هایپر مدیا | مرکز جامع خدمات رسانه ها / نگارش روزنامه |
|
|
اندازه فونت |
|
پرینت |
|
برش مطبوعاتی |
|
لینک خبر | جابجایی متن |
|
نظرات بینندگان |
کار ما همچو سحر با نفسي افتادست/سيد مرتضي توکلي
اي محب جمال حضرت غيب
تا نجويي وصال طلعت غيب
نکشي شربت ملاقاتاش
نچشي لذت مناجاتاش
سر از بالش گرم برداشتن و بر خنكاي آستان حق گذاشتن، در سبك زندگي شيعه، مديون رسم شريف نجواهاي شباهنگام پيامبر اعظم(ص) بوده و هست. مرهون كشفوشهود امير دوعالم علي(ع) در سجدههاي سحرهنگاماش بوده و هست. و نيز قنوت برداشتن فاطمه(س) بيهمانند در محراب كوچك خانهاش كه دارالزهد هميشه تاريخ است؛ آنهنگام كه صداي مرغان حق، تنها صداي شهر خوابگرفته ناحقيها بود:
به دلارام بگو اي نفس باد سحر
کار ما همچو سحر با نفسي افتادست
چنين شد كه سنت شريف مناجاتخواني، گوهري در كف هنر شيعي بماند و تا امروز آمدگان و رفتگان به شوق نوش كوثر، رسم مناجاتخواني را بهجاي آورند. پس از همنشيني سرزمين عزيز ايران با دين رحمت و دوستي، هنر آواز ايرانيان نيز، زنگي خوشآهنگ شد از براي خواببيدار كردن مؤمنين بهخير و نيكي. گوش روزگار در اين ديار قريب هشتاد سال پيش، از حنجره بيهمانند سيد حسين طاهرزاده مناجاتخواني شنيده و امروز هم هر سحر از هزاران هزار عندليب خوشآواز مناجات ميشنود. زندهياد روحا... خالقي در كتاب سرگذشت موسيقي ايران از شاخصترين مناجاتخوان عصر قاجار و پهلوي اول چنين ياد ميكند: «بهراستي كسي كه با سبك مطلوب و دلپذيري مناجات ميكند و صوتاش آدمي را از خواب غفلت به هوش ميآورد، بهترين وسيله تزكيه نفس و بيداري روان است. بهخصوص مناجاتكنندهاي كه به رموز موسيقي واقف باشد و اشعار را در گوشههاي مختلف و متنوع دستگاهها بخواند. مانند سيدحسين عندليب اصفهاني كه در اين فن مهارتي بهسزا داشت و هنگامي كه در گلدسته مسجد سپهسالار تهران در شبهاي ماه رمضان مناجات ميكرد، همه خفتگان را بههوش ميآورد و مجذوب ميكرد.»
اتفاق بزرگ در ايران آغاز بهکار راديو ايران در ارديبهشت ماه سال 1319 خورشيدي بود. اين رسانه فراگير، موذنها و مناجاتخوانها را از ماذنهها به اتاقهاي آكوستيك راديو كشاند تا آوازه هنر بيبديل بسياري از صاحبان فن، فراتر از محله و شهر رود. براي هميشه ماندگار بماند و ميليونها دل و جان آماده را سرشار از گفتوگو با پروردگار كند. در سالهاي نخستين راهاندازي راديو ايران، تاج اصفهاني (خواننده نامدار مكتب اصفهان) تجربه ديگري در خوانش اذان با ويژگي موسيقي ايراني به ضبط رساند. اين نمونه در فضاي بيات ترک از مشتقات دستگاه شور خوانده شد و تا حدودي اذان بياتترک جناب دماوندي را يادآوري ميکرد.
هنرمندان ايراني سعي ميكردند در عرصه كمنظير بهوجود آمده، گوشهاي از دين خود را به آيين مقدسشان ادا كنند. ارايه اشعار نغز و شيرين فارسي با گوشههاي موسيقي ايراني، آميختهاي سحرانگيز شد تا شوق ديدن ستارهها در اسحار براي مخاطبان صدچندان شود. شنيدن نغمههاي خوش موسيقي ايراني که از دوران کودکي در گوش تکتک ايرانيان طنينانداز شده، يک امتياز فوقالعاده محسوب ميشود تا با علاقه بيشتري فراز و فرودهاي کلام مناجات را دنبال کنند.
مناجاتخوانها يكي پس از ديگري درخشيدند تا آنكه سكان بهدست هنرمنداني سپرده شد كه در معيت خميني كبير عليه استبداد برخاسته بودند. چيزي نگذشت كه فضا متاثر از رويارويي با متجاوزان شد. جنگ، فضاي موسيقي مذهبي را از گرايشهاي عارفانه به مضامين حماسي سوق داد. پروانههايي كه سالها همدم نورانيت مناجاتهاي سحرگاهان بودند، به ميدان جهاد اصغر رفتند و سحرها سنگرها مجال همنفسي با خداوند شد:
روندگان مقيم از بلا نپرهيزند
گرفتگان ارادت به جور نگريزند
مرا که با تو که مقصودي آشتي افتاد
رواست گر همه عالم به جنگ برخيزند
هنر مناجاتخواني همچنان مسير تاريخي خود را سپري ميكرد. از مناجاتخوانهاي پرکار و مشهور دوره پس از انقلاب، ميتوان به هنرمند روانشاد حسين صبحدل اشاره کرد. گرچه او پيش از انقلاب هم فعال بود، ولي عمده اقبال مخاطبان از مناجات و اذانگويي وي در سالهاي پس از انقلاب رخ داد. صبحدل علاوهبر سحريخواني، يک اذان منحصر بهفرد نيز خوانده؛ اذاني در چارچوب دستگاه ماهور كه بر اين اساس، ميتوان گفت ابتکار ديگري در اذانگويي با الحان ايراني شکل گرفت.
اما چنانكه انتظار ميرفت مناجاتخواني به سرعت گذشته رونق نگرفت. راديو و تلويزيون كه منابر اصلي هنرمندان آييني بودند و هستند، حتي از منارههاي حرم رضوي(ع) عقب ماندند. خيل مشتاقان به مشهدالرضا(ع) كماكان صداي مناجات را پيش از اذان صبح ميشنوند و انقلاب درونيشان فضا را معطر ميكند، اما از قدرداني فرهنگي رسانههاي فراگير خبري نيست. راقم سطور در ماههاي اندكي كه توفيق تشرف در دستگاه خدمتگذار آستان قدس رضوي را داشت، از مسئولي فرهنگي شنيد كه رهبر فرزانه در سحر يكي از تشرفهايشان و با شنيدن شعر و لحن سحرخواني، مرقومهاي را براي بهبود كيفي اين رسم عتيق، به توليت نگارش فرمودهاند.
سحر سرشک روانم سر خرابي داشت
گرم نه خون جگر ميگرفت دامن چشم
به بوي مژده وصل تو تا سحر شب دوش
به راه باد نهادم چراغ روشن چشم
رمضان در سالهاي اخير، مجال اندك استفاده ما ايرانيان از فيض اين هنر عظيم شده است. جز معدودي از مداحان شهرهاي بزرگ كه با كمتوجهي قابلتأمل به رديفهاي آوازي و شعرهاي پرمغز و معنا، تنها و تنها ادعيه را مبناي مناجاتخواني خود قرار دادهاند، انگار حيات رسم شريف سحرخواني و مناجاتخواني منفذي براي تنفس خود نيافته است. از تلاشهاي معدود در پيكره عريض و طويل صداوسيما، ميشود به خوانش دعاي سحر با صداي سيد قاسم موسوي قهار اشاره كرد که همهساله از رسانه ملي پخش ميشود. موسوي قهار غالبا مناجاتهايش را در دستگاههاي شور و ماهور ميخواند و بهواسطه صداي پرحجم و گيرايش، مخاطب دارد. از ديگر مناجاتخوانهاي آشنا به رموز موسيقي ايراني در دوره معاصر ميتوان از سليم موذنزاده اردبيلي نام برد؛ همانند برادرش زندهياد رحيم، صدايي بسيار گيرا دارد و علاوهبر اذان، گونههاي متعددي از مناجاتخواني به زبانهاي فارسي، ترکي و عربي را ميخواند. اينيكي و نظاير آن برخلاف موسوي قهار، كمتر از رسانههاي ديداري و شنيداري پخش ميشود كه جاي پرسش و تحقيق دارد.
در پايتخت كشور عزيزمان و در ماه مبارك، مناجاتهاي افرادي همچون حاجمنصور ارضي در مسجد ارگ، حاج ماشاءا... عابدي در مسجد شهدا و حاجرضا بكايي در مسجد ساداتاخوي خيابان ايران پررونق است.
راديو همچنان مفتخر است كه از كيسه توليدات سالهاي پيشين ميخورد. قضاوت برحقي است كه بگوييم شبكههاي تلويزيوني هم به مناجاتخواني در حد كليپهاي تامين برنامه نگاه ميكنند. با كمال تاثر، برنامههاي اينچنيني از هنرمندي خالي است و سالهاست در رقم توليد، پايينترين رقمها را بهخود اختصاص ميدهد. شبكه پرمخاطب سوم سيما نيز سعي ميكند در اسحار ماه مبارك از الحان و ادعيه خوانده شده در مسجد سادات اخوي استفاده كند.
منتهي شكل ارايه بسيار ضعيفي دارد. تصاوير همراه آن معمولا صحن و سراي مكانهاي زيارتي يا افراد در حال گريه است؛ راشهايي تكراري و دمدستي كه غالب تهيهكنندگان برنامههاي مذهبي براي پر كردن خلأ تصويريشان سراغ آنها ميروند. از حاشيه و متن خوانشها هم سئوال بسيار است؛ اين كه جايگاه شعر عرفا و شاعران مطرح كجاست؟ جايگاه فنون موسيقي شريف و حلال در ترغيب گوشهاي هنرپسند كجاست؟ آيا آنانكه بر اين طريقاند، از زحمات اسلاف خود آگاهي دارند؟ سئوال ديگر آنكه براي ارايه هنرمندانه مناجاتخواني چه چارچوب و منطقي در دستور كار نغمهسرايان قرار گرفتهاست؟ پاسخي روشن براي اين سوالها نيست و كسي خود را در اين تقصيرها شريك نميداند.
نغمهسرايان مؤثر آييني ما عموما از بهكارگيري الحان و نغمات شگفتانگيز ايراني طفره ميروند و در عوض، از رديفهاي تركي به رديفهاي عربي سرميخورند و گاهي هم ميشنويم كه سبكهاي ايستاده در مقابل فرهنگ ما در نغماتشان جاي خوش ميكند!
از اين كمتدبيريها اگر بگذريم، بهحق چراغ اميد هنر ديني ايرانيان هنوز به نغمه پيران صاحبنفسي روشن است كه رسم مألوف را زمين نگذاشتهاند. صدايشان بر فراز بامهاي كاهگلي ميدرخشد و حريم هنر را پاسباني ميكنند. هنوز صداي استاد حسن نجارزاده بر فراز بامهاي نوشآباد كاشان رساست. سحرها مدح علي ميخواند و فرازهايي از صحيفه سجاديه. مردم روستا به صداي او دلبستهاند و همراه مناجات تكتكشان است. اينكه آيا سواد رسانهاي عموم مديران ما در پاسداشت شعاير ملي و آييني به شعلههاي پاياني اين پيران قد ميدهد يا نه، بايد نگريست و دست و دل به دعا داشت