هایپر مدیا | مرکز جامع خدمات رسانه ها / نگارش روزنامه |
|
|
اندازه فونت |
|
پرینت |
|
برش مطبوعاتی |
|
لینک خبر | جابجایی متن |
|
نظرات بینندگان |
نقدهاي تمدني يك ماسون وطني
تجددزدگي افراطي / دكتر ذبيحا... نعيميان
آيا ميتوان انديشهاي را از ديگري اقتباس كرد و در عين حال در انديشه اصالت داشت؟ اين پرسشي است كه در هر تحليلي در مورد تاريخ انديشههاي سياسي و ورود به تاريخ نوانديشي
جاي طرح دارد.
بسياري با اين پيشفرض كه صرف اقتباس نوانديشي غرب معاصر، بهمعناي گونهاي از عدم استقلال در نوانديشي و عدم اصالت تجددخواهي است، به تحليل تاريخي از انديشهها ميپردازند.
اينكه انتخاب اين پيشفرض تا چه اندازه ميتواند از سر استقلال ذهني و عدم مرعوبيت از سيل تجددخواهي جهاني باشد، خود پرسشي است كه ميتواند ما را به كندوكاو در لايههاي پنهان تحليلگران تاريخ انديشه معاصر وادارد و امري است كه پاسخ آن از شناخت رويكرد ذهني ايشان نسبت به تمدن جديد غرب بهدست خواهد آمد، اما اين نوع شخصيتشناسي مجالي ديگر ميطلبد و در قلمرو بحث حاضر نميگنجد. بر اساس اصل «عدم انحصار انديشه» و «همهفهم بودن» بسياري از فرآوردههاي بشري، ميتوان در ساحتي برتر از تقليد و حتي اقتباس انديشيد.
بسياري از كساني كه به نقد غرب برآمده و يا عناصر اسلامي و ملي را در تاريخ سياسي ايران و اسلام ديدهاند، بر اساس چنين پيشفرضي سخن گفتهاند. در اين ميان، بايد از كسي مانند مخبرالسلطنه نام برد كه به پنج شاه از قاجار تا پهلوي ـ و نيز به عنوان يك شخصيت فراماسونر ـ خدمت كرده است. در عين حال، ميبينيم كه در موارد متعددي به نقد اقتباس بيتصرف از غرب برآمده و از سوي ديگر به شكلي خاص سابقه برخي از عناصر تمدن سياسي را در ايران و اسلام ميديده است:
1ـ عادي ديدن تفكيك قوا در همه جا
مخبرالسلطنه سابقه تفكيك قوا را در ايران و تشيع ميديده و عليرغم آنكه سرسپرده حكومتهاي مختلفي است، تفكيك قوا را به سبك منورالفكران چندان وامدار منتسكيو نميبيند: «حكومت همه وقت و هرجا به حكم طبيعت به صور مختلف از سه عضو تشكيل ميشده است: علماي روحاني كه راه ميكردهاند (قانون)، گروهي كه به قانون حكومت ميكردند (قضات) و گروهي كه اجرا ميكردهاند و نظم را برقرار ميداشتهاند (امنيه)؛ هر وقت اين سه عامل به وظيفه عمل كردهاند، امور قوم بهانتظار بوده، رو به تعالي نهادهاند والا نظم مختل شده كار به هرج و مرج كشيده است، قدرتي از نو روي كار آمده است و انتظام را برقرار كرده است.»
2ـ سابقه طولاني مشروطه ايران
اساسيترين شكل تفسير مشروطه، مقيد كردن حكومت به قانون است. وارد كردن مشروطه به ايران، (جدا از انگيزه وارد كردن عناصر خاص غرب و استعماري) مبتني بر اين پيشفرض است كه مشروطه در ايران بيسابقه بوده است. مخبرالسلطنه اين امر را قبول نداشته و به گونهاي زيبا مشروطيت ايران را با سابقه اعلام كرده و آن را با شرع پيوند ميزند و از اين منظر به نقد نهادهاي جديد مدني ميپردازد:
«حكومت ايران هزار و سيصد سال است مشروطه است، حكومتي مشروطه به حفظ اوامر و نواهي شرع، امروز مجلس به جاي حاكم شرع آمده است، روزنامه به جاي منبر و مايه خرابي. اين است كه اين دو عضو به وظيفه عمل نميكنند. طمع و غرض نميگذارد. اگر گروهي فرشته هم از آسمان بيايند و تشكيل دولت بدهند، دولت قهرا همرنگ جماعت خواهد شد.»
3ـ نقد عناصر تجدد انقلاب فرانسه
مخبرالسلطنه با ديدي بدبينانه به خاستگاه فكري مشروطه و منورالفكري مينگرد و علاوه بر نقد شعارهاي اصلي انقلاب فرانسه، به جريان پيدايي اومانيسم و ترويج برخي از مظاهر فساد با عناوين ذهنسوز و چشمنواز اشاره ميكند:
«تجاوز اهل حل و عقد از حدود اعتدال، بلواي كبير فرانسه را پيش آورد و در دوره هرج و مرج، آواز آزادي، مساوات و برادري بلند شد و روي اين سه حرف توخالي حرفهاي تازه غالب غير قابل اجرا و بيرون از حدود اعتدال پيدا شد. دموكراسي كشيد به سوسياليسم و كمونيسم و مذهب رفت روي ماترياليسم (مادهپرستي).»
«مخالفت با مذهب براي قبولاندن اراجيف است و اخلال به نكاح براي از بين بردن علاقه خانودادگي و در اخلال به نكاح سيويليزاسيون سيفليزاسيون خواهد شد، مگر اينكه بانوان و خواتين محترم هفتهاي دو نوبت راه مريضخانه پيش گيرند و خويش را در معرض بازرسي قرار بدهند.»
4ـ نقد غرب و تمدنسازي غربگرايانه
مخبرالسلطنه در نهايت، ضمن تأكيد بر سابقه تمدني شرق، به نقد غربزدگي رايج ميپردازد و بر اين مطلب با تيزهوشي خاصي تصريح ميكند كه «زندگي دموكراتيك» در پيشينه فرهنگي ما وجود داشته است كه در نرد استعمار آن را باختهايم: «تمدن و تربيت در مشرق سابقه دارد، در مغرب در اكتشافات علمي و صنعتي پيش افتادند، در اخلاق هنوز به مقام مشرقيان نرسيدهاند، بلكه در مائه اخير كه مذهب اهل حل و عقد ماترياليسم شد، عقب رفتند، تمدن بولواري بر تمدن لابراتوري غلبه كرد و آن تمدن ناچيز بما سرايت. تمدن را به صورت گرفتيم كلاهمان را عوض كرديم كه رنگ تمدن به خود بدهيم در حوزه خواص مليت ما از دست رفت... رقص قمار شرب تظاهر به فواحش را ترقي دانستيم افكار بيپاي ماترياليسم را به خود راه داديم كه امروز از بيداد آن همه جا غوغا به پاست و فرياد بلند....
تا سي چهل سال قبلا به اصطلاح دموكرات نبوديم، اما زندگي دموكرات داشتيم،... عنوان مجلس كه پيدا شد، سخنهاي سخيف و افكار كثيف در عنوان آزادي بيپيكر بر سر زبانها به تقليد تمدن بولواري و تفنن در بيعاري رشته زندگي ساده خودمان از دست رفت و پا به دايره تجدد گذاريم آن دموكراسي حقيقي فراموش شد و فساد اخلاق بالا گرفت، درب خانهها بسته شد، علاقههای گستر، شكايات پيوسته، روز به روز بر تكلفات زندگي افزود و از تعيشات عمومي كاست. بين طبقات افتراق افتاد و از هر طرف تزريق نفاق شد...
مرض در ممالك سايره، آزادي و مساوات دروغي است در ولايت ما تعقيب تمدن و ترقي بولواري و تكلفات مضر.»
5ـ نقد مجلسگروي ما
مخبرالسلطنه به ارزيابي تجربه سياسي عصر مشروطه و پهلوي پرداخته و اقتباس نهادهاي مدني جديد را ناموفق ميداند و فرجام مشروطه را استبداد غيرمسئول ميداند و كاركرد حزبگرايي را مثبت ارزيابي نكرده و حاصل آن را (حداقل در آن دوره) نفاق و تفرقه ميداند:
«ما هم روي پيشآمد مجلس ساختيم و بهواسطه عدم آشنايي به اين اساس يكي را اختيار كرديم كه قالب قدم ما نبود. پس از چهل سال هنوز ملت تصور صحيح از حكومت مجلسي و حكومت شورايي ندارد، نمايندگان هم.
ديانت ما امر به شور ميكند و شاورهم في الامر يا امرهم شوري بينهم وارد است؛ شوراي ما با شور آيه فقط در لفظ مشترك است.
ما شكايت داشتيم از استبداد دولت با طرز انتخابات و نبودن ثالثي در ميان، گرفتار استبداد غيرمسئول شديم. دولت هر چه بود در انتظام امنيت و آسايش مسئول بود. مجلس در كارها به سوداها انگشت ميكند و مسئوليت هم ندارد به اغراض شخصي و انگشت غير هر دم تزلزل در دستگاه دولت مياندازد و امور نزديك به هرج و مرج است.
... عندالواقع بيشتر وكلاي ما موكل ندارند و علت در طرز انتخاب است كه امروز همه جا مضر اضطراري است و در مملكت ما مضر اختياري. حكمت مجلس شورا در مصالح مملكت بود در اين مملكت وسيله رسيدن به مقام و استفاده از منابع دولتي يا ملتي است....
دولتهاي به اصطلاح دموكرات اقلا حق انتقاد به سياستپژوهان ميدهند. اينك در عنوان مساوات طرزي هم به شيوه دوره فراعنه شايع است كه از بطون قصور عالي امر صادر ميگردد....
پزشكان سياسي در دياگنستيك (تشخيص مرض) همه وقت اشتباه كردهاند و هيچگاه قدر شربت نگاه نداشتهاند؛ اين است كه مزاج ملل رو به صحت نميگذارد، افراط است و تفريط.
طبع حكومت شورايي تشكيل احزاب پيش آورد، حيدري و نعمتي رسميت يافت، اختلاف رفت روي بهره از سفره...»
نقد مقهوريت
پر واضح است كه هر تمدني ميتواند از عناصري برخوردار باشد كه تمدن موازي آن، فاقد آنها باشد و به گونهاي طبيعي تمدن نابرخوردار در صدد برميآيد عناصر و مؤلفههاي تمدنياي را كه بهدست نياورده است، در خود ايجاد كرده و يا از تمدن يا تمدنهاي ديگر اقتباس كند، اما رويكردهاي مختلفي در مواجهه با تمدن جديد و مؤلفههاي ويژه آنها ميتوان داشت، همانگونه كه تمدن اسلامي در مواجهه با تمدن جديد غرب و مدرنيسم خودبنياد غرب، گونههاي مختلفي از آن را در سدههاي اخير تجربه كرده است. شايسته است كه اين رويكردها مورد مداقه قرار گرفته و مورد ارزيابي قرار گيرند. مهمترين امري كه در اين مواجهه ميتواند تأثيرگذار باشد، پايگاه فكري مواجهه شوندگاني است كه وظيفه ارتقاي كيفيت عناصر تمدني را به عهده دارند. بنابراين، اصليترين مؤلفه تأثيرگذار در مواجهه با تمدن ديگر، دستاوردها و تجربههاي آن انديشهاي است كه پشتوانه اصلي در تمدنسازي است.
انديشهورزي هنگامي ميتواند در ايفاي نقش خود موفق باشد كه از بنيان مستحكمي برخوردار بوده و بركنار از عناصر غير عقلاني مانند احساسات كور باشد. از اين زاويه است كه ميتوان اصالت فكريِ تمدنسازان را مورد ارزيابي قرار داد و پايگاه پرورش مؤلفههاي تمدنسازي و بهسازي تمدن را جستوجو كرد و يا آنكه اصالت رويكرد و انديشه تمدنسازاني را منفي ارزيابي كرد.
در راستاي اين بحث نيازمند توجه به اموري هستيم كه بنيان اصالت در نگاه و انديشه را رقم خواهند زد:
1 اصليترين مؤلفه اصالتآفرين در ساحت انديشه، داشتن نظام معرفتي با ثباتي است كه بتواند شناخت منسجمي از جهان و انسان را ارائه دهد. داشتن چنين پايگاه معرفتي، به نحو خاصي مؤلفههاي ديگر اصالت فكر را پي خواهد داشت.
2 از جمله ارمغانهاي چنين پايگاه معرفتي، ارائه معيارها و سنجههايي به تمدنسازان است كه بتوانند به ارزيابي عناصر تمدني و بهرهمندي از آنها بپردازند.
3 يك نظام جامع معرفتي و برآمده از واقعيت هستي، ميتواند و بايد جهتدهي تركيب عناصر تمدني را به همراه خود داشته باشد، در غير اين صورت، نشاني از سستبنيادي اين نظام معرفتي در پيش روي ما خواهد بود.
4 از ديگر مؤلفههاي يك نظام اصيل معرفتي، ارائه راهبردها و رويكردهاي جامعي است كه بتواند مسير پيشرونده يك تمدن را روشن كند، بيآنكه در مواجهه با تمدنهاي همعرض خود، آسيبپذير باشد و بيآنكه مقهورانه عناصر تشكيلدهنده تمدن خويش را بيهيچ منطقي رها كرده و عناصر تمدني ديگر را بيتأمل جامع جايگزين آنها سازد.
5 توجه به جنبههاي مثبت و مؤثر تمدن پيشين و تحقير نكردن هوسآلود و يكباره آنها، از مؤلفه های ديگر اصالت انديشه تمدنسازان است. در برابر، فروبستن چشم از ميراث كهن يك تمدن نشاني از ضعف انديشه، سطحيانديشي و يا هوسآلود بودن انديشه صاحبان چنين رويكردي است، كساني كه همين نگاه آنان نشان از فقدان يك نظام جامع معرفتي است كه بتواند فلسفه وجودي عالم و آدم را براي ايشان توجيه كند
جایی برای جهانی شدن یا نشدن
سال که کهنه میشود میتوان نشست روبهروی 365 روزی که قرار است به استقبال ما بیاید و درگوشی بپرسد بهار، تابستان، پاییز و زمستان چگونه گذشت، و چه شد که ما رسیدیم به کرده و ناکردهها، شاید هم غفلتهای خواسته یا ناخواسته که بهتر است بپذیریم میشد با کمی تلاش، سرانجام بهتری داشته باشد. عید نوروز اين ميراث معنوي که 30سپتامبر 2009 در فهرست يونسكو بهعنوان روز صلح به ثبت جهانی رسید، ما را مینشاند پای هفتسینی که هنوز منتظر برگزاری جشن ملی سازههای آبی شوشتر (به مناسبت ثبت این سازههای 2 هزار ساله در فهرست جهاني سازمان علمي، فرهنگي و تربيتي يونسکو) است و همچنین اثبات ادعای مالکيت ایران بر نقش برجسته سر سرباز هخامنشی؛ شاید که این اثر تاریخی پس از گذشت سه دهه از به سرقت رفتن و خروج غیرقانونی، به کشور بازگردد. علاوهبراین، چشم به راه عملی شدن وعده مسئولان موزه بریتانیا برای نمایش منشور2500 ساله کورش کبیر در موزه ملى ايران (به رسم امانت) نیز هست؛ آن هم پس از گذشت 130 سال. شاید هم روزها جمع و تفریق میکند تا قول رییس سازمان ميراث فرهنگي، گردشگري و صنایع دستی مبنی بر ساماندهی گنجینه موزه ملی کشور محقق شود، و انبار مهمترین موزه ایران که سالها از عمرش میگذرد، سروسامانی بهخود بگیرد و مشکل نبود تهویه مناسب، ضعف در امکانات امنیت، چیدمان اشتباه و وجود حشرات و موجودات موذی (از جمله موش) بهعنوان اصلیترین عوامل تخریب اشیای تاریخی، مرتفع شود. هرچند که رسم امانتداری و انصاف این است که در مقام بررسی و انتقاد از برنامهها و عملکردهای یک سازمان یا نهاد، مجالی نیز برای شنیدن سخنان و نظرات ریاست آن سازمان در نظر گرفته شود، اما وقتی کار بهدلایلی چون ضیق وقت و کملطفی و بیمهری مسئول مربوطه برای پاسخگویی میرسد، دیگر مجالی برای گلهمندی باقی نمیماند. این داستان که کمکم میرود تا تبدیل به برنامه همیشگی برخی از مسئولان شود. این روزها به کمک قرار گرفتن در آستانه سال جدید، به پاسخی تبدیل شده است که نباید از شنیدن آن چندان هم تعجب کرد. علتی که تلاش ما را برای شنیدن سخنان حمید بقایی بیثمر گذاشت. این در حالی است که برای رسیدن به همین پاسخ، تمام روند نامهنگاریهای تعریف شده در سیستم بوروکراسی اداری از قبیل فرستادن محور سئوالات، ارسال دوباره درخواست مصاحبه با سربرگ مجله، انجام شد؛ اما در نهایت سفر رییس سازمان میراث فرهنگی و گردشگری به برلین و مشغله کاری وی در روزهای پایانی سال. (پس از بازگشت به ایران) تنها پاسخی بود که به درخواست گفتوگوی ما برای ویژهنامه نوروزی داده شد.
بهنظر میرسد این روزها که همه از سفرهای نوروزی میگویند و سازمان میراث فرهنگی انجام 100 ميليون سفر نوروزي را پيشبيني میکند، اعلام رضايت يونسكو از روند تعديل برج جهاننما و کامل شدن نقشه باستانشناسي تخت جمشيد، آخرین خبرهای خوش سال 1388 این سازمان در حوزه حفظ آثار تاریخی کشور باشد که در کنار برخی اخبار، مانند اینکه شهری در مقام مرکز استان حتی یک موزه هم ندارد، در آخرین روزهای سال جاری خودنمایی میکند. زیرا به گفته حسین اسلامی، رییس مرکز ساریشناسی، شهر ساری تنها مرکز استان بدون موزه کشور است که این امر عامل خاک خوردن آثار تاریخی استان در انبارهای سازمان میراث فرهنگی شده است؛ مشکلی که ما را به یاد انبار موزه ملی کشور میاندازد.
به هرحال مروری بر آنچه که قرار است تکنولوژی شهرنشینی بر سر مهمترین آثار تاریخی نصف جهان و بافت تاریخی کلانشهری بهنام تهران بیاورد یا مشکلات هنرمندان صنايع دستي، گمنامی، مرمت غیر اصولی و تخریب بناهای مذهبی جزیرهای در جنوب ایران و اجراي طرح ارزانسازي سفر با عنوان «سفريار» برای نخستینبار در کشور، در کنار بالا بردن هزينههاي اقامتي که برخی از کارشناسان از آن بهعنوان مهمترین دلیل استفاده گردشگران از چادر یاد میکنند، نه تنها برای شهروندان بلکه مسئولان مربوطه چندان هم خالی از لطف نباشد