هایپر مدیا | مرکز جامع خدمات رسانه ها / نگارش روزنامه |
|
|
اندازه فونت |
|
پرینت |
|
برش مطبوعاتی |
|
لینک خبر | جابجایی متن |
|
نظرات بینندگان |
تهران در پيچ و خم فراموشي متوليان/ مهدی معمارزاده
پس از آنكه شاه طهماسب صفوي در سال 61 (هـ.ق) دستور احداث حصار (برج و بارو) در اطراف قريه تهران را كه يكي از قراي نزديك به ري باستان بود صادر كرد، اين قريه مورد توجه روزافزون قرار گرفت. شاه عباس اول در محل ارگ سلطنتي طرح چهارباغي را در انداخت و شاه سليمان نيز قصري در اين باغ بنا كرد. سپس كريمخان زماني كوتاه تهران را بهعنوان پايتخت برگزيد و به همين دليل ساختمانهايي در ارگ توسط او ساخته شد. لازم به ذكر است كه پيشتر در دوره تيموري ساختماني در حدود ارگ فعلي بنا شده بود كه از جاي دقيق آن اثري در دست نيست، بدين ترتيب ارگ سلطنتي گسترش يافت و با تكميل آن در دورههاي بعد توسط سران قاجار، قريه كوچك و كماهميت ديروز، دستخوش دگرگونيهاي پيدرپي قرار گرفت و بهدليل موقعيت سوقالجيشي توسط آقامحمدخان به عنوان پايتخت ايران انتخاب شد كه هماكنون يكي از بزرگترين شهرهاي جهان بهشمار ميآيد. نقشه اوليه تهران در دوره صفويه شامل چهار محله بود كه با توجه به موقعيت خاص محله عودلاجان از جمله وجود بقعه امامزاده يحيي كه قدمتي بيش از دوره صفويه دارد و حمام خانم (قبله) در اين محله كه تأسيس آن توسط خواهر شاه طهماسب بوده است، احتمال اينكه هسته اوليه شكلگيري تهران از اين محله آغاز شده باشد، نسبت به سه محله ديگر يعني سنگلج، بازار و چال ميدان بيشتر است. لازم به ذكر است كه از حمام خانم تا به امروز، با همان عملكرد اوليه بهرهبرداري ميشود. گسترش بيرويه تهران كه آن را مبدل به كلانشهري با حدود 10 ميليون نفر جمعيت كرده، مشكلاتي را براي اين شهر بهوجود آورده است كه از مهمترين آنها ميتوان به آلودگي هوا و آلودگي صوتي در اثر ازدحام بيش از حد خودرو در سطح شهر به ويژه محدوده مركزي آن اشاره كرد كه به علت زيربافتبودن، بيشترين صدمات را متحمل ميشود.رويكرد جهاني به موضوع توريسم و فوايدي كه از اين طريق نصيب كشورهاي باسابقه تاريخي ميشود آنچنان بااهميت است كه حتي كشورهايي كه فاقد پيشينه تاريخي قابل توجهي هستند، درصدد جذب سرمايههاي كلان حاصل از اين صنعت برآمدهاند و با سياستگذاري و برنامهريزيهاي دقيق، بخشي از سود جهاني صنعت گردشگري را جذب ميكنند. بنابراين با توجه به اهميت و سابقه تاريخي و فرهنگي ايران، توجه جديتر به اين صنعت از سوي سازمان ميراث فرهنگي اجتنابناپذير به نظر ميرسد و ضرورت دارد كه مسئولان با اتخاذ تصميمات راهگشا در همه جوانب در جهت بهرهبرداري صحيح از سرمايههاي ملي بهخصوص بافتهاي تاريخي شهرها و بافت تاريخي پايتخت كه بهعنوان ويترين فرهنگ ايران زمين عمل ميكند، اهتمام ورزند تا كشور از طريق استعدادهاي كمنظير موجود سهم جهاني خود را دريافت كند. لذا با توجه به اينكه توسعه و اعتلاي فرهنگهاي بومي در جهان امروز بهويژه كشورهايي كه داراي پيشينه تاريخي هستند، از اهم برنامههاي دولتها بهشمار ميرود. اشاره به نكاتي درباره وضعيت بافتهاي تاريخي و از جمله تهران بهعنوان پايتخت يك كشور باستاني ضروري به نظر ميرسد. سالهاست زمزمههايي با مضمون معضلآفريني بافتهاي تاريخي در كشور به گوش ميرسد و به اين بهانه تاكنون بخشهايي از بافتهاي تاريخي در شهرهاي مختلف تخريب، نوسازي يا مرمت و بازسازي شدهاند كه عموما موفق نبودهاند. از جمله بافتهاي تاريخي كه داراي مشكل هستند، ميتوان به بازار تهران، محلههاي عودلاجان، سنگلج و ساير مكانهاي تاريخي تهران اشاره كرد كه بهندرت داراي طرح و برنامههاي كارآمد و منطبق با ويژگيها و بافت تاريخي بودهاند و بيشتر در قالب طرحهاي تفصيلي شهرداري كه در گذشته تهيه شدهاند، با آن برخورد شده و اين روند همچنان در بافت تاريخي تهران تداوم دارد. بافت تاريخي داراي ويژگيهايي است كه موجب شكلگيري ارگانيزمي پيوسته، هماهنگ و پوياست، از جمله ارتفاع متناسب بناها، عرض معابر، ارتباط منطقي عملكردها و فضاهاي مداري كه امروزه كاربري بيشتر اين فضاها در طراحي شهري منسوخ شدهاند؛ و به اين دليل نيز ماندگاري بافتهاي تاريخي كه بهواقع حفظ بخشي از تاريخ اجتماعي، اعتقادي، اقتصادي، شهرسازي و معماري است، الزام مييابد. جاي بسي تأسف و تعجب است كه چرا با بافت تاريخي كلانشهر تهران با ابعادي حدود 800 كيلومتر مربع كه بيش از هر زماني نياز به هويت بخشي و حفظ هويت دارد، پس از ساليان طولاني انتظار به اميد آنكه روزي به راهحل و طرحي مناسب جهت نجات بخشي و ساماندهي و بهسازي آن خواهيم رسيد، اينگونه رفتار ميشود. تجربيات سالهاي اخير در برخي از بافتهاي تاريخي نشان داد كه چنين اقداماتي بهجز افزودن بر مشكلات موجود اين بافتها و فضاهاي اطراف آن و بروز ناهنجاريهايي كه به سيما و كالبدشان تحميل ميشود، ارزشي را براي شهر به ارمغان نخواهند آورد. بديهي است در عرصههاي تاريخي تفكر به اصطلاح كفبُركردن و نوسازي راهحل سهلالوصولي است، ولي اين اقدام در راستاي چه اهدافي انجام ميشود، در آينده شهر چه تأثير شگرفي برجاي ميگذارد و چه ساختار و فضاهايي ميتواند جاي هويت چند صدساله يك شهر را پر كند؟ بديهي است كه بهسازي، مقاومسازي و رفع نيازهاي ساكنان بافتهاي تاريخي و توسعه كيفي و كمي بافت در حد ايجاد فضاهاي خدماتي، درماني، تفريحي و آموزشي بايد توسط مديريت شهر در اولويت قرار گيرد و با ايجاد حس تعلق، به ماندگاري ساكنان كمك شود و از سوي ديگر با كاربري بخشيدن جديد به بناهاي ارزشمند درون بافت و تعريف مسيري جهت حركت گردشگران بهمعرفي هرچه بيشتر بافتهاي تاريخي اقدام شود. تأكيد ميشود كه ورود به عرصههاي تاريخي در ابعاد ملي با مطالعات چند جانبه و ارائه طرحهاي راهبردي ساختاري و استفاده از تجربيات كشورهاي مشابه امكانپذير است و ارائه يك طرح توسط يك مشاور نه تنها راهگشا نيست، بلكه در چنين صورتي سليقههاي شخصي و اعمال نفوذهاي مديريتي، امكان بروز خواهند يافت.
نتيجه چنين اقداماتي تا به امروز وضعيت اسفباري است كه براي بافتهاي تاريخي بهوجود آمده است. بهعنوان مثال بازار تهران بهعنوان قلب تپنده تجاري تهران، بلكه كشور، از شدت تراكم در حال انفجار بوده و نفوذ خود را به خارج از مرزهاي شناخته شدهاش كشانيده و به همين دليل محلههاي ارزشمند اطراف خود را تحت تاثير شديد و مخرب قرار داده و موجبات نابودي ساير محلههاي تاريخي تهران را فراهم آورده است كه از چهار جهت در حال گسترش است، بدين شكل كه بورس پرده به سمت جنوب اطراف بقعه سر قبر آقا (امام جمعه تهران در دوره ناصرالدين شاه)، صنف زيره كفش، به سمت غرب اطراف بقعه سيدنصرالدين در خيابان خيام، لوازم منزل در خيابان اميركبير و ري به سمت جنوب تا مسجد كاظميه، صنف لاستيك در خيابان اكباتان و اطراف عمارت مسعوديه، صنف قفل و لولا و دستگيره در خيابان امام خميني(ره) به سمت ميدان حسنآباد، فروشگاههاي ميز و صندلي در خيابان حافظ، صنف چيني و بلور در اطراف ميدان شوش، صنف لوازم الكتريكي در خيابان لالهزار، فروشگاههاي كفش زنانه در خيابان صف (باغ سپهسالار)، فروشگاههاي لوازم آرايشي در كوچه مروي، مواد شيميايي در خيابان ناصر خسرو، صنف چرخ خياطي در خيابان خيام و... گسترش يافته است. اين در حالي است كه بازار به تنهايي معضلات فراواني را براي مركز تاريخي شهر بهوجود آورده است، بنابراين و با توجه به اينكه بيشتر دفاتر و ساختمانهاي دولتي نيز در اين محدوده قرار گرفتهاند، آيا گسترش و توسعه كاربريها به اين صورت در محدوده تاريخي با مطالعه و طرحهاي از پيش بررسي و تحقيق شده انجام يافته است. اگر اينچنين است، صدور مجوز براي صنف لوازم الكتريكي در خيابان لالهزار در اين حجم بالا از چه منطقي تبعيت ميكند؟ تبعات ناشي از صدور چنين مجوزهايي را به راحتي ميتوان در جاي جاي بافت مركزي و از جمله محور فرهنگي – تاريخي لالهزار بهخوبي مشاهده و احساس كرد. بنابراين حال كه بازار بهعنوان قلب تجاري در مركز بافت تاريخي جاي گرفته است و همچنان در اثر تغيير عملكرد فضاهاي موجود خود، از جمله فضاهاي مسكوني و حتي مذهبي همچون جلوخان (ورودي مسجد)، بدنه مساجد، فضاهاي باز تيمچهها و سراها، فضاهاي عمومي همچون حمامها و تكايا، تقسيم فضاهاي بزرگ به چند واحد كوچكتر، استفاده از زيرپلهها و كناره راسته بازارها، افزايش تراكم املاك و... همچنان در حال رشد روزافزون است، چه اصراري به توسعه كمي فضاهاي اطراف آن يعني محلههاي تاريخي كه از آن بهعنوان بافت تاريخي ياد ميشود، وجود دارد؟ آيا افزايش تراكم و ايجاد تغييرات در بافت مركزي يعني حدفاصل خيابانهاي انقلاب، كارگر، شوش و هفده شهريور كه محدوده حصار ناصري را تعريف ميكنند، افزودن بر معضلات موجود اين محدوده ارزشمند كه مسير تحول معماري چند دوره تاريخي پايتخت در آن مستقر است، نيست؛ و آيا وقت آن نرسيده است كه فكري اساسي و اصولي براي هسته اوليه تهران اتخاذ شود؟ براي روشنشدن بيشتر موضوع، با اين فرض كه عملكرد تجاري به بافت مسكوني عودلاجان نفوذ كند، در اين صورت تعادل ارگانيك اين بافت به سرعت بر هم خواهد خورد و فضاهاي اطراف يك راسته تجاري كه از وسط خيابان پانزده خرداد به اين بافت رسوخ ميكند، تحت تأثير عملكردهاي جديد، به مرور به انباري و كارگاه مبدل خواهند شد. بديهي است تبعات ناشي از وضعيت جديد به صورت ناهنجاريهاي مختلف بروز خواهد يافت و در نهايت وضعيتي كه هماكنون در بازار تهران وجود دارد را ميتوان براي عودلاجان و ساير محلههاي مجاور بازار متصور شد (هرچند هماكنون نيز فروش تراكم در محله سنگلج، عودلاجان و ساير نقاط هسته مركزي مشكلات عديدهاي را براي اين محدوده و به تبع آن ساير نقاط نزديك به هسته مركزي فراهم كرده است). البته با توضيحات ذكرشده تصور چنين وضعيتي دور از انتظار نيست، اگر چارهاي اساسي و سريع براي بافت مركزي و ساير نقاط روستايي داخل شهر همچنين هستههاي ارزشمند پراكنده در سطح پايتخت از جمله شميرانات نشود و متولي كه مسئول حفظ بافت تاريخي است، همچنان خارج از گود بنشيند.
بنابراين اگر عملكردهاي اوليه بافت را از آن نگيريم و در جهت سامانبخشي و رفع نيازهاي ساكنان آن حركت كرده و بر تراكم آن در سطح شهر بهويژه محدودههاي تاريخي و دامنههاي البرز نيفزایيم، كمك بسيار مؤثري به حفظ اصالتها، طبيعت و هويت تهران خواهيم كرد و بدين ترتيب است كه ميتوان به معضلات كنوني پايتخت چيره شد و پس از كنترل و تثبيت وضعيت موجود به رفع مشكلات آن براساس ضوابط و مقررات لازمالاجرا و مبتني بر حفاظت عرصههاي طبيعي، روستايي و تاريخي و فرهنگي اقدام كرد. بدين ترتيب دغدغه جابهجايي پايتخت پايان خواهد يافت
نصف جهان زير ريلهاي تكنولوژي / رضا يوسفينژاد
تا به حال توجه كردهايد زماني كه قطاري متروي تهران از زير يكي از خيابانها مانند مفتح عبور ميكند، چگونه زمين برخي از نقطههاي خيابان زير پايتان ميلرزد. اين را ساكنان طبقه همكف خانههاي خيابان مفتح بهتر درك كردهاند.
فكر ميكنيد اگر اين مترو هر چقدر هم كه زمين براي عبور قطارش با تكنولوژي پيشرفته حفر شده باشد، بخواهد از زير يكي از آثار تاريخي و خيابانهاي معروف شهر اصفهان بگذرد چه اتفاقي ميافتد؟ اين درحالي است كه مسئولان شهر اصفهان بدون توجه به قدمت و ارزش تاريخي بافت شهري به اين نتيجه رسيدهاند كه شهر تاريخي اصفهان به قطار شهري نياز دارد. بنابراين درصدد حفر زمين براي عبور از قطار برآمدند.
در وهله اول مسئولان مترو اصفهان با بيتوجهي به نتايج كارشناسي انجام گرفته در خيابان چهارباغ عباسي كه از حادثه آفرين بودن عبور مترو از اين خيابان تاريخي خبر ميدهد، حفر تونل در چهارباغ عباسي را آغاز كردند. عبور مترو در عمق، همراه با حفاريها و تخريبهاي زيادي در سطح زمين است. در حال حاضر محوطههاي وسيعي در محل ايستگاههاي شهدا، تختي، امام حسين(ع)، شريعتي و آزادي گودبرداري شدهاست. تلاش براي اين همه عمليات عمراني در نزديكي برخي نقاط خاص اصفهان عهد صفوي، همچون باروي اصفهان، دروازه دولت، ورودي عباس آباد، محل سردر و كاخ هزارجريب، مايه نگراني است.
با توجه به نسبت سطوح گسترده مناطق گودبرداري شده به سطح كل خيابان چهارباغ، همواره صاحبنظران خيابان شمس آبادي را كه موازي خيابان چهارباغ است بهعنوان مسير مترو پيشنهاد دادهاند.
اما باز هم مسئولان قطار شهري اصفهان مترو را از زير خيابان چهارباغ رد كردند!
تونلهاي مترو به نزديكي زاينده رود رسيد. تونل شرقي خط شمال- جنوب، پس از گذشتن از زير زاينده رود با انحراف از مسير، دركنار سي و سه پل نزديك 40 متر به اشتباه حفاري شد.
در حالي كه شعاع تاثير سي و سه پل 500 الي 1000 متر است و براي اطمينان از سلامت آن بايد حداكثر فاصله را رعايت كرد كه اكنون با فاصله 400 متري تونل مترو از سي و سه پل حتي حداقل فاصله نيز رعايت نشده است. دستگاه TBM مورد استفاده در حفاري تونل متروي اصفهان، از نوع EPB بود كه جهت حفاري خاكهاي نرم طراحي و ساخته شده است. اين دستگاه در هر عمليات حفاري، به طول يك و نيم متر متوقف ميشود تا كار رينگ گذاري انجام و سپس حفاري دوباره آغاز شود. دستگاه TBM داراي برنامهاي است كه از نقطه A شروع و تا نقطه B نيز ادامه دارد. اين برنامه داراي پسورد است كه با توجه به اين پسورد كسي اجازه ورود به برنامه را ندارد. پس عمدي در كار بوده است. مسئولان شهري هم به اين مسئله پي برده اند، اما بايد ديد رسيدگي به آن را از ياد ميبرند يا نه!
امروزه اصفهان به رغم داشتن كارشناسان مطلع در عرصه تاريخ، فرهنگ و آثار گذشتگان در طرحهاي شهرسازي و عمراني خود چون مترو خودسرانه و بدون كارشناسي عمل ميكند.
مسئولان، بدون هيچگونه توجهي به پيشينه تاريخي شهر، ميراث فرهنگ بشري و متمدن ايراني اسلامي را بهراحتي تخريب و ويران ميكنند.
اين در حالي است كه زماني كه تونلهاي مترو در شهر تاريخي رم ايتاليا، ساخته ميشد يك هيئت باستان شناسي در تمام مدت در مراحل حفاريها حضور داشت و آثار تاريخي را كه در مسير حفاري بودند شناسايي ميكرد، به نحوي كه برخي از اين آثار كشف شده هم اكنون بر ديواره مترو به شكل موزه به نمايش گذاشته شده است، اما متأسفانه حفاريهاي مترو در شهر تاريخي اصفهان بدون حضور باستان شناسان در خيابان چهارباغ و مناطق بسيار مهم و حساس انجام ميشود. عبور مترو از زير شهر پاريس نيز تجربه تلخي براي اروپاييان به خصوص كشورهايي كه صاحب آثار تاريخي هستند بوده و سعي ميكنند كه از آن عبرت بگيرند. امروز دنيا ديگر نميخواهد تجربه تلخ پاريس تكرار شود. مسئولان در اين شهر تاريخي، پس از اينكه مترو از زير آثار تاريخي و بافت عبور كرد متوجه شدند كه لرزههاي مترو به اين آثار كه سنگي هم هستند آسيب رسانده است و اين آسيبها همچنان ادامه دارد. چرا منتظريم تا اين تجربه تلخ در اصفهان اتفاق بيافتد؟
با اين وجود روال نابودي ميراث فرهنگي كشور به دست خودمان و قرباني كردن آنها براي زندگي راحت تر همچنان ادامه دارد. اما يادمان باشد هزار سال پيش ديگران ساختند براي ما. درحالي كه ما داريم كاري ميكنيم كه ساختههاي آنها صد سال بيشتر دوام نياورد!