هایپر مدیا | مرکز جامع خدمات رسانه ها / نگارش روزنامه |
|
|
اندازه فونت |
|
پرینت |
|
برش مطبوعاتی |
|
لینک خبر | جابجایی متن |
|
نظرات بینندگان |
وقت قلدری سرآمد/محمد پورغلامی
25 دی ماه 1357 (شورای فرماندهان ارتش):
تعدادی از تیمساران عالی رتبه دورهم جمع شده اند. کابینه نظامی ازهاری سقوط کرده و نگرانی و اضطراب فرماندهان ارتش را فراگرفته است. هرکسی از دری سخن می گوید. تیمسار بدره ای رو به دوستان خود می کند و می گوید: «... مسئله دیگر درباره جراید و روزنامه هاست. البته همان طور که فرمودید، نیروی زمینی یا گارد یا سایر واحدها چه کار می توانند کنند؟ تنها کاری که می توانند بکنند، صحبت کردن برای افراد است. صحبت کنند و روحیه شان را بالا ببرند. ولی باید اذعان کنیم قربان که ما هرقدر صحبت کنیم، با یک سطر روزنامه که آن بالا می نویسد آیت الله خمینی گفته ارتش برادر ماست و از ارتش دفاع کنند، این واقعا همه را خنثی می کند. یعنی ارتش ما این قدر ذلیل است که بایستی غیرنظامی ها بیایند و از ما دفاع کنند؟ اعلامیه [امام] خمینی دیروز این بوده که ارتش برادر شماست و اگر کسانی خواستند به ارتش و حتی واحدهای نظامی و پادگان های نظامی حمله کنند، شما موظف هستید ازشان دفاع کنید.»1
18 دی ماه 1357 (روزنامه اینترنشنال ژورنال):
این روزنامه در شماره 9 ژانویه (1979)، با شگفتی تمام خبر از تغییر مواضع کاخ سفید مقابل مسائل ایران دارد. به گفته این روزنامه ، کارتر که تا چند هفته پیش با پیشنهاد خروج شاه از ایران مخالف بود. حال پذیرفته اگر شاه موقتا کشور را ترک کند. هم بهترین راه برای خاموش کردن آتش فتنه است و هم بهترین راه برای حفظ ثبات ایران.»2
سه شنبه 13 بهمن 1357:
صادق قطب زاده اعلام کرد: «امام عصر پنجشنبه یا صبح جمعه (5 یا 6 بهمن) با همکاران خود وارد ایران می شود. وی گفت: «گویا آمریکایی ها در حال تدارک توطئه ای در ایران هستند.»3
چهارشنبه 4 بهمن 1357:
تیتر صفحه اول روزنامه کیهان این بود: «تانک ها، مهرآباد را محاصره کردند.» از پرواز هواپیمای امام خمینی از پاریس جلوگیری شد. بهانه رژیم شرایط بد آب و هوایی برای پرواز بود. اما یکی از خلبانان پرواز که قرار بود با هواپیمای مخصوص به پاریس برود گفت: «وضع غیرعادی که امروز در فرودگاه مهرآباد به وجود آمده به دلیل جلوگیری از پرواز هواپیمایی است که قرار بود امام را به وطن بازگرداند، برخلاف آن چه اعلام کرده اند که دلیلی برای تأخیر در پرواز وجود ندارد، به عنوان یک خلبان آگاه، اعلام می کنم این هوا هوای ایده آل برای پرواز است. از این گذشته نیم ساعت قبل با وجود بسته بودن فرودگاه و وجود وضع فوق العاده، یک هواپیمای ارتش آمریکا در فرودگاه به زمین نشست. بنابراین نمی توان قبول کرد که بدی هوا امکان پرواز یا فرود را به هواپیما نمی دهد.
پنج شنبه 5 بهمن 1357:
تیتر روزنامه ها این بود: «بازگشت امام خمینی 2 روز عقب افتاد.» پرواز همه هواپیماها به ایران برای سه روز قدغن شد. خبرگزاری فرانسه از قول ایرانیان مقیم مراکش خبر داد شاه یک دوره خستگی شدید نزدیک به افسردگی و پریشانی را پشت سر گذاشته است. به گفته این افراد، شاه 12 کیلو لاغر شده و به ویژه از خیانت افرادی که آن ها را مطمئن ترین دوستان خود می پنداشت رنج می کشد. یکی از ایرانیان گفت: «آنانی که بیشتر از همه مدیون او هستند، او را ترک گفته اند. از حدود 2 هزار نفر نزدیکان شاه فقط 50 نفر در کنارش مانده اند.»
شنبه 7 بهمن 1357:
به دلیل نیامدن امام هزاران نفر از مردم تهران تظاهرات کردند. روزنامه ها از این تظاهرات با عنوان «رژه نظامی» یاد کردند. صدها روحانی نیز در مسجد دانشگاه تهران تحصن کردند. امام در مصاحبه ای گفتند: «از ایرانیانی که با من همراهی کرده اند متشکرم. می خواستم فردا میان ملت باشم. لکن دولت خائن از این امر مانع شده و همه فرودگاه ها را بسته است. من پس از باز شدن فرودگاه ها بلافاصله به ایران خواهم رفت و به او خواهم فهماند که شما غاصب هستید و خائن به ملت ما. «ملت ما دیگر تحمل شما نوکرهای خارجی را ندارد. باری این ها باید بدانند وقت آن که قلدری کنند به سر آمده است. هر وقت که منع برداشته شود و فرودگاه ها باز شود، من به ایران خواهم رفت و اگر بنا باشد خون من بریزد در پیش رفقای خودم و همراه جوان های ایرانی بریزد.» امروز میدان های 24 اسفند، ژاله، فوزیه، خیابان های فرح آباد، شهناز، آیزنهاور، امیرآباد و مقابل دانشگاه تهران به مدت شش ساعت صحنه درگیری های خونین خیابانی بود. مردم شعار می دادند:
خمینی خمینی قلب ما باند فرودگاه توست/ تنها سعادت، ایمان جهاد شهادت/ وای به حالت بختیار اگر خمینی دیر بیاد و... .
دوشنبه 9 بهمن 1357:
تظاهرات به تمامی شهرهای کشور کشیده شده است. دولت چاره ای نمی بیند جز پذیرفتن خواسته مردم. بنابراین بختیار اعلام می کند: «به صدای بلند اعلام می کنم که حضرت آیت الله هر وقت میل داشته باشند می توانند به کشور بازگردند. در راه بازگشت ایشان هیچ مانعی نیست.» شاه که می بیند دیگر امیدی به بازگشت ندارد و کارتر را مسبب این اعمال می داند و می گوید که کارتر و همراهانش قول داده بودند از او حمایت کنند. اما این کار را نکردند. این روزها تلویزیون های خارجی هم به کمک شاه آمده بودند. در یک حرکت روانی تلویزیون فرانسه با پخش تصاویری از کشتار مردم در دو نوبت صبح و عصر قصد داشت تا امام را از تصمیمی که گرفته است منصرف کند و از این راه باعث شود تا امام از مواضع خود مبنی بر مبارزه با رژیم دست بردارد. اما مگر می شد با این کارها در اندیشه شخصی چون روح الله نفوذ کرد؟
چهارشنبه 11 بهمن 1357:
کیهان نوشت: «امام صبح فردا در تهران است» و از قول امام نوشت: «من یک طلبه ام، تشریفات را کم کنید.»
میلیون ها نفر از مردم از سراسر کشور به سمت تهران روانه شدند. خبرنگار کیهان از پاریس گزارش داد: «امام خمینی ساعت 5/3 بعد از نیمه شب به وقت تهران با یک جمبوجت به طرف تهران پرواز می کند و ساعت 9 یا 5/9 صبح به پایتخت می رسد. نزدیکان حضرت آیت الله می گویند ترتیبی داده شد که دو هواپیما هم زمان با هم از فرودگاه شارل دوگل پرواز کنند. در یکی از هواپیماها حضرت آیت الله قرار دارند. اما برای این که مسائل امنیتی کاملا رعایت شود، معلوم نیست امام سرنشین کدام یک از این دو هواپیماست.» 4 روزنامه پراودا ارگان حزب کمونیست شوروی نیز در مقاله ای با امضای الکسی پتروف نوشت: «ژنرال هایزر که معاون فرماندهی قوای آمریکا و اروپاست اینک در تهران در حال طراحی کودتایی با همکاری فرماندهان نظامی ایران است.»5 شهید بهشتی برای این که امام را از چگونگی استقبال از ایشان مطلع کند به پاریس زنگ زد و گفت: «استقبال بسیار عظیمی صورت خواهد گرفت و فرودگاه را می خواهیم فرش بیندازیم و شهر را چراغانی و تزیین کنیم و...» اما امام در جواب گفتند: «به این آقایان بگو مگر کورش را می خواهند وارد ایران کنند؟ یک طلبه از ایران خارج شده، همان طلبه به ایران برمی گردد...» عصر همان روز امام در حال جمع کردن وسایل خود بودند. دو دختر فرانسوی به خانه امام آمده و تقاضای ملاقات می کنند. همراهان امام جواب دادند که امام در حال سفرند و در حال جمع کردن وسایل و فرصت ملاقات نیست. آن ها پذیرفتند. اما بسته کوچکی که درب آن لاک و مهر شده بود را به همراهان دادند و گفتند: وقتی ما به کسی علاقه و محبت شدید داریم هنگام خداحافظی نفیس ترین هدیه را به او می دهیم، و نفیس ترین هدیه ما فرانسوی ها خاک وطن مان است. لطفا این را به امام بدهید و در عوض عکسی از امام با امضای ایشان برای ما بگیرید.6 فرماندهان نظامی و رابرت هایزر طرح های گوناگوی را برای ممانعت از ورود امام به ایران در نظر گرفته بودند. زمانی که از همه چیز ناامید شدند، تصمیم گرفتند هواپیمای ایشان را ردگیری و به یکی از جزیره های خلیج فارس منتقل کنند و تا زمان لازم مانع ورود امام به تهران شوند. هم چنین طرح شلیک موشک به هواپیمای امام را در نظر داشتند. بنابراین امام همان شب بازگشت، همراهان خود را جمع کردند و گفتند: «به آقایان بگویید این سفر، سفر خطرناکی است. معلوم نیست ما به سلامت به ایران برسیم. شاید این پرواز را در هوا یا زمین بزنند. شما نگران نباشید. اصرار نکنید با من باشید. بگذارید من بروم. اگر خطری بود برای من باشد. من بیعت خود را از شما برمی دارم. ما به طرف کار بزرگی می رویم. شما هم جان تان را به خطر نیندازید.»7 والفجر و لیال العشر.
شامگاه 12 بهمن هواپیمای حامل روح الله به همراه 200 نفر خبرنگار و همراه به سمت ایران به پرواز درآمد. خبرنگاری گزارش داد، امام در ساعت 10:21 دقیقه بعد از نیمه شب به طبقه دوم هواپیمای جت 747 برای استراحت رفتند.8 اما ماجرا چیز دیگر بود. صادق طباطبایی در خاطرات خود می گوید: «وقتی امام از پله های هواپیما برای استراحت بالا رفتند، بعد از مدتی من هم بالا رفتم. دیدم امام مشغول نماز است.» بعد از چند دقیقه آقای محتشمی هم بالا آمد، یادداشتی به امام داد و گفت نقل است که هنگام دلهره و اضطراب این دعا خوانده شود و پایین رفت. وقتی ایشان رفت امام بدون آن که به یادداشت نگاه کنند، تاکردند و زیر پتوی خود گذاشتند و نشان دادند اصلا دلهره و اضطراب ندارند.» برای نماز صبح، امام به طبقه پایین آمدند و به جماعت خواندند. قطب زاده از امام پرسید: چه احساسی دارید؟ و اما پاسخ دادند: «هیچ.»9
صبح روز دوازدهم بهمن دو خورشید در آسمان ایران طلوع کرد. خورشید دیگری به نام روح الله. استانسفیلد ترنر رییس سازمان جاسوسی آمریکا در مصاحبه با تلویزیون NBC گفت این سازمان در پیش بینی بحران ساسی ایران به طور جدی ناکام بوده است. اما اضافه کرد سازمان های جاسوسی سایر کشورهای دنیا هم در این زمینه بهتر از سیا نبوده اند...» «آن چه ما نتوانستیم پیش بینی کنیم این بود که تنها یک مرد 78 ساله روحانی که 14 سال در تبعید بود، عامل گردآوردن همه عوامل شود و ناگهان با یک آتشفشان عظیم در حال فوران و یک انقلاب ملی روبه رو شویم.»10
پی نوشت
1- خاطرات سیاسی اجتماعی صادق طباطبایی، ج3، ص96.
2- مثل برف آب خواهیم شد/ شورای فرماندهان ارتش، 25 دی ماه، 1357.
3- روزنامه کیهان.
4- قسمت اول از روزنامه کیهان.
5- قسمت دوم (از روزنامه پراودا) مربوط است به روزنامه اطلاعات 11 بهمن.
6- قسمت سوم (شهید بهشتی و خاطره دو دختر فرانسوی) مربوط است به کتاب همگام با خورشید، اسماعیل فردوسی پور.
7- قسمت چهارم یعنی پاراگراف آخر از کتاب خاطرات سیاسی - اجتماعی صادق طباطبایی.
8- قسمت اول (که خبرنگار گفت...) مربوط است به روزنامه اطلاعات 12 بهمن.
9- قسمت دوم از صادق طباطبایی.
10- در انتهای مقاله جمله ای که از استانسفیلدترنر ذکر شده مربوط است به روزنامه اطلاعات 16 بهمن.