هایپر مدیا | مرکز جامع خدمات رسانه ها / نگارش روزنامه |
|
|
اندازه فونت |
|
پرینت |
|
برش مطبوعاتی |
|
لینک خبر | جابجایی متن |
|
نظرات بینندگان |
عافیت طلبی خواص، تریبون را به دست دیگران داد /سیمین نظری
عشرت شایق، نماینده مجلس هفتم و عضو کمیسون اصل نود بود؛ همچنین یکی از نیروهای فعال در بحث مبارزه با مفاسد اقتصادی بوده است. شایق کارشناس فقه و اصول و تحصیلکرده حوزه علمیه قم است و بعد از اتمام فعالیتش در مجلس هفتم، بهعلت دغدغههای فرهنگی که داشت بهمدت 15 ماه مدیر مجموعه فرهنگی تاریخی سعدآباد شد. در سمت مشاور عالی امور موزهها، معاونت فرهنگی سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری بهفعالیت پرداخت. گفتوگوی ما با خانم شایق درباره نقد عملکرد و دیدگاههای مشایی است که میخوانید.
بهطور کلی صحبتها و اظهارنظرهای آقای مشایی را از چه دیدگاههایی میتوان مورد بحث قرار داد؟
یک فیلسوف هلندی میگوید اگر میخواهید بهشهرت برسید، مسایل دینی را نقد کنید و برعکس آن را بگویید. خودش هم همین کار را درباره حضرت مسیح کرد و مشهور شد.
ابراز اینگونه نظریهها از نظر دینی و حقوقی جای بحث دارد. در حوزه دینی میتوان از چند منظر بهاین مسئله نگاه کرد. اول اینکه ایشان در چه جایگاهی بهایراد سخن میپردازند؟ در جامعه ما متخصص دینی شخصی است که در حوزه علمیه پرورش پیدا میکند و نزد برخی اساتید بهنام در رشته خاص خودش، بعد از گذراندن دوره عمومی، درس میگیرد و تلمذ میکند. نکته دیگر هم این است که کارشناس دینی با چاپ و نشر آثار خود بهتبیین مسایل دینی میپردازد. در حالیکه آقای مشایی هیچکدام از این شرایط را ندارد.
جای سئوال است که به پیامبرانی که حکومت تشکیل دادند، اشارهای نداشته است. حضرت یوسف حکومت تشکیل دادند. باید دید در این حکومت چه اتفاقی افتاد. آیا حکومت حضرت یوسف باب میل آقای مشایی نبوده؟ حضرت سلیمان هم حکومت تشکیل دادند. بعد هم بهپیامبرعظیمالشأن اسلام میرسیم که با همراهی مردم حکومت تشکیل دادند.
بعضیها فکر میکنند با نقض اصول دینی در جامعه میتوانند جایگاه و پایگاهی ترتیب دهند و برای خودشان مسئولیت ایجاد کنند. در صورتیکه اینطور نیست که هرکس میخواهد به شهرت برسد و محبوبیتی ایجاد کند، با یک پز روشنفکری اصول دینی را نقض کند و معتقدین و مومنین به اسلام ساکت باشند.
یک وقت هم هست که فرد در مراسم دینی متعددی شرکت میکند، اطلاعاتی بهدست میآورد و احساس میکند که اسلامشناس شده است. در صورتیکه نشستن پای مراسم مذهبی یک شأنیت دارد و نشستن پای درس اساتید در حوزه یا دانشگاه یک شأن دیگر و با هم متفاوت هستند. نمیشود هر فردی که در مراسم مذهبی شرکت کرد یا چهارتا کتاب دینی خواند، بگوید من اسلامشناس هستم. اسلامشناس بودن فرد را هم افراد متخصص حوزه دینی تشخیص میدهند. اینگونه نیست که فردی بیاید و در جایگاه فعال سیاسی یا کارشناس فرهنگی یا مسئول اجرایی بگوید که این آدم اسلامشناس است. ممکن است برای نبودنش حرف من پذیرفته باشد، اما برای بودنش باید جایگاه تخصصی پیدا کند.
گفتن حرف حق هزینه دارد، اما بالاخره حرف حق این است که یا آقای مشایی میتواند در این جایگاه درباره اسلامشناسی حرف بزند یا حرف حق این نیست؟! ما میگوییم که حرف حق این نیست. مگر در جامعه دینی ما مراجع و علماء و مبلغان و متخصصان نیستند؟ خوشبختانه فناوری هم بهکمک آمده و میتوانید درس خارج هرکدام از علما و مراجع را از سایتهایشان دریافت کنید. امروز در این مملکت شبکه معارف و قرآن داریم که 24 ساعته برای مخاطبان برنامه دارد و متخصصینی عارف و عالم همچون آیات عظام مکارم شیرازی، نوری همدانی و معرفت و... به مباحث دینی میپردازند. این اشخاص هرکدام اقیانوسی از معارف دینی هستند. از همه مهمتر در رأس کارشناسان و علمای دینی ولایت فقیه وجود دارد. که فقه سیاسی را اجرا میکند. یک کارشناس و یک اسلامشناس شیعی اولین رسالتش تبعیت از امر ولایت است. ما این تبعیت را نمیبینیم. بههمین دلیل متدینان دلآزرده میشوند و از طرف دیگر، برخی افراد دیگر تقویت میشوند.
اینکه یک مسئول اجرایی بیاید از تریبون دولت برای بیان افکار خود استفاده و ایجاد شبهه کند از نظر حقوقی چه اشکالی دارد؟
این را باید حقوقدانان ما جواب بدهند. کار کارشناسی بکنند و بگویند آیا هر فردی میتواند از تریبون دولتی و ملی در مسائل دینی ایجاد شبهه کند؟ اگر آقای مشایی رییس دفتر نهاد ریاستجمهوری نبود، آیا موقعیت سخنرانی در جشنواره رازی را داشت؟ اگر یک فرد عادی بود، میتوانست سخنرانی کند؟ وقتی در جایگاه ریاست دفتر رییسجمهور به جشنواره رفتند، میتوانند از جایگاه اسلامشناس هرچه را که خواستند به زبان بیاورند؟ آیا ایشان بهعنوان اسلامشناس بهجشنواره رازی دعوت شدند؟ آیا میتوانیم از تریبون جمهوری اسلامی که ثمره خون شهداء، لحظهلحظه زجر اسراء و آزادگان و ثمره جانبازان شیمیایی و قطع نخاع و اعصاب و روان است، هرچه خواستیم بگوییم و حتی به امام عصر(عج) توصیه هم بکنیم؟ از چه جایگاهی به امام عصر(عج) توصیه میشود؟ توصیه آقای مشایی به امام عصر این است که اگر امام زمان(عج) میخواهد بهتوسعه عدالت در دنیا موفق شود، راهش توسعه علم است!
این فعل حرام است که از تریبون جشنواره علمی جمهوری اسلامی درباره انبیاء و اولیاء و امام عصر(عج) و مسائل دینی شبهه ایجاد شود. حقوقدانان مملکت ما چرا ساکت نشستند؟ کسانی که حرفها و عملکرد و اظهارات آقای مشایی را قبول داشته باشند به اندازه انگشتان دست نیستند. کسانی که ایشان را نقد میکنند اندک هستند. برخی عافیتطلب شدند، دنبال مقام هستند. دنیا برایشان شیرین آمده است و بازسازی معنوی را غافل شدند. از طرفی میدانند که اگر درباره آقای مشایی صحبت کنند، پر هزینه است.
دلیل این سکوت چیست؟
ما در دینمان یاد گرفتیم که مقام، آخرت ما را تعیین نمیکند. بچهمسلمانها و بچههای توحیدی و ولایی اینطور یاد گرفتند که هرجا نشستند، نمیگویند در پست ریاست هستند، میگویند که این سنگر ماست. یعنی سرباز ولایت و اسلام هستند. دوستانی که سکوت کردند، عافیتطلب و رفاهطلب شدند و سرباز ولایت بودن فقط و فقط اعتراف بهزبان نیست، بلکه عمل شفاف میخواهد. بهاندازه وابستگی که بهدنیا دارند، سکوت میکنند. اگر واقعا حرفها و حرکتهای آقای مشایی را میپسندند، چرا از او دفاع نمیکنند؟! چرا طرفداری و حمایت نمیکنند. کسانی که سکوت میکنند یا دنبال نام هستند و یا نان. مگر غیر از این است که معصومین ما گفتند شروع و آغاز فساد پرهیز از صداقت است. اما آدمهایی امروز سکوت کردند یا دو پهلو جبهه گرفتند. میگویند ما هم گلایه داریم، اما بهخاطر مصحلت چیزی نمیگوییم و هی دنبال بهانهجویی، فلسفهبافی و توجیه عمل خودشان هستند.
اینگونه اظهارنظرات تبعات دیگری هم بهجز شبههافکنی دارد؟
در مملکت ما فتنه اتفاق افتاده و باید ریشه کن شود. اما هر زمانیکه جریان فتنه میرود که به نتیجه ایجاد روشنگری در افکار عمومی و نهایتا بصیرت برسد، یکدفعه آقای مشایی میآید و با اظهارات متحجرانهاش ذهن جامعه را از مسائل اصلی منحرف میکند. اولویت اول ما در حال حاضر، شناسایی مقابله با ضد انقلاب است که یک بار بمب در حرم امام رضا(ع) میگذارد و حرکت سخت انجام میهد تا میرسد بهحرکت نرم و شعار علیه عاشورا میدهد. اما با این صحبتها اولویت عوض میشود. نکته دیگر این است که چرا آقای مشایی هیچ صحبتی درباره محرم نمیکند. آنهم وقتی سخنرانیاش در این ماه است. ایشان حتی بهوصایای حضرت امام(ره) و توصیههای رهبری استناد و اشاره نمیکند. البته آقای مشایی در این مملکت کار کرده است اما حاشیهسازی دارد. اصلا فرض را بر این میگذاریم که حرفهایی که زده است، حرفهای بدی هم نبوده، اما سئوال اینجاست که آیا حاشیه درست کرده یا نه؟ آیا حاشیههایی که ساخته، جریان انقلابی سالم از آن استفاده کرده است یا ناسالم؟ آیا این حاشیهها تفکرات و اندیشه ایشان را در عصر حاضر بهطرف مغالطه آشکار سوق داده و انقلاب اسلامی را زیر سئوال برده یا حاشیههای مثبتی داشته است؟ این اتفاقات و جملاتی که ایشان دارد، تنزل گفتمان انقلاب اسلامی است یا ایجاد گفتمان جدید فاقد محورهای اسلامی در حوزههای بینالمللی است؟
بهنظر میرسد گفتههای آقای مشایی درباره ابنسینا و رازی و... اهداف خاصی را دنبال میکند.
با داشتههایمان چه کردیم که نداشتههایمان را بهرخ میکشیم؟ همهجا رسم است داشتهها را بهرخ میکشند...
اگر دنبال علم هستیم، چرا به دانشگاه عظیم امام صادق(ع) اشاره نشده؟ در حالیکه بهترین، مناسبترین و در چهارچوبترین مناظرههای علمی در محضر امام صادق(ع) انجام گرفته است. اینها علم نیست؟ ما دنبال کدام علم هستیم؟ چرا بهجای یک تقدیر و سپاس، آنها را میزنیم و با بیگانه همراه میشویم؟
ایشان حرف بزند، اما نه از تریبون ملی. البته صحبتهایشان یکی دو تا نیست و قبلا هم اظهاراتی داشته. یک تعدادی هستند که از پایه شروع میکنند. در دوره اصلاحات در مورد شعائر و ادعیه دینی اظهارنظرهای انحرافی داشتند. یک تساهل و تسامحی در حوزه فرهنگ داشتند. الان هم همان حرکت اتفاق میافتد، اما بهیک شکل دیگر. آقای مشایی از سطح شروع میکند. بهجای اینکه درباره قرآن، زیارت وارث و... صحبت کند، وارد حوزه محوری نبوت و پیامبران میشود و کلیگویی میکند. وقتی عدالت پیامبران زیر سئوال میرود، قرار است چه اتفاقی بیفتد؟ اصلا اگر ایشان فرمایشات دینی نفرماید، آیا اتفاق خاصی میافتد؟
در عرصه فرهنگی هم شاهد بازگشت نگاه تساهل و تسامح هستیم. در عرصه فرهنگ هم مخالف این تغییرات هستید؟
در عرصه فرهنگی تساهل و تسامحهایی مثل مخالفت با گشت ارشاد، طرح امنیت اجتماعی، رفع فیلمهای توقیفی، حمایت از برخی هنرمندان، سهلانگاری در انتخاب مدیران و بیتوجهی به شعارهای اصلی مردم انجام شد. مردمی که زیر پرچم جمهوری اسلامی برای شعار عدالتخواهی، استکبارستیزی، فرهنگ مقاومت سینه زدند. تساهل و تسامحی که در دوره اصلاحات بود، الان هم هست. فقط خاستگاهها فرق میکند. من بهعنوان یک ایرانی مسلمان میخواهم سئوال کنم که حمایت کلان از یک هنرمند خاص چه حرکت فرهنگی محسوب میشود؟ آیا با همین دست و دلبازی به هنرمندان دیگری هم که نیاز دارند کمک میشود؟ بهمساجد ما کمک میشود؟ برای حفظ یک مسجد باید قطره قطره خیرات جمع کنند تا حفظ شود. برخی شهرستانها 20 میلیون تومان برای انجام کار فرهنگی بودجه ندارند. آقای مشایی از کجا میبخشد؟
یا اینکه ما میخواهیم با حمایت از برخی هنرمندان پز روشنفکری بگیریم و برخی افراد مخالف را جذب کنیم؟ اینکار به چه بهایی است؟ یکی از کارهای فرهنگی ما ساماندهی قبور شهداست که خواسته مردم است. جایی است که بچههایشان با دلدادگی و عشق در مقابل حق تسلیم و شهید شدند و در برخی شهرها بهخاطر نبود بودجه بدون ساماندهی مانده است. ما چند پروژه فرهنگی ناقص مثل احداث کتابخانه و سینما و... داریم که افتتاح نمیشوند؟ اینهمه هنرمند در این مملکت داریم. هنرهای اصیل ما رو به انقراض است. برخی هنرهای دستی ما رو به انقراض است؛ چون هنرمند ما 5 میلیون تومان ندارد کارگاهش را تقویت کند...
این سئوالات افکار عمومی است؛ ایشان که علاقه به صحبت در مباحث مختلف دارد، چرا درباره جنگ نرم موضع نگرفت؟ چرا درباره مهندسی فرهنگی صحبت نمیکند؟ مگر رییس کمیسیون فرهنگی دولت نشد؟ مگر ایجاد تردید و اختلافافکنی از اهداف جنگ نرم نیست تا خودی از غیرخودی مشخص نشود. ایشان در این جنگ نرم با این موارد مقابله کرد یا برعکس، کاری کرد که بدبینی مردم و تردیدافکنی بیشتر شود و در بین مردم شبهه ایجاد کرد.
من نمیدانم مجلسیها چرا ساکت نشستند. نمایندههای مردم و حقوقدانها کجا هستند؟ فکر میکنند در دوره بعد با نفوذ برخی آقایان رأی نمیآورند؛ خب نیاورند! مگر مجلسی و استاندار و سفیر و وزیر شدن و... هدف یک مسلمان است؟ برخی اصولگرایان و خواص نمیخواهند خودشان را در معرض خطر قرار دهند. بعضی افراد دارند با حرفهای خودشان اختلاف مذهبی ایجاد میکنند، شبههافکنی دینی میکنند، در مسائل راهبردی دین پراکندهگویی میکنند، برخی دیگربه جای اینکه مشعل حقیقت را بهدست بگیرند و روشنگری کنند و حرف بزنند و بگویند اگر با خدا باشیم، خدا هم با ماست، حساب و کتاب میکنند که اگر درباره آقای مشایی حرف بزنیم در آینده چه اتفاقی برایمان میافتد.
با این اوصاف آیا آقای مشایی هنوز در دایره اصولگرایان قرار دارد؟
ایشان هیچکجا نگفتهاند که من اصولگرا هستم یا حداقل من نشنیدم. نقطه اساسی و محوری اصولگرایی، بحث ولایت است. در شرایط فعلی یک اصولگرا باید نفی فتنه بکند. آیا سران فتنه غیر از آمریکا و انگلیس و صهیونیست غاصب هستند؟ هر حرکتی که خوراک برای رسانههای وابسته بهریشههای فتنه شود، مسئلهساز است. اگر بخواهیم با شاخص ولایت فقیه بگوییم باید با سر دوید. مثل جریان یکی از امامان معصوم(ع) که مریدی نزدش آمد و گفت که چرا قیام نمیکنی با این همه مرید که داری؟ تنور روشن بود. امام به او فرمود داخل تنور برو. اما مرد گفت این یک کار از من برنمیآید. همان وقت غلام حضرت وارد شد و تا امام به او فرمود داخل تنور برو، فورا اطاعت کرد. بعد از اینکه صحبتهای امام با مرید تمام شد، در تنور را باز کردند و دیدند که آتش همچنان میسوزد، اما غلام سالم نشسته است. حضرت میفرماید مرید مثل این میخواهم. در جامعه ولایی وقتی ولایت امر میکند باید اطاعت کرد. نه اینکه امر ولایت یک هفته در کشور معطل بماند و اجرا نشود. کسانی هم که مخالفت کنند، یکی یکی کنار گذاشته شوند. آقای فتاح شما آدم خوبی هستی، اما برو. آقای لنکرانی شما آدم خوبی هستی، اما برو... این معیار، معیار توحیدی است؟ این کجایش اصولگرایی است؟ آیا آقای فتاح ناکارآمد بود؟ آقای لنکرانی یک دانشمند ولایی نبود؟ آقای اژهای یک روحانی مجاهد و عالم نبود؟ آقای الهام یک حقوقدان متخصص سادهزیست نبود؟ آقای صفار هرندی یک صاحبنظر در مسایل فرهنگی نبود؟ چه مسئلهای داشتند؟ غیر از ولایتپذیری و تعهد به باورهای دینی و حرکت انقلابی؟ ما انتظار داشتیم آقای مشایی همین که نامه آقا را میبیند، حالا قبل از نامه را خبر نداریم که تذکری بوده یا نه، سمعا و طاعتا عمل کند. حتی قبل از اینکه رییسجمهور اقدامی کند. نه اینکه بگوید استعفاء کردم و رییسجمهور هم بگوید طبق ماده فلان عمل کردیم. چرا باید ابتدا این موضوع از تلویزیون اعلام شود؟!