هایپر مدیا | مرکز جامع خدمات رسانه ها / نگارش روزنامه |
|
|
اندازه فونت |
|
پرینت |
|
برش مطبوعاتی |
|
لینک خبر | جابجایی متن |
|
نظرات بینندگان |
از رو به فردا تا نود سیاسی/یمان زمانی
مناظرههاي تلويزيوني مخصوصا با موضوعات سیاسی هميشه براي مردم جالب هستند و افکار عمومی این تولیدات ویژه را با حساسیت و انگیزه پررنگی پیگیری میکند. از میزگردها و نشستهای مناظرهای در کشورهای توسعهیافته بهعنوان سوپاپ اطمینانی برای تثبیت نظامهای سیاسی استفاده میشود. در واقع، حاکمیتهای سیاسی در کشورهای اروپایی و آمریکایی با تهیه و تولید چنین برنامههایی، پایبندی خود را به رعایت حقوق سیاسی افراد و احزاب و احترام به دیدگاههای آنان در عین دارا بودن پارامتر اقتدار نشان میدهند. نظامهای سیاسی کشورهای توسعهیافته، با برگزاری چنین میزگردهایی در شبکههای تلویزیونی و ماهوارهای خود، در حقیقت به نوعی بالانس و ایجاد تعادل میان گروهها و عقاید سیاسی موجود در جامعه خودشان دست میزنند. چنین ساختههایی این توان و استعداد را دارد که ضمن جذب حداکثری باورها و اندیشههای مختلف، یک عامل بازدارنده برای پیشگیری از ساختارشکنی احزاب نیز باشد.
مدتی است که مخاطبان رسانه ملی، شاهد پخش برنامهای از شبکه سوم سیما با عنوان «رو به فردا» هستند که به نوعی برای آنها یادآور روزهای پرشور و حرارت پیش از انتخابات و مناظرههای تلویزیونی کاندیداهای ریاستجمهوری دهم است. «رو به فردا» از این توفیق نسبی برخوردار بوده است که بخشی از مخاطبان را که به بهانههای سیاسی با رسانه ملی قهر کرده بودند، وادار به روشن کردن تلویزیون - این جعبه سحرآمیز - کرده و آنان را بر سر سفره رسانه ملی بنشاند. «رو به فردا» را به جرئت میتوان یکی از مدبرانهترین برنامههای صداوسیما پس از انتخابات دهم دانست؛ برنامهای که به باور بسیاری از دلسوزان نظام و کارشناسان عملیات روانی باید خیلی پیشتر از اینها تهیه و پخش میشد. هرچند این برنامه فاصله زیادی با برنامههای حرفهای در حوزه مناظرات سیاسی دارد، اما در این فضای غبارآلود، یکی از برنامههای مطلوب در خصوص مناسبات سیاسی پس از انتخابات و حتی پیش از آن بهشمار میآید.
در این فضای دو قطبی، وقتی هواداران دو جریان اصولگرا و اصلاحطلب، هرکدام نماینده خود را در رسانه ملی حاضر میبینند، به نوعی احساس خوشایند میرسند و خرسند میشوند که وکیل آنها در فضایی باز و آزاد، خواستهها، انتقادات، پیشنهادها و اعتراضات آنان را مطرح میکند. اما ایکاش که تدبیرهایی اینچنین حرفهای، در همان هفته نخست پس از انتخابات اندیشیده میشد.پخش برنامههایی با سبک و سیاق «رو به فردا» در عین آن که شیب تند انتقاد معترضان را به رسانه ملی میگیرد، این ذهنیت را نیز که گروه پیروز در انتخابات قصد حذف رقیب خود را دارد، از بین میبرد. ساخت و پخش ویژه برنامههایی از این قبیل، آن هم در فضای آمیخته به التهاب پس از انتخابات قطعا در تخلیه هیجانات و احساسات منفی افراد معترض اثر مثبت دارد و آنها را از این جهت که خودشان را «صاحب سهم» در رسانه ملی میبینند،
اقناع میکند.
بهترین کنداکتور برای ساعت پخش این برنامه
هرچند مقطع زمانی پخش «رو به فردا» از نظر کارشناسان مسائل سیاسی و صاحبنظران دیر است- با فاصله چندین ماهه از انتخابات! - اما ساعت پخش آن (22:20) بهترین زمان پخش در کنداکتور صدا و سیماست. در این ساعت، عموم هموطنان این فرصت را دارند که برنامه را مشاهده کنند.
مرزبندیها شفافتر میشود
تولید ویژه برنامههایی با سبک مناظرههای سیاسی سبب شفافتر شدن مرزبندیهای سیاسی و بالارفتن سطح بلوغ سیاسی و اطلاعات مردم میشود. مرزبندیها که شفاف باشد و سطح بلوغ سیاسی که بالاتر برود بر «دانایی سیاسی» مردم افزوده میشود. جامعهای که دارای سطح قابل قبولی از «دانستگی سیاسی» باشد، دچار کمترین التهابات میشود و افراد آن جامعه، در برخورد با مسائل سیاسی، پخته و سنجیده رفتار میکنند.
اعتماد مردم به نظام را افزایش میدهد
برنامههای دارای رویکرد «باز»، خاصیت «اعتمادزایی» دارند. افراد جامعه زمانیکه برنامههایی مثل «رو به فردا» را از رسانهای که متعلق به آحاد ملت است مشاهده میکنند، از اینکه نظام سیاسی برای آرا و دیدگاههای آنان احترام قائل است، بهنوعی امنیت خاطر دست پیدا کرده و اعتمادشان به حاکمیت افزون میشود. این ویژه برنامهها سوپاپ اطمینانی برای حاکمیت بهشمار میرود که سبب تثبیت مقبولیت آن در شبکههای اجتماعی میشود.
محور برنامه بیشتر «رو به گذشته» است!
در کنار نقاط قوت و مثبت «رو به فردا»، نقاط ضعف پررنگی هم در آن دیده میشود که بازنگری در پرداخت به آن را ضروری میسازد. برخی بر این باورند که در این برنامه باید نگاه غالب و محور اصلی، «گذشته» یعنی انتخابات و مسائل بعد از آن باشد. در مقابل، گروهی دیگر نیز اعتقاد دارند که بنیان برنامه باید بر محور «آینده» استوار باشد. اما به نظر میرسد برای سوژههایی از این دست، هم باید گذشته لحاظ شود هم آینده؛ چراکه گذشته چراغ پیش روی آینده است. اگر کلیت چنین برنامهای بر محور گذشته بچرخد، به تنشهای موجود در فضای سیاسی و افکار عمومی دامن میزند و آتش اختلافات را شعلهورتر میکند. از دیگر سو، اگر این برنامه تنها به آینده بپردازد، قطعا این ذهنیت منفی را خلق میکند که رسانه ملی در حال فرار به جلو برای پنهان کردن حقیقتی در گذشته است! از اینرو، در آغاز هر کدام از قسمتهای این برنامه، ابتدا باید گذشته را واکاوی کرد و سپس با طرح پرسش «چه باید کرد؟»، راهکارهای طرفین برای مدیریت آینده مطرح شود.
کمی از دکوراسیون «رو به فردا»
طراحی صحنه و دکوراسیون «رو به فردا» یک طراحی متوسط است که نقاط ضعف اساسی و ملموسی در آن به چشم میخورد. نوع رنگهایی که در دکور این برنامه استفاده شده – مثل قرمز و نقرهای - نشانگر عدم تسلط طراح صحنه بر مباحث مربوط به روانشناسی رنگهاست. رنگ قرمز نمادی از خشونت و رنگ نقرهای نمادی از سردی و بی تفاوتی است! ترکیب این دو رنگ و القای همزمان خشونت و بیتفاوتی به مخاطب، او را دچار سردرگمی و دلزدگی میکند. برای برنامهای با این سوژه موضوعی که از درجه حساسیت فوقالعادهای برخوردار است باید از رنگهای آرامبخش و صمیمیتآور استفاده شود؛ رنگهایی مانند آبی آسمانی، صورتی و...
بهکار بردن رنگهای آرامبخش در چنین برنامههایی سبب تعدیل هیجانات ناشی از مناظره در بینندگان میشود و ناخودآگاه آنان را دعوت به آرامش میکند.
از سوی دیگر، دکور رسمی و خشک «رو به فردا» با بحثهای داغ طرح شده در آن از جانب طرفین مناظره تناسبی ندارد و این عدم تناسب، ذهن مخاطب را خسته و کسل میکند.
این یک مجری نیست
یکی از انتقادات و ایراداتی که به برنامه «رو به فردا» بهلحاظ فن انتخاب عوامل وارد است، کاراکتر مجری این برنامه است. برنامههای تلویزیونی یا ماهوارهای، بر اساس محتوا و ساختارشان، چند گونه هستند:
- برنامههای فان (سرگرم کننده): مثل «مسابقه هفته» با اجرای مرحوم منوچهر نوذری، «سیمرغ» با اجرای سید محمد حسینی؛
- برنامههای فان - ژورنال (سرگرمکننده ژورنالیستی): مانند برنامه «نود» با اجرای عادل فردوسیپور؛
- برنامههای خبری: مثل اخبار سراسری با اجرای حیاتی، افشار و... ؛
- برنامههای تخصصی: همچون سلسله مباحث اندیشه سیاسی و فلسفه با اجرای دکتر مطهرنژاد؛
- شوهای تلویزیونی: از قبیل برنامههای مناسبتی در اعیاد با اجرای شومنهایی مثل محمود شهریاری و فرزاد حسنی؛
- برنامههای کلیشهای؛
- برنامههای رسمی: همچون «گفتوگوی ویژه خبری شبکه دو» با اجرای مرتضی حیدری.
تهیهکنندگان و کارگردانان حرفهای با دقتنظر ویژهای عوامل برنامه خود را انتخاب میکنند و حساسیت خاصی در گزینش مجری به خرج میدهند. اما کاراکتری که مجری برنامه «رو به فردا» دارد بهدلایل زیر مناسب این برنامه مناظرهای نیست و کارویژهاش حضور در برنامههای کلیشهای و آنتن پرکن است:
اول؛ مجری در برنامههای مناظرهای باید بیطرف باشد در حالیکه مجری برنامه «رو به فردا» از اعضای فعال ستاد انتخاباتی آقای احمدینژاد و یکی از نویسندگان سایت رجانیوز (سایت حامی دولت) است و بسیاری او را بهعنوان یک عضو گروه «رایحه خوش خدمت» میشناسند. همین امر سبب ایجاد مواضع منفی و تحریکات هیجانی در مخاطبان میشود و این حس را در بینندگان ایجاد میکند که عدالت و صداقت در چیدمان عوامل مناظره رعایت نشده است.
این مسئله چنین بازتابی را میتواند داشته باشد و این پرسش را بیافریند که: «رو به فردا؟» یا «رو به دولت؟» محوریت و بنیاد چنین تولیدی باید در قالب و چارچوب دفاع از اصول انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی تعریف شود و اینگونه نباشد که از آن تلقی یک رپورتاژ آگهی برای دولت به ذهن متبادر شود.
دوم؛ مجری این برنامه، تسلط و اقتدار کافی را در اداره جلسه مناظره ندارد و همین سبب انتقال نوعی احساس از هم گسیختگی در محتوا و ساختار «رو به فردا» به مخاطبان میشود. در حالیکه چون اسم این برنامه «رو به فردا»ست (فردایی که امروز با برخی مسائل روبهرو شده) و با توجه به حساسیت و اهمیت ویژهای که در موضوع برنامه (انتخابات دهم و حوادث پس از آن) نهفته است، نباید خللهایی اینچنین آشکار در تهیه و پخش آن مشاهده شود. عدم تسلط مجری این برنامه سبب شده و میشود که طرفین مناظره از این نقطه ضعف استفاده کرده و با پراکندهگویی و طرح نکات انحرافی و فراموضوعی، ضمن اتلاف فرسایشی زمان برنامه، محور مناظره را به سمت و سوهای دلخواه خود ببرند.
خندهها و عکسالعملهای بیموقع مجری، آن هم در چنین برنامه مهمی، نوعی عکسالعمل منفی در مخاطبان ایجاد کرده و بیننده را به این نتیجه میرساند که اگر مجری نباشد، برنامه جذابتر است!
سوم؛ مجری این ویژهبرنامه به فنون اجرا و شگردهای نفوذ بر بیننده تسلط ندارد و همین سبب ایجاد نوعی موضعگیری منفی در مخاطب نسبت به مجری میشود، در حالیکه در چنین تولیداتی، مجری باید محور جذب تماشاگران باشد و بتواند در وهله نخست، احساسات آنها را به کنترل در آورد.
بعضی مناظرهها ناقص تمام میشود
یکی از انتقاداتی که بهویژه برنامه «رو به فردا» میتوان داشت این است که بعضی از مناظرهها ناقص تمام میشود و این پویایی و انعطاف در برنامهریزی آن لحاظ نشده که یک قسمت دیگر برای اتمام و تکمیل این مناظره ناقص اختصاص داده شود. این نقیصه سبب میشود مخاطب نه تنها به پاسخ سئوالهایش نرسد، بلکه ابهامات دیگری در اینباره برایش بهوجود بیاید. از آنجا که فلسفه وجودی چنین تولیداتی، رفع ابهامات موجود در افکار عمومی است باید تا نقطه رفع ابهام تداوم داشته باشد.
هموزن نبودن طرفین مناظره
در این ویژهبرنامه، عموما هموزنی کفههای مناظره رعایت نمیشود. وقتی از یک چهره سیاسی که دارای مدرک دکترای علوم سیاسی است دعوت میشود، نماینده جریان مقابل هم باید در سطح معلومات و قدرت بیان وی انتخاب شود و یا برعکس. بیتوجهی به این نکته کلیدی این نتیجه را در بر دارد که برخی به این شائبه دامن بزنند که عوامل این برنامه، تعمدا دست به چنین کاری زدهاند!
تبلیغات و اطلاعرسانی ضعیف
از نقاط ضعف رسانه ملی در جریان پخش «رو به فردا»، اطلاعرسانی ضعیف درخصوص روزها و زمان پخش این برنامه است. بسیاری هنوز نمیدانند که این برنامه دقیقا چه روزهایی پخش میشود و چه روزهایی روی آنتن نمیرود. این در حالی است که تبلیغ یک کار تولیدی که متعلق به خود صدا و سیما هم هست، برای رسانه ملی کار سهلی است. مسئولان رسانه ملی باید روی چنین برنامههایی عنایت ویژه داشته باشند. چنین ساختهای این قابلیت را دارد که یک «نود سیاسی» جذاب و اثرگذار باشد. با همه این تفاصیل، ویژه برنامه «رو به فردا» را میتوان یکی از نقاط قوت رسانه ملی ارزیابی کرد، به شرط آنکه بر اساس آنچه گفته شد، آن را مورد بازنگری جدی قرار دهیم
خطای دو سویه /ناصر ایمانی
بعد از انتخابات و حوادث پس از آن، یک جریان معترض به نتایج انتخابات شکل گرفت که دارای یک بدنه اجتماعی و تعدادی از سران معترض به نتایج انتخابات بود. این سران معترض عبارت از سه از کاندیدای انتخابات و شخصیتهای سیاسی دیگر بودند.
در اینجا وارد این تحلیل نمیشوم که اساسا علل شکل گرفتن این اعتراضات به لحاظ اجتماعی، روانشناختی و سیاسی چه بود؛ اما آنچه در صحنه واقعی جامعه اتفاق افتاد، شکل گرفتن اعتراضاتی نسبت به نتایج انتخابات بود و البته وارد این مسئله نمیشوم که اعتراضشان درست بود یا نه! به هرحال، این گروه معترض به صحنه آمدند و به محض ورود آنان یک جریان دومی هم در صحنه حضور پیدا کرد. یعنی این گروه دوم سوار بر بستر این اعتراضات مردمی شد و خودش را مطرح کرد. در ابتدای کار، سران و بدنه اجتماعی جریان معترض عموما افراد معتقد به انقلاب، نظام و چهارچوبهای قانون اساسی بودند. البته روش اشتباهی را پیش گرفتند که وارد این بحث که عملکردشان درست بود یا نه و اینکه چرا این روش اشتباه را پیش گرفتند هم نمیشوم. اما این جریان قصد براندازی و مقابله با نظام را نداشتند؛ اگرچه به نظام آسیب وارد کردند. بعد که کمی جریان پیش رفت از فضایی که اینها ایجاد کردند، جریان دومی در جامعه شکل گرفت؛ جریانی که قبلا هم در طول سی سال گذشته وجود داشت، فرصتی پیدا کرد و به سازماندهی خود پرداخت. عوامل گروه دوم با برنامه، قصد و کمکهای داخلی و خارجی برای مقابله با جمهوری اسلامی و براندازی به صحنه آمدند. بهترین بستر برای آنها فراهم شد تا بیایند و خودشان را نشان دهند. این جریان دوم قطعا یک جریان ضد انقلاب و ضدنظام بود و در تمامی صحنهها هرچقدر که از انتخابات فاصله گرفتیم، بیشتر صحنهگردان شدند تا روز عاشورا که جریان معترض تحت پوشش رسانهای اینها قرار گرفت. متأسفانه رسانههای نظام جمهوری اسلامی هم در این داستان تیزبینی لازم را به خرج ندادند و این دو جریان را ابتدا یکسان نگاه کردند. جریان معترض- که مجددا تاکید میکنم به اینکه روش و اهدافشان درست بود کاری ندارم- و جریان دوم را سعی کردند یکی بکنند و این کار اشتباهی بود. هم برای نظام و هم برای حل کردن این مسئله. همواره با این جریان معترض به چشم جریان برانداز برخورد کردند. درحالی که قطعا مد نظر مقام معظم رهبری هم این نیست. یعنی ایشان بارها در طول این چند ماه گذشته نسبت به این جریان معترض و سران آن گلایه کردند اما همواره آنها را درون خانواده بزرگ انقلاب دانستند اگرچه گلایههای جدی با آنها مطرح کردند. ما هرچه جلوتر آمدیم این جریان معترض کمتر به صحنه آمد و جریان ضدانقلاب و برانداز جای آن را گرفت. اوج آن در روز عاشورا بود که عمدا صحنه، صحنه جولان این جریان برانداز و ضد نظام شد. البته بخشی از جریان معترض هم در روز عاشورا حضور داشتند اما تحت مدیریت جریان برانداز قرار گرفتند و با کمال تأسف، جریان معترض و سران آنها هم اصلا تلاشی برای اینکه صف خودشان را این جریان دوم سوا بکنند، نداشتند و این هم بیشتر به برهم خوردن صحنه کمک کرد. درواقع از دو سو این خطا صورت گرفت. هم از سوی رسانهها و برخی جریانهای معتقد به نظام که سعی کردند از ابتدای کار، جریان معترض را یک جریان برانداز قلمداد کنند و هم از سوی جریان معترض که سعی نکرد صف خودش را از این جریان برانداز جدا کند. به این ترتیب فضای ابهام و فتنه بیشتر شکل گرفت. جریان معترض، جریان دوم را جزو خودشان نمیدانند اما با این هدف که از نیروی اجتماعی آنان برای پررنگ کردن جریان اعتراض استفاده کنند، صف خود را جدا نکردند که خطای بسیار بزرگ و غیر قابل بخششی بود. شاید هم به یک نوعی تصور میکردند این جریان معترض باید سلیقههای گوناگون را در خودش بپذیرد تا بتواند بیشتر رشد داشته باشد. درحالی که این بحث سلیقههای گوناگون نبود، بحث ضدانقلاب و ضد نظام بود. جریان اول هم قطعا بر طبق آن چیزهایی که از فرمایشات مقام معظم رهبری میفهمیم جریان ضدنظام نیست. البته جریانی است که در این مدت ضرباتی به نظام زده اما خودشان و اهدافشان و نیاتشان براندازی و مقابله با نظام نیست