هایپر مدیا | مرکز جامع خدمات رسانه ها / نگارش روزنامه |
|
|
اندازه فونت |
|
پرینت |
|
برش مطبوعاتی |
|
لینک خبر | جابجایی متن |
|
نظرات بینندگان |
نبايد موجوديت جهاد را تهديد كنيم
مروري بر داستان تشكيل جهاد از زبان موسسان
تاسيس جهاد دانشگاهي مانند بسياري از تشكل و نهادهاي انقلابي ديگر، برخاسته از فكر و ذهن جواناني بوده است كه در مقاطعي از زندگي بهعنوان رهبران فكري و يا كارآفريناني با ذوق مطرح هستند. در ماههاي اول پيروزي انقلاب و حتي در روزهاي پيش از تعطيلي دانشگاهها، به دليل «انقلاب فرهنگي» ايدهاي در ذهن دانشجويان در حال پرورش بود كه بعدها نام «جهاددانشگاهي» را به خود گرفت و منشا خدمات علمي و فرهنگي زيادي شد.براي شنيدن داستان تشكيل جهاددانشگاهي سراغ موسسان آن رفتيم. سه دانشجوي بيست و چند ساله كه البته اكنون هر يك بالاي پنجاه سال سن دارند؛ يكبار ديگر تاريخ را ورق زدند و هم خاطرات اول انقلاب و حضرت امام(ره) را زنده كردند و هم از آنچه بر امروز جهاد دانشگاهي ميرود، سخن گفتند. دكتر محمد مهدي آخوندي، مهندس محمد رحمتي و مهندس سيد حسن موسوينژاد، سه دانشجوي ديروز هستند كه نام موسسان جهاد را يدك ميكشند. در اين بين، نام آخوندي بهعنوان عضو دانشجوي شوراي مركزي جهاد از سوي شوراي انقلاب فرهنگي ديده ميشود و رحمتي هم نخستين رييس جهاد دانشگاهي براي شش سال بوده است. رحمتي پس از آن چند سال بهعنوان وزير راه و ترابري در دولت خدمت كرد. آخوندي كه داراي تخصص جنينشناسي باليني و ناباروري است، رياست پژوهشكده فنآوريهاينوين علوم پزشكي جهاد دانشگاهي ابنسينا را برعهده دارد و موسوينژاد هم كه سالها در راهآهن جمهوري اسلامي مامور به خدمت بوده، اينك تنها بهعنوان مشاور در خدمت جهاد دانشگاهي است. درباره جهاد، رحمتي تمايلي به سخن گفتن نداشت و موسوينژاد هم همه چيز را به آخوندي سپرد تا او داستان جهاد دانشگاهي را روايت كند.«ما كارمند نيستيم كه بگويند اين كار را بكن اين كار را نكن. ما سي سال عمر و وجود خود را براي تاسيس و شكلگيري اين نهاد گذاشتهايم. خوب فردي كه از بيرون بيايد و متوجه اينها نباشد، برخوردي سياسي و ناپخته خواهد كرد.» اين جملات اول آخوندي درباره جهاد نبود، بلكه او حرفهايش را درباره جهاد با آنها به پايان برد؛ زمانيكه از او درباره اتفاقهاي اخير در زمينه رياست جهاددانشگاهي پرسيديم.
آغاز داستان...
دانشگاهها بعد از انقلاب خيلي ناآرام بودند. گروههاي فعال زيادي با اعضاي فراوان شكل گرفته و در دانشگاهها كار ميكردند. كلاسها و درسها هم جدي نبود. بعد از تصرف لانه جاسوسي اين مسئله جديتر شد و كلاسها بهمرور تعطيل ميشد. در اين موقعيت، عدهاي هم ميخواستند دانشگاهها را تعطيل كنند. آن زمان ما هم در انجمن اسلامي دانشگاه علوم پزشكي ايران و دفتر تحكيم وحدت جلسات منظمي براي پيگيري مسايل تشكيل ميداديم كه من بهعنوان نماينده دانشجويان سال اول در جلسات حضور داشتم. در آن جلسات با توجه به اينكه زمينه براي تعطيلي دانشگاه فراهم شده بود، دفتر تحكيم وحدت برنامهاي را براي چنين اتفاقاتي پيشبيني كرد و مسئوليت برنامهريزي نيروهاي دانشجويي بعد از تعطيلي دانشگاهها به من سپرده شد. ما گروه سه نفرهاي را همراه با مهندس موسوينژاد و رحمتي تشكيل داديم و براي نيرويي كه بهيكباره آزاد ميشد، شبانهروز برنامهريزي كرديم و همواره از خود ميپرسيديم كه «چه بايد بكنيم؟» لازم بود برنامهاي كه نوشته ميشد، همه دانشگاههاي كشور را فرا ميگرفت و يك حركت جدي و يكسان ميبود تا براي تمام دانشجوياني كه تمايل داشتند همكاري كنند، قابل اجرا باشد.
ما از زمان تعطيلي دانشگاهها اطلاع نداشتيم، بنابراين با نهادهايي مانند جهاد سازندگي، بسيج، سپاه، نهضت سوادآموزي و بنياد مستضعفان همكاري خود را آغاز كرديم و در اين نهادها دفاتري در تهران و شهرستانها تاسيس كرديم كه آنها پاسخگوي اين ارتباط باشند و از همه انجمنهاي اسلامي يك نماينده براي اين نهادها درخواست كرديم. بهزودي اين افراد با هماهنگي دانشگاه و دفتر انجمن و نهادهاي مربوطه ساختار تقريبا منسجمي ايجاد كردند.
از طرفي ديگر، برنامههاي فرهنگي انجمنها را دنبال كرديم كه بهترين آنها مربوط به دانشگاه تهران بود كه در آن پارك چيتگر را با همكاري سپاه و بسيج براي اردوهاي يك هفتهاي دانشجويان آماده كرده بودند و برنامههاي رزمي، فرهنگي و مواردي از اين دست را ميزباني ميكردند. حتي تعدادي از دانشجوياني كه به اين نهادها رفتند، همانجا ماندگار شدند که احيانا هماكنون از موسسان و قديميهاي آن نهاد هستند و امروز هم هنوز كار ميكنند.
بعد از دانشجويان نوبت به برنامهريزي براي استادان و مسئولان دانشگاه رسيد كه اين مورد هم برعهده ما گذاشته شد، در حاليكه ما در آن دوران دانشجوياني بيست و چند ساله بوديم. براي اين وظيفه هم برنامهريزي كرديم. چند واحد داشتيم كه شامل جذب نيرو و فعاليتهاي فرهنگي و تحقيقاتي ميشد. با همكاري نهادهايي چون جامعه اسلامي دانشگاهي و انجمن اسلامي كاركنان برنامههايي را سامان داديم و در انديشه ايجاد تشكل يا نهادي بوديم كه به شكل رسميتري به انجام امور بپردازيم.نخستين گام براي تشكيل جهاد دانشگاهي با انتخاب يك «اسم» الگوي كلي ما اين بود كه نهادي تشكيل شود تا توانايي ساماندادن به فعاليتهاي تحقيقي و فرهنگي داشته باشد؛ چيزي شبيه جهاد سازندگي؛ چرا كه در آن زمان، كليه امكانات كشور در اختيار جهاد سازندگي قرار گرفته بود و ما هم ميخواستيم همين كار را در بخش علمي كشور انجام دهيم. در همين زمان، اساسنامهاي نوشتيم و با شوراي جهاد سازندگي جلساتي تشكيل داديم و مذاكره كرديم. آنها در شكلگيري اساسنامه به ما كمك كردند. حتي در ماه رمضان همان سال (زمستان 1358) افطاري منزل يكي از همين دوستان بوديم كه بحث بر سر اسم اين نهاد پيش آمد و پس از بحثهاي فراوان و با توجه به اينكه بهدنبال شكلگيري يك حركت جهادي در سطح علمي كشور بوديم، به نام «جهاد دانشگاهي» رسيديم. پس از انتخاب اسم نياز به يك سازمان حمايتي داشتيم تا اين نهاد را راهاندازي كنيم. شوراي مركزي براي اين نهاد تشكيل داديم كه اعضاي آن از انجمن اسلامي دانشجويان، كارمندان جهادسازندگي و از جامعه اسلامي دانشگاهيان بودند.
در نخستين گام، چند جلسه با بني صدر ـ رييسجمهور وقت ـ داشتيم، اما او موضوع را بيشتر بهشوخي گرفت و برخورد مثبتي نداشت. پس از اينكه از مقام اول دولت نتيجه نگرفتيم به جهاد سازندگي مراجعه كرديم، چراكه آنها مصوبهاي را از شوراي انقلاب داشتند كه براساس آن ميتوانستند از امكانات آزاد شده و بلااستفاده كشور بهرهگيري كرده و براي آن برنامهريزي كنند. ما هم فكر كرديم، شايد بتوانيم از اين امكانات در جهت شكل دادن به نهادي كه پايههاي اوليه آن ساخته شده بود، استفاده كنيم. خوشبختانه جهاد سازندگي پذيرفت كه ما بهعنوان شعبهاي از آنها با عنوان «جهاد دانشگاهي» فعاليت خود را آغاز كنيم، به اين ترتيب، خود را مهياي يك فعاليت جدي كرديم كه در نتيجه آن، ستاد انقلاب فرهنگي تشكيل شد.
ايجاد ستاد انقلاب فرهنگي و اعطاي مجوز رسمي به جهاد
براي آغاز كار آماده شده بوديم كه متوجه شديم حضرت امام(ره) براي ساماندهي وضعيت دانشگاهها رهنمودي دارند و آن تشكيل ستاد انقلاب فرهنگي در بيست و سوم ارديبهشت سال 1359 بود. پس از صدور فرمان امام، ما هم فرصت را غنيمت شمرديم و از جهاد خواستيم كه كار خود را با اين ستاد پي بگيريم.
ستاد انقلاب فرهنگي در وزارت علوم آن زمان مستقر شد و ما مدتي بعد پس از برگزاري جلسات مشترك با اعضاي ستاد خواستههاي خود را به آنها گفتيم كه آنها هم در نهايت با اساسنامه پيشنهادي ما و تشكيل نهادي به نام جهاد دانشگاهي موافقت كردند. اين اتفاق رسما در شانزدهم مرداد 1359 بهوقوع پيوست و در حكمي كه ستاد مصوب كرد، شش نفر بهعنوان اعضاي شورايعالي جهاد دانشگاهي منصوب شدند. در اين حكم كه اختيارات آن در شش بند ابلاغ شده بود؛ جلالالدين فارسي نماينده ستاد انقلاب فرهنگي، مهندس رحيمزاده و مهندس تهرانيزاده استادان، رضا بيگدلي كارمند، سعيد كلانترنيا نماينده جهاد سازندگي و بنده (مهدي آخوندي) عضو دانشجوي اين شورا بوديم.
جهاد بهدنبال محل استقرار
حالا كه حكم تشكيل نزدمان بود و از جهادسازندگي هم بيرون آمده بوديم، تازه به فكر جا و مكاني براي خود افتاديم. اين مورد هم به لطف خدا خيلي زود حل شد و به كمك بنياد مستضعفان جايي در خيابان مرجان به ما داده شد. با همكاري اعضا يكشبه آنجا را تميز كرديم. وسايل را هم با هماهنگي دانشگاه علامه از دانشكده ادبيات و علوم انساني آورديم، مسئوليتها را مشخص كرديم و شوراي مركزي جهاد دانشگاهي رسما كار خود را آغاز كرد.
وظيفه اصلي ما در نخستين گام ايجاد دفاتر جهاد در دانشگاهها بود كه از سوي يك شوراي سه نفره متشكل از يك دانشجو، يك عضو هيئت علمي و يك كارمند در هر دانشگاه اداره ميشد.
آغاز جنگ در ماههاي اول تولد و در خدمت جبهه بودن
حدود يك ماه پس از تشكيل دفاتر جهاد در دانشگاهها جنگ آغاز شد و حضور در اين عرصه به يكي از جديترين فعاليتهاي ما تبديل شد. اينگونه بود كه جهادهاي دانشگاهي تازه تاسيس هر يك به نوعي در خدمت جنگ قرار گرفتند. برخي فعاليتهاي تحقيقاتي را شروع كردند، تعدادي از جهادها بيشتر به جنبههاي فرهنگي پرداختند و بعضي از آنها مانند جهاد صنعتي شريف و علم و صنعت در حوزههاي فني و مهندسي به ارايه خدمات به جبههها پرداختند؛ مثل طراحي پلهاي شناور، سنگرسازي و مسايلي از اين قبيل.
ما هم در دفتر مركزي، دفتر پشتيباني جبهه و جنگ را راهاندازي كرديم كه يكي از مهمترين فعاليتهاي ما ارايه خدمات پزشكي به جبههها بود؛ بهطوريكه بسياري از متخصصان از سوي اين دفتر اعزام ميشدند. حتي گاهي اوقات ما بيست و چهار ساعت پيش از شروع عملياتها آگاه ميشديم و كمتر از يك روز تيمهاي پزشكي را تجهيز و به مناطق عملياتي اعزام ميکرديم. تعداد شهداي جهاد هم در آغاز جنگ قابل توجه بود، با وجود اينكه تعداد محدودي عضو داشت، اما در سالهاي 1361 و 1362 نزديك به هشتاد نفر از همكاران جهاد به درجه رفيع شهادت نايل شدند.
ماجراي ادغام در وزارت علوم
همزمان كه در خدمت جبههها بوديم به وظايفمان براي ساماندهي دانشگاهها ادامه داديم. حدود يك سال از تاسيس جهاد گذشته بود كه در ستاد انقلاب فرهنگي تصميم گرفته شد بهدليل اينكه وزارت علوم كار خاصي در دانشگاهها بهعلت تعطيلي نداشت آن را با جهاد ادغام كند. ما معتقد بوديم كه اين ادغام ممكن است جهاد را منحرف كند چون وظايف اداري و آموزشي دانشگاهها به گردن ما ميافتاد؛ در حاليكه اين كار ارتباط زيادي با فعاليتهاي برنامهريزيشده ما نداشت، اما راهي نبود و بايد ميپذيرفتيم. چراكه در آستانه بازگشايي دانشگاهها بوديم و نياز به كمك و تجربيات ما بود. بنابراين چون مصمم بوديم فرمان حضرت امام را در اين زمينه اجرا كنيم، قبول كرديم و به اين ترتيب، نخستين شوراي جهاد دانشگاهي به شكل ستاد اجرايي انقلاب فرهنگي فعاليت خود را دنبال كرد كه وزير نيز جزو آن شورا بود. براي ما مهم بود كه جهاد از اهداف ابتداييش دور نشود. براي همين، بعد از بازگشايي دانشگاهها تلاش كرديم اين دو وظيفه را از هم تفكيك كنيم؛ ابتدا مخالفتهايي با اين تفكيك شد، اما ما فعاليتها را جدا كرديم و شوراي جهاد دانشگاهي دوباره شكل گرفت. اين همزمان بود با تبديل ستاد انقلاب فرهنگي به شورايعالي انقلاب فرهنگي.
ممانعت از سياسي شدن جهاد
به اين ترتيب توانستيم ادغام را بهنحوي اداره كنيم و فعاليتهاي جهاد به همان شكل فرهنگي و تحقيقاتي و اندكي آموزشي بازگشت. در همان زمان، برخي از جهادها مثل تربيت معلم، بخشي از علم و صنعت و بخشي از شهيد بهشتي كه ارتباط نزديكي با دفتر تحكيم وحدت داشتند، علاقهمند بودند جهاددانشگاهي را سياسي كنند كه خوشبختانه توانستيم جهتگيري ابتدايي خود را حفظ كنيم و از آن به بعد بود كه تحكيم پذيرفت در تشكيل شوراها ديگر دخالتي نداشته باشد. جهاددانشگاهي در اين زمان نهادي شد زيرنظر شورايعالي انقلاب فرهنگي كه فعاليت خود را در مباحث فرهنگي، تحقيقاتي و آموزشي دنبال ميكرد.
فعاليت جهاد دانشگاهي در قامت جديد
از زمان تاسيس شوراي عالي انقلاب فرهنگي در سال 1363 تا سال 1369 كه با مصوبه اين شورا جهاد دانشگاهي به بيرون از دانشگاه آمد. اتفاقهاي بسياري به وقوع پيوست و بارها اساسنامه جهاد دچار تحولات شد. اما در همين دوران بود كه جهاد دانشگاهي شكوفا شد و خدمات زيادي به دانشگاه و صنعت كشور ارايه كرد.
شورايعالي انقلاب فرهنگي با عنايت به شرايط جديد دانشگاهها در آبان 1369 مصوبهاي را به تصويب رساند كه در آن، جهاد دانشگاهي بهعنوان پلي ميان دانشگاه و بخش صنعتي - خدماتي كشور معرفي و محل استقرار آن بيرون از دانشگاه تعيين شد. در اين مصوبه دو وظيفه عمده انجام تحقيقات علمي و فعاليتهاي فرهنگي همچنان به عهده اين نهاد بود. به اين ترتيب، فصل جديد فعاليت جهاددانشگاهي آغاز شد و از اين دوره به بعد بود كه جهاد ديگر به شكل شورايي اداره نميشد و يك نفر بهعنوان رييس در يك دوره سه ساله در آن مديريت ميكرد.
نخستين رييس جهاد دانشگاهي در سال 1370 مهندس محمد رحمتي از موسسان اوليه جهاد بود. وي دو دوره رياست كرد و نهايتا جاي خود را به دكتر منتظري داد. او هم سه دوره بر جهاد مديريت كرد از 1376 تا 1385 و در سه سال اخير هم دكتر طيبي رياست جهاد را برعهده داشته است.
براي کامل شدن صحبتهاي اخوندي درباره جهاد لازم به طرح سئوالاتي بود که در ادامه از نظر شما ميگذرد.
آقاي دكتر آخوندي شما بهعنوان يكي از موسسان جهاد دانشگاهي آيا فكر ميكنيد جهاد همچنان در همان چارچوبي كه برايش تعريف شده حركت ميكند؟
با همه ناملايمات جهاد توانست با شناخت از موقعيتهاي زماني متفاوت به فعاليتهاي خودش ادامه دهد. در طي اين سالها از جهتگيريهاي اصلي خودش منحرف نشد و خود را در جريانات سياسي گرفتار نکرد. البته جهاد امروز با جهاد سي سال گذشته متفاوت است اما بالغ و پخته شده است. بيشتر نيروهاي جهاد اكنون بالاي بيست و پنج سال سابقه كار در اين نهاد دارند كه نشانه علاقهمندي اعضا به اين نهاد انقلابي است. اين جهاد عصاره انجمنهاي اسلامي مختلف در اوايل انقلاب است. جهاد نهادي است كه با نيروهايي با پتانسيل بالا و امكانات محدود. كارهاي بزرگ ميكند و توان زياد دارد.
به ناملايمات اشاره كرديد. آيا اين فشارها توانسته جهاد را به سمت ديگري بكشاند؟
جهاد با وجود نيروهاي كمتجربهاي كه داشت، خودش را خوب شناخت و توانست خودش را تثبيت كند. در زمانيكه بهعنوان نهاد عمومي غير دولتي در مجلس تصويب شد، عملا خيالمان راحت شد و به گسترش فعاليتها و تاسيس پژوهشكدهها اقدام كرديم. در هر مرحلهاي هجمههاي جدي به جهاد دانشگاهي وارد شده است. ما فكر ميكنيم همانطور كه جهاد خودش را تنظيم كرده كه در خدمت دولت و نظام باشد و كار سياسي نكند، بلكه به كارهاي عملي وارد شده و از حاشيه بپرهيزد، درنهايت بايد نيازهاي اساسي و چالشها را پيدا كرده، در پي برطرف كردن آنها باشد و ديگران بهخصوص دولت هم بايد اين مجموعه را درك كنند. اين نكته را هم بايد متذكر شوم كه با وجود اينكه جهاد رييس دارد، اما همواره به شكل مجموعه شورايي اداره شده است.
ماجراهاي اخير كه در رسانهها مطرح شده بهخصوص بحث تغيير رييس جهاد و انتخاب فردي نزديك به دولت را چگونه ميبينيد؟
دولت فعلي انتظار دارد امكانات فرهنگي جهاد در اختيار دولت باشد. هرگز سابقه نداشته است كه از بيرون مجموعه بگويند چه كسي رييس جهاد باشد. در دولت نهم آقاي طيبي پيشنهاد شد كه با توجه به اينكه ايشان يك فرد جهادي بود، مجموعه مانعي نديد و او انتخاب شد. چنين جهتگيريهايي از سوي دولت اين احساس را به ما ميدهد كه ممكن است جهاد سياسي شود در حاليكه ما به اين كار علاقهمند نبوده و نيستيم. حتي در اين زمينه، ايسنا بهعنوان يكي از زيرمجموعههاي جهاد فعاليتهاي خود را به برنامههاي عادي و جاري محدود كرد كه الان هم دنبال ميشود تا حساسيت سياسي ايجاد نشود، اما گويا اين هم براي مسئولان قابل قبول نيست و علاقه دارند ايسنا بيشتر در خدمت دولت قرار بگيرد.
يعني فشار اصلي دولت براي به خدمت گرفتن بيشتر ايسناست؟
اگر درخواست مسئولان اين باشد، جهاد بايد تعامل كند، ولي اگر بحثهاي ديگري مطرح باشد، جهاد دانشگاهي ديگر جهاد دانشگاهي نخواهد بود؛ چرا كه آنچه جهاد را ميسازد احكامي نيست كه از بالا ميآيد بلكه مربوط به آن چيزي است كه از داخل مجموعه و از سوي عناصر جهادي دنبال ميشود. ما كارمند نيستيم كه بگويند اين كار را بكن اين كار را نكن. ما سي سال عمر و وجود خود را براي تاسيس و شكلگيري اين نهاد گذاشتهايم. خوب فردي كه از بيرون بايد و متوجه اينها نباشد، برخوردي سياسي و ناپخته خواهد كرد.
اگر اين نهاد خوب است نبايد موجوديت آن را تهديد كنيم. آنهايي كه سي سال است دارند كار ميكنند و نشان دادهاند كه هدفشان تنها فعاليت علمي است و الگوي خوبي ارايه كردهاند را نبايد از بين ببريم.
آيا جهاد همچنان جهادي ميماند؟
ما همچنان احساس جهادي بودن ميكنيم و با همان عشق و علاقه و اميد داريم كار ميكنيم. مجموعه جهاد دانشگاهي همچنان با كمترين بودجه و امكانات و كمترين حمايتها بهعنوان يك نهاد عمومي غير دولتي در حال فعاليت است. با وجود اين، ما شاهد ناملايمات و مشكلات بسياري هستيم و در كارها محدوديت داريم؛ مثلا در همين پژوهشكده ابنسينا كه ده دوزاده سال است با كار شبانهروزي درباره سرطان و توليدمثل كار كرده و مشاور جدي وزارت بهداشت هستيم، با محدوديتهاي جدي مواجهيم. اين پژوهشكده مثل همه بخشهاي جهاد از هيچ و از يك اتاق شروع كرده است و الان فعاليتهايش را اينقدر گسترش داده است كه اگر فضاي ما ده برابر و بودجه ما پنجاه برابر بشود براي آنها فعاليت و كار داريم. مطمئن باشيد اگر روند كنوني ادامه يابد جهاد جهادي ميماند