هایپر مدیا | مرکز جامع خدمات رسانه ها / نگارش روزنامه |
|
|
اندازه فونت |
|
پرینت |
|
برش مطبوعاتی |
|
لینک خبر | جابجایی متن |
|
نظرات بینندگان |
نقد اشکالات لازمه پيشرفت است
گفت و گو با رييس جهاد دانشگاهي
آقاي طيبي اخيرا شاهد بيانيهها و اخبار گوناگوني درباره جهاددانشگاهي هستيم، اين ماجراها از كجا نشأت ميگيرند و دليل آن چيست؟
دليل آن را بايد از آنهايي كه مينويسند پرسيد! اما چيزهايي كه مينويسند از منظر ما مورد قبول نيست. عنوان ميكنند كه جهاد حيات خلوت اصلاحطلبهاست و عناصر افراطي در جهاد داراي مسئوليت هستند. مصداقهايي هم ذكر ميكنند؛ مثلا ميگويند فلان مسئول در فلان پژوهشكده افراطي است كه به نظر من اينها درست نيست. ما اين دوستان را سالهاست ميشناسيم، يكي كه اسم نميبرم، اما من او را فردي ارزشي، مومن و انقلابي ميدانم، در دوره جنگ رزمنده بوده، خانواده شهيد است و برادرش جانباز.
از زمانيكه من مسئوليت جهاد را برعهده گرفتهام، از اين فرد جز همكاري با تمام وجود چيز ديگري نديدهام. او منشا خدمات زيادي براي دولت نهم و دهم بوده و به اجراي برنامههاي دولت و نظام كمك كرده است. در اين دولت هم در ارايه طرح و پيشنهاد براي حل مشكلات در حوزه تخصصي خود هميشه پيشگام بوده و حتي مورد تشويق مسئولان قرار گرفته است. حال من چطور به خودم اجازه بدهم كه بگويم ايشان فردي افراطي است. ايشان ممكن است براي خودش عقايد سياسي خامي داشته باشد كه حق طبيعي افراد است، اما مطمئنا در جهاد آن را بروز نداده و نميدهد.
نام اشخاص ديگري را هم مطرح ميكنند...
ادعا ميكنند افرادي در جهاد هستند كه در حزب مشاركت فعال بودهاند و الان هم هستند. نام فردي را هم ميبرند در حاليكه وي از افراد مومن و انقلابي بوده و هست و الان هم كه در جهاد مشغول بهكار است، هيچ كس نديده مسايل حزبي را در جهاد مطرح كرده باشد. او هم با تمام انرژي در بحث تعامل مخصوصا با دولت نهم و دهم فعال بوده است.
حال چطور من ميتوانم بگويم كه او عنصري افراطي است، در حالي كه خدا شاهد و ناظر اعمال ماست. هميشه گفتهام كه اگر چنين افرادي را ميشناسيد به ما معرفي كنيد و مورد خلاف را هم كه از آنها سرزده بگوييد؛ حتي در مورد ايسنا هم گاهي مواقع اين مسايل مطرح ميشود.
آيا مواردي كه مطرح ميشود را بررسي ميكنيد؟
بله! ما يك سال و نيم است كه حراست را در جهاد ايجاد كردهايم. معاون حراست هم از طرف وزارت اطلاعات تعيين ميشود. ما عمدا از ايشان خواستيم در مورد همه بچههاي ايسنا تحقيق كند و خوشحالم كه بگويم اعلام كردند بچههاي ايسنا هيچ مشكلي در اين حوزه ندارند. درمورد ديگر بخشها هم آمادگي داريم. عقايد سياسي بچههاي ما براي خودشان محفوظ است و بروزي در جهاددانشگاهي و تعامل آن با دولت ندارد.
ايسنا در طي اين سه سال هم همواره همراه و پشتيبان دولت بوده است. ضمن اينكه ما اين حق را براي رسانه قايل هستيم كه اشكالات را به طور منصفانه نقد كند و اين حق نيز براي ايسنا محفوظ است و ما هم از ايسنا ميخواهيم كه به نقد منصفانه پايبند باشد.
آيا شما بهنحوه فعاليت ايسنا ايرادي نميبينيد؟
چرا! ايرادي كه من به ايسنا دارم اين است كه بايد در حوزههاي راهبري مملكت خيلي تخصصيتر كار كند و خيلي عالمانهتر به نقد مشكلات بپردازد كه بتواند در حل آنها تاثيرگذار باشد. ما در طي اين سه سال يك مورد شكايت از ايسنا نداشتهايم؛ همواره هم مورد تاييد مديران ارشد دولت نهم و دهم بوده، حدود چهارده وزير از ايسنا بازديد كردهاند و هميشه آنها تاييد كردهاند كه ايسنا هم خودش احمدينژادي است. اين حرفي است كه آقاي جوانفكر هم مطرح كرد. در واقع منظورشان اين است كه همان طرز فكر كه احمدينژاد نسبت بهكار دارد، بچههاي ما هم با همان ايده دارند كار ميكنند. تاكنون موردي نديدهايم كه حاكي از اين باشد در جهاد يك افراطيگري خاصي شكل گرفته باشد.
لذا كلا نفي ميكنم و وظيفه خودم ميدانم از همه نيروهايم دفاع كنم، چون ميبينم با تمام وجود در خدمت نظام هستند.
آقاي طيبي سابقه جهاد و تعاملات بيروني و دروني آن نشان ميدهد كه برخي بهخصوص از درون دولت مايل بودهاند، جهاد جزئي از دولت باشد، آيا فكر ميكنيد كه فشارهايي كه اينك به جهاد وارد ميشود از جانب دولتمردان براي در اختيار گرفتن جهاددانشگاهي نشات ميگيرد؟
جهاد هيچگاه مجموعهاي از دولت نبوده است. اصلا اساسنامه جهاد ميگويد «جهاد نهادي عمومي و غير دولتي و زيرنظر شوراي عالي انقلاب فرهنگي است» و رييس جهاد را هيئت امنا به شورايعالي انقلاب فرهنگي معرفي ميكند و وقتي شورا او را تاييد كرد، رييس شورا كه رييسجمهور است، حكم را ابلاغ ميكند.
بنابراين جهاد دانشگاهي هيچگاه دولتي نبوده و نه ميتواند و نه ميخواهد كه دولتي باشد، ولي جهاد هميشه حامي و همراه دولتها بوده است.
اين درست است اما همواره تلاشهايي از سوي دولتيها براي رسيدن به جهاد ديده شده و ميشود.
طبيعي است كه دولتها همواره سعي كردهاند جهاد جزئي از آنها باشد بهخصوص مجموعه رسانهاي آن. اما ما خودمان را زيرمجموعه رهبري نظام ميدانيم و پيرو فرمايشات ايشان، سياستها و برنامههايمان را تدوين ميكنيم. البته خودمان را حامي و پشتيبان همه دولتها كه منتخب مردم هستند و حكم رياست جمهوري آنها را رهبري انقلاب تنفيذ كردهاند، ميدانيم. از سوي ديگر، ما خصوصا مجموعه رسانهاي جهاد را مجموعهاي تاثيرگذار در فرهنگسازي جهادي ميدانيم؛ به هر حال انقلاب براي پياده كردن اهدافش به فرهنگسازي نياز دارد و كسي كه ميخواهد فرهنگسازي كند، بايد خودش را بيرون از مسايل سياسي نگه دارد.
بچههاي رسانه بايد سياسي باشند و از مسايل سياسي اطلاع كامل داشته باشند، اما براي ايفاي نقشي فرهنگساز بايد قالب گروههاي سياسي را به خود نگيرند تا بتوانند مسايل مردم را مطرح كنند و تاثيرگذار باشند.
ولي برخي دولتها بهخصوص دولت كنوني از اين وضعيت رضايت ندارد.
طبيعي است كه گاهي دولتها از اين رويه ناراحت باشند، حتي خيلي از ماها انتقاد منصفانه را برنميتابيم. ولي اگر بنا بر توسعه و پيشرفت هست، بايد اشكالات نقد شود، اما منصفانه. گاهي هم اين اشتباه ميشود و فكر ميكنند كه اين فيزيك مجموعه است كه موثر است و با به خدمت گرفتن آن، مجموعه همان كارايي را خواهد داشت، در حاليكه اين افراد هستند كه به جسم روح ميدهند و تصرف فيزيكي يك مجموعه تاثيري نخواهد داشت؛ بنابراين ما توصيه ميكنيم اين اتفاق نيفتد و بهدنبال چنين كار نباشند، بلكه وجود يك نهاد علمي ـ فرهنگي مثل جهاددانشگاهي و خصوصا رسانههاي مستقل را يك موقعيت خوب بدانند و افتخار كنند كه ناظر سومي كارهاي آنها را ميبيند و نقد ميكند.
جهاد به عنوان نهادي برخاسته از انقلاب فرهنگي داراي ماموريتها و اهدافي آرماني بوده و هست؛ آيا فكر ميكنيد بعد از حدود سي سال فعاليت توانسته به آنها دست يابد؟
به آن وسعت كه مورد نظرش بوده نه! همه تلاش جهاد اين است كه بتواند يك الگوي موفق بومي از توسعه ايران اسلامي ارايه كند.
سعي ما در جهاد اين بوده كه اين الگوي كوچك را شبيهسازي كنيم تا بتوانيم تاثير خوبي در خودباوري جامعه داشته باشيم، اما متاسفانه نميدانيم چرا هميشه با محدوديت مواجه بوده است.
ميتوان علتهاي مختلفي براي اين امر يافت كه فكر ميكنم دليل اصلي آن اين بوده است كه در پي طرح ايدههاي نو از سوي جهاددانشگاهي دولتها احساس ميكردند كه نميتوانند با آن همراه باشند.
مثلا چه نوع ايدههايي؟
الگوي ما در جهاد اين است كه توانمنديهاي داخل كشور محور توسعه آن باشد و منبع تامين درآمدهاي كشور هم توليدات خودش؛ اين مقداري خلاف روش معمول است، چرا كه دولتها عادت دارند درآمد ارزان و راحتي به اسم نفت داشته باشند و كشور را با آن اداره كنند. اما ما چيزي كه دنبالش هستيم علاوهبر ويژگيهاي فرهنگي مورد نظر خودمان، اين است كه ميگويم اقتصاد كشور بايد متكي به توليدات خودش باشد.
اين توليد هم حاصل توليدات علمي و فنآورانه است. اين كار مقداري براي برخي از مسئولان ما هم عجيب است و هم اينكه چون در زمان كوتاهي كه مسئوليت دارند ميخواهند نتايج كارشان را در همان زمان ببينند؛ بنابراين بهطور طبيعي در برابر اين روش مقاومت ميكنند.
يعني ميفرماييد الگوي توسعه در كشور ما با روش مناسبي در حركت نيست؟
بله! مسير توسعه ما مسير درستي نيست. مسير توسعه بايد ما را به يك اقتصاد دانشبنيان هدايت كند. شما در يك حالت ايدهآل، ابتدا سند چشمانداز را مينويسيد و براي رسيدن به آن نقشه راه را ميكشيد، بعد برنامههاي توسعه را مينويسيد و سپس برنامههاي اجرايي. اما ما چگونه عمل كردهايم؛ بعد از دوران دفاع مقدس سه برنامه اجرا كردهايم، بدون اينكه سند چشمانداز مشخصي داشته باشيم. حاصل اين برنامهها اين بوده كه ما بهلحاظ كمي برخي بخشها را توسعه دادهايم، اما منشا دانشي و فناورانه كار برايمان مهم نبوده است.
مثل صنايع نفت يا سيمان كه دهها بار كارخانه احداث كردهايم و دهها بار دانش آن را خريدهايم. ما سال 1382 سند چشماندازمان را نوشتهايم و بلافاصله بايد اقدام به تدوين نقشه جامع علمي و فناورانه ميكرديم كه در تهيه برنامه چهارم توسعه مورد استفاده قرار ميگرفت، اما امروز در سال 1388 برنامه چهارم رو به اتمام است و انشاءا... با تاكيد رهبري و همت شورايعالي انقلاب فرهنگي نقشه جامع علمي و فناورانه بهزودي تصويب ميشود تا در تهيه برنامه پنجم در مجلس شوراي اسلامي و در اصلاح برنامه مورد استفاده قرار گرفته و مسير توسعهاي ما انشاءا... با همت دولت محترم در مسير توسعه دانشبنيان متكي بر توانمنديهاي داخلي قرار گيرد.
در اين بين، جهاددانشگاهي چه نقشي براي خود قايل بوده و هست؟
جهاد سعي كرده توانمندي جوانان ايراني در ايجاد جامعه و اقتصاد، دانشبنيان را نشان دهد، همانگونه كه در فرمايشات مقام معظم رهبري آمده، مسير توسعه ما بايد از مسير توسعه علمي و فنآورانه بگذرد، جهاد هم خواسته اين موضوع را الگوسازي كند و بگويد اين مسير بايد به راه اصلي خود بازگردد، ضمن اينكه مسير توسعه درازمدت است كه در تهيه و اجراي برنامه هم افراد تاثيرگذار جامعه و خصوصا افراد سياسي كه مسئوليت ميگيرند بايد همقول و همفكر باشند و هم اينكه كليه نهادهاي مرتبط با توسعه در طي مسير توسعه بايد هماهنگ و بر اساس برنامه عمل كنند.
چون اگر غير از اين باشد و برنامه تهيه شده شما مورد تاييد گروههاي سياسي نباشد، امكان ندارد به آن اهداف برسيد. چگونه ممكن است برنامهاي اجرا شود و به اهداف خود برسد كه دولت و مجلس بعدي با آن مخالف باشند. اينجاست كه توسعه سياسي معني پيدا ميكند و ميگويد كه شما يك وفاق كلي در نيروها ايجاد كنيد تا بتوانيد اين كار را انجام دهيد.
ما همه تلاشمان اين بوده كه يك الگويي از اين توسعه را نشان دهيم. جهاد جايي بوده و هست كه همه افراد ارزشي نظام با گرايشهاي مختلف در آن كار ميكنند و خوشبختانه امروز اين اتفاق بهعينه در جهاد افتاده، حال درست است كه دوستان فقط به برخي عناصر به عنوان اصلاحطلب اشاره ميكنند، اما بايد گفت كه بر اساس همين تعريف، عناصر اصولگرا هم در بخشهاي مختلف جهاد فعاليت ميكنند و با دولت همكاري نزديكي دارند؛ حتي مامور به كار شده و در بدنه دولت خدمت ميكنند. ايرادي هم ندارد و خوشحال هستيم جهاد توانسته اين الگو را ايجاد كند كه افراد با گرايشهاي مختلف و در كنار هم كار كنند و با حركت در مرز توليد علم و فناوري و انجام فعاليتهاي موثر فرهنگي و آموزشي الگوي موفقي از توسعه دانش بنيان ايران اسلامي ارايه كنند و اگر اين الگو در كشور همهگير و همين فنآوري به همه بخشها تعميم داده شود، جامعه دانشبنيان و اقتصاد دانشبنيان را ايجاد ميكند.
قاعدتا دولت ميتواند مشتري خوبي براي چنين الگوهايي باشد. آيا دولت كنوني از تجربيات جهاددانشگاهي بهره ميگيرد؟
در ابتداي دولت نهم سعي كرديم خدمت آقاي احمدينژاد برسيم كه ميسر نشد. اما بنده رفتم و آقاي ثمرههاشمي را ديدم و گفتم ما با تمام وجود آمادگي داريم تجربههاي خودمان را در اختيار شما قرار بدهيم. روحيه ساختارشكن آقاي رييسجمهور همان روشي است كه ما هم به آن علاقهمند و معتقديم كه بايد در كنار اين ساختارشكنيها، اتاق فكري ايجاد شود تا فكر خوب تغذيه كند كه در نهايت راهها به طور صحيح طي شود.
ما اعلام كرديم ميتوانيم اتاق فكر دولت باشيم و حتي بچههاي جهاد به عنوان مدير در كنار شما خدمت كنند يا مسئوليتهاي تخصصي به ما واگذار شود؛ حتي ساختار هم پيشنهاد كرديم، اما متاسفانه به جايي نرسيد.
ديگر اين موضوع را پيگيري نميكنيد؟
به هر حال، ما همچنان معتقديم كه اين اتفاق بايد بيفتد و مجموعهاي مثل جهاد دانشگاهي با اين تجربه گرانسنگ در همه زمينهها كمك كننده باشد. جهاد در حد خودش الگوهاي خوبي بهوجود آورده است كه بايد از اين الگوها به شكلهاي مطلوب استفاده شود.
يعني بايد تجربه موفق را بهسرعت گسترش داد. اگر در بحث رسانه اين الگوي موفق را ايجاد كردهايم، بايد از آن خوب استفاده كرده و اشكالات آن را برطرف كنيم و اگر ميدانيد اين سازمان موفق بوده، مسئوليتهاي بزرگتري را به آن واگذار كنيد. شما ميدانيد كه توسعه يك بحث درازمدت با برنامهريزي جامع است، اما براي اجرايي كردن آن، علاوهبر سازمانهاي معمول به سازمانهاي چالاكتري نيز نياز داريد كه خارج از ضوابط بتوانند مسيرهاي ميانبر را بهسرعت طي كنند.
اتفاقا جهاد همين الگوست. يعني عين الگويي كه مسيرهاي ميانبر را طي كند و اثبات هم كردهايم كه توانا هستيم.
چگونه اثبات كردهايد؟ ميشود چند مورد از شاخصهاي آن را نام ببريد؟
پژوهشكده رويان در زمينه سلولهاي بنيادي و شبيهسازي داراي شهرت بينالمللي است. پژوهشكده ابنسينا تحقيقات بسيار ارزشمندي را در زمينه مبارزه با سرطان در دست اجرا دارد كه به موفقيتهاي بسيار خوبي نيز دست يافته است.
پژوهشكده علوم انساني و اجتماعي جهاد دانشگاهي در زمينه رقابتپذيري اقتصادي ايران فعاليتهاي بسيار شاخصي انجام داده است.
جهاددانشگاهي علم و صنعت در زمينه طراحي سيستمهاي غبارگيري مثل الكتروفيلترها و فيلترهاي كيسهاي صاحب تكنولوژي است و با بهترينهاي دنيا توان رقابت دارد. جهاددانشگاهي تهران در زمينه توليد انواع سوپرآلياژها صاحب دانش و فناوري است و پروژههاي ارزندهاي انجام داده است.
در جهاد دانشگاهي خواجه نصير ما جزو سازندگان بزرگ فرستندههاي راديويي هستيم. خبرگزاريهاي ايسنا و ايكنا با حداقل امكانات بسيار خوب عمل كردهاند. عملكرد ايسپا در انتخابات اخير به عنوان يك موسسه تخصصي مورد استناد بسياري از مراجع بوده است.
اگر دولت نخواست يا نتوانست با مجموعههاي شما همكاري كند يا از آنها استفاده كند، جهاد چه کار ميكند؟
هميشه ما به سراغ دولتها رفتهايم و تا به امروز نيز همه دولتها به جهاد احترام گذاشتهاند. فرضا كه چنين اتفاقي بيفتد بچهها در مقابله با موانع و مشكلات متوقف نميشوند و راه خودشان را پيدا ميكنند. بزرگترين پيشتيبان جهاد دانشگاهي مقام معظم رهبري بودهاند و اين پشتوانه سرمايه بزرگي براي حركتهاي جهادي ماست.
جهاددانشگاهي را همه نهادي انقلابي ميدانند؛ آيا جهاد همچنان انقلابي ميماند و آيا در آينده با همين سيستم به پيش خواهد رفت؟
شما نميتوانيد بگوييد در مقطعي انقلابي هستيم و در مقطعي نياز نيست انقلابي باشيم و بايد به شكل ديگري رفتار كنيم. ما انقلابي و جهادي كاركردن را امري منطقي ميدانيم و انشاءا... انقلابي باقي ميمانيم. ممكن است شكل برخي از فعاليت ما در آينده تغيير كند و ساختار جديدي براي آن طراحي شود.
ما احساس ميكنيم جهاد نيازي ندارد به يك مجموعه بزرگ تبديل شود و همانگونه كه اينك سياست نظام كوچك كردن دولت از طريق اجراي سياستهاي كلي اصل چهل و چهار است، ما هم معتقديم بايد در اين مسير گام برداريم و پژوهشهاي كاربردي شده و به بلوغ رسيده براي ارايه به جامعه به بيرون جهاد هدايت شوند.
با اين تفسير، شما ميخواهيد مانند دولت زيرمجموعههاي خود را واگذار كنيد؟
مجموعهاي مثل جهاد بايد ايدههاي نو را بپروراند و سپس آنها را در داخل خود به مرحله كاربردي شدن برساند و بعد براي ادامه ارايه آن خدمت به جامعه و يا صنعت، آن را در شكل خصوصي به همان بچهها واگذار كند. برخي از اين بچهها براي كارهاي نوتر در جهاد ميمانند و برخي هم ميروند.
ما دنبال اين هستيم كه بر اساس يك برنامه در همه حوزهها، كارهايي كه در جهاد به بلوغ ميرسند به بيرون از جهاد بروند؛ حتي مثلا مجموعههاي رسانهاي و آموزشي جهاد.
البته هستههايي را در درون جهاد نگه ميداريم كه تحقيقاتي هستند و اين هستهها در زيرمجموعههاي واگذار شده هميشه تغذيه علمي و فناورانه و يا زمينهاي جديد، ايجاد ميكنند.
به همين منظور، روندي را تعريف كردهايم كه بر اساس آن مجموعهاي كه بيرون رفته و كار حرفهاي ميكند، پويايي خود را حفظ كند. هدف از اين ايده، تطبيق دادن خودمان با شرايط جديد جامعه است تا بتوانيم بهرهوري بالاتري ايجاد كنيم.
در اين روش جديد ديگر به كارها و پروژههاي جديد وارد نميشويد؟
چرا! اتفاقا ميخواهيم به حوزههايي كه مملكت به آنها نياز بيشتري دارد وارد شويم. هدف ما اين است كه وقتي ايدهاي را اجرايي كرده و آن را به مرحله حرفهايشدن و كاربردي رسانديم، به بدنه جهاد واگذار كنيم تا جهاد يك مجموعه بزرگ نشود.
آنوقت اين مجموعههاي كوچك كاربردي، جهادي ميمانند؟
ما خودمان را در يك جامعه انقلابي بزرگتر بهنام جمهوري اسلامي ميبينيم و معتقديم اين بچهها خودشان را در بيرون حفظ ميكنند، حتي اگر جامعه داراي اشكالهايي باشد، اين بچهها ميتوانند آرمانهاي جهادي خود را حفظ كنند. ما حتي براي ساختن آن جامعه هم نياز به الگو داريم. شما مگر در بخش خصوصي نياز به الگو نداريد؟ البته ما دنبال يك الگو هستيم كه بهنحوي ارتباط آن مجموعهها با جهاد حفظ شود و بتوانيم آن روحيه جهادي را در شكل بيرون خود نگهداري كنيم.
اصلا نبايد نگران باشيم، بله يكسري از اتفاقها خارج از مسئوليتهاي ماست، اما نبايد به دليل ترس از يك موضوع به حقيقت آن نپردازيم.
در نخستين گام كدام يك از زيرمجموعههاي جهاددانشگاهي شامل اين واگذاري ميشود؟ و كار را از كجا شروع ميكنيد؟
براساس ساختاري كه تعريف كردهايم، يك مجموعه خصوصي بهوجود ميآيد كه سهامدار آن همه بچههاي جهاد خواهند بود كه شبيه شركت مادرتخصصي عمل كرده و خصوصي محسوب ميشود و همه فعاليتهايي كه در جهاد به بلوغ رسيدهاند؛ در قالب موسسه يا شركتهايي كه سهام اكثر آن به بچهها تعلق دارد و سهام كمتر به شركت مادرتخصصي جهاد مربوطه و واحدي از جهاد كه اين توانمندي در آن بهوجود آمده، در بيرون جهاد خدمات خود را به جامعه ارايه ميكند.
در حقيقت شركت مادرتخصصي نقطه وصل ما به مجموعههاست و فكر ميكنيم اين كار با كارهاي موفق مهندسي شروع ميشود با كارهاي پزشكي ادامه پيدا ميكند و بعد بهتدريج نوبت ساير قسمتها ميشود. ممكن است در مورد رسانه هم همين تصميم را بگيريم.
فكر نميكنيد اين موضوع براي جهاد از ريسك بالايي برخوردار باشد؟
تشكل بهتر اين بود كه ما فناوريهاي توليدي خود را به سرانجام برسانيم، اما متاسفانه عدم وجود سياست درست حمايت از توانمنديهاي داخل و واردات محصولات و خدمات خارجي بخش خصوصي و غير دولتي تمايلي به خريد دانش و فناوري ايراني ندارد و ما بهناچار خودمان اين خدمات را در داخل جهاد به جامعه و صنعت ارايه ميكنيم. از طرفي، ما نميتوانيم به تجارب موفق دنيا اهميت ندهيم. نظام هم پذيرفته كه اصل چهل و چهار اجرا شود، آنچه ما به دنبال آن هستيم اين است كه روحيه انقلابي و علمي در آن مجموعهها حفظ شود. مجموعهاي كه اين باور را دارد در هر زمينهاي ميتواند كارهاي شاخص انجام دهد. روحيهاي كه ايسنا را به وجود آورده، رويان را تأسيس كرده و بعد هم آن را كاملا با بهرهوري بسيار بالا كاربردي كرده، ميتواند آن مهم را نيز انجام دهد و در اين زمينه نيز الگوسازي كند.
آيا تضميني هست كه آن موسسه واگذار شده جهادي بماند؟
اتفاقا يكي از كارهاي باقيمانده در زمينه فرهنگسازي همين بخش است، مثلا بايد نشان دهيم كه ايسنا ميتواند به رسانهاي خصوصي و موفق با همين روحيه در بيرون تبديل شود؛ اين حلقهاي است كه هنوز تكميل نشده؛ يا فعاليتهاي باليني شده رويان بتواند در قالب يك مجموعه تخصصي موفق و خصوصي متعلق بهخود بچهها در بيرون، خدمات خود را به صورت تخصصي به جامعه ارايه كند. اين از آن رسالتهايي است كه بايد انجام شود. طراحي كه كردهايم به گونهاي است كه بتوانيم با يك دوره گذرا آن را انجام دهيم.
حدودا چند سال طول ميكشد؟
هنوز زمان آن را حساب نكردهايم، اما بهتدريج و آرامآرام به اين سمت حركت ميكنيم و اين الگو را اجرا ميكنيم و آن نقطههاي وصل كه بچههاي اصلي هستند را نگه ميداريم. فكر ميكنيم بچههاي اصلي ما همه در جهاد ميمانند اگرچه منتفع هم ميشوند، ولي فكر ميكنيم بچههاي فرهنگساز و اصليما ميمانند.
هدف دولت از اصل چهل و چهار كوچكسازي بود. آيا جهاد هم به اين سمت ميرود؟
البته چون بنا داريم مجموعههاي جديد هم بنا كنيم، ممكن است بهلحاظ تعداد كوچك نشود، ولي در حقيقت افراد در زمينههاي جديد كار ميكنند. بهواقع اگر يك فعاليت را در نظر بگيريم كوچكسازي است، اما چون جهاد كارهاي جديدي را آغاز ميكند، ممكن است بهلحاظ تعداد، جهاد خود را حتي گسترش هم بدهد.
نحوه واگذاريها در سيستم دولتي به شكل مزايده و مواردي از اين قبيل است؛ در جهاد چگونه خواهد بود؟
ايده اوليه اين است كه سهام موسسهها به خودشان واگذار شود. ما الان در جهاد سيستم تقريبا خودگرداني داريم. شما صرف نظر كنيد از مجموعههاي فرهنگي ما كه بايد برايشان هزينه بدهيم. بقيه بخشها توانايي تامين منابع مالي خود را دارا هستند.
ابتدا واقعيت تلخي نيز وجود دارد كه درآمدزايي با تكنولوژي پيشرفته ايراني و حفظ سلامت روابط كاري اين روزها كار بسيار سختي است!
پس تكليف بخشهاي فرهنگي چه ميشود؟
اين بخشها در انتهاي صف قرار دارند. معتقديم كه برخي از همين مجموعههاي فرهنگي مثل ايسنا هم ميتوانند خوداتكا در بيرون خودشان را نگه دارند. ايسنا رسانهاي است كه ميتواند حرفهاي كار كرده و خود را تأمين كند. البته طبيعي است كه ما اين بخش را در قالب يك مجموعه فرهنگي ببينيم كه از بستههاي مختلفي برخوردار باشد، مثلا يك بخش آن انتشاراتي و بخش ديگر رسانهاي كه در نهايت آن مجموعه بتواند توجيه اقتصادي داشته باشد.
اخيرا به جهاددانشگاهي فشارهايي وارد ميشود كه مثلا ايسنا را از زيرمجموعه جهاد بيرون بياورد. آيا اين جريانها ميتوانند بر روند واگذاري زيرمجموعههاي جهاد تاثير بگذارند؟
من از جانب خودم صحبت ميكنم و اعتقاد دارم مجموعه ايسنا بايد استقلال خودش را حفظ كند تا بتواند بهترين خدمات را به نظام ارايه كند، البته بحث برطرف كردن برخي اشكالات در ايسنا بحث ديگري است كه بايد آن هم انجام شود.
من بهشدت از اين ايدهها دفاع ميكنم و پاي آن ميايستم؛ مگر اينكه بر اساس قوانين موجود، فرد ديگري به عنوان مسئول انتخاب شود. اما به عنوان مسئول فعلي جهاد، معتقدم جهاددانشگاهي در حالت فعلي ميتواند بهترين تاثيرگذاري را داشته باشد. بعد هم براي ادامه كار بهشكلي كه گفتم، بايد بهتدريج قسمتهايي كه به بلوغ رسيدهاند جدا شوند و هسته مركزي در جهاد دانشگاهي بماند.
تا خودم هستم از اين موضوع حمايت ميكنم، اين ايدهاي است كه مورد حمايت قاطع مديران جهاددانشگاهي هم هست.
آيا فكر ميكنيد هيئت امناي جهاد بار ديگر به شما راي ميدهد كه بمانيد و اين ايده را اجرا كنيد؟
به هر حال، هيئت امنا به هر نتيجهاي برسند، طبق ضوابط عمل شده و آن فرد منتخب هم خارج از ضوابط حركت نميكند. در مجموعه جهاد اكنون مديران معتقدند راه صحيح همين است كه با همفكري همه برنامهريزي شده و معتقدند كه مجموعه براي اينكه موفق باشد، حتما به ثبات مديريت نياز دارد.
اين ثبات مديريت در بخشهاي مختلف جهاد تجربه موفقي بوده و آثار مثبت آن را ديدهايم، مديران ما دستكم شش تا دوازده سال و حتي چهارده سال مديريت كردهاند. بنابراين، مجموعه معتقد است كه بايد ثبات مديريت وجود داشته باشد و حتما مدير از درون همين مجموعه انتخاب شود تا بتواند آن را به جلو هدايت كند.
دوره سه ساله رياست شما بر جهاددانشگاهي به پايان رسيده است. آيا به نظر خودتان در اين دوره مدير موفقي بودهايد؟
به هر حال، من از مجموعهاي آمدم كه عملكرد موفقي داشته، اين عملكرد حاصل مديريت مستقل و قوي برمبناي يك خرد جمعي بوده. اعتقادم اين است كه اگر در جهاد ميخواهيم موفق باشيم بايد به خرد جمعي پايبند بود. سابقه جهاد دانشگاهي علم و صنعت سابقه بسيار موفقي براي من بود.
اتفاقا همانجا هم متوجه شدم بهعلت نبود برنامهريزي درست توسعه، مشكلات و موانعي وجود دارد كه شما براي برطرف كردن آنها بايد در سطح ملي برنامهريزي ويژه داشته باشيد.
هميشه هم فكر ميكردم كه جايگاه رييس جهاد با توجه به حضورش در شورايعالي انقلاب فرهنگي و ارتباطاتي كه دارد، جاي مناسبي براي طرح اين ايدههاست. ميدانستم جهاد مجموعه توانمندي است، اما از همه پتانسيلهايش خوب استفاده نميكند و ميتواند كارهاي فوقالعاده ارزندهتري انجام دهد.
وقتي بحث مسئوليت جهاددانشگاهي مطرح شد، با مشورت دوستان تصميم گرفتيم بهگونهاي برنامهريزي كنيم كه همه واحدهاي جهاد دانشگاهي به مجموعههاي موفق تبديل شوند و خود جهاد به يك الگوي موفق و بزرگ توسعه تبديل شود.
نتيجه مشورتها تدوين سند چشمانداز و برنامههاي توسعه جهاد بود، مثلا در بخش آموزش دنبال اين هستيم كه دانشگاههاي ما به مراكز آموزش تخصصي بينالمللي تبديل شوند و بهكارهاي بزرگ ديگري كه هنوز در آن وابستگي داريم وارد شويم. همچنين بايد كار در حوزه بينالمللي را در همه زمينهها گسترش دهيم.
جهاد تا كي جهاد ميماند؟
سعي ميكنيم تا زمانيكه بهطور رسمي در اين مجموعه هستيم با لطف خدا اين روحيه را حفظ كنيم و الگوهاي موفق روحيه جهادي باشيم. ما اگر بتوانيم اين خصوصيات را الگوسازي كنيم، بقيه هم استفاده ميكنند. بنابراين تا خودمان هستيم، سعي ميكنيم الگوي خوبي بر جاي بگذاريم.
البته سعي ميكنيم بعد از پايان دوره خدمت بچهها، از آنها در مجموعههاي جديد بهره بگيريم تا از تجارب آنها استفاده شود.
به عنوان آخرين سئوال، بفرماييد آيا به نظر شما كساني كه از بيرون مجموعه به جهاددانشگاهي پا بگذارند، جهادي ميشوند؟
آنها يا بايد خودشان را با فرهنگ جهاد وفق بدهند يا مجبور ميشوند از جهاد بروند. فرهنگ جهادي نيز بهوسيله اعضاي جهاددانشگاهي ايجاد شده است و بدون اين اعضا روح اين فرهنگ در جسم آن جاري نخواهد شد