هایپر مدیا | مرکز جامع خدمات رسانه ها / نگارش روزنامه |
|
|
اندازه فونت |
|
پرینت |
|
برش مطبوعاتی |
|
لینک خبر | جابجایی متن |
|
نظرات بینندگان |
نگاهي گذرا به تجربهاي ارزشمند/دكتر محمدرضا زائري
حضور تاريخي شيعه در منطقه جبل عامل و جنوب لبنان و نيز بقاع و بعلبك از گذشتههاي بسيار دور، زمينهساز شكلگيري مجالس عزاداري در ايام محرم بوده است و فشارها و سختگيريهاي حاكمان عثماني گرچه بهمحدود شدن و پنهاني بودن آن منجر شد، اما نتوانست اين شعله فروزان را كاملا خاموش كند.
در برخي سفرنامهها و گزارشهاي موجود از نيمه دوم قرن نوزدهم، شيوههاي برگزاري مجالس حسيني و عزاداريها در منطقه جبل عامل را بهشكل مختصر ميتوان ديد.(1) گويا پس از آن بهتدريج و با ضعف حاكميت عثماني در منطقه عزاداريها علني ميشود و توسعه مييابد. اين گونه است كه علامه سيد عبدالحسين شرفالدين، حدود صد سال پيش مجالس حسيني خود را در صور آغاز ميكند كه هنوز سالانه در مدرسه جعفريه توسط فرزندان و نوادگان ايشان برگزار ميشود.
تا آن هنگام بهدليل شرايط سياسي حاكم، در منطقه بيروت و اطراف آن، امكان حضور فعال بهشيعه داده نميشد و وضعيت اسفبار اجتماعي و فرهنگي شيعه و محروميتهاي دردناك باعث ميشد آنان تنها بهعنوان طبقهاي فرودست و محروم از هويت مستقل فرهنگي و ديني، حضور و نقش داشته باشند.
در سال 1923 ميلادي رشيد بيضون يكي از چهرههاي شيعي ساكن در بيروت كه صاحب امكانات و قدرت و نفوذ قابل اعتنايي بود، با تلاش شخصي، كودكان محروم شيعه را گرد آورد و تحت تعليم و تربيت قرار داد و با تأسيس مدرسه عامليه و جمعيت خيريه، يك نهاد فرهنگي اجتماعي شيعي را بنيان نهاد.
شش سال بعد از آن رشيد بيك نخستين مجالس عزاداري عاشورا را برگزار كرد و با توجه بهنفوذ و موقعيتي كه داشت و بر اساس آن بهعنوان نخستين نماينده شيعه بيروت بهمجلس راه يافته بود آرام آرام غير شيعيان را نيز بهمجالس دعوت ميكرد. اينگونه شد كه در طول هشتاد سال گذشته، بسياري از چهرههاي علمي و ديني برجسته اهل سنت لبنان در روز عاشورا بهايراد سخن پرداختند.
پس از آن نوبت بهدعوت از چهرههاي مسيحي براي ايراد سخنراني و شعرخواني رسيد. اسناد موجود در جمعيت خيريه عامليه نشان ميدهد كه نخستين بار جورج جرداق در سال 1961 در اين مجالس حاضر شده و پس از وي هر سال يك چهره برجسته مسيحي در اين مجالس حضور پيدا ميكند. ليكن بهنظر ميرسد اين اسناد دقيق نباشد، زيرا بزرگداشت بولس سلامه دوازده سال قبل از اين تاريخ برگزار شده و اين نشان ميدهد كه قطعا بولس سلامه – و ديگران – پيش از آن در مجالس عاشورايي عامليه حضور داشتهاند.
شيوهاي كه رشيد بيضون براي دعوت از مهمانان غير شيعي در مجالس حسيني پيش گرفته بود، هم باعث آشنايي آنان با نهضت عاشورا و حادثه كربلا ميشد و هم انگيزهاي براي نويسندگان و شاعران غير شيعه ايجاد ميكرد تا در اينباره تحقيق كنند و بنويسند و با ديگران سخن بگويند.
اين شيوه بعدها در ساير نقاط لبنان مانند بعلبك (النادي الحسيني) و جنوب و نيز بيروت دنبال شد و بهدليل ارتباط نزديك و تنگاتنگ مسلمانان و مسيحيان با مذاهب مختلف، فرصت آشنايي و ارتباط بيشتر و توليد آثار مكتوب در اين زمينه فراهم شد. بدين ترتيب، كساني كه تا پيش از آن ممكن بود گاهي فقط بهعنوان مهمان در اين گونه مجالس شركت كنند، اينك بهعنوان سخنران بهارائه آثار خود و اظهار همدردي با شيعيان
سوگوار ميپرداختند.
علاوهبر اين، كساني كه بهدليل فاصله فرهنگي، ممكن بود درك درستي از عزاداري براي سيدالشهدا نداشته باشند يا حتي بهدليل نوع عزاداريهاي رايج و قمهزني گسترده و علني در مناطقي مثل نبطيه، تصويري منفي از آن پيدا كنند، فرصتي مييافتند تا از زبان عالمان شيعه و در مجلس شيعيان درباره شخصيت امام حسين و شهادت آن حضرت بشنوند و با حقايق تاريخي در اين زمينه
آشنا شوند.
برنامه ثابت اين مجالس كه در روز عاشورا در محل ساختمان مركزي و قديم مدرسه در مركز بيروت (رأس النبع، خيابان عمربن خطاب) برگزار ميشود شامل قرائت مقتل، سخنراني رييس جمعيت خيريه عامليه، سخنراني رييس مجلس اسلامي شيعه (2)، ايراد سخن توسط يك اديب يا دانشمند اهل سنت و ايراد سخن توسط يك مهمان مسيحي است.
اين مراسم را طي دهها سال اخير، محمد موسي حماده كه خود از اهل ادب و ذوق است، مديريت ميكند و بههماهنگي لازم با شاعران و نويسندگان جهت حضور و ارائه آثار در اين مجالس ميپردازد.
در طول هشتاد سال گذشته، چهرههاي برجستهاي در اين مجالس حضور يافته و به ايراد سخن پرداختهاند كه از شيعيان، مرحوم شيخ محمد جواد مغنيه و از اهل سنت، مرحوم شيخ عبدا... علايلي و مرحوم صبحي صالح را ميتوان نام برد.
برخي از چهرههاي مسيحي برجسته از روحانيون و ادبا و نويسندگان كه در طول شصت سال گذشته در اين مجالس بهايراد سخن پرداختهاند، عبارتند از:
1961 - جورج جرداق، 1962 - فؤاد افرام بستاني، 1963 - إدمون رزق، 1964 - أنطوان كرم، 1965 - بولس سلامه، 1966 - عبدا... لحود، 1967 - جبران مسعود، 1971 - نصري سلهب، 1973 - ميشال أسمر، 1977 - جورج خضر، 1999 - جوزف حرب، 2001 - جوزف هاشم، 2002 - جورج شكور، 2003 - ساسين عساف، 2006 - جورج زكي حاج و...
همچنين مدرسه عامليه در سال 1949 ميلادي مراسم باشكوه و گستردهاي نيز براي بزرگداشت مرحوم بولس سلامه، شاعر بزرگ لبنان و صاحب «حماسه غدير» برگزار كرد. رشيد بيضون براي اين منظور گروهي از اهل ادب و صاحبنظران را گرد آورد و با بزرگترين ادباي عرب تماس گرفت و از آنان براي همكاري و همراهي دعوت كرد.(3)
اين مدرسه اكنون بيش از گذشته توسعه يافته و دانش آموزان فراواني دارد. تقريبا 85 از دانش آموزان آن شيعه و 15 نيز غالبا سني و اندكي درزي هستند. مدرسه مختلط است و از پايه مهد كودك تا پايان متوسطه دانش آموز دارد. معلمين و كادر مدرسه از طوائف مختلف مسلمان و مسيحي تشكيل شدهاند و مدرسه در حال حاضر توسط محمد يوسف بيضون - برادرزاده مؤسس مجموعه اوليه – بهعنوان رييس هيئت امناي جمعيت خيريه اداره ميشود. او پيش از اين در ادوار مختلف تصدي وزارتهاي مختلف چون تعليم و تربيت را بر عهده داشته است.
علاوهبر شرايط و اقتضائات طبيعي محيط اجتماعي لبنان و بيروت دو عامل در شكلگيري جايگاه و رويكردهاي فعلي مجموعه مؤثر بوده است: نخست شخصيت و تفكرات مؤسسين اوليه و روابط و مناسبات شخصي آنان با غير شيعيان – حتي در ازدواج خارج از چارچوب مذهب واحد – و ديگر موقعيت جغرافيايي مدرسه، در منطقهاي با غالبيت اهل سنت.
ممكن است كسي كه با ذهنيت مذهبي تشيع ايراني و خاطرات عزاداريهاي رايج ايران و عراق، با اين مجالس عاشورايي و مانند آن روبهرو ميشود، نتواند در آغاز بهراحتي فضاي موجود در آنها را درك كند. كسي كه به غلبه شديد وجه عاطفي اين مجالس در شكل رايج آن عادت دارد نميتواند بهآساني خلأ جدي اين بُعد را در اين مجالس تحمل نمايد و احساس ميكند بهيك مجلس سخنراني رسمي يا حداكثر يك مجلس ختم عادي قدم گذاشته است.
براي درك اين شرايط و ويژگيها بايد پيشينه فرهنگي و اجتماعي شيعه در بيروت و مناطق مشابه و نوع تربيت نسلهاي متمادي توسط مدارس مسيحي يا تحت نفوذ غالب فرهنگ اروپايي توجه داشت. واقعيت آن است كه اين حركتهاي پراكنده، چون نهالهايي سبز و نوپا در خاك سلطه و استعمار فرانسوي سر برآوردهاند و نبايد از آنها انتظار داشت كه حتي امروز هم چون شيعيان متأثر از انقلاب اسلامي و ايران در مناطق تحت نفوذ حزب ا... در جنوب لبنان يا ضاحيه بيروت، زندگي و رفتار كنند.
(1) حركه الإصلاح الشيعي، ص 293
(2) شيخ عبدالامير قبلان كه خود در كودكي دانشآموز همين مدرسه بوده و پيش از او مرحوم شيخ محمد مهدي شمسالدين و امام موسي صدر نيز كه مؤسس مجلس اسلامي شيعه، در اين مدرسه تعليمات ديني را تدريس کرده اند.
(3)بولس سلامه، شاعر الملاحم و الألم – ص 15
عاشورا و عقلانیت شیعی2/دکتر ابراهیم فیاض
در تبییـن فرآیند ایجــاد عقلانــیت شیعی، مباحثی را از زمان پیامبر اکرم(ص) تا دوران امامــت حضـــرت علـی(ع) و امـام حسن(ع) و مقارن با آن حکومت معاویه و یزید مطرح کردیم؛ و دانستیم حکومت معاویه حکومتی غیرعقلانی در برابر حکومت علی(ع) بود. دموکراسی نخبگان که در ثقیفه به شکل قبیلگی بروز و ظهور یافته و تا زمان عمر با تشکیل شورای خلیفهگری ادامه یافته بود، حال به جایی رسیده بود که امام(ع) را برای نخستین بار با بیعت مردم بر سر کار میآورد و مردم چنان به حضرت حریص بودند که در زمان بیعت نزدیک بود حسنین از فشار جمعیت خفه شوند! امام(ع) با دموکراسی مشارکتی که امروزه پوپولیسم نامیده میشود، بر سر کار آمد. خلافت عثمان سبب افزایش قدرت و ثروت بنیامیه شده بود. آنها که قبلا تنها حاکم شهر مکه بودند، حالا حاکم نیمی از جهان بودند. معاویه تمام تلاش خود را جهت بازتولید دوباره نظام قبیلگی از طریق تلفیق ثروت و قدرت انجام داد. بر همین اساس، یک نوع معرفتشناسی جدید بر پایه روحیه قبیلگی با نام مُرجئه پدید آورد. این مکتب کلامی جدید بهشدت جبرگرا و کاملا مطابق
با اهداف معاویه بود.
یک نوع عرفانگرایی شدید با رویکرد قضامحوری و مروج اباحیگری در جامعه. قدر بهمعنای اندازهگیری همه چیز و ملاک قراردادن اعمال افراد، هیچ جایگاهی در این تفکر نداشت. بنابراین هیچکس مختار و براساس آنچه انجام میدهد مستوجب عقاب نیست و مسئول تمام امور نیز خداوند است! از همینرو، زمانی که امام حسین(ع) را به شهادت رساندند، عمر سعد خطاب به حضرت زینب(س) گفت: «دیدی خدا برادرت را کشت؟» این تفکر همراه با نوعی عرفان مسیحی زمینه کلامی عرفان معاویه را تشکیل میداد و با ترکیب ثروت و قدرت قبیلگی، حکومت پادشاهی و خونی را بازگرداند. دوباره قراردادهای خونی و حیوانی جای قراردادهای فقهی را گرفته و جامعه به دوران قبل از پیامبر افول و نزول کرد (البته چنین اتفاقی در قرآن پیشبینی شده بود)، حکومت پادشاهی که عرفانی و قضامحور است، هیچ عقلانیت و مشروعیتی ندارد. به همین دلیل در دوره یزید این مسئله شدت گرفته و به آنجا رسید که عارف باید میمونباز و شرابخوار میبود! عرفانی مسیحی و سراپا فساد که با مسایل قبیلگی و پدرسالاری و توتمپرستی کاملا سازگار بود. اینجا بود که حکومت عملا به حکومتی اسطورهای، بدوی و عرفانی بازگشت.
حکومتی که اساسش خون بود، طبیعتا با فقاهت و عقلانیت هیچ ارتباطی نداشت. فقاهت بر اساس شایستهسالاری، عقلانیت و محاسبه استوار است.
اینکه انسان نهایت تلاش خود را برای انجام امور بهکار گیرد و در نهایت، کار را به خدا واگذار کند. نه اینکه از ابتدا به قضا و رضا پناه ببرد. از قضا به قدر پناه بردن یعنی عقلانیت (همانطور که امام علی(ع) فرمودند) و قضامحوری، جبرگرایی به معنای غیر اخلاقی و عرفانی بودن است.
امام حسین(ع) از ابتدا بنا را بر عقلانیت گذاشت، آنجا که معاویه با زیر پا گذاشتن مفاد قرارداد امام حسن(ع)، یزید را بهعنوان جانشین خود اعلام کرد، پیمانشکنی کرده و امام حسین(ع) را مجبور به قیام کرد. چراکه این پدر و پسر حکومتی نامشروع را به زور تصاحب کرده و جنگ میان فقه و عرفان را به راه انداخته بودند. جنگ آنان، جنگ میان فقه امام حسینی و عرفان انحرافی یزیدی و همچنین جنگ عقلانیت و ضدعقلانیت بود. با وجود نامههای فراوان مردم و حکومت نامشروع، برای امام(ع) تکلیف منجز بود و قیام قائم در چنین شرایطی واجب بهنظر میرسید. به همین دلیل، قیام امام(ع) کاملا فقهی و خروج او از حکومت کاملا شرعی بود (حتی میتوان قیام امام را حرکتی انسانی تلقی کرد چراکه ایشان برای مقابله در برابر ظلم و دفاع از حق به پا خاسته بود). وجه عقلانی حرکت امام(ع) در دیدار حر بهعنوان فرمانده لشکر سپاه دشمن به زیبایی خود را نشان میدهد. آنجا که امام در گفتوگویش عنوان میکند که بگذارید به کوفه بروم یا بازگردم و یا راه سوم را میروم تا جنگی رخ ندهد. گرچه امام با علم امامت خود همه چیز را میداند، اما مأمور به فقه و ظاهر و عقلانیت است. وظیفه عقلانی و فقهی او نمیتواند قصاص قبل از جنایت کند. و پس از آن سپاهیان و حتی حیوانات آنان را هم آب داد. و اینجا بود که حر محاسبات خود را انجام داده و به روشنی دریافت که با وجود حکومت نامشروع و وظیفه شرعی امام مبنی بر ایستادگی در برابر ظلم و اینکه نمیگذارند او بازگردد، بنابراین امام(ع) بر حق است. پس توبه کرد(توبهای عقلانی) و بهسوی امام بازگشت. امام حتی پس از بینتیجه ماندن مذاکرات و قطعی شدن جنگ نیز به وظیفه فقهی خود عمل کرده و بیعتش را از فرزندانش نیز برداشت. ایشان معتقد بود اینها با من کار دارند و شما میتوانید بروید. اما حقیقت آن بود که یاران امام همگی به حقانیت قیام ایشان و وجوب دفاع از مظلوم (آن هم فرزند رسول خدا) در برابر ظالم بهخوبی واقف بودند. این همه نشان از آن دارد که امام(ع) فتنهگر و بهدنبال ایجاد جنگ نبود و اینکه امروز وهابیت، از ابتدای قیام امام حسین(ع)، تا عزاداریهای امروزش را فتنه میشمارد، لاف گزافی بیش نیست