!
من هشدار ميدهم كه اصلاحطلبان نبايد بگذارند برخي رقبا، افراد و ابزاري را بين آنان بفرستند و معتقدم برخي افراد، از سوي رقيب بين اصلاحطلبان ميآيند تا آنان را تحريك كنند كه حركاتي كه در چارچوب نظام نميگنجد انجام دهند؛ در حاليكه سير كلي حركت اصلاحطلبان واقعي به سمت چارچوبها و اصول نظام بوده است.
پس اصلاحطلبان با اصل نظام مخالفتي ندارند؟
اصلاحطلبان خود را بيگانه با نظام نميدانند و نظام را متعلق بهخود و از آن خود ميدانند و اصلاحطلب واقعي مومن به ارزشها و اسلام است.
آيا اصلاحطلبان به بهانه نقادي اصول نظام را زير سئوال نبردهاند؟
در هر جامعهاي اختلاف نظر و اختلاف سليقه بين افراد طبيعي است و انتقادات اصلاحطلبان به دولت، ربطي به وفاداري آنان به چارچوبهاي نظام ندارد و شايد بهخاطر همين اصول و ضرورت تقويت اين اصول است كه اصلاحطلبان را وادار ميكند كناره نگيرند و مجبور ميشوند انتقاداتي را مطرح كنند.
در هر جامعهاي نياز به نقد وجود دارد و در ايران هم قبل از انتخابات فضاي خوبي براي نقد كردن بهوجود آمده بود و بعد از انتخابات هم نظر رهبري بر اين بوده كه نقد بايد باشد و ايشان نقد سازنده را ضروري دانستهاند. و نقد اساسا لازمه رشد و توسعه و پيشرفت است و اگر اصلاحطلبان مشي انتقادي دارند، بهخاطر دلسوزي است و نميشود انتقادات از دولت را به حساب مسائل ديگر گذاشت.
نظر شما بهعنوان يك اصلاحطلب درباره نقش رهبري در جامعه اسلامي چيست ؟
اصلاحطلبان به اصول و چارچوبهاي نظام معتقدند و يكي از اصول قانون اساسي ولايت فقيه است و اصلاحطلبان در رابطه با ولايت فقيه ترديد ندارند و اصلاحطلب واقعي خود را معتقد به اصل ولايت فقيه دانسته و اين اصل يكي از اصول اعتقادي اصلاحطلبان است و همواره بايد اين اصل مدنظر آنان باشد.
و آيا اصلاحطلبان رهبري را فصلالخطاب ميدانند؟
قطعا؛ اصلاحطلبان همواره سعي در تقويت جايگاه و اصل ولايت فقيه داشتهاند و هيچگاه در مسير تقويت نظام مشكلي نداشتهاند؛ اين در حالي است كه رقباي اصلاحطلبان اتهاماتي را متوجه اصلاحطلبان كردهاند و هيچ تريبوني نيز در اختيار اصلاحطلبان نبوده كه به اين اتهامات پاسخ دهند.
برخي موضعگيريها در اين مسير نبوده و به عقيده بسياري در راستاي تضعيف جايگاه رهبري بوده است!
اين يك اتهام به اصلاحطلبان است كه ميگويند رهبري را تضعيف كردهاند و اصلاحطلبان واقعي تقويت اصول نظام و رهبري را جزو اعتقادات خود ميدانند و اساسا بدون رهبري تقويت نظام امكانپذير نيست.
در تجمعات اصلاحطلبان شعارهايي ساختارشكنانه شنيده ميشود. اين شعارها را چگونه ارزيابي ميكنيد؟
شكي نيست كساني كه خارج از چارچوب نظام حركت ميكنند، در بين اصلاحطلبان واقعي نميگنجند، چون ارزشهاي جامعه و مردم براي اصلاحطلبان هم محترم است.
اصلاحطلبان چرا نسبت به اين شعارها و ساختارشكنيها موضعگيري جدي نميكنند؟
اصلاحطلبان بايد شعارهاي انحرافي را ريشهيابي كنند كه كساني كه اين شعارها را ميدهند، آيا اصلاحطلبند يا اينكه از طرف رقبا براي بدنام كردن آنها وارد ميشوند. اصلاحطلبان بايد در اينباره كاملا مراقب باشند.
خط قرمز اصلاحطلبان چيست و كجاست؟
خط قرمز ما مشخص است. ما قانون اساسي و رهبري را خط قرمز ميدانيم و بهجز اين دو موضوع بقيه را قابل نقد ميدانيم و همه بايد نقدپذير باشند.
اين خط قرمزها در بين اصلاحطلبان رعايت ميشود؟
اصلاحطلبان همواره بايد چراغ قرمزها را مدنظر داشته باشند و اصلاحطلب واقعي راضي نميشود كه چراغ قرمزها را ناديده بگيرد؛ چون اگر اين چراغ قرمزها وجود نداشته باشد، هرج و مرج ميشود و سنگ روي سنگ بند نميشود. به همين دليل، معتقدم عبور از قانون اساسي و اصول آن هيچ گاه جزو اهداف و استراتژيهاي جريان اصلاحات نبوده است.
آينده جريان اصلاحات را چگونه ارزيابي ميكنيد؟
با توجه به وضعيت آشفته فعلي فضاي سياسي كشور، پيشبيني آينده دشوار است، اما فكر ميكنم گرايش عموم اصلاحطلبان شركت در فرآيندهاي سياسي است