هایپر مدیا | مرکز جامع خدمات رسانه ها / نگارش روزنامه |
|
|
اندازه فونت |
|
پرینت |
|
برش مطبوعاتی |
|
لینک خبر | جابجایی متن |
|
نظرات بینندگان |
آنها هم پيام انقلاب را فهميدند
فضاي بسته سياسي ايران در دهه 70 ميلادي اجازه هيچ گونه فعاليت رسانه اي را در داخل به خبرنگاران ايراني نميداد. ساواك بزرگ ترين مانع براي انتشار اخبار بود و اصحاب رسانه براي انتشار خبر اول نمي توانستند به راحتي فعاليت كنند. زنداني شدن شمار زيادي از روزنامه نگاران، فضاي رسانه اي را بسيار محدود كرده بود؛ اگرچه در مساجد و منابر مذهبي، کار اطلاع رساني به خوبي پيش مي رفت و همه روزه شاه و دوستانش، بازخوردهاي خبررساني در اين فضا را شاهد بودند.در مقابل، روزنامه ها و رسانه هاي خارجي آزادي عمل بيشتري داشتند و از سال 1975 تا 1979 كه انقلاب اسلامي به وقوع پيوست، خبرها، گزارش ها و يادداشت هاي بي شماري به چاپ رسيد.
شاه در محاصره رسانههاي خارجي
تركيه كه در همسايگي ايران قرار دارد، به طور ميانگين هفته اي يك گزارش از شرايط شاه و دستيارانش منتشر ميكرد و بعضا همين گزارش ها پس از انتشار وارد ايران مي شد. تئوريسينهاي انقلاب نيز بازتاب هاي كشور همسايه را خيلي موشكافانه پي گيري مي كردند. اتفاقات انقلاب و جنبش هاي مردمي عليه شاه نيز در رسانه هاي كشورهاي عربي بازتاب گسترده اي داشت. برخي خبرنگاران خارجي به دليل بازتاب گسترده اتفاقات ايران و با شناسايي ساواك، در فهرست سياه ايران قرار گرفته بودند. در ميان آن ها و از مهم ترين خبرنگاران مي توان به اوريانا فالاچي، خبرنگار ايتاليايي اشاره كرد كه با گزارش هاي خود و با ارائه ارتباط هاي پنهاني شاه و آمريكا براي مهار آتش انقلاب، در فهرست سياه دولتمردان قرار گرفت و براي چند سال اجازه ورود به ايران را نداشت. اعلاميهها، شب نامه ها و سخنراني های ضبط شده امام، به صورت نوار از يك طرف و انتشار برخي بازتاب هاي رسانه اي ايران در بعضي كشورهاي آسيايي و اروپايي از طرف ديگر، بيش از پيش از اقتدار و حاكميت دولت شاه مي كاست. وي نه تنها در جنگ رسانه اي داخل باخته بود، بلكه در خارج نیز نمي توانست براي انتشار خبرهاي انقلابي ايران مانع تراشي كند. جبهه گيري در انگليس و آمريكا نيز به طوري بود كه نمي توانستند اجازه ندهند تا روزنامه ها عليه دولت شاه ايران مطالبي را ننويسند؛ هرچند حاكمان آمريكايي و انگليسي ارتباط خوبي با او داشتند. روزنامه هاي گاردين و تلگراف در انگليس و واشنگتن پست در آمريكا و روزنامه لوموند در فرانسه، گزارشهايي از راهپيمايي هاي خياباني منتشر كردند كه براي مدت ها خشم شاه را برانگيخت و گاهي اوقات، شاه آن را دخالت در امور داخلي و سياسي كشور تلقي كرد. موقعيت جغرافيايي و اهميت نفت كاري كرده بود كه نگاه سياستمداران به سوي ايران معطوف شود.
امام و استفاده از رسانههاي خارجي در انقلاب
روزنامه گاردين 10 روز قبل از فرار شاه، تيتري با عنوان «مقدمات براي خروج شاه ايران فراهم شده» را منتشر كرد كه همين موضوع براي سران سياسي دو كشور مشكل ساز شد؛ اما نامه محرمانه شاه به دولتمردان انگليس براي پناهندگي سياسي لو رفته بود و خبرنگار اين روزنامه، خبرش را منتشر كرد. در آن روزها، مسئولان سياسي انگليس خبر اين روزنامه را تكذيب كردند؛ اگرچه از حقيقت خبر داشتند و مي دانستند چنين درخواستي از سوي شاه ايران دريافت كرده اند. در پاريس انجام كارهاي رسانه اي و بازتاب هاي حركت هاي مردمي ايران نسبت به ساير كشورها راحتتر بود؛ چراكه امام خميني دوران پاياني تبعيد خود كه از عراق به فرانسه انتقال داده شده بود، را در پاريس سپري مي كرد. روزنامه نگاران فرانسوي راحتتر از خبرنگاران ديگر كشورها مي توانستند با وي ارتباط برقرار كرده و از ماهيت اهداف و حركت ها مطلع شوند. امام به خوبي جريان هاي ارتباطي را شناخته بود و مي دانست كه رسانه ها، حتي رسانه هاي خارجي، تا چه حد مي توانند به پيشروي انقلاب كمك كنند. بنابراين، بي دليل نبود كه قبل از به وقوع پيوستن انقلاب، مصاحبه هاي متعددي از امام در روزنامه هاي فرانسوي از جمله روزنامه معروف لوموند منتشر شد. لوموند و چند روزنامه ديگر فرانسوي از سال 1975 تا ماه ژانويه 1979 كه انقلاب اسلامي پيروز شد، بارها گزارش ها، يادداشت و مصاحبه هاي گوناگوني از رهبر انقلاب و حاميان آن منتشر كردند. انتشار يك گزارش و تصويری از امام خميني در روزنامه فرانسوي كه امام در كنار چند تن از دوستان خود در حال برگزاري نماز جمعه بود، جو رسانه اي گسترده اي را بر پا كرد. آن عكس خيلي زود چاپ شد و به داخل ايران انتقال داده شد و مردم بهتر از قبل از برنامه هاي امام در اين كشور اروپايي مطلع شدند. در آمريكا نيز برخي رسانه ها بازتاب هاي گسترده اي از جنبش اسلامي مردم ايران و جايگاه متزلزل شاه منتشر كردند. ديلي تلگراف و واشنگتن پست از روزنامه هایی بودند كه در سال 1979 گزارش هاي زيادي از ايران و وقايع سياسي آن منتشر كردند. يك سال قبل از وقوع انقلاب، در سفري كه شاه به همراه فرح راهي آمريكا شده بود، هنگام سخنراني كارتر، ریيس جمهور آمريكا، تعدادي از مردم به برگزاري اين سخنراني اعتراض كردند و مأموران با گاز اشك آور معترضين را متفرق ساختند. گردهاي گاز اشك آور به سمت شاه آمد و كاري كرد كه اشك از چشمانش جاري شود. عكاس خبري واشنگتن پست، اين صحنه را گرفت و در روزنامه منتشر كرد. انعكاس آن در روزهايي كه شاه ميان عامه مردم جايگاه خوبي نداشت، بازتاب هاي گسترده اي داشت؛ هرچند اين موضوع نيز اعتراض او را به همراه داشت.
همه عليه شاه
برخي هفته نامه هاي اروپايي و آمريكايي نيز قبل از پيروزي انقلاب اسلامي بيكار نبودند. آن ها براي آن كه قافیه را به رقباي خود واگذار نكنند، در سال 1978 و 1979 و در چاپ هاي گوناگون، مطالبي را از انقلاب امام خميني و جنبش هاي مردمي ايران منتشر كردند. قبل از فرار شاه، بارها تصاوير امام و گزارش هاي مربوط به انقلاب اسلامي روي جلد مجلات رفت و افكار عمومي را براي به وقوع پيوستن يك انقلاب ديگر آماده كرده بود. در تركيه روزنامه «زمان» و «حريت» نيز در كنار روزنامه هاي اروپايي، گزارش هاي تازه اي را از جنبش مردم و بيانات و اهداف امام خميني منتشر مي كردند. با توجه به جمعيت ميليوني مسلمان كه در اين كشور زندگي مي كنند، در آن سال ها مردم بسياري از وقوع چنين انقلابي حمايت مي كردند. در برخي روزنامه هاي تركيه اي نيز گزارش هاي شفاف و روشن تري از برنامه هاي امام و خواسته مردم منتشر مي شد. با فرار شاه و حضور امام خميني در تهران، تيتر همه رسانه هاي جهان به اين موضوع اختصاص داده شده و روزنامه ها يا مجلاتي كه چنين روزي را پيش بيني كرده بودند، با چاپ گزارش و مطالب آرشيوي خود به رقبايشان فخرفروشي كردند و به نوعي با اين كار رسانه اي خواستند نشان دهند كه در زمينه خبررساني موفق بوده و كار خود را حرفه اي تر از ديگران انجام داده اند. در اين میان، مجله تايم و روزنامه گاردين بيش از گذشته به چاپ خبرهاي آرشيوي تكيه كرده و ميان رسانه هاي معتبر جهان به هنرنمايي پرداختند
انقلاب ایران نماد پیروزی رسانههای سنتی/دکتر ناصر باهنر*
درباره نقش رسانه ها در انقلاب اسلامی ایران بحث های مختلفی شده اما به نظر من انقلاب ایران نمادی از پیروزی رسانه های سنتی بر رسانه های جدید بود. برخی می گویند پیروزی انقلاب مرهون رسانه های کوچک همانند نوار کاست، اعلامیه و... بود اما با توجه به این که آن زمان در سنی بودم که در بطن ماجرا حضور داشتم و پس از آن نیز تحقیقات و بررسی های زیادی انجام دادم. بر این اعتقادم که نقش اصلی را در پیروزی انقلاب رسانه های سنتی همانند مساجد، حسینیه ها، تکیه ها، کلاس های درس، حوزه علمیه و به ویژه خانواده برعهده داشتند.در آن زمان رسانه های سنتی پیشرو بودند و مواردی نظیر نوار کاست، اعلامیه و حتی دیوار نویسی در کنار این رسانه ها قرار داشت. حتی در دو دهه گذشته نیز رسانه های سنتی در حوزه های مختلف پیشرو هستند. معتقدم حوزه علمیه و کلاس های درس و مساجد هنوز هم نقش اول را دارند. سه دهه قبل تلویزیون، رادیو و مطبوعات در اختیار حکومتی قرار داشت که از نظر مردم نامشروع بود. وقتی مجموعه این رسانه نامشروع باشد، مورد اعتماد مردم نخواهد بود. در این شرایط، آن ها سراغ رسانه هایی می روند که گروه های مرجع و نخبگان در آن جا حضور دارند و این دقیقا همان رسانه های سنتی یعنی مساجد و... است. بزرگ ترین سخنرانی ها در سال های 1356 و 1357 در مساجد بزرگ تهران و شهرستان ها انجام می شد. در واقع پایگاه اصلی انقلاب مساجد بود. دیوارنوشته ها و اعلامیه ها ابزاری بود که اطلاعات را بهتر منتقل می کرد. یکی از دلایلی که اطلاعات به سرعت به شهرهای دور افتاده می رسید، به رسانه های سنتی بازمی گشت.معتقدم در شرایط کنونی گاهی درباره نقش رسانه ها همانند رادیو و تلویزیون و اینترنت در ایران افراط می شود. برخی این رسانه ها را به عنوان جایگزین رسانه های سنتی مطرح می کنند؛ در حالی که این تحلیل درست نیست و خانواده ها و مساجد که جزو رسانه های سنتی محسوب می شوند نقش زیادی را در جامعه ایفا می کنند و نباید نقش آن ها را نادیده گرفت
*استاد دانشگاه امام صادق(ع)
سینمای خودمانی
کلمه ها محمل مفاهیم اند. آن چه بیان می شود، دنیایی از معانی را با خود در پی دارد و فرهنگنامه ها و لغتنامه ها دریچه های ورودی عامه مردم به این دنیای معانی هستند. دهخدا در فرهنگ خود روبه روی خودمانی این طور آورده: «محرم. مقابل بیگانه. خودی.» حال اگر این ترکیب را در کنار کلمه ای دیگر مثل سینما قرار دهیم چه خواهیم داشت؟ سینمای خودمان، سینمایی که خودمان را در آن می بینیم. سینمایی که فرهنگ، سیاست و جامعه ایرانی در آن متبلور است. مقابل سینمای ترجمه ای و مخالف بیگانه معنی می دهد. از زمانی که مظفرالدین شاه سینما را با روایتی ملوکانه «دستگاهی است که بر روی دیوار می اندازند و مردم در آن حرکت می کنند» تعریف کرد، سال ها گذشته. در سال های متمادی بسیاری از موارد به ملت تعلق گرفته و مردم آرام آرام بر منافع خود مسلط شده اند. نفت این سرزمین با ملی شدن، آینده و اختیارش با انقلاب اسلامی، و عزت، شرف و بزرگیش با پایمردی در هشت سال دفاع مقدس از آن خودش شد. دیر زمانی است که ایرانیان تلاش می کنند همه چیز برای آن ها ملی باشد، حتی سینما و این خواست بیهوده ای نیست. یکی از شاخصه های سنجش جایگاه سینمای کشورها در جهان، رتبه در تعداد فیلم های تولیدی است. در رتبه اول تولیدکنندگان فیلم در جهان، سینمای هند دیده میشود که ١١٦٤ فیلم در سال ٢٠٠٧ ساخته که از این حیث فاصله چشمگیری با دیگر کشورها ایجاد کرده است. سینمای قاره اروپا را در رده دوم قرار داده اند که مجموعا ١٠٩٥ فیلم تولید کردهاند. هالیوود، صنعت سینمای آمریکا درحالی با ٦٠٣ فیلم در رتبه سوم قرار دارد که ایران با ساخت ١٠٥ فیلم در سال ٢٠٠٧، رتبه یازدهم این فهرست را در اختیار دارد. بالاتر از ایران کشورهایی چون ژاپن، چین، فرانسه، آلمان، اسپانیا، کرهجنوبی، ایتالیا و انگلستان قرار گرفتهاند. این در حالی است که برخی کشورهای سرشناس از لحاظ تولیدات سینمایی مانند برزیل، ترکیه، آرژانتین، مکزیک و رومانی پایینتر از ایران جای دارند.آن چه در این پرونده می آید روایتی است از خواست نخبگان. آنان نیز از ضرورت و اهمیت سینمای ملی می گویند؛ بی آن که تعریف مشترکی در ذهن داشته باشند