هایپر مدیا | مرکز جامع خدمات رسانه ها / نگارش روزنامه |
|
|
اندازه فونت |
|
پرینت |
|
برش مطبوعاتی |
|
لینک خبر | جابجایی متن |
|
نظرات بینندگان |
سیاست خارجی دولت نهم /احمد البحرانی
بدون هیچ شک و تردیدی، جایگاه و نقش استراتژیک جمهوری اسلامی ایران، در سال های اخیر و در مدت زمان کوتاهی در عرصه بین الملل، از لحاظ سیاسی و نظامی به صورت ملموسی پیشرفت و ترقی کرده است و این چیزی نیست که رهبران ایران و طرفداران داخلی یا خارجی آنان اذعان کنند. ایالات متحده آمریکا (دشمن سرسخت ایران) و اتحادیه اروپا و خیلی از کشورهای پیشرفته دنیا موفقیت آمیز بودن آزمایشات موشکی و فضایی و رسیدن به تکنولوژی پیشرفته هسته ای را توسط تهران تأیید و ابراز نگرانی کرده اند ؛ این درحالی ست که قدرت های برتر جهان و به خصوص کره، ایران را از زمان ریاست جمهوری احمدی نژاد، قدرت اول منطقه قلمداد می کنند که توانسته نفوذ خود را به صورت زیرکانه ای در خاورمیانه بسط دهد ؛ نفوذی که آمریکا با خرج کردن صدها میلیارد دلار نتوانسته است حتی با زور سلاح نیز به آن دست پیدا کند.
این درحالی ا ست که دشمنان ایران حتی پس از درک واقعیات موجود در منطقه دست از اتهام به ایران برنداشته اند و در راستای خنثی کردن نفوذ ایران، سعی در جلب آرای عمومی، خصوصا کشورهای عربی بر ضد جمهوری اسلامی دارند ؛ امری که برخی از کشورهای عربی را تحت تأثیر و به ظاهر آنان را نگران کرده است، چراکه در نظر ملت های عرب این ایران است که همیشه مصالح ملی خود را بخاطر مسلمانان و مظلومیتشان تحت تأثیر قرار می دهد . از نظر ایشان این ایران بود که توانست با کمک های نامحدود خود در زمان تجاوز رژیم اسراییل به جنوب لبنان، در سال 2006، آبروی عرب ها و مسلمانان را به بهترین نحو بخرد و ضربه ای سنگین به رژیم غاصب صهیونیسم وارد کند. البته ناگفته نماند که دیپلماسی منطقه ای ایران و پس از آن پیروزی نیروهای حزب ا... باعث شد که برخی از نظام های تأثیرگذار عربی، تهران را وارد چارچوب مبادی و اولویت های سیاست خارجی خود کنند که تا حدود زیادی نیز موفق شدند. قطر، بحرین، الجزایر و تا حدودی نیز کویت بر خلاف سال های گذشته، به صورت غیرمنتظره ای به حامی و مدافع تصمیم گیری های تهران تبدیل شده اند . کارشناسان این تغییر رویه را نتیجه جدیت و قاطعیت با غرب و نرمش و دوستی با کشورهای هم جوار عربی و اسلامی که دولت نهم آن را در پیش گرفته می دانند ؛ هر چند که معیار دولت کنونی ایران، بیشتر برآورده ساختن امیدها و آرزوها و کرامت ملت ها است تا دولت های آنان.
از این رو، کاملا نمایان است که دولت اصول گرای ایران، با توجه به هزینه های گزافی که در سال های اخیر در راستای رسیدن به اهداف انقلابی خود پرداخته، درصدد است تا همچنان علی رغم ناهمواری ها و سنگ اندازی ها، به این راه ادامه دهد و به مقصد دلخواه خود، یعنی احقاق حقوق از دست رفته خود و دیگر مظلومین منطقه برسد ؛ هدفی که بارها و بارها توسط احمدی نژاد اعلام و تأکید شده است و برای دست یابی به آن، تهران مایل است آن را از طریق پیشرفت های علمی، نظامی و یکپارچگی ملت های مسلمان، در برابر تهدیدات غربی بدست آورد.
شواهد و قراین دال بر این است که دولت نهم، به این باور رسیده است که برای وصول به نقطه ایده آل و تحقق آرمان های انقلابی اش، می بایست روابط خود با دنیای خارجی را به دور از هراس از جنگ های روانی واشنگتن و همپیمانانش دنبال و به قولی پرچمدار مخالفت با جهان تک قطبی و پدر سالاری باشد ؛ تفکری که دولت گذشته اصلاح طلبان به بهانه تحسین وجهه صلح جویانه خود آن را هرگز دنبال نکرد. البته مؤیدین این نظریه بر این عقیده اند که راه پیشرفت را می توان با واقع گرایانه بودن یا به عبارتی مماشات با نظم نوین جهانی نیز پیمود که تعلیق غنی سازی اورانیوم در قبال هیج، اوج مصداق این نظریه بود.
نویسنده این مطلب با وجود این که به وجوب اتخاذ مواضع معتدل و نرم دیپلماتیک از طرف تمام کشورها من جمله ایران، معتقد است، لیکن به این امر نیز ایمان کامل دارد که اوضاع کنونی منطقه و جهان به مرحله ای رسیده که بقاء و استمرار دولت ها و حفاظت از تمامیت ارضی هر کشوری، خصوصا کشورهای جهان سومی و در حال توسعه که از نظر جغرافیایی و پیشرفت علمی و نظامی می توانند نقش استراتژیکی در معادلات جهانی ایفا کنند، مستلزم جدیت، قاطعیت و برخورد با هرگونه زورگویی و تطبیق سیاست به اصطلاح چوب و چماق برعلیه آنان است ؛ سیاستی که غربی ها در سال های اخیر آن را آزاری برای توسعه پروژه های قدرت طلبی و استعماری نوین خود در منطقه مبدل کرده اند.
نکته قابل ملاحظه این است که ایران اصول گرای 2005 – 2009 با استفاده از امتداد اسلام گرایان و همفکران و دوستان هم جبهه ای خود در مقابل غرب به سردمداری آمریکا به خوبی توانست مقوله فشار در مقابل فشار را به مرحله اجرا و از آن به عنوان اهرمی قوی به منظور ادامه پیشرفت ها و تحکیم جایگاه و موقعیت خود در منطقه و جهان، تبدیل کند.
فلسطین، لبنان، سوریه ، عراق و برخی از کشورهای آفریقایی و آمریکای لاتین یا به عبارتی حیات خلوت ایالات متحده و جنبش های آزادی خواه این کشورها، هم اکنون نه فقط در حد همپیمانان اقتصادی یا سیاسی، بلکه به عنوان طرف های استراتژیک امنیتی و دفاعی جمهوری اسلامی محسوب می شوند که باعث ترس نامسبوقی بین فرانسه و انگلیس و آلمان به غیر از آمریکا و اسراییل شده است ؛ این وحشت هنگامی بیشتر می شود که محمود احمدی نژاد، بدون هرگونه ترسی! به صحبت های حماسی و آتشین خود ادامه داد و بر مواضع قبلی خود تأکید می ورزید... او علنا خواستار بسط نظام نوین در اداره جهان است که کشورش نقش تعیین کننده ای در اداره این نظام خواهد داشت ؛ وی خود را نماینده و زبان گویای مسلمانان و مظلومین جهان که خواهان اجرای مفهوم عدالت هستند، معرفی می کند و در یکی از سخنرانی هایش و به صورت قاطعانه درخواست می کند کشورش در شورای امنیت سازمان ملل، عضویت دایم داشته باشد ؛ همچنین در مناسبت های مختلفی تا محو رژیم اسراییل و عدم هرگونه سازش بر سر حق هسته ای پیش رفت و در مسیر ارجاع پرونده هسته ای به شورای امنیت، صدور سه قطعنامه را بی اهمیت خواند... این نوع گفتار تند سیاسی، همزمان با حکومت رادیکال در آمریکا که وارد مخمصه های امنیتی مهلکی در خاورمیانه شده بود، فرصت تاریخی و غیرقابل تکراری برای ایستادگی ایران در برابر قدرت برتر جهان فراهم آورد.
بسیاری از تحلیل گران در تبیین دکترین سیاست خارجی احمدی نژاد، بر این عقیده اند که او فراتر از مفهوم «توازن قوا» قدم بر داشته و مبارزه با سلطه جهانی و استقرار صلح و عدالت را یکی از پایه های اصلی تعاملات خارجی خود قرار داده است.
به نظر کارشناسان این دکترین پس از آن مطرح می شود که در سایه سیاست تنش زدایی محمد خاتمی با غرب، ایران جزو محور شرارت خوانده شد و منافع ملی اش تا حدود زیادی به مخاطره افتاد.
در پایان اشاره به این نکته ضروری است که دولت نهم که متشنج ترین و تیره ترین روابط خارجی ایران با آمریکا را پس از انقلاب رقم زد، برای اولین بار به صورت رودررو و مستقیم با دشمن خود بر سر میزهای عراقی به مباحثه و گفت وگو نشست . همچنین رییس این دولت بود که برای اولین بار نامه هایی را برای رییس جمهور آمریکا نوشت و او را برای مناظره ای دعوت کرد ؛ گامی که دولت اصلاحات در مدت هشت سال جرأت برداشتن آن را به هر دلیلی نداشت.
به عقیده نویسنده تنها دولت اصول گرایان در ایران، می تواند باب مذاکرات مستقیم در سطح بالایی با آمریکا را داشته باشد و از خط قرمز رابطه با آمریکا البته با چراغ سبز رهبری بگذرد.
چرخ خودروهای آمریکا پنچر شد
جنرال موتورز شرکت بزرگ خودروسازی که یک قرن تمام نماد قدرت و پويايي اقتصادي آمريكا بود، ورشکست شد. بحران مالی غرب، کاهش فروش، نبود مشتری و زیان های انباشته پشت سرهم، آن چنان بلایی بر سر بزرگترین خودروساز دنیا آورد که به رغم کمک های فراوان دولت اوباما و تمدید مهلت های پیاپی، مسئولین جنرال موتورز سرانجام چاره ای جز اعلام ورشکستگی نیافتند. بدین ترتیب، این نقطه پایانی بود بر 100 سال فعالیت شرکتی که همیشه نشان دهنده شکوفایی اقتصاد آمریکا بود. حالا خودروسازی که طی یک سده شرکت های خودروسازی زیادی نظیر اوپل، سوزوكي، تويوتا، فوجي، دوو، ايسوسو و ساب را بلعیده بود، مجبور است همه این ها را پس بدهد و طي 60 تا 90 روز آن قدر کوچک شود تا قابلیت زنده ماندن داشته باشد. سي سال پيش، جنرال موتورز بيش از 618 هزار كارمند داشت، ولي امروز اين رقم به كمتر از 90 هزار نفر به صورت مستقيم رسيده است که قرار است با اعلام ورشکستگی، آن را به 60 هزار نفر برساند. این آغاز قماري براي دولت اوباما در مواجهه با بحران مالی است كه در صورت عدم موفقيت، مي تواند عواقب سياسي و اقتصادي وخيمي براي وي داشته باشد.