هایپر مدیا | مرکز جامع خدمات رسانه ها / نگارش روزنامه |
|
|
اندازه فونت |
|
پرینت |
|
برش مطبوعاتی |
|
لینک خبر | جابجایی متن |
|
نظرات بینندگان |
آنچه همه دارند او تنها دارد /عبدالحسین خسروپناه
امام خمینی در اندیشه انسانشناسی خود، در نگاهی جامع، مطابق انسانشناسی قرآنی، به ابعاد مختلف انسان و مباحث گوناگون انسانشناسی طبیعی، فلسفی، شهودی و ارزشی پرداخته است.
به گفته امام راحل: «چون موجودات دیگر دانند كه وصول به فنای ذات مقدس و استغراق در بحر كمال براي آنها امکان پذیر نیست، جز به طفیل و تبع ذات مقدس انسان كامل عالم... و عارف معارف الهيه و جامع علم و عمل – چنان چه این نیز مقرر است در محال خود – از این جهت كمال انسانی را كه به استغراق در بحر غفاريت حاصل شود، از حق تعالی طلب کنند كه خود نیز به وسیله او به کمالات لايقه خود برسند.
و مؤمنين چون تابع انسان کامل هستند، در سیر و قدم خود را جاي قدم او گذارند و به نور هدایت و مصباح معرفت او سیر کنند و تسلیم ذات مقدس انسان کامل هستند و از پیش خود قدمی بر ندارند و عقل خود را در كيفيت سیر معنوی الی ا... دخالت ندهند، از اين جهت، صراط آن ها نیز مستقیم و حشر آن ها با انسان کامل و وصول آن ها به تبع وصول انسان کامل است؛ به شرط آن كه قلوب صافيه خود را از تصرفات شیاطین و انيت و انانيت حفظ کنند، و يكسره خود را در سیر، تسلیم انسان کامل و مقام خاتميت کنند.
انسان كامل مظهر اسم جامع و مرآت تجلي اسم اعظم است چنان چه به اين معني در كتاب و سنت [اشاره] بسيار شده است: «قال تعالي و علم آدم الاسماء كلها.» و اين تعليم الهي به تخمير غيبي جمعي بيدي الجمال و الجلال نسبت به باطن آدم واقع شد در حضرت احدیت؛ چنان چه تخمیر صورت و ظاهر او در عالم شهادت به ظهور يدي الجمال و الجلال به مظهريت طبیعت واقع شد. و قال تعالی شأنه: إنا عرضنا الامانه علي السموات و الارض... و «امانت» در مشرب اهل عرفان ولایت مطلقه است كه غير از انسان هیچ موجودی لایق آن نيست. و این ولایت مطلقه همان مقام فیض مقدس است كه در کتاب شريف اشاره به آن فرموده بقوله [تعالي]: «كل شيء هالك إلا وجهه» و در حديث شريف كافي حضرت باقر العلوم، عليه السلام، فرمايد: «نحن وجه ا....» و در زيارت «جامعه كبيره» فرموده: و المثل الأعلي و اين «مثليت» و «وجهيت» همان است كه در حديث شريف فرمايد: «إن ا... خلق آدم علي صورته.» يعني آدم مثل اعلاي حق و آيت ا... كبري و مظهر اتم و مرآت تجليات اسماء و صفات و وجه ا... و عين ا... و يد ا... و جنب ا... است: هو يسمع و يبصر و يبطش با...؛ وا... يبصر و يسمع و يبطش به و اين «وجه ا...» همان نوری است كه در آيه شريفه فرمايد: ا... نور السموات و الارض.
و بالجمله، انسان كامل، كه آدم ابو البشر يكي از مصاديق آن است، بزرگترين آيات و مظاهر اسماء و صفات حق و مثل و آيت حق تعالي است. همه ذرات كاینات، آيات و مرآت تجليات آن جمال جميل عزوجل هستند، منتهي آن كه هر يك به اندازه وعاء وجودي خود، ولي هيچ يك آيت اسم اعظم جامع، يعني «ا...» نيستند جز حضرت كون جامع و مقام مقدس برزخيت كبري، جلت عظمته بعظمه باريه، فا... تعالي خلق الانسان الكامل و الآدم علي صورته الجامعه؛ و جعله مرآه أسمائه و صفاته. قال الشيخ الكبير: «فظهر جميع ما في الصوره الإلهيه من الاسماء في هذه النشأه الإنسانيه، فحازت رتبه الإحاطه و الجمع بهذا الوجود و به قامت الحجه ... علي الملایکه.»
حضرت امام(ره)، شرافت انساني را از همان ابتداي خلقت مطرح مي نمايند و به آيات ذيل مستند ميسازند: «هر آينه ما انسان را از گل خالص آفريديم. سپس او را نطفهاى در جايگاهى استوار قرار داديم، آن گاه از آن نطفه، لخته خونى آفريديم و از آن لخته خون، پارهگوشتى و از آن پارهگوشت، استخوان ها را آفريديم و استخوان ها را به گوشت پوشانيديم. بار ديگر او را آفرينشى ديگر داديم. در خور تعظيم است خداوند، آن بهترين آفرينندگان.»
نکته در این جاست كه ميفرماید: «ما آن را خلق ديگري انشاء كرديم» و در همه تبدلات سابق تعبير به خلق فرمود، ولي در اين بيان عبارت را تغيير داده و تعبير به انشاء فرموده است و فرموده است كه: «آن را چيز ديگري در آخرين مرحله قرار داديم.» و در حقيقت ميرساند كه اين، جوهر با آن ماسبق فرق دارد، مثلا اين، مجرد شده و ماسبق جسم بوده است و باز بعد از اين مرحله فرمود: «فتبارك ا... أحسن الخالقين» و اين جمله را در چيزي كه از ماديات و جسمانيات بود نفرموده است، و ليكن از تشريفات اين انشاي جديد است كه «أحسن الخالقين» را فرموده است. پس معلوم مي شود كه اين يك موجودي شريف و وراي جسم و جسماني است؛ چنان كه از غايت تشريفات اين است كه فرمود: «فإذا سويته و نفخت فيه من روحى» البته از تشريف است كه تسويه را به خودش نسبت داده است. مثلا اگر يك شريفي بيايد، از شرافت اوست كه صاحب منزل مباشرت به كارهاي او بكند و از اهميت و شرافت فعل است كه خود خواجه مباشر آن باشد. و باز از تشريف است كه روح او را به خودش نسبت ميدهد و ميفرمايد: «و نفخت فيه من روحى» و ملایکه ا... بر انسان سجده كردند، از آن جهت را نميديد، بلكه جهت طيني آدم را ملاحظه ميكرد و لذا استدلال كرد: «خلقتنى من نار و خلقته من طين»، البته اين كه كبري كه اشرف بر اخس سجده كند و اطاعت نمايد درست است، ولي خطاي شيطان در صغري بود كه آن جهت منسوب الي ا... را نديد.
و علم آدم الاسماء كلها ثم عرضهم على الملئكه فقال أنبونى باسماء هؤلاء إن كنتم صادقين.
خداوند همه اسماء را به آدم ياد داد، سپس آن ها را بر فرشتگان عرضه داشت و فرمود: «اگر راست گوييد مرا به نام هاي آن ها خبر دهيد.»
...ملایکه كه مظهر اسم خدا هستند، يكي مثلا مظهر اسم «علیم» و ديگري مظهر اسم «قدیر» و ديگري مظهر اسم «قابض» است و آن ها مجرد هستند. پس آدم كه مظهر تمام اسمای الهيه و فوق ملایکه، بلکه فوق تمام موجودات عالم است و از طرفي اين بدن جسماني نميتواند مظهر اسم الهي باشد، پس معلوم مي شود چيزي در كار است كه فوق التجرد است و آن نفس است كه از صقع ربوبي است و به تمام ملایکه امر شد بر او سجده كنند و آن همان مظهر اسم جامع «ا...» است، كه وقتي ملایکه اعتراض كردند كه ما تسبيح و تقديس ميكنيم، فرمود: «انى أعلم ما لا تعلمون.» پس به آدم فرمود: «خود را به ملایکه عرضه كن» و ملایکه تا ديدند، بلافاصله گفتند: «خدايا ميداني كه ما نميدانيم، مگر آن چه تو بر ما تعليم فرمودي.» معناي تعليم اين نيست كه به آدم زيادتر درس داده و به اين ها كمتر درس داده بود، بلكه معناي تعليم اين است كه وجود اين ها مظهريت محدودي داشته است و وجود آدمي مظهر همه اسمای الهيه بوده است. انسان مظهريت اسم اعظم الهي و اسم اعظم، جامع همه اسمای الهي است و تمام اسمای الهيه در او فعليت داشته؛ لذا آدم توانسته است خودش را به ملایکه عرضه بدارد تا بدانند كمالات آدم از آنان بيشتر است، هرچه همه دارند او تنها دارد. «آن چه خوبان همه دارند تو تنها داري» البته فقط آن آدم نبود كه مظهر همه اسماء بود، بلكه ما همه آدميم؛ و ليكن فرق ما و او اين است كه در ما اين قوه هست كه مظاهر اسماء الهي بتواند در ما فعليت پيدا كند ولي افسوس اين قوه درحالت قوه مانده و به فعليت نرسيده است و نخواهد رسيد، در نتيجه ما نمي توانيم خودمان را به ملایکه عرضه بداريم و نمي توانيم آن اسماء الهيه را نمايان كنيم. وليكن خوب مي توانيم حيوانيت را عرضه بداريم، تمام شئون حيوانيت را به طور كمال فعلي و به نحو فعليت اتم – از شهوت و حرص و طمع و غضب و درندگي و حقد و حسد– ميتوانيم عرضه كنيم، ولي هيچ يك از شئون انساني و آدمي را نمي توانيم عرضه كنيم. به خلاف آدم كه در او اين مظهريت تامه فعليت داشته و توانسته است عرضه بدارد، و ملایکه ا... هم تا ديدند، دانستند آدم اشرف است و قابليت آن را دارد كه مقدم باشد. براي اين كه بر خلاف آدم، علم و توكيل و مظهريت آن ها محدود است، بلكه آن ها از ابو البشر روحاني متعلم بودند و اگر آن ابو البشر نبود، اين كمالات محدود هم براي آنان نبود و آن ابو البشر عبارت از نور نوراني محمد صلي ا... عليه و اله و سلم است كه مظهر اسم اعظم الهي بود. لذا در روايات فرمودند: «سبحنا فسبحت الملایکه و قدسنا فقدست الملایکه» پس آن آدم روحاني، ابو البشر نوراني اولي است كه به ملایکه ا... تعليم الهيه داد و ملایکه از اظله او هستند.
منتها اين آدمي كه در دامنه كوه سرنديب افتاد ابوالبشر روحاني نبود، بلكه اين آدمي بود. منتها آن چه ما بالقوه داريم، او بالفعل داشته است و ليكن اين آدم بعد از وجود ملایك بود، ولي آن ابو البشر روحاني قبل از تمام موجودات است و صدور ملایك هم، از اوست.
با اين بيان روشن شد كه طبق فرمايش حضرت امام (ره) انساني را ميتوان داراي كرامت شمرد و برتر از ملایك معرفي نمود كه آدميت بالقوه خويش را به فعليت رسانده و مظهر همه اسمای الهي قرار گرفته باشد. ولي تا زماني كه حيوانيت او وجه غالب است و تمام شئون حيوانيت را داراست و براي عرضه شئون انسانيت شايستگي ندارد، به طور قطع، كريم بودن او در هاله اي از ابهام قرار ميگيرد. نكته اي که در كلام امام راحل به خوبي نمايان است، اين است كه حتي درك و شعور را نميتوان ملاك برتري انسان بر حيوان دانست.
ايشان ميفرمايند: «نبايد گمان كرد كه چون در منطق، انسان را قسيم ساير انواع حيوان قرار دادهاند، انسان از ساير انواع حيوان برتر است؛ در نتيجه نبايد گمان شود كه همه افراد بشر برتر از حيوانات مي باشند، زيرا خيلي از حيوانات از اراده و شعور، نصيبي دارند و قدرت تشخيص حسن و قبح و صلاح و فساد را دارند؛ زيرا فراوان اتفاق افتاده است كه اگر گربهاي دست به عمل زشت و ناهنجاري زده باشد، آثار خجالت و شرمندگي از آن ديده شده است، چنان كه اگر براي دراز گوشي كاه و جو تهيه كنيم، او در حالي كه هر دو را مي بيند و بوي هر دو به مشامش ميرسد، نخست به سراغ جو ميرود، و به سراغ جو رفتن همان تشخيص حسن و قبح است؛ چون جو به ذایقهاش بهتر و خوش تر از كاه مي باشد، چنان كه انسان هم نسبت به بعضي از غذاها علاقه بيشتري نشان ميدهد و در كام او لذيذتر است و اين لذيذ تر و گواراتر بودن، ممكن است طبق عادت باشد و يا طبيعت آن غذا در كام و ذایقه وي گواراتر باشد.»
امام خمینی به تبعیت از آیات قرآن، ويژگىها و صفات متعددى به انسان نسبت میدهد و مدحها که مذمتهاى فراوانى از وى به عمل آمده است. انسان موجودى چند بعدى است که همه ابعاد، به صورت بالقوه و يا به صورت فعليت ضعيف، در سرشت او وجود دارد. انسان هم از لحاظ ادراك و تفكر فراتر از حيوان است و هم از ناحيه حواس مادى و غير مادى؛ مانند حس حقيقت جويى، خيراخلاقى، جمال گرايى و پرستش خواهى.