هایپر مدیا | مرکز جامع خدمات رسانه ها / نگارش روزنامه |
|
|
اندازه فونت |
|
پرینت |
|
برش مطبوعاتی |
|
لینک خبر | جابجایی متن |
|
نظرات بینندگان |
افسوس و دريغ بر اشعاري كه سوختند
فاضل نظري از شاعري علما و اشعار علامه طباطبايي ميگويد:
مهستا اخباري
مهر خوبان دل و دين از همه بيپروا برد رخ شطرنج نبرد آنچه رخ زيبا برد
من به سرچشمه خورشيد نه خود بردم راه ذرهاي بودم و مهر تو مرا بالا برد
چه مقدمهاي زيباتر ازاينکه مصاحبه درباره علامه طباطبايي، با شعري زيبا و ماندگار از اين عالم بزرگ شروع شود. براي وارد شدن به هزارتوهاي فکري انساني والا مقام که نه فقط متون الهي را بلکه شعر الهي را با تمام وجود خود درک کرده، نيازمند بود تا سراغ مردي از قبيله شاعري رفت. قدم گذاشتن در اين وادي کار هر شاعري نيست. براي شناخت واقعي تفکرات غالب در اشعار علامه، جايز نبود و نميشد سراغ هر اهل فني رفت. « فاضل نظري» را از اين حيث براي اين مصاحبه انتخاب کرديم چون او نميتواند از «آن»هايي که مثل ابر ميگذرند، بهراحتي بگذرد.
چرا علما و فلاسفه براي بيان برخي عقايد خود قالب گفتاري شعر را انتخاب ميکردند؟
ما نهتنها در حوزه علماي کلام و ديني معاصر توجه به شعر و مفاهيم شاعرانه را شاهديم؛ بلکه در گذشته همه بزرگان فرهنگ، هنر، علم و سياست هم به شعر نگاه ويژهاي داشتند. در واقع، اين بزرگان، دستي بر اين آتش مقدس داشتند. بزرگاني مثل خيام، خواجه نصيرالدين طوسي، ابوريحان بيروني و ابوعلي سينا. در عصر معاصر هم ميتوان به امام خميني(ره) و اکنون به رهبر انقلاب و ديگر بزرگاني اشاره کرد که با شعر انس داشتهاند. اين بزرگان قالب شعر را در مقام سرايش و شنيدن صرف انتخاب نکردهاند؛ بلکه از اين قالب براي بيان افکار و دغدغهها استفاده شده است. اين مورد را ميتوان از دو حوزه مورد بحث قرارداد.
در مورد اين دو حوزه توضيح ميدهيد؟
اول اينکه شعر محمل بيان انديشهها و احساسات آدمي است که طبيعتا بزرگان ما که جهان را از پنجره ديگر ميبينند، بايد مشاهدات خود را به مخاطب ارايه کنند. منظر دوم اينکه بسياري از کشفها و شهودات هستي در قالب ادبيات دانشگاهي و... قابل بيان نيست. طبيعتا در اين حالت است که اين بزرگان، تفکرات و دغدغههاي خود را در قالب شعر بيان ميکنند.
اما شعر با زبان فلسفه فرق دارد. چطور يک فيلسوف، زبان شعر را براي بيان برخي عقايد خود، به زبان فلسفه ترجيح ميدهد؟
زبان احساس احتياج به ظرف احساس دارد. وقتي انديشهها بزرگتر باشد، زبان خاص خود را ميطلبد و حرف رازآلود با زبان رازآلود بيان ميشود و راز در شعر متجلي است. کشفها و شهودهاي بزرگان در بحث علمي و فرهنگي در شعر بيان ميشود. گاهي مفاهيم قرآني و کلام الهي براي توضيح و تفسير، توسط علماي ديني نياز به زباني دارد که عنصر تخيل را ميطلبد. بزرگان ما - کساني که جهان را بزرگتر و دقيقتر ميديدند - در عين حال دنيا را در مقابل خداوند چيز کوچکي ميدانستند. زبان رمزآلود شعر را انتخاب کردند. از جمله اين بزرگان علامه طباطبايي است.
براي شناخت و فهم اثر چنين بزرگاني، درک از اصول شعر و قالبهاي رايج کافي است؟
آگاهي از فنون شعر براي شناخت اين نوع شعر و درک عميق و استفاده از مفاهيم آن، کفايت نميکند. يعني آگاهي از فنون فقط يکي از دروازههاي ورود به معاني چنين شعرهايي است. نکته دوم فهم است. آن هم فهم مفاهيم عرفاني. هر قدر شنونده به مفاهيم بيشتر آشنا باشد، بيشتر و بهتر ميتواند به محتواي شعر پي ببرد. بهخصوص براي درک شعرهاي بزرگان دين که مفاهيم شعرهاي آنها خاستگاه اين بزرگان است. طبيعتا آشنايي مخاطب با اين حوزه، چراغهايي را براي روشن شدن ذهن ميطلبد. بزرگان عواطف و احساسات بزرگتري دارند و به همين خاطر به شعر روي ميآورند. بسياري از انديشههاي بزرگ، زبان علمي را نميطلبد و براي بيان آنها نياز به زبان تاويل است.
زبان سادهتري جز شعر ميتوان يافت که يک فيلسوف يا يک عالم ديني بتواند دغدغههاي خود را از آن قالب بيان کند؟
شعر قالب انتزاعي و ذهني است که براي خلق خودش نياز به آفرينشگر دارد. شعر را با حوزههاي ديگر هنرها مقايسه کنيد. مثلا براي ايجاد يک فيلم سينمايي، مجموعهاي از افراد بايد حضور داشته باشند تا يک اثر هنري خلق شود؛ اما شعر يک قالب است که حتي براي سرايش، نياز به قلم و کاغذ نيست. شاعر ميتواند در ذهن خود شعر را بسرايد و آن را به مردم عرضه کند. دليل اينکه عدهاي بداهتا شعر ميگفتند، همين است. طبيعتا اين انتزاع و گسترده بودن ذهن از جهان ماده اين امکان را براي شعر ايجاد کرده تا حرفها در آن بهراحتي زده شود.
در کنار عنصر احساس در شعر، بايد از تخيل هم گفت. سپس عنصر انديشه را هم بايد به آن اضافه کرد. اين عناصر در کنار هم شعر را ميسازد. بزرگان ديني هم از احساسات و عواطف برخوردارند و قطعا به دليل ديد متفاوت آنها نسبت به هستي، اين عواطف در بين آنها فعالتر است و مواجهه دقيقتري دارند.
در واقع، شاعر با بيان انديشههايش، از اين جهان ذهني استفاده ميکند که گستردهتر از جهان عيني است. در ذهن ميتوان هزار کبوتر را در دشتي تصور کرد. استفاده از ققنوس، سيمرغ يا بسياري از نمادهايي که در شعر پارسي است، برگرفته از همين مورد است. اين مسايل در ذهن به وجود ميآيد و در دنياي بيرون نيست يا هنوز زمان ظهورش فراهم نشده است. شعر دشت وسيعي براي جولان انديشه بوده و بديهي است که تصورش موجب تصديق است.
نگاه علامه طباطبايي را به شعر چطور ارزيابي ميکنيد؟
ورود به حوزه معنا و انس با عالم معنا، انسان را به مصاحبت و همدمي با اين عوالم نزديک ميکند. موجودات و انسانهاي بزرگ در مواجهه با عالم معنا به نسبت پيمانهاي که دارند، استفاده ميكنند. اين واقعيت ماجرا است. مثلا شاعراني که با قرآن انس دارند، چه اين انس موجب ورود به عرصه شعر شده باشد و چه اهليت آنها باعث رهنمون شدنشان به قرآن شده باشد، جلوه حق بارز است. علامه هم از آن حيث که با عالم معنا مواجه بود و اگر نگوييم بهترين، اما اوليترين دليل براي اثبات موضوع تفسير ارزشمند و متعالي قرآن است که با قلم ايشان نگاشته شده است.
در اين نواحي حرفهايي دارند که همه آن کشف و شهود، به زبان شعر در ميآيد و در هر مخاطبي هم تجلي پيدا نميکند. مخاطب براي درک مفاهيم چنين اشعاري بايد اهليت داشته باشد. وقتي شاعر بزرگي از حقايق جهان سخن ميگويد، مخاطب حرف او را حجتي برابر اعتقاد خودش ميبيند و اين بار مسئوليت سراينده و گوينده را دو چندان ميکند. جايي که مخاطب اعتقاد به سراينده دارد، چند مرحله بعد از اعتماد است. گوينده، مولف و سراينده، مسئوليت پيچيدهاي دارد، وقتي دغدغه داشته باشد، به اين نکته توجه ميکند که يک اثر هنري وقتي خلق شد، مخاطبانش فقط خواص نيستند. اين موضوع را علامه ميدانسته است. بعضي از موسيقيدانان اشعار علامه را بهصورت موسيقيايي اجرا کردهاند و اين معني گسترده شدن دايره مخاطب را دارد. با توجه به اينکه هر کسي از ظن خودش يار من شد، مطرح ميشود، هر کسي براساس دانش خود مفاهيم اين شعر را درک ميکند.
به همين دليل، علامه در يک مقطعي بسياري از اشعار خود را ميسوزاند؟
وقتي اثري براي توصيف حق منتشر ميشود و از سوي عارف و عامي مخاطب دارد، از دانشگاهي تا حوزوي و حتي مردمي که چندان اهل مطالعه نيستند، هر کسي از اين نور مقدس مفهومي را برداشت ميکند و شايد اين مفهوم مشکک عدهاي را دچار ضلال کند، اگر کسي اهليت زبان حق نداشته باشد، ممکن است به گمراهي کشيده شود. شايد همين ماجرا در متون عرفاني هم متجلي است. شعر علامه چون عرفاني است، از اين ويژگي برخوردار است و براي کسي که اهليت نداشته باشد، مثل چاقوي دو لبه است.
اين براي يک عالم رباني، دستور فقهي است؛ يعني اين پرهيز از دسترسي پيدا کردن همگان به چنين شعرهايي بر او واجب است. براي ما دريغ است و تأسف ميخوريم که خواص جامعه و اهالي اين قبيله نميتوانند با آن شعرهاي درخشان مواجه شوند. از بين رفتن آن شعرها خود گواهي است به نگاه و بينش آيندهنگر علامه که نبايد اين اشعار مورد مطالعه هر فردي باشد.
برخي اين نتيجهگيري را داشتهاند که علامه طباطبايي براي فراغت بيشتر خيال خود به زبان شعر روي ميآورده و پس از خالي شدن احساسات عرفاني خود، تصميم به از بين بردن آنها کرده است؟
براي چنين بزرگاني بهکار بردن خالي شدن احساسات غلط است.
چنين چيزي کار عبثي است که براي خود شعر بگويند. براي هر ظرفي، مظروفي وجود دارد. دقت کنيد که اين مظروف در دست هر کسي نبايد قرارگيرد. بنابراين، وقتي که ضرار مواجه ديگران با آن بيشتر از منفعت است، احتياط ميکنند.
خيلي از بزرگان ديني در متون خود به نکاتي اشاره کردهاند که براي خود محفوظ نگاه داشتهاند. اي بسا اگر مخاطب اهليت نداشته باشد، دانستن اين تفکرات برايش ضرر دارد. شايد همان انديشهها در محفل خصوصي مطرح شود. اگر بزرگان گاهي اشعار عارفانه را مکتوم يا پنهان کنند، به همين معناست.
علامه چرا قالب غزل را که غالبا براي سرودن اشعار عاشقانه بهکار ميرود، انتخاب کرده است؟
در ادبيات کهن پارسي هر قالب، ظرفيت و مفهوم خاصي دارد. قصيده براي مدح و ثنا، قطعه براي نصيحت و غزل براي مفاهيم عاشقانه است. البته سنايي تلاش کرد قالب غزل را به شکل عارفانه معرفي کند يا مولوي نيز در عرصه ديگري غزل عارفانه را به متعالي رساند. بعدها غزل اجتماعي هم متجلي شد که تجربه موفقي است. علامه نيز که البته اشعاري هم در قالب مثنوي سروده است. با توجه به اينکه غزل در قالب عارفانه و عاشقانه با هنرنمايي حافظ امتحان خود را پس داده بود، اين قالب را براي بيان موضوعات الهي انتخاب کرد. براي کسي که کيش مهر خويش را در دلدارها ميبيند، قالب غزل براي بيان عشق و عرفان، بهترين قالب است. ايشان براي بيان صحبتهاي عرفاني، بهترين ظرف را برگزيده است.
معتقديد مضمون اشعار ايشان صرفا عارفانه است؟
اولا، ما بايد دقت کنيم شعر براي اهالي حکمت، سياست و عرفان، هميشه هدف نبوده و وسيلهاي براي بيان دغدغهها و انديشهها بوده است. به اين معنا دقت کنيد که با شاعري مواجه نيستيد که تمام لحظههايش براي شعر باشد.
در مورد شعر بزرگان بايد به درون بواطن توجه کنيم. اينکه چه چيزي را قابل بيان در ظرف شعر دانستهاند. با اين معنا، نبايد در مورد اشعار علامه و ديگر بزرگان دنبال تعريف شاعر بگرديم.
به هر کسي که شعر ميگويد، نبايد عنوان شاعر نگاه کرد. نبايد با ميزان و محک شاعران دنبال شعر علامه طباطبايي رفت. اين متر و ميزان کوچکتر از قامت اين بزرگان است
ابوالفضل (فاضل) نظري متولد سال 1358 و تحصيلات مقدماتي خود را در شهر خوانسار استان مركزي، پشتسر گذاشته است. او داراي مدرك كارشناسي ارشد مديريت صنعتي بوده و مدرس دانشگاه نيز هست. نظري جزو شعراي اگرچه جوان؛ اما مطرح ادبيات انقلاب اسلامي است كه اكنون رياست حوزه هنري استان تهران را برعهده دارد. از وي كتابهاي اقليت، آنها و گريههاي امپراطور به انتشار رسيده كه با استقبال قابلتوجه مردم مواجه شده و چاپهاي متعددي داشته است
دفاع استاد و شاگرد از فلسطين
نگاهي به فعاليت هاي آزاديخواهانه علامه
امروز اسناد رسمي بهعنوان يکي از مهمترين و اساسيترين منابع تاريخي بهحساب ميآيد. بهخصوص اگر اين اسناد توسط سازمانهاي اطلاعاتي خاص پيرامون افراد يا موضوعات پيشآمده در طول تاريخ معاصر باشد.
آنچه که مسلم است، علامه بزرگوار «محمدحسين طباطبايي» يکي از ستارگان بيبديل آسمان علم ايران اسلامي است. کمتر صحبتي از بعد سياسي اين شخصيت علمي به ميان آمده که البته بهدليل عدم ورود ايشان به اينگونه مسايل است. با اينحال، ما بر آن بوديم که ببينيم آيا ميتوانيم ردپايي از نام ايشان و يا عملکردشان در اسناد سازمانهاي اطلاعاتي رژيم شاهنشاهي پهلوي پيدا کنيم. اين تلاش، تنها توانست در سه مورد نتيجه بدهد که نگاهي به آنها مياندازيم.
حکومت شاهنشاهي که لقب ژاندارم منطقه را از طرف دول غربي با افتخار يدک ميکشيد، جزو کشورهايي بود که ميبايست بهنوعي حامي و پشتيبان مولود ناميموني به نام رژيم اشغالگر قدس (اسراييل) باشد. ايجاد قراردادهاي نفتي و فروش اين فرآورده با قيمتهاي نازل به اين رژيم و از طرف ديگر، خريد سلاح و همچنين استفاده از نيروهاي امنيتي و اطلاعاتي آن براي تقويت دستگاه اطلاعاتي رژيم شاهنشاهي، توانسته بود رابطه بسيار قوي و ناگسستني را ايجاد کند. جنايات بيرحمانه اسراييل در منطقه و کشتارهاي خونيني که اين رژيم در فلسطين و لبنان صورت ميداد، باعث شد که روحانيون و علما در برابر چنين جناياتي سکوت اختيار نکنند و بعضا با اعتراض و سخنرانيهاي گوناگون بهنوعي اعتراضات خود را نشان بدهند. امام خميني(ره) جزو پرچمداران اين حرکت محسوب ميشود. اما بعدها با همکاري ديگر علما و روحانيون در اين مسير، بهطور مشخص نقش شخصيتهاي ديني در اين عرصه، از ديگران پررنگتر شد. علامه طباطبايي نيز جزو کساني بود که در اين مسير گام برداشت.
طبق اسناد بهدست آمده، اولبار در تاريخ 16/2/1349 نامهاي داخلي از بخش هفت سازمان اطلاعات و امنيت کشور (ساواک) به اين مضمون صادر شد:
(سند شماره 1)
به: رياست بخش احضار و تحقيق
از: بخش هفت
موضوع: تعيين مشخصات حسابهاي جاري
خواهشمند است دستور فرماييد صاحبان حسابهاي جاري شمارههاي زير را بهطور غيرمحسوس تعيين و نتيجه را به اين بخش اعلام نماييد.
حساب جاري شماره 45600 بانک بازرگاني مرکز
حساب جاري شماره 77388 بانک ملي مرکزي
حساب جاري شماره 9595 بانک صادرات بازار
رييس بخش بصيري
(سند شماره 2)
جلسه عدهاي از روحانيون در منزل توکلي
از ساعت 7 الي 9 روز يکشنبه 13/2/1349 جلسهاي با شرکت شيخ اکبر هاشمي، شيخ حسين کاشاني، لاهوتي، شيخ احمد توکلي، کرماني، شيخ فضلا... مهديزاده محلاتي، سيد علي غيوري و شيخ جعفر شجوني در منزل احمد توکلي تشکيل گرديد. هاشمي اظهار داشت در منزل [امام] خميني در قم باز است و من با سيد احمد پسر آقاي [امام] خميني و شيخ حسن و شيخ صادق که کارهاي منزل را اداره ميکنند، ملاقات کردم. در مورد حقوق و ... طلاب اين سه نفر گفتند آقاي [امام] خميني سفارش نموده چنانچه مانعي نيست، حقوق طلاب را بدهيد. من سئوال کردم آيا پول هست؟ آنها جواب دادند موضوع پول مطرح نيست و موجود ميباشد. اما چه کسي بايد اين پول را بدهد؟ چون هر کسي اينکار را بکند مورد مؤاخذه سازمان قرار خواهد گرفت. کاشاني اظهار داشت خوب است اين پول بهوسيله رباني و منتظري داده شود. هاشمي جواب داد من عقيده دارم فقط منتظري اين عمل را انجام بدهد و اگر سئوال شد، بگويد اين پول را مؤمنين دادهاند جمع شده و بايد پرداخت شود. هرکس اين مطلب را بگويد. چون فعلا که آقاي حکيم هم مريض است. خيلي مناسب است که پول از طرف [امام] خميني داده شود. پس هاشمي گفت: مرتضي مطهري – سيد حسين طباطبايي علامه که در قم است و سيد زنجاني که مشاراليه نيز ظاهرا در قم ميباشد. بهمنظور کمک به آوارگان فلسطيني حسابهايي باز نمودهاند که شمارههاي آنها به اين شرح است.
بانک ملي شعبه مرکز 773880 – بانک صادرات شعبه مرکز 9595 – بانک بازرگاني شعبه مرکز 45600 و سفارش نمود که در منابر به مردم بگوييد که کمک کنند. توکلي در پايان جلسه اظهار داشت [ناخوانا] مسافرت نموده و احتمالا دوشنبه مراجعه خواهند نمود.
(سند شماره 3)
به: رياست بخش هفت
از: بخش تحقيق و احضار
درباره: تعيين مشخصات حسابهاي جاري
عطف به يادداشت اداري مورخه 16/2/1349
تعيين اسامي صاحبان حساب جاري مورد نظر بهطريق غيرمحسوس براي اين بخش مقدور نميباشد و طبق تحقيقات انجام شده درباره حساب جاري شماره 9595 بانک صادرات معلوم گرديد که بهنام سه نفر افراد مشروحه زير به ثبت رسيده است.
1- محمدحسين طباطبايي فرزند محمد. شماره شناسنامه 809 صادره از کنسولگري ايران در نجف.
2- ابوالفضل موسوي فرزند محمد. شماره شناسنامه 19423 صادره از زنجان.
3- مرتضي مطهري فريماني فرزند محمدحسين. شماره شناسنامه 2233 صادره از فريمان.
توضيح آنکه سه نفر فوقالذکر معمم ميباشند.
بخش تحقيق. رشيدي
(سند شماره 4)
گزارش
تاريخ: 31/2/1349
درباره: جمعآوري وجه جهت سازمان الفتح
محترما معروض ميدارد.
منظور: به عرض رساندن سوابق عاملين جمعآوري وجه.
خلاصه پيشينه: گزارشاتي که اخيرا از ساواک تهران واصل شده حاکي است سه نفر از روحانيون به اسامي مرتضي مطهري، سيد ابوالفضل موسوي زنجاني و محمدحسين طباطبايي حسابهايي بهشمارههاي 45600 بانک بازرگاني شعبه مرکزي – 77388 بانک ملي ايران شعبه مرکزي و 9595 بانک صادرات شعبه بازار ظاهرا بهمنظور تأسيس مسجد، افتتاح و طي اعلاميههاي چاپي از مردم خواسته شده کمکهاي خود را براي فلسطين به حسابهاي مزبور واريز نمايند و اعلاميههايي که در اين زمينه صادر شده در نقاط مختلف تهران از جمله بازار، دانشگاه تهران و حسينيه ارشاد توزيع گرديد.
و ساواک تهران در تاريخ 20/2/1349 اعلام داشته موجودي حساب شماره 9595 بانک صادرات مبلغ 12 هزار ريال ميباشد.
اينک خلاصه سوابق صاحبان حسابهاي فوق بهشرح زير از عرض ميگذرد:
الف) شيخ مرتضي مطهري فرزند حسين شغل استاد دانشکده الهيات، از روحانيون افراطي و طرفدار نهضت بهاصطلاح آزادي است که در تاريخ 15/3/1342 به اتهام اقدام بر ضد امنيت داخلي کشور دستگير و در تاريخ 26/4/1342 از زندان آزاد و سرانجام قرار منع پيگرد درباره وي صادر شده است.
شخص مذکور مدتي بهجاي سيد محمود طالقاني در مسجد هدايت، نماز جماعت برگزار مينموده و همواره در گفتار و مذاکرات خود مطالب تحريکآميز و انتقادي بيان مينمايد که از جمله در تاريخ 31/4/1343 بهطور خصوصي اظهار داشت مردم بس که مبارزه کردند و نتيجه نگرفتند خسته شدند و همگي مأيوسند، مخصوصا جبهه ملي که روي همين اصل عقبنشيني کرد و سران نهضت آزادي هم تنها روي ايمان آنها بود که ايستادگي کردند. وظيفه ما روحانيون و وعاظ است که نگذاريم مردم از مبارزه خود نااميد شوند، بلکه بايد آنها را اميدوار سازيم و روحيه آنان را تقويت کنيم.مشاراليه روز 17/7/1348 ضمن سخنراني در حسينيه ارشاد مطالبي در مورد نهضت آزاديبخش اسلام ايراد و افزوده با شعار زندهباد و مردهباد نميتوان آزاد شد، آزادي معنوي با آزادي اجتماعي همراه است، اسلام گفته است هيچکس در اجتماع نميتواند برتر و بهتر از ديگري باشد و قرآن اين حق را داده که اگر کسي داراي قدرت شد و بر ضعيف ستم نمود و قوانين اسلام را ناديده گرفت، او را از مقام خود به زير بکشند و حق خود را از وي بگيرند.
سپس اضافه کرده چرا مردم از يک مقامي که در رأس قرار دارد با نام و القاب ستايش کننده او را صدا ميکنند؟ فقط خداست که بايستي مورد ستايش قرار گيرد. نامبرده روز 10/9/1348 در سالن امتحانات کوي دانشگاه تهران، تحت عنوان انسانيت در مکتب علي، صحبت و اظهار نموده استعمارگران غربي ميکوشند تا ما را در قيد و بند اسارت نفس خود نگه داشته و حس آزاديخواهي و آزاديطلبي را از ما سلب کنند.
ب- سيد ابوالفضل موسوي زنجاني فرزند محمد، از وعاظ افراطي و طرفدار نهضت بهاصطلاح آزادي است و مدتي در مسجد هدايت سخنراني مينمود و بعضا مطالب تحريکآميز ايراد کرده و از جمله در تاريخ 9/6/1346 ضمن وعظ اظهار نموده در دنيا جز خداوند هيچ مقامي وجود ندارد که مورد ستايش و تعظيم قرار گيرد. آنهايي که براي موقعيتهاي دو روزه دنيا از هر ستايش و تعلقي خودداري نميکنند، سخت در اشتباهند. روزي فرا خواهد رسيد که بايد جواب اين ستايشهاي بيجا را بدهند. مقام و جاه ديگران ملاک عمل براي بشر نيست که وادار به ستايش کند.
پ- محمدحسين علامه طباطبايي فرزند محمد، از روحانيون مقيم نجف بوده که فاقد سابقه ميباشد. با عرض اينکه در زمينه جمعآوري وجه اطلاعات تکميلي از ساواک تهران خواسته شده مراتب جهت استحضار معرفي گرديد.
(سند شماره 5)
به: تيمسار رياست گروه اطلاعاتي شهرباني کل کشور (اداره اطلاعات)
از: اطلاعات شهرباني استان مرکز
ساعت هفده روز 7/2/1349 در حسينيه ارشاد آقاي مرتضي مطهري به مناسبت روز اربعين و سالروز تولد علامه اقبال لاهوري پاکستاني چنين بيان داشت: سخني که در نظر گرفته بودم که امروز عرض کنم موضوع براي شهيدان بود. در اين روز دو حادثه روي داد يکي آنکه اول زاير وارد شد به قبر امام حسين، جابر ابن عبدا... انصاري از مدينه به کربلا بود. جريان دوم زيارت امام حسين در اين روز است. همه منظورها پيوند با شهيدان است. از اقبال هفت کتاب چاپ شده و در سخنرانيهاي خود اهميت آنها را نوشته. او مردي است که اروپا رفته دنياي اروپا او را مردي متفکر ميداند و صاحب نظريه. به جوانان گفته است علوم جديد را بياموزند. آينده اروپا را خيلي شوم و خطرناک ميداند. به علم اروپا خوشبين و به تمدن آنها بدبين است. نتيجه نهايي آنها سود از درويشان به توانگران، در پايان اضافه نمود ماها مردهپرست هستيم. آقاي علامه طباطبايي کمتر از اقبال لاهوري نيست. براي آوارگان فلسطين حساب در بانک ملي ايران شعبه مرکزي به شماره 77388 و در بانک بازرگاني شعبه مرکزي بهشماره 45600 و در بانک صادرات شعبه بازار به شماره 9595 باز نمودهاند و شما اگر هر نفر يک تومان هم که بپردازيد. مبلغ قابلملاحظهاي ميشود. هرچند تمام پول مسلمانان را جمع کنند به اندازه ثروت دو نفر يهودي دزد که پولهاي دنيا را ميدزدند نيست. ليکن مسلماني خود را نشان دادهايد، مانند آنموقعي که ابراهيم را در آتش انداخته بلبلي منقار خود را آب پر ميکرد و بهآتش ميريخت به او گفتند اين چه اثري دارد، گفت از من همين ساخته است. ساعت 30/18 خاتمه يافت در حدود صد و پنجاه نفر جمعيت.
(سند شماره 6)
به: اداره کل سوم
از: اداره کل هشتم
تاريخ گزارش: 13/5/1349
موضوع: کمک به فداييان فلسطين
سفارت سوريه به وزارت امور خارجه کشور متبوعه خود ضمن ارسال يک نسخه بيانيه (براي فلسطين) که حاوي اسامي علمايي است که مردم را به پرداخت کمک دعوت کردهاند، اسامي اشخاص مذکور و شماره حسابهاي سهگانه بانکي آنها را که به همين منظور باز نمودهاند، به شرح زير اعلام داشته است:
(علامه طباطبايي – سيد ابوالفضل موسوي – مجتهد زنجاني و مرتضي مطهري)
حساب جاري شماره 45600 بانک بازرگاني شعبه مرکزي (بانک تجارت)؛
حساب جاري شماره 77388 بانک ملي ايران شعبه مرکزي؛
حساب جاري شماره 9595 بانک صادرات شعبه بازار.
مراتب به عرض تيمسار رياست ساواک رسيد. پينوشت فرمودند. صورت به اداره کل سوم داده شود که صورت آنها به وزارت دارايي داده شود که ماليات مناسب بايد از آنها دريافت دارند.
(سند شماره 7)
گزارش
درباره شيخ مرتضي مطهري شغل واعظ
تاريخ: 28/9/1349
بهطوري که استحضار دارند سه نفر از روحانيون تهران و قم به اسامي شيخ مرتضي مطهري، ابوالفضل زنجاني و محمدحسين علامه طباطبايي با انتشار اعلاميههايي از مردم درخواست کردند بهمنظور کمک به آوارگان فلسطيني وجوهات خود را به حسابهايي که از طرف آنها در بانکهاي ملي ايران، صادرات و بازرگانان باز شده واريز نمايند.در اجراي اوامر صادره ضمن تماسي که با مطهري گرفته شد، اظهار داشت در نظر دارند پولهايي که جمعآوري شد و ضمنا قابلتوجه نميباشد، از طريق سفارت عربستان سعودي در تهران به فلسطين ارسال شود. به مشاراليه توصيه شد با توجه به اينکه وجوهات مذبور به مصرف حقيقي نميرسد، اصلح است در ايران صرف کارهاي خير گردد يا در اختيار جمعيت شير و خورشيد سرخ گذارده شود تا از اين طريق به مصرف امورات عامالمنفعه برسد. مطهري ضمن خودداري از انجام توصيه مذکور، اظهار نمود نظر به اينکه وجوه موصوف از طرف مردم بهعنوان امانت در حسابهاي آنان واريز شده و چنانچه جايي غير از محل مورد نظر مردم خرج شود، متهم به خيانت در امانت خواهند شد، لذا از اجراي خواسته ساواک معذور است.مراتب جهت استحضار معروض گرديد.
(سند شماره 8)
به: ساواک شميرانات
از: ساواک تهران 20 هـ 3
تاريخ: 14/11/1349
درباره شيخ مرتضي مطهري
نامبرده بالا در سال جاري به اتفاق سيد ابوالفضل موسوي زنجاني واعظ و علامه طباطبايي شماره حسابهايي در بانک ملي و بازرگاني شعبه مرکز و بانک صادرات شعبه بازار افتتاح و مبلغي وجه براي کمک به فلسطين جمعآوري نموده و در تماسي که اخيرا با او گرفته شده به وي تفهيم گرديده است که وجوه جمعآوري شده را در ايران به مصارف امور عامالمنفعه برساند و ياد شده ظاهرا موافقت کرده و متعهد شده است که از ارسال وجه به خارج از کشور خودداري نمايد. ولي چون تصور ميرود که مطهري و يا دو نفر واعظ ديگر بهطور پنهاني مبادرت به ارسال پول موصوف به فلسطين نمايند، عليهذا دستور فرماييد بهوسيله منابع مربوطه بهخصوص منبع افتخاري 2670، از وي مراقبت لازم معمول و هرگونه اطلاعي در مورد ارسال پولهاي جمعآوري شده بهوسيله نامبردگان به خارج از کشور واصل شده مراتب را سريعا گزارش نمايند تا بهموقع تصميمات لازم اتخاذ گردد.
رييس ساواک تهران. نواب
حمايت علامه از امام
در پي انتشار مقاله توهين آميز روزنامه اطلاعات
همزمان با برگزاري کنگره بزرگ حزب رستاخيز در تهران (در تاريخ هفدهم ديماه 1356) در يکي از ستونهاي صفحات مياني روزنامه اطلاعات مقالهاي با عنوان «استعمار سرخ و سياه» به چاپ رسيد که حاوي مطالبي اهانتآميز نسبت به آيتا... خميني بود. چنانکه تقريبا قريب به اتفاق آگاهان به امور و پژوهشگران تصريح ميکنند، انتشار اين مقاله موهن نقطه عطفي مهم و سرنوشتساز در تحرکات انقلابي مردم ايران بر ضد رژيم پهلوي شد که اندکي بيش از سيزده ماه بعد حکومت وقت را به سقوط نهايي کشانيد.
بعد از انتشار اين مقاله موهن بسياري از علما در شهرهاي مختلف بهخصوص در قم به حمايت از امامخميني برخاستند. سند ذيل گزارشي است پيرامون حمايت و اجتماع طلاب و روحانيون در منزل مراجع و علامه سيد محمدحسين طباطبايي
منشأ: مشاهدات عيني
تاريخ گزارش: 20/10/2536 (1356)
موضوع: تظاهرات روز 19/10/2536 (1356) قم
روز 19/10/2536 (1356) هم مانند روز هجدهم بهعنوان اعتراض نسبت به مقاله روزنامه اطلاعات که به [امام] خميني اهانت کرده بود، درسهاي حوزه علميه قم تعطيل بود و همچنين بازار قم و مغازههاي اطراف بازار و اکثر مغازههاي خيابانها تعطيل بودند. ساعت حدود ده صبح طلبهها که در مسجد اعظم و مدرسه خان و صحنين اجتماع کرده بودند بهطور دستهجمعي بهمنزل شيخ هاشم آملي رفتند. آملي خيلي مختصر و در چند کلمه گفت ما اين اهانت را محکوم ميکنيم و ساکت نمينشينيم. من پيشقدم شده با آيات و مراجع دور هم مينشينيم و تصميم ميگيريم که چه بايد بکنيم. حرفهايي داريم که در اينجا صلاح نيست بگويم، ما کارهاي شما را تحسين ميکنيم، همه شما را دوست داريم، بهخاطر شماها ما را ميشناسند. شما هم متحد باشيد. پس از سخنراني آملي طلاب به منزل علامه طباطبايي رفتند و علامه طي چند کلمه برنامه دولت را در اين مورد محکوم کرد، سپس شيخ محمد يزدي رشته صحبت را به دست گرفت و گفت چرا احساسات مردم را نديده ميگيرند. آيا نميدانند مردم بيدار هستند. يک نفر مجهولالهويه مقالهاي در روزنامه اين مملکت مينويسد و يا در روزنامههاي قبل اهانت ميکردند اينها به ضرر خودشان است. پس از سخنراني يزدي طلاب از منزل علامه به مدرسه اميرالمؤمنين رفتند و در آنجا آقاي [آيتا...] ناصر مکارم شيرازي سخنراني کرده و اظهار داشت بدانيد که در صدر اسلام تاکنون برنامه همينطور بوده به پيغمبران اهانت ميکردند تا اين زمان که برميدارد در يک کاغذ پاره به مرجع بزرگ توهين ميکند. يکي از مراجع ميگفت در اينجا به آقاي [امام] خميني توهين نشده چون ايشان را همه ميشناسند. به مراجع ديگر توهين شده زيرا غير از ايشان سايرين را جزو خودشان ميدانند، پس به ما توهين شده و اضافه کرد بياييد متحد باشيم و دست بهدست هم بدهيم اگر قرار باشد بميريم همه با هم بميريم و اگر هم زنده باشيم با هم زنده باشيم و سپس نوشته روزنامه را محکوم کرد، بعد از سخنراني [آيتا...] مکارم طلاب به منزل [آيتا...] وحيد خراساني رفتند در آنجا ابتدا هادي مروي داماد [آيتا...] خزعلي صحبت کرده و از مقامات دولت خواست نويسنده مقاله را محاکمه کنند. بعد [آيتا...] وحيد خراساني شروع به صحبت کرده و در ضمن صحبت [امام] خميني را تشبيه به نور کرد که اگر کسي پا روي نور بگذارد نور خاموش نميشود و سپس شعري خواند که مفهومش اين بود که آب دريا به دهان نجس نميشود.
پس از سخنراني [آيتا...] وحيد طلاب از منزل وي بيرون آمده به طرف بازار حرکت کردند و چون ظهر شده بود و مأمورين هم بازار را محاصره کرده بودند... .
ساعت چهار بعد از ظهر طلاب که مجددا در مسجد اعظم و مدرسه خان اجتماع کرده بودند، به طرف خيابان ارم و صفاييه حرکت کرده و به منزل حسين نوري رفتند. در آنجا نوري سخنراني کرده و گفت اگر در جرايد اين قبيل حرفها تکرار شود، مراجع تصميم جدي خواهند گرفت و مقداري در اين زمينه صحبت کرد. پس از سخنراني نوري مردم از منزل وي بيرون آمده و در خيابان شروع به راهپيمايي کردند، نزديک چهارراه ارم که رسيدند چند نفر شروع کردند به شکستن شيشههاي بانک صادرات و حمله کردند به حزب رستاخيز و اتومبيلهايي که جلوي حزب پارک شده بود و اتومبيل پليس که جلوي کلانتري يک ايستاده بود و آنها را با سنگ و چوب شکستند، در اين وقت مأمورين به جمعيت حمله کردند و مردم هم مقاومت کرده با سنگ به مأمورين حمله کردند، مأمورين ناچار شدند که تيراندازي کنند با اينکه مأمورين مرتب تيراندازي ميکردند، ولي طلبهها متفرق نميشدند و همچنان شعار ميدادند و بهطرف مدرسه خان ميآمدند و نزديک چهارراه مدرسه خان ژاندارمها رسيدند و با سنگ و چوب به طلاب حمله کردند. در اينجا طلاب شعار مرگ بر خاندان پهلوي را شروع کرده و از داخل گذر خان بهطرف محلات داخل شهر رفته، در اينجا من از جمعيت جدا شدم و بين من با جمعيت فاصله شد و مأمورين نميگذاشتند که به داخل گذر خان بروم. ضمنا شب گذشته هم عدهاي شيشه بانکها را شکستند