هایپر مدیا | مرکز جامع خدمات رسانه ها / نگارش روزنامه |
|
|
اندازه فونت |
|
پرینت |
|
برش مطبوعاتی |
|
لینک خبر | جابجایی متن |
|
نظرات بینندگان |
راه بازگشت ، همواره باز است
هر نظام سیاسی با کسانی که اقدام به قانون شکنی و مقابله با اصل آن نظام بکنند، برخورد می کند. در حوادث پس از انتخابات هم عده ای از افراد اقدام به قانون شکنی کردند. برای جواب به این پرسش که وقتی کسانی با اقدامات خود سبب هتک نظام و قانون شکنی شده اند، چه برخوردی باید با آن ها صورت گیرد؟ به سراغ مجید نصیرپور، نماینده سراب و عضو فراکسیون اقلیت مجلس، رفتیم. در این خصوص، وی عقیده دارد نظام جمهوری اسلامی بسیار بزرگتر از آن است که با رفتارهای بچه گانه ای چون قانون شکنی، آسیب ببیند. افراد متخلف در هر سطحی که باشند همواره راه بازگشت دارند. راه برای بازگشت به دامن جمهوری اسلامی همواره باز است. باید تلاش کنیم این رفتارها به حداقل برسد و فرصت بیشتری برای اداره خوب کشور فراهم کنیم.
اصلاح طلبان به عنوان یک جریان سیاسی، خود را درون نظام سیاسی ایران تعریف می کنند یا خارج از آن؟
قطعا اصلاح طلبان خودشان را نه تنها درون جریان نظام اسلامی، بلکه جزو کسانی می دانند که به تأسیس و تقویت آن کمک کردند. بار عمده مدیریت کشور چه در دوران جنگ و چه دوران سازندگی بر دوش این جریان بوده است. همیشه تلاش کردند نظام را یاری دهند و در جهت توسعه انقلاب گام برداشتند. اگر امروز شاهد رشد و شکوفایی بخش عمده ای از فعالیت ها چون نوآوری، فناوری و انرژی هسته ای هستیم، این افتخارات محصول تفکر مدیریتی دوستانی بوده است که منتسب به جریان اصلاح طلبی هستند. اگر در بین فرماندهان و رزمندگان و ایثارگران جنگ کالبد شکافی صورت گیرد، خواهید دید که بسیاری از آنان دارای همین تفکر اصلاح طلبانه هستند که عده ای امروز وجود آن را برنمی تابند. امروز بخش عمده ای از مدیران موفق از جریان اصلاح طلب هستند و نمی توان منکر این شد. اساس نظام جمهوری اسلامی بر اساس یک تفکر اصلاح طلبی پا گرفت. قطعا این تفکر درون نظام است و برای توسعه کشور فعالیت می کند. اگر اصلاح طلبان را بیرون از نظام تعریف کنیم، ثمره تلاش های آنان در کشور را نادیده گرفته ایم. مگر می شود یا می توان گفت که این جریان در درون نظام نیست؟ این بحث انحرافی است که عده ای مطرح می کنند و عده دیگری به آن دامن می زنند.
با توجه به شرایط سیاسی روز، فکر می کنید چرا سرنوشت اصلاح طلبان امروز به این جا کشیده شده است؟
متأسفانه در کشورهای جهان سوم آداب مبارزه سیاسی رعایت نمی شود. برخی جریانات وقتی به قدرت می رسند، تصور می کنند با نسل کشی سیاسی، باید بقای خود را تثبیت کنند که قطعا این استراتژی درستی نیست. در جمهوری اسلامی ما معتقدیم کسانی که تلاش می کنند کلیت جریان اصلاح طلبی را نفی کنند و خارج از نظام تعریف کنند، دچار نوعی تمامیت خواهی شده اند؛ اما ما به آن ها اعلام می کنیم این نوع تفکر پایدار نیست و نخواهد ماند. تفکر یا همه یا هیچ، هرگز درست نبوده و جواب نخواهد داد. در عرصه سیاست این استراتژی پایدار نیست. بنابراین به دوستانی که دچار این غفلت شده اند، توصیه می کنم از این مسیر برگردند. این عده باید به جریان اصیل انقلاب بازگردند. به عبارتی، باید مروری داشته باشند بر آرمان ها و اهداف انقلاب. نگاه حذفی نتیجه ای جز آسیب نخواهد داشت. نمی توان جریانی که به اصل انقلاب، ولایت فقیه و اهداف و آرمان های امام راحل معتقد و در راه آن راسخ است را بی دلیل حذف کرده و یا نادیده گرفت. جریان اصلاح طلب گرفتار کج اندیشی گروه رقیب شده است. جریانی که گمان می کند با حذف آن به نتیجه خواهد رسید، اما این تفکر اشتباه است. اگر امروز به توفیقات بزرگ و چشمگیر رسیده ایم، آن را مدیون تعامل و همکاری افراد در سال های گذشته هستیم. در هر مقطعی که ما دچار تمامیت خواهی شدیم، آسیب دیدیم. از زمان رهبری حضرت امام (ره) تا امروز که مقام معظم رهبری، انقلاب را رهبری می کنند، همواره تأکید شده که همه صداها باید شنیده شود.
به نظر شما با رفتارها و اعمال ساختارشکنانه چگونه باید برخورد کرد؟ جریان اصلاح طلب در برابر این ناهنجاری ها چه موضعی دارد؟
ما هرگونه رفتار ساختارشکنانه را نه تنها محکوم می کنیم و آن را قبیح می دانیم، بلکه آن را برای نظام اسلامی مضر می شماریم. معتقدیم هر کس در هر مقامی و سطحی اگر دچار افراطی گری شود، برخلاف مصالح نظام حرکت کرده است. این نیز ساختار شکنی است و باید در برابر آن واکنش نشان داد. ما امروز به عنوان حاکمان این نظام، در هر سطحی که هستیم، از نماینده مجلس تا سطوح دیگر، باید توجه کنیم وقتی در مسندی قرار می گیریم، طرف دعوا نیستیم. قانون وظیفه ما را مشخص می کند، پس باید براساس آن عمل کنیم نه این که کسی را که با تفکرش مشکل داریم، خاطی و دیگری را که طیف فکری اش را می پسندیم، مراعات کرده و از کرده اش چشم پوشی کنیم.همه ساختارشکنان محکوم هستند و این فقط خاص یک گروه و جناح نیست. در هر گروه و دسته ای، هستند کسانی که اشتباهاتی مرتکب می شوند، نگاه قانون به هر دو باید یکسان باشد. آن زمان است که عدالت جاری می شود.
اصلاح طلبان تا چه میزان مقام معظم رهبری را فصل الخطاب می دانند؟
اگر اصلاح طلبان به فصل الخطاب بودن رهبری انقلاب اعتقاد نداشتند یا آن را برنمی تافتند، امروز بدون آن که گروهی یا جناحی درصدد حذف آنان باشد، دچار اضمحلال می شدند. بنابراین اعتقاد اصلاح طلبان به ولایت فقیه بر ای همه روشن است و در پی همین اعتقاد است که سخنان رهبری را در مسائل مختلف فصل الخطاب قرار می دهند. اصلاح طلبان در حوزه های مختلف این را ثابت کرده اند.
اصلاح طلبان منتقد دولت هستند یا معترض به آن؟
در کلیت ماجرا اصلاح طلبان نه معترض صرف به دولت هستند، نه منتقد کامل. به عبارتی دولت ها برآمده از آرای مردم هستند و دارای احترام. جایگاه شان نیز محفوظ است. نمایندگان مجلس جدا از تفکر سیاسی، وظایفی بر دوش دارند که دولت ها با هر تفکری روی کار آمده باشند از رفتارهای قانونی آن ها حمایت می کنند و اگر شاهد زاویه گرفتن دولت ها نسبت به قانون باشند، واکنش نشان می دهند و معترض می شوند. باید دید نگاه دولت ها به نقد و اعتراض چگونه است. گاهی دولتی معتقد است هر کاری که انجام می دهد بی نقص و ایراد است و حتی اگر خلاف قانون عمل کرد، نباید مورد اعتراض واقع شود؛ چون نیتش خیر بوده است! خیر، این گونه نمی توان کشور را اداره کرد. این جاست که مجلس از هر طیف که باشد باید اعتراض کند، انتقاد کند. هرچند این انتقاد و اعتراض تلخ باشد. دولت ها باید طبق قانون مصوب حرکت کنند. آن جا که دولتی تخلفی کرد و صدایی بلند نشد، همان جاست که کشور لطمه خواهد دید. مقابله با قانون شکنی در انحصار اصول گرایی و اصلاح طلبی نیست، زیرا اساسا ساختار دولت هایی که در کشور بر سر کار می آیند، حزبی نیست و این طور نیست که گروهی تفکر گروه دیگر را که حاکم شده است قبول نداشته باشد، مجلس از طیف های مختلف تشکیل شده و همین موجب می شود نمایندگان روی مصداق ها نظرات متفاوتی داشته باشند و آن ها را مورد نقد یا مورد توجه قرار دهند.
به نظر شما با کسانی که خط قرمزها را نادیده گرفتند و چارچوب ها را شکستند، باید چه برخوردی شود؟
خط قرمزها نیز باید برای ما تعریف مشخصی داشته باشد نه این که احزاب و گروه ها در زمان قدرت این چارچوب را تغییر داده و به نفع خود مرزبندی کنند. خط قرمز واقعی در نظام جمهوری اسلامی کلیت نظام، قانون اساسی و رهبری است. این ها جزو خطوط قرمز اصلی هستند که باید تلاش کنیم در راستای تقویت نظام و قانون اساسی و ولایت فقیه قدم برداریم. هیچ حرکتی نباید به این سه رکن اساسی آسیب برساند. درصورت عبور از این خط قرمزهاست که می توان عاملان آن را محکوم کرد.
شیوه برخورد را نگفتید، چه باید کرد؟
به هر حال هر رفتاری در جامعه، در صورتی که خلاف باشد، مجازاتی برای آن تعیین شده است. ما درخصوص نوع مجازات مشکل قانونی نداریم؛ مهم شیوه برخورد با تخلف است. به این معنا که ما قانون را در اختیار داریم، بنابراین باید طبق آن برخورد کنیم. اما چون به لحاظ این که قانون در دست ماست و به ما قدرت برخورد می دهد، گاهی از آن فرا تر رفته و سلیقه را نیز دخیل می کنیم؛ نمی توانیم برای همه اقدامات ساختارشکنانه یک حکم کلی دهیم. گاهی نیاز داریم ریشه یابی کنیم چه بسا این کار باید قبل از برخورد انجام شود. هر رفتاری از هر قشری سر بزند و تبعاتی برای جامعه و مردم داشته باشد، مستوجب رعایت قانون است. باید تلاش کنیم ابزار قانونی در دست دولت ها، وسیله ای برای برخورد غیرقانونی نشود. اگر در بدنه دولت تخلفی می شود، مثل ماجرای کهریزک، باید به گونه ای با آن برخورد شود که مردم به رعایت عدالت امیدوار شوند و بدانند که با متخلفان با مماشات رفتار نخواهد شد. اگر مردم ببینند با افرادی که از قانون - همان قانونی که باید در مواقع مختلف حامی آنان باشد - سوءاستفاده کرده اند، برخورد قانونی می شود، آن گاه پذیرش تخلف سایر گروه های دیگر در جامعه و اعمال مجازات برای آنان، آسان تر خواهد شد. بنابراین برخورد با دانه درشت های تخلفات باید در اولویت قرار گیرد.
به نظر شما راه بازگشتی برای قانون شکنان وجود دارد؟
بازگشت به صحبت های رهبر معظم انقلاب بهترین راه است. نظام جمهوری اسلامی بسیار بزرگتر از آن است که با رفتارهای بچه گانه ای چون قانون شکنی آسیب ببیند. افراد متخلف در هر سطحی که باشند همواره راه بازگشت دارند. راه برای بازگشت به دامن جمهوری اسلامی همواره باز است
رسانه به مثابه ابزار مبارزه
در بررسي ابزارهاي مورد استفاده مبارزان در انقلاب 1357، بحث رسانهها (رسمي و مردمي) بسيار داراي اهميت است. امام از كشوري دور رهبري و هدايت انقلاب را برعهده داشتند و با سرعت بسيار زيادي نيز پيامها و بيانيههاي خود را به مردم ميرساندند، در حاليكه انقلاب اسلامي ايران در زماني به پيروزي رسيد كه وسايل ارتباطجمعي همانند امروز وجود نداشت و آنچه بود هم از سرعت و فراگيري بسيار زيادي برخوردار نبود. در اين پرونده به رويكردها و تمهیدات امام در استفاده از رسانهها در امر مبارزه و شبكههاي اطلاعرساني مردمي ميپردازيم
انقلاب مردي رسانهاي/مايكل مك لاهوث *
در شكلگيري انقلابها، رسانهها نقش حياتي را ايفا كردهاند و با يك بازنگري تاريخي بر اين رويدادها، ميتوان بهراحتي بهعمق و تاثيرگذاري اطلاعرساني و خبررساني پي برد. شيوههاي اطلاعرساني در انقلابها متفاوت بوده است. مثلا كاركرد رسانهاي در يك كشور جهان سومي با يك كشور پيشرفته، كاملا متفاوت است و نميتوان شكل واحدي را در زمينه تاثيرگذاري آنها ترسيم كرد. در دهه 70 ميلادي، محمدرضا پهلوي، شاه ايران، درحاليكه شعار مدرنيزه و پيشرفته شدن كشورش را سر ميداد، با قيام همه جانبه مردم روبهرو شد و سرانجام در سال 1979، با سفر امام خميني بهتهران، فرمانروايي اين پادشاه در اين كشور آسيايي بهپايان رسيد.
تعجب از انقلاب اسلامي در ايران
انقلاب ايران براي بيشتر كارشناسان و سياستمداران غربي قابل هضم نبود، چراكه در آن شرايط حساس و فشرده سياسي، كمتر كسي فكر ميكرد كه ايدههاي امام خميني بتواند روي اذهان عمومي تاثير گذاشته و شاه در چنين وضعيتي بيرون رانده شود. بهوقوع پيوستن انقلاب در اين دهه براي غربيها امري ناممكن بهنظر ميرسيد؛ اما تعامل ارتباطي و اطلاعرساني چهره بهچهره، همه ذهنيتها و ديدگاهها را تغيير داد. تبادل اطلاعات و اطلاعرساني بين مردم ايران كار راحتي نبود. شهروندان ايراني كمتر ميتوانستند بهراحتي اخبار و اطلاعات را بين همديگر رد و بدل كنند؛ اما اين مشكل با گذشت زمان و با شكلگيري پايگاههايي هر چند سنتي مانند مساجد، فراهمتر از قبل شد. بيانيهها، گزارشها و مصاحبههاي امام خميني از پاريس و همه معترضين بهحكومت شاهنشاهي، خيلي بهتر از قبل بهگوش مردم رسيد و توانستند با شكلگيري پايگاههاي ارتباطجمعي سنتي، به رقابت با راديو، تلويزيون و روزنامههاي دولتي بپردازند.
انتشار شبنامهها در سال 1975 بهاوج رسيد. شهروندان براي كسب آخرين خبرهاي سياسي بهصورت هفتگي، در پي شبنامه بودند كه نقش رسانهاي را در فضاي بسته بهخوبي ايفا ميكرد. اگرچه امكانات سختافزاري و نرمافزاري اصلا مناسب نبود؛ اما ايدههاي معنوي و نيروهاي انساني، همه ضعفها را پوشش دادند تا اينكه آخرين اخبار با كمترين تاخير، در اختيار مردم قرار گرفت؛ هر چند در آن جو سنگين سياسي، انتشار شبنامهها و نوارهاي ضبط شده از صحبتهاي امام خميني كار راحتي نبود؛ اما مردم و بسياري از برنامهريزان انقلاب، خود را براي روزهاي سخت آماده كرده بودند و راهي غير از پيشروي نداشتند. براي وقوع يك انقلاب اسلامي، ساواك بزرگترين سدي بود كه هر لحظه براي برپايي يك انقلاب مذهبي، مانعتراشي ميكرد. آنها با در اختيار داشتن بزرگترين سرويسهاي اطلاعاتي، منابع انتشار خبر را شناسايي كرده و به سراغ عاملان ميرفتند. ارتباط چهره بهچهره اگرچه با دشواريهاي زيادي براي اطلاعرساني در سطح گسترده همراه بود، اما مردم هنگامي كه يك خبر يا جرياني را در مساجد و مکان هایی تعيين شده، از فردي دريافت ميكردند، خيلي راحتتر صحت آن را تأييد ميكردند. آنها اعتمادي را كه در دريافت خبر از يك فرد امين داشتند، هرگز نميتوانستند بهخبرهايي كه از روي تلكس يا روزنامهها منتشر ميشد، داشته باشند.
ارتباطات چهره بهچهره و مقابله با شاه
محمدرضا براي آنكه بتواند افكار عمومي و رسانهها را كنترل كند، سختگيريهاي زيادي براي روزنامهها و صدا و سيما قائل شد. سيستم مديريتي نشان ميداد كه شاه احاطه كامل بر مطبوعات دارد و هيچيك از خبرنگاران آزادي عمل براي انتشار اخبار نداشتند. مطلب هر روزنامهنگار قبل از چاپ مورد بازبيني قرار ميگرفت و فيلترينگ در دهه 70 ميلادي در روزنامهها به اوج رسيد. هيچ روزنامهاي حق نداشت از وضعيت و اظهارات امام خميني كه در پاريس بود، مطلبي بنويسد؛ اگرچه امام در پاريس راههاي مقابله با شاه را در زمينه اطلاعرساني عمومي شناسايي كرده و ميدانست چگونه مردم را از آخرين رويدادها مطلع سازد. بيدليل نبود كه هر حكم رهبر تبعيده شده ايران، در كوتاهترين زمان ممكن بهميان مردم رخنه ميكرد و دستوراتش اجرا ميشد.سختگيريهاي شاه براي خبرنگاران نتوانست چندان كارساز باشد چراكه در سال 1978 تعداد زيادي از روزنامهنگاران بهدليل آنكه آزادي عمل نداشتند، استعفا كردند و در عرصه خبرنگاري بهجريانهايي پيوستند كه بتوانند آزادانه مطالب خود را بهنگارش درآورند.
شاه پس از مواجه شدن با اين فضا، در تصميمات خود دچار نوسان شد و براي مهار روزنامهها به بنبست رسيد. وي راهكار مناسبي براي مبارزه با اطلاعرساني نداشت و بعضا در روزنامههاي ملي، خبرهايي از امام و جنبش مردم منتشر شد كه به سقوط شاه بيش از پيش كمك كرد. فضاي بسته سياسي سرانجام به زيان شاه و دستيارانش تمام شد چون شنيدهها و خبرهاي چهره به چهره مردم كاري كرد كه ديگر مردم نيازي به وسايل ارتباط جمعي الكترونيكي يا روزنامههاي دولتي نداشته باشند. يك سال قبل از وقوع انقلاب، سرعت انتشار اخبار در سطح جمعيت ميليوني بهحدي افزايش يافته بود كه ديگر هيچ قدرتي نميتوانست اين شيوه اطلاعرساني را مهار كند. تجربه سياسي ثابت كرده كه در جريانهاي حساس سياسي، اطلاعرسانيهاي دهاني و چهرهبهچهره بيش از شرايط عادي روي افكار عمومي تاثير ميگذارد. در سالهاي 1975 تا 1979، اين شرايط رسانهاي در جامعه ايراني حكمراني ميكرد. ايرانيها در اين سالها با حضور در كوچه، خيابان، مساجد و ساير امكنه ديني، داغترين خبرها را بهدست ميآوردند و بي آنكه مديري رسانهاي آنها را هدايت كند، خودشان مسائل را بررسي و با جديت دنبال ميكردند. پيگيري آخرين اخبار از برنامهها و اهداف رهبر ايران آنقدر جدي شده بود كه مخاطبان ابايي از زنداني يا شكنجه شدن نداشتند. در مقابل، برخي روزنامههاي مستقل در اروپا، بهويژه در فرانسه، كار امام را براي پي بردن به اتفاقات پشت پرده و پنهاني راحتتر كرده بودند چون روزنامههاي مستقل اروپايي كه به هويت جنبش اسلامي پي برده بودند، هر هفته مطالبي از حركات انقلابيون منتشر ميكردند. رهبر ايران نيز بهوسيله همين رسانهها در جريان بسياري از امور قرار ميگرفت و فضای داخلی را در خارج از ايران مورد بررسي دقيق قرار ميداد.
فهم عميق امام از نقش رسانه در انقلاب
از ديدگاهها و واكنشهاي امام خميني ميتوان بهراحتي بهاين موضوع پي برد كه رهبر ايران نگاه ويژهاي بهرسانهها داشت. او ميدانست كه رسانهها در شكلگيري انقلاب چه نقش مهمي ميتوانند ايفا كنند. وي براي رسانهاي شدن عقايد خود، هيچ محدوديتي را براي روزنامهها و خبرنگاران قائل نبود و در زمان تبعيد نيز بارها با روزنامههاي خارجي مصاحبه كرد و اهدافش را بهوسيله همين رسانهها بهمردم ايران و جهان انتقال داد. رهبر ايران ميدانست كه براي جهاني شدن پيام انقلاب، بايد تعامل مناسبي با رسانهها داشته باشد و در اين راه گامهاي بلندي برداشت. در آن دوران كه مردم ايران با اينترنت، ماهوارهها، موبايل و ارتباطهاي موبايلي و... بيگانه بودند، اما راه دسترسي بهآخرين اخبار را خيلي خوب پيدا كرده بودند و در كوتاهترين فرصتها پيام امام را ميگرفتند و جريانسازيها را در يك فضاي سنگين سياسي آغاز ميكردند. بسياري از كارشناسان سياسي و رسانهاي و اغلب دولتمردان آن زمان ايران، از نحوه انتشار اخبار متعجب شده بودند، چون قبول اين موضوع كه جمعيتي ميليوني چگونه پس از كمتر از يك روز بهپيامهاي امام دست مييافتند و به كوچه و خيابان ميآمدند، كار راحتي نبود. در عرصه جهاني و در قرن بيستم، انقلاب اسلامي ايران جزو پنج انقلاب برتر دنيا شناخته شد؛ اما زواياي پنهان آن نسبت به چهار انقلاب ديگر بسيار پيچيدهتر است. اتحاد ميليوني و بيش از 95 درصدي مردم، يكي از ويژگيهاي بارز انقلاب سال 79 ايران است. كمتر سياستمداري ميتواند اين موضوع را بپذيرد كه در وقوع يك انقلاب چگونه بيش از 95 درصد يك ملت ميتوانند براي برپايي آن همدل باشند. نكته پيچيده دوم، در بعد رسانهاي انقلاب است كه مردم آن زمان، بدون آنكه بهسيستمهاي نوين ارتباطي دسترسي داشته باشند، بهصورت خوداكتفا و انفرادي، نقش يك رسانه را ايفا ميكردند. بايد قبول كرد كه رهبر انقلاب ايران، فردي رسانهاي بود و توانست از كوچكترين حفرههاي رسانهاي، نهايت استفاده را برده و براي مردم اطلاعرساني كند. با وجود آنكه در سال 1979 وسايل ارتباط جمعي مدرني در اختيار انقلابيون نبود؛ اما با درايت رهبر و تلاش مردم، يك سيستم ارتباط جمعي بهصورت تودهاي در كوچه و خيابان شكل گرفت و با انقلاب اسلامي بهپايان رسيد
* تحليلگر ارشد رسانه