هایپر مدیا | مرکز جامع خدمات رسانه ها / نگارش روزنامه |
|
|
اندازه فونت |
|
پرینت |
|
برش مطبوعاتی |
|
لینک خبر | جابجایی متن |
|
نظرات بینندگان |
گفتوگو با حسين كعبي
ناز فوتباليستهاي ما خريدار دارد / محسن سيفي
موضوع قيمت بالاي قرارداد بازيكنان و سطح دستمزد آنها در فوتبال كشور كه چند سالي است روند رو به رشدي دارد و بهسرعت افزايش مييابد، بارها و بارها مطرح شده و موافقان و مخالفان بسياري داشته است. اين موضوع در كنار رفاهي كه براي بازيكنان و مربيان فوتبال بههمراه دارد، بهدليل توزيع نامناسب به زيرساختهاي فوتبال در كشور نيز خسارات فراواني وارد كرده است. در اين گفتوگو حسين كعبي، مليپوش جوان كشور كه سابقه حضور در ليگ حرفهاي ايران، ليگهاي عربي و همچنين باشگاههاي اروپايي را دارد، به دفاع از قراردادهاي بالا و البته مشكلات حاصل از آن پرداخته است.
بحث قراردادها و دستمزدهاي بالاي فوتباليستها چندي است در مطبوعات و محافل ورزشي بازار گرمي پيدا كرده است، اما با وجود اين دستمزدهاي بالا، سطح فوتبال ملي و باشگاهي در ايران روزبهروز در حال افت كردن است. چرا فوتبال ايران با وجود جذب سرمايه كلان، سير نزولي پيدا كرده است؟
اتفاقا بهنظر من دليل اصلي اين مسئله جدا از انتقادم از مديريت حاكم بر فوتبال ايران، دستمزدهاي پايين بازيكنان ايراني نسبت به همتايان عربي است. در يكي دو سال اخير اكثر بازيكنان ما به ليگهاي عربي و بهويژه امارات رفتهاند، چون آنها قدر بازيكنان حرفهاي ايران را بهتر ميدانند و بيشتر براي آنها پول ميپردازند. خب! وقتي بازيكنان ايراني از فوتبال ملي و وطني خود فاصله بگيرند و به ليگهاي سطح پاييني چون امارات بروند، اين مسئله موجب ميشود ليگ فوتبال در ايران افت كند و به تبع آن سطح فوتباليستهاي ما پايين بيايد و درنهايت تيم ملي كشور ضعيف شود. اين ضعف تيم ملي هم تبعات خودش را دارد كه يكي از آنها ديده نشدن فوتباليستهاي ايراني از سوي مربيان و باشگاههاي بزرگ اروپايي است. بهخاطر همين، حضور بازيكنان ايران در ليگهاي فوقحرفهاي اروپا كاهش پيدا كرده است.
شما از كم بودن مبلغ قراردادها انتقاد ميكنيد، در حاليكه مبلغ دريافتي بازيكنان ايراني با بسياري از ليگهاي حداقل درجه 2 اروپايي مانند بلژيك و هلند برابري ميكند.
مقايسه من مربوط به ايران و كشورهاي حوزه خليجفارس بود. از يك طرف بازيكن سرشناسي كه در ليگ قطر يا امارات بازي ميكند، به پول ما حداقل 2 ميليارد تومان دريافتي دارد، اما با همين بازيكن در ليگ ايران بيش از ٦٠٠ ميليون تومان قرارداد نميبندند. از طرف ديگر هيچ مالياتي به قراردادهاي آنها تعلق نميگيرد، اما در ايران دستمزدها مشمول ماليات هم ميشود.
البته ميزان ماليات در ايران (پنج درصد) با ماليات در كشورهاي اروپايي (تا ٤٠ درصد) هم تفاوت بسياري دارد.
بله، اما در عوض كشورهاي اروپايي هم به بازيكنانشان تسهيلاتي ميدهند كه اصلا در فوتبال ايران و كشورهاي عربي معمول نيست. يعني بهمعناي واقعي كلمه براي بازيكنانشان ارزش و اهميت قائل هستند.
منظور از اين تسهيلات چيست؟
ببينيد، الان شما در ايران يا همين كشورهاي حوزه خليجفارس فقط كافي است كمي افت كنيد يا مصدوم شويد، در اين صورت باشگاه بهراحتي شما را كنار ميگذارد. يعني اصلا برخورد انساني با بازيكن تيم خود ندارند. اما در ليگهاي اروپايي تا آخرين لحظه از بازيكنان خود حمايت ميكنند، بهترين پزشكان به معالجه او ميپردازند و بازيكن مطمئن است تيمش بهراحتي او را كنار نميگذارد. همه اين مسائل، دغدغههاي فوتبال در اين كشور است كه به نظرم با در نظر گرفتن آنها يك فوتباليست ايراني اتفاقا خيلي كم دستمزد ميگيرد.
اين مسائل نشان ميدهد فوتبال ما هنوز حرفهاي نشده، اما پول حرفهاي ميگيرد.
من هم موافق شما هستم. ليگ برتر ايران شايد تا حدود ٤٠ درصد حرفهاي شده باشد، نه بيشتر. اما يكي از راههاي حرفهاي شدن فوتبال، بحث رفاه بازيكنان و عدم دغدغه آنهاست؛ بهويژه از نظر مالي. بهخاطر همين معتقدم بحث دستمزدها ميتواند قدم مهمي در حرفهاي شدن فوتبال كشور ما داشته باشد. يعني اين دستمزدها نهتنها اصلا منفي يا اضافي نيستند، كه اتفاقا باعث سرعت در حرفهاي شدن ما ميشوند. مشكل حرفهاي نشدن ما در اين دستمزدها نيست، بلكه مشكل از جاهاي ديگري آب ميخورد.
فكر ميكنيد اين ٦٠ درصدي كه از نظر شما تا حرفهاي شدن ما باقي مانده، كي به صفر ميرسد؟
همانطور كه گفتم، مشكل حرفهاي نشدن ما به مسائل مختلفي مربوط است كه يكي از آنها مديريت دولتي باشگاههاست؛ بعد سرمايهگذاري نكردن روي جوانان و نوجوانان، وضعيت ليگ و دهها دليل ديگر. بهنظر من تا وقتي ليگ ايران و مشكلات حاشيهاي آن مرتفع نشود، وضعيت فوتبال ايران درجا ميزند و به سمت حرفهاي شدن نخواهد رفت. در حال حاضر فقط نام ليگ ما حرفهاي است، والا نه تيمهاي ما حرفهاي هستند و نه ورزشگاههاي ما. حدود سه سال پيش فوتبال ايران حرف اول را در آسيا ميزد. ما در ردهبندي آسيايي هميشه يا اول بوديم يا دوم، اما الان در جايگاه ششم هستيم. خب! اگر حركت ما رو به رشد بود و بهسرعت حرفهاي ميشديم كه وضعيت فوتبال ما نبايد اينگونه ميبود. با اين وضعيت ليگ و جايگاه ايران در آسيا مطمئن باشيد انتقال بازيكنان ما به كشورهاي اروپايي كه به سود فوتبال ماست، به صفر ميرسد.
يكي از سئوالاتي كه همواره در حوزه فوتبال مطرح ميشود. عدمرغبت به مربيان بزرگ خارجي در فوتبال كشور است. اين روزها تعداد بازيكنان خارجي كه از كشورهاي مختلف اروپايي و آفريقايي جذب فوتبال ايران شدند، رو به افزايش است. اما متاسفانه هنوز در جذب مربياني كه ميتوانند با دانش خود سطح فوتبال كشور را بالا ببرند، ناكام هستيم؛ چرا؟
من به مربيان ايراني اعتقاد بسياري دارم، بهخاطر همين ميگويم اگر قرار است مربي خارجي هم آورده شود، بايد سطح آنها بسيار بالاتر از مربيان ايراني باشد. به عقيده من بهجز برانكو و دنيزلي، هيچ مربي خوبي تاكنون به فوتبال ايران نيامده است. حالا اينكه چرا اين اتفاق نميافتد، خود من دقيقا نميدانم؛ ولي احتمالا بهدليل بيبرنامگي ليگ فوتبال ايران، كيفيت تيمها و ورزشگاهها و از همه مهمتر راضی نبودن از مبلغ دستمزدها و قراردادهاست. از طرف دیگر بهنظر میرسد مدیران تیمها چندان اعتقادی به مربیان خارجی خوب ندارند و بهجای اینکه پول خود را صرف آنها کنند، ترجیح میدهند یکی دو فوتبالیست بخرند.
در تمام دنیا مبلغ دستمزد بازیکنان مشخص است و بهدرستی اعلام میشود، اما در فوتبال ایران میزان آن مشخص نیست و همیشه حرف و حدیثهایی درباره آن وجود دارد.
من حرف شما را قبول ندارم. مبلغ قراردادها در فوتبال ایران هم کاملا مشخص و واضح است. این مبلغ از طرف باشگاه هم اعلام میشود. حال اینکه بعضیها میگویند فلان بازیکن زیرمیزی گرفته یا نمیدانم مبلغ قراردادش صوری بوده و درواقع بیشتر دریافت کرده، بهنظرم بیانصافی است. فوتبال ایران اگر یکچیز درست داشته باشد، همین صداقت است. بهنظر شما اینکه مثلا فلان بازیکن مبلغ واقعی قراردادش را نگوید چه مزیتی برایش دارد؟
یک دلیل واضحش فرار از مالیات است. به هر حال بهازای مبلغ قراردادش باید تا پنج درصد مالیات بپردازد.
- اصلا قبول ندارم. اتفاقا این شایعات ما را به دردسر انداخته است. مثلا خود من یک نیمفصل برای پرسپولیس بازی کردم و بهازای آن نیمفصل 120 میلیون تومان گرفتم. اما برخی از روزنامهها آن زمان از قرارداد 600 میلیونی من با این باشگاه خبر دادند. وقتی من برای پرداخت مالیاتم مراجعه کردم، دیدم میزان مالیات بسیار بیشتر از آنچیزی بود که فکر میکردم. وقتی دلیلش را پرسیدم، از قرارداد 600 میلیونی من صحبت به میان آمد و مدارک آنها نیز همان روزنامههای کذایی بودند.
همانطور که شما اشاره کردید و بسیاری از کارشناسان فوتبال هم بر این عقیدهاند، یکی از دلایل ضعف فوتبال ایران، حضور گسترده فوتبالیستهای ما در لیگهای عربی است. آیا این انتقال فقط دلایل مالی دارد؟
خب بحث دریافتی بازیکنان قطعا خیلی مهم است، اما متأسفانه باید بگویم لیگ برتر ایران اصلا قابل مقایسه با لیگهای حرفهای عربی نیست. همهچیز در لیگ آنها حرفهای است؛ از پول گرفته تا نحوه تمرینات، زمین، ورزشگاهها، رفتارها و غیره. همانطور که گفتم در لیگ ایران بینظمیهای فراوانی است که در آن سوی خلیجفارس بازیکنان شاهد آن نیستد. در آنجا واقعا برای بازیکن و سلامتی او ارزش قائلند، از طرف دیگر بعد از هر برد پاداشهای بسیار خوبی به بازیکنان و بهویژه گلزنان داده میشود که انگیزه بازی را در آنها بیشتر میکند، اما در لیگ ایران اصلا خبری از این پاداشها نیست.
اتفاقا در فوتبال حرفهای بحث جریمه بازیکنان هم جدی گرفته میشود که اگر در ایران هم روی این مسئله تأکید شود، قطعا سطح فوتبال ما بالاتر میرود و بازیکنان تلاش بیشتری میکنند.
دقیقا همینطور است. الان شما یک فوتبال ایران را که نگاه کنید میبینید در بهترین حالت از دقیقه 70 بیشتر بازیکنان در زمین راه میروند و انگیزهای برای دویدن و تلاش بیشتر ندارند. خب! دلیل این مسئله چیست؟ قطعا همانی است که شما اشاره کردید. یعنی وقتی به هرحال هر بازیکن مبلغ قراردادش را میگیرد و در صورت برد و باخت پاداش یا جریمهای دریافت نمیکند، چه ضرورتی دارد که خودش را خسته کند و به دردسر بیندازد. شاید به همین دلیل خیلیها معتقدند بازیکنان این دوره باغیرت بازی نمیکنند و خود را به آب و آتش نمیزنند. البته این برداشت هم اشتباه است، چون همانطور که گفتم تلاش بیشتر این بازیکن ممکن است موجب آسیب دیدن او شود و در این صورت از تیم کنار بماند و هیچ حمایتی از او نشود. پس بازیکن بهتر میبیند بیخیال همهچیز شود و در چهارچوب قراردادش عمل کند.
حسین کعبی سابقه بازی در تیمهای ایرانی، اروپایی و عرب را در کارنامه حرفهای خود دارد و در حال حاضر در ایران بازی میکند و قرارداد خوبی هم امضا کرده است. چنین بازیکنی در برابر پیشنهاد لیگهای عربی چقدر مقاومت میکند؟
همانطور که گفتم اگرچه سطح فوتبال کشورهای عربی به نسبت ما پایینتر است، اما همهچیز آنها بهتر و از لحاظ کیفیت بالاتر از ماست. خب! من هم در صورتی که پیشنهاد مناسبی از این کشورها داشته باشم شک نکنید که به لیگ آنها خواهم رفت. اگرچه خیلیها ممکن است به این صراحت لهجه من ایراد بگیرند، اما واقعیت همین است که گفتم. مگر یک فوتبالیست چند سال عمر مفید فوتبال دارد؟ خود من نهایت دو - سه سال دیگر اینطور آمادهام و هواخواه دارم. بعد از اینکه دوره بازیگری من تمام شد باید چکار کنم؟ این سئوال مهمی است که برای هر بازیکن فوتبال پیش میآید. مگر چند نفر از ما بعدها قرار است مربی فوتبال شویم؟ پس با این حساب ما نیاز به پسانداز برای پایان دوره بازیگریمان داریم و در این میان چه لیگی بهتر از امارات.
پس تیمهای ایرانی برای به خدمت گرفتن کعبی باید قیمتها را بالا ببرند.
بیتعارف؛ بله. به هر حال با توجه به بازار کشورهای عربی و حتی اروپایی و درخواست آنها برای جذب بازیکنان خوب ایرانی، باشگاههای داخلی برای جذب ما باید مبالغ بالاتری پیشنهاد دهند. به زبان ساده، ناز بازیکنان فوتبال ما در ایران خریدار دارد، زیرا در صورت پایین بودن قراردادها مسلم است بازیکن حرفهای داخلی شرایط آرمانی دیگر لیگها را به وضعیت فعلی لیگ ایران و دستمزدهای پایین آن ترجیح میدهد.
چه عواملی باعث میشود قیمت قراردادها و دستمزدها میان بازیکنان یک تیم و همچنین تیمهای مختلف با هم اینقدر نوسان داشته باشد؟
اینکه میان دستمزدهای پرداختی یک تیم با تیم دیگر تفاوت است، به سرمایه آن باشگاه برمیگردد. مثلا تیمهای اصلی پایتخت، سپاهان، استیلآذین و یکی دو تیم دیگر سرمایه بسیار بالاتری از دیگر تیمها دارند که به نسبت همین بودجه با بازیکنانشان قراردادهای بهتر و بالاتری میبندند و سراغ بازیکنان مؤثرتری هم میروند. از طرف دیگر در یک تیم هم با توجه به ویژگیهای فردی بازیکن و همچنین آمادگی او، مبلغ قراردادها با هم تفاوت دارد. مثلا حسین کعبی که همیشه آماده است، همیشه خواهان دارد و قیمت بالایی برای او پیشنهاد میدهند. اما بهمحض اینکه افت کنم دیگر نمیتوانم با این قیمت قرارداد ببندم.
این مسئله اصلا خوشایند نیست، چون تفاوت تیمهای فقیر و غنی لیگ بسیار زیاد میشود و رقابت میان آنها از بین میرود. از طرف دیگر همه دنبال بازیکنهای حرفهای میروند و بازیکنان جوانتر جدی گرفته نمیوند. این بیتوجهی به بازیکنسازی بزرگترین لطمه را به فوتبال ملی خواهد زد.
دقیقا همینطور است. به هر حال مدیران تیمها معمولا فقط دنبال قهرمانی هستند و زیرساختهای فوتبال برایشان اهمیت چندانی ندارد. این مسئله هم به این دلیل است که مدیران ثبات چندانی ندارند و خیلی زود عوض میشوند، در نتیجه بهجای اینکه به فکر بازیکنسازی باشند، به فکر ویترین افتخارات و قهرمانی هستند. از طرف دیگر همانطور که در لیگ فوتبال میبینید، تیمهای صدر جدول تقریبا همیشه مشخص هستند و دیگر تیمها قدرت رقابت با آنها را ندارند، چون در دوره خرید بازیکنان، این تیمهای ثروتمند هستند که بهترینها را به خدمت میگیرند و بازیکنان ناآماده و بیتجربه به تیمهای ضعیفتری میرسند که گاهی حتی قدرت پرداخت همان مبلغ پایین قراردادها را هم ندارند.
با این تفاسیر در وضعیت فعلی نمیتوان چندان به آینده فوتبال کشور دلخوش بود.
فوتبال در کشور ما چندی است قدم در حرفهای شدن گذاشته و باید تبعات حرفهای شدن را هم بپذیرد. فوتبال ایران را نمیتوان بهراحتی با کشورهای اروپایی که روی 100 سال است بهصورت حرفهای به این ورزش میپردازند، مقایسه کرد. اما نمیشود همهچیزمان را فدای حرفهای شدن کنیم. اتفاقا بیتوجهی به جوانترها و بازیکنسازی یکی از مسائلی است که سد راه حرفهای شدن خواهد بود. به عقیده من برای حرکت در مسیر حرفهای دستمزد بالا لازم است، اما کافی نیست. باید خیلی چیزهای دیگر برای ما مهم باشد که در حال حاضر مورد غفلت قرار گرفتهاند
بدعادتی فوتبال ايران / شروین طاهری
دستمزد حقيقي بازيكنان فوتبال ايران رفته رفته با حرفهاي شدن فوتبال در كشور، به تابعي از دستمزدهاي حرفهاي در آن سوي خليجفارس و كشورهاي اروپايي تبديل شده است. به اين معنا كه باشگاهها چيزي در حدود ٨٠ تا ٩٠ درصد بودجهشان را صرف دستمزد بازيكنانشان ميكنند. اين در حالي است كه متمولترين باشگاههاي ليگ برتر ايران (سپاهان اصفهان) بهعنوان باشگاهي دولتي و استيلآذين (بهعنوان باشگاهي خصوصي) بودجهاي معادل فقيرترين تيمهاي «لاليگا» دارند. اگر دستمزد ميانگين بازيكنان ليگ برتر ايران را حدود ٢٠٠ ميليون تومان در نظر بگيريم (اين ميانگين مربوط به بازيكناني است كه در تركيب ثابت هفتگي تيمشان حضور دارند)، آنگاه بايد اعتراف كنيم بازيكنان ايراني به نسبت حرفهاي بودن و تواناييهاي فنيشان، تقريبا دو برابر ارزش واقعي فوتبال خود دستمزد دريافت ميكنند. بهعنوان مثال شما در ليگ اول بلژيك، همان سطح دريافت مالي بازيكنان ايراني را ميبينيد، با اين تفاوت كه بلژيكيها ٤٠ درصد درآمدشان را ماليات ميدهند، در حاليكه در ايران هيچ بازيكن بزرگي وجود ندارد كه در قراردادش ذكر نشده باشد كه ماليات برعهده باشگاه است؛ آن هم مالياتي كه در بالاترين حد، به پنج درصد قرارداد ميرسد. اما در كنار اين مسائل بايد به باشگاههاي متمول عربي اشاره كرد كه فوتبال ما را بدعادت كردهاند. براي مثال در ليگ سطح پايين امارات، يك بازيكن بسيار بسيار معمولي عرب، درآمدي همسطح فوقستارههاي فوتبال آسيا دارد. طبيعي است وقتي بازيكن ايراني براي بازي به امارات ميرود، يا دورا دور اين ارقام را ميشنود، حق خود ميداند كه دستكم به اندازه ٥٠ درصد بازيكن عربي كه نيمي از توانايي او را هم ندارد، دستمزد داشته باشد. نكته ديگري كه در فوتبال ايران به آن توجه نميشود، حذف پاداش برد از قراردادهاست. براي مثال باشگاه بارسلون در پايان فصل 2010 - 2009، مبلغ ٤٥ ميليون يورو براي فتح سه جام به بازيكنان خود پاداش داد. در حاليكه باشگاههای ما بهصورت غيرمسئولانه همه رقم قرارداد را بهصورت ثابت و بيتوجه به عملكرد بازيكن خود در طول فصل پرداخت ميكنند. امروزه در ليگهاي حرفهاي، عمده درآمد بازيكن از محل پاداشها (Bonus) مربوط به پيروزي، گل و صعود است. در حقيقت قيمت حقيقي يك بازيكن حرفهاي از اين رهگذر تأمين ميشود
و به همين دليل است كه در ابتداي اين مطلب، ادعا كردم بازيكن ليگ برتر ايران، دو برابر ارزش واقعي خود دريافت ميكند، زيرا اين پاداشها در صورت عدم موفقيت تيم و عملكرد ضعيف بازيكن از او سلب ميشود.
اگر چنين اتفاقي براي فوتبال ايران بيفتد، ميتوان مدعي شد كه رقم ثابت قرارداد بازيكنان ليگ برتري، بهطور ميانگين بايد به حدود ٦٠ ميليون تقليل يابد