هایپر مدیا | مرکز جامع خدمات رسانه ها / نگارش روزنامه |
|
|
اندازه فونت |
|
پرینت |
|
برش مطبوعاتی |
|
لینک خبر | جابجایی متن |
|
نظرات بینندگان |
مروري بر ديدگاههاي 2 مديركل اداره ارزشيابي و نظارت سينماي حرفهاي
مديريت كلي سينما
«مدير كل اداره ارزشيابي و نظارت سينماي حرفهاي» يكي از آن پستهايي است كه در هر دوره از فعاليت معاونت سينمايي وزارت فرهنگ و ارشاد، هدف انگشت اتهام بيشتر منتقدان به اعمال مميزي بر توليدات سينمايي بودهاست. جايگاهي كه بنابر تصريح قانون، وظيفه «ايجاد و اداره شوراهاي نظارت و ارزشيابي كيفي براي نظارت و هدايت سينماگران و عكاسان كشور از طريق ارزشيابي سناريو، بازبيني فيلم، ارزش گذاري سينماها و تنظيم سياست نمايش سينماي كشور و ساير فعاليتهاي نظير، در چهارچوب قوانين و مقررات مصوب» را برعهده دارد. فعاليتهاي اين اداره مبتني بر مجموعه قوانيني است كه در سال 1345 مدون شده و تا به امروز مورد جرح و تعديلهايي قرار گرفته است و در آخرين بازنگري در سال 1382 نه تنها نكتهاي به وظايف و اختيارات آن افزوده نشده كه مقداري از آن نيز تعديل شدهاست. يكي از اصليترين نكاتي كه در تمام اين سالها مورد تعديل واقع شده بحث صدور مجوز منوط به خواندن و بررسي واو به واو فيلمنامه كامل بود، اما امروزه ديگر اينگونه نيست و در بسياري از موارد براي صدور پروانه ساخت صرفا خلاصه فيلمنامه و يا طرح اوليه مورد بررسي قرار ميگيرد. نكته جالب درباره وظيفه صدور پروانه ساخت و اكران آثار سينمايي در اين دفتر اين است كه طبق روال معمول بدون آنكه اسامي افراد حاضر در دو شوراي پروانه ساخت و پروانه نمايش بهطور رسمي منتشر شود، غالب اعضاي خانواده سينما آنها را ميشناسند. اعضاي شوراي پروانه ساخت 7 نفر و اعضاي شوراي پروانه نمايش 9 نفرند. غالب سينماگران بر اين باورند كه اين دو شورا در واقع مجري تئوريها و ديدگاههاي مديركل اداره ارزشيابي و نظارت هستند، چراكه طبق قانون توسط اين مديركل به معاون سينمايي معرفي و سپس توسط وزير منصوب ميشوند. با اين مقدمه، بيترديد آشنايي با ديدگاههاي دو مدير كل ارزشيابي و نظارت دولتهاي اصولگراي نهم و دهم در مسير تحليل چرايي تحول بهوجود آمده در عرصه سياستگذاري سينماي ايران خالي از لطف نخواهد بود
اربابی چه می گفت
تا چند سال پيش اداره را «اداره نظارت و ارزشيابي» ميگفتند. الان عنوان درستش «اداره كل ارزشيابي و نظارت سينماي حرفهاي» است. طبق اين تعريف هر آنچه كه به فرآيند توليد، توزيع و اكران ربط پيدا كند، شامل فعاليتهاي اين اداره ميشود.
مدير كل اداره نظارت و ارزشيابي دست بسته نيست و ميتواند اكران فيلمي را به تأخير بيندازد. ميتواند نمايش فيلمي را در نقاطي از كشور متوقف بكند. اينها قدرتهايي است كه آييننامه قانوني به مدير كل داده است، اما در طول چهار سال من از هيچ كدام از اين اختياراتم استفاده نكردم.
فيلمسازي يك كار پرجزييات است. مثل وزنكشي نيست كه بگوييم باسكول دقيقا نشان ميدهد كه وزن هر فرد چقدر است. در امور مربوط به پروانه ساخت، نمايش و امور ديگر ما با اهل سينما تعامل داريم. مثلا اگر يك سكانس از يك فيلمنامه با قانون مغايرت داشته باشد، طبق الگوي وزن كردن ما بايد بگوييم كل طرح رد است. در حاليكه در تعامل با صاحب طرح ما به او درباره موارد مشكلدار كارش توضيح ميدهيم.
ابتذال دو گونه است؛ نوع اول فيلمهايي هستند كه از فرط گرايش به مخاطب، به سطحينگري و لودگي ميافتند و نوع دوم فيلمهايياند كه از فرط روشنفكرنمايي و ادايي بودن ضد مخاطب بوده و هر دو مبتذل هستند.
من با شوراي پروانه ساخت به شكلي موافقم كه نگاه گشادهدستانهاي بر آن حاكم باشد، نه اينكه واو به واو فيلمنامه در آن بررسي شود و پس از تصويب توقع كنيم كه طبق همان شرايط فيلم ساخته شود. كدام فيلم دقيقا و مو به مو به فيلمنامه اوليهاش وفادار است؟
سليقه من هيچگاه در كارم بيتأثير نبوده است. اگر ميگويم «درباره الي...» فيلم با ارزشي است، دارم سليقهام را بهعنوان يك مخاطب سينما ميگويم، اما اگر بگويم به اين فيلم اجازه اكران ميدهم يا نميدهم، دارم در ارتباط با وظايفم حرف ميزنم. اين دو با هم فرق دارند و بايد از هم تفكيك شوند. اگر سليقه من با قانون اختلاف فاز داشته باشد، بازهم طبيعي است، اما لازم است به قانون عمل كنم.
من به شما اطمينان ميدهم كه بيش از ٣٠ درصد فيلمهاي توليدي سينماي ايران طي اين چهار سال (دولت نهم) آثار خاص بودهاند و اغلبشان هم نمايش داده شدهاند. فرصت اكران ما در سال در حدود 50 فيلم است. براي اين 50 تا ما تأكيد داشتيم كه ٣٠ درصد فيلم هنري داشته باشيم. شما آمار بگيريد ببينيد درست ميگويم يا نه
سجادپور چه میگوید
سينماي ايران به صورت بالقوه ميتواند يكي از ده سينماي برتر جهان باشد، چون از نظر سختافزاري، نرمافزاري و بهخصوص مضمون و محتوا قابليتهاي بسيار زيادي در اين سينما وجود دارد، اما بهدليل ضعفهاي اين سينما كه مهمترين آن ضعف مديريتي است، اين اتفاق تا به حال نيفتاده است.
يكي از راههاي قدرتمند شدن سينماي ايران بينالمللي شدن آن است، اما اين امر به مفهوم حضور چند بازيگر در چند فيلم خارجي نيست بلكه بايد سينماي ايران با اشتراك قوي در توليدات جهاني، راه خود را بهسوي بينالمللي شدن هموار كند. اين همكاري ميتواند در درجه اول با كشورهاي خاورميانه آغاز شود و در ادامه پس از همكاري با كشورهاي آسيايي و شمال آفريقا كه مشتركات فرهنگي زيادي با آنها داريم، دامنه آن به سينماي اروپا وآمريكا هم كشيده شود.
تمامي فيلمهايي را كه براي اكران مشكل دارند مورد بررسي قرار دادهايم. اين فيلمها مشكل مشترك ندارند و هر كدام بايد بهخاطر موضوع و مشكلي كه براي دريافت پروانه نمايش دارند، مورد بررسي قرار بگيرند. با اين حال، اصلا نميشود حدس زد كه مشكل همه آنها حل ميشود. برخي از اين فيلمها مانند «كتاب قانون» و «بهرنگ ارغوان» مشكل كمتري داشتند و زودتر رفع توقيف شدند.
نميتوانيم قول بدهيم مشكل همه فيلمها حل ميشود، ولي تا حد امكان تلاش خود را ميكنيم تا بخشي و يا حتي همه فيلمها مشكلشان حل شود. ما شرايط را بر اساس قوانين و قواعد خود ميسنجيم و از قواعد ديگران براي حل مشكل اين فيلمها استفاده نميكنيم.
كارها در اداره كل نظارت و ارزشيبابي با سرعت خوبي در حال انجام است و حتي در برنامهريزي اوليه نيز جلوتر هستيم و خوشحالم حتي از آنچه كه قبلا عنوان كرده بوديم نيز جلوتر رفتهايم. بنده در گفتوگو با رسانهها عنوان كرده بودم كه سه فيلم ديگر بهزودي رفع توقيف خواهند شد كه خوشبختانه با توجه به روند مثبتي كه در حال حاضر وجود دارد، 4 فيلم سينمايي رفع توقيف شدهاند.
ما همچنان علاقهمنديم بحث اكران به صورت صنفي اداره شود و برنامه ما در اين زمينه فقط نظارت جديتر و گستردهتر از قبل خواهد بود. لذا خوشبين هستم شوراي اكران در سال 89 همانطوركه در طول اين شش ماه كه مصادف با حضور مديريت جديد بود تعامل خوبي داشت، در سال نو نيز شاهد تعامل بيشتر باشيم و نمونههاي خيلي خوبي از تعامل بين مركز صنفي اكران و اداره كل نظارت شاهد باشيم
چشمها را بايد شست / مهرداد شريفزاده
ضعف و ناكامي نظام اجتماعي در ايجاد زمينهاي براي شكلگيري احساس هويت اجتماعي در مردم، به احساس بيهويتي اجتماعي آنان و در نتيجه، هويتيابي در قالب گرايشهاي كنشي و نمادي (ظاهري) به الگوهاي بيگانه ميانجامد. منظور از هويت اجتماعي، تصور، درك و ارزيابي فرد از خودش در منظر ديگران است. اگر اين تصور و ارزيابي، مثبت باشد و فرد احساس كند در نگاه ديگران يا جامعه، داراي جايگاه، ارزش و احترام است، احساس هويت اجتماعي مثبت خواهد يافت و در غير اين صورت احساس بيهويتي اجتماعي میکند و در نتيجه از الگوهاي نظام اجتماعي خود رويگردان ميشود و براي جبران بحران بيهويتي اجتماعي خود به الگوهاي غيرخودي گرايش پيدا خواهد كرد. گرايش جوانان به الگوهاي بيگانه و تبيين آن با احساس بيهويتي اجتماعي به نظام اجتماعي، تنها در پوشش ظاهر خلاصه نميشود، بلكه در سطوح مهمتر و حساستر انديشه و طرز تفكر، حتي در بين نوجواناني كه در ظاهر گرايش به بيگانه ندارند نيز وجود دارد. متاسفانه گاه مشاهده ميشود كه فرهنگ ملي، امروزه با پردهدريهاي متعدد روبهرو شده است. در چنين آشفتهبازاري كه مرزهاي تعهد و اخلاق و ايمانمداري فرو ميريزد، خلأ بسياري از ارزشها خود را نشان ميدهد. ريشه همه اين بحرانها، بحران بيهويتي و سرگرداني است. جوانهايي كه دستهاي پيدا و پنهان، آنان را از ريشه اصلي خود يعني معنويت و آموزههاي ملي و ديني میبُرد. جوانانی که به دروازههاي غرب چشم دوخته و به تقليد از آن با بحثهاي بيفايده، در آرزوي جهانيشدن پاي در باتلاقهاي بلعنده ميگذارند، دچار بحران بيهويتياند. اما چه بايد كرد تا جوانان را از اين ورطه هولناك و باتلاقهاي بلعنده به ساحل امن رساند؟
شكي نيست كه هنر، شيوهاي براي خوب نگريستن و خوبيها را با نگاهي ژرف و عميق ديدن است و هويت ملي در سايه آموزشهاي هنري كه به عناصر و مواريث فرهنگي متكي است، ميتواند حفظ شود. هنر ميتواند بستر انديشيدن و رسيدن به ارتباط مطلوب و احياي ارزشهاي معنوي و هويت بخشي فرهنگي را فراهم آورد.
هنر میتواند زندگي مردم را چه به صورت فردي چه اجتماعي غنيتر کند، از اين رو ميبايست بستري باشد براي همجواري گزيدهها و نمونههايي كه نشان از باورها، اعتقادات، فرهنگ و خواستههاي ما دارد و در بالندگي و سير صعودي انسان مؤثر واقع شود. در واقع هنر بازنماي زندگي و بخشي از زندگي اجتماعي ماست؛ بخشي از ابزار ما در ارتباطمان با ديگران و بخشي از شيوههاي ما در بيان مشكلات زندگي در جوار يكديگر.
از آنجا كه سينما و تئاتر ملي، بازتابدهنده فرهنگ و هويت ايران اسلامي و عرضهكننده واقعيات به جامعه، هويتطلبي، اميدآفريني، مهرآفريني و ديگرخواهي است، حفظ دنياي ناب و خلاقانه نسل جوان براي پرورش هنرمنداني كه با تكيه بر ايمان و آگاهي به شكوفايي هويت ملي برميخيزند، ضرورتي است كه نبايد فراموش شود.
ميدانيم كه بد ديدن و ناديدن خوبيها نسبتي با نگاه ايراني ندارد و اشراف بر وضعیت خويشتن و آگاهي از تواناييها و دشواريهاي موجود، ضرورتي انكارناپذير براي حركت در مسير تعالي و توسعه است. از اين رو بايد چشمها را شست و جور ديگر دنيا را ديد...