هایپر مدیا | مرکز جامع خدمات رسانه ها / نگارش روزنامه |
|
|
اندازه فونت |
|
پرینت |
|
برش مطبوعاتی |
|
لینک خبر | جابجایی متن |
|
نظرات بینندگان |
فقهالحسین (علیهالسلام) -قسمت دوم
تبیین فقه الائمه / دکتر ابراهیم فیاض
آن کسانی که هنوز در مبانی فقهی امام خمینی (رحمتالله علیه) بهعنوان یک فقیه مرجع، و آغازگر انقلاب مشکل دارند؛ یا بهخاطر آن است که میترسند یا اینکه مبانیاش را نشناخته و فقهالحسین را که به فقه انقلاب منتهی شد، نمیدانند.
در مقاله هفته گذشته گفتیم از ابتدای رسالت رسولاکرم (صلیالله علیه و آله و سلم) و پس از آن در دوران سکوت و خلافت حضرت علی (علیهالسلام)، بنیامیه از مخالفان سرسخت حکومت اسلامی بودند و روزبهروز بر مخالفتشان افزوده میشد تا آنکه در زمان معاویه شدت مخالفت و تحریف دین به اوج خود رسید. همچنین خواندیم که امام حسن و امام حسین (علیهماالسلام) بهشدت در بعد امنیت اجتماعی و فرهنگی با بنیامیه در مدینه و مکه مبارزه میکردند که متأسفانه هیچیک از آنها استخراج نشده است. اما چنانچه این مسائل استخراج میشد، بسیاری از نقصانهایی که امروز در فقه فردی شیعه میبینیم، بهوجود نمیآمد. فقه فردی همان فقهی است که بر جدایی دین از سیاست مبتنی است و بر سکولاریزم که طرفدار جدایی دین از جامعه است، صحه میگزارد و البته در قم نیز طرفدارانی دارد و این خطرناک است. اینکه یک گوشه بنشینی و فقط عبادت کنی، فقهی بود که امام خمینی (رحمتالله علیه) آن را بارها نفی کردند. در دوران امام علی (علیهالسلام) نیز بنیامیه بهدنبال همین فقه فردی بود. در گوشهای عبادت کنیم و کاری به سیاست نداشته باشیم. بنابراین سکولاریزم و لاییسیسم، از دوره معاویه بنیان گذاشته شده است. سخنرانی او شاهدی بر این ادعاست. در کوفه که مرکز صحابه پیامبر (صلیالله علیه و آله و سلم) بود بر بالای منبر اعلام کرد که من برای خدا حکومت نمیکنم، بلکه هدف من قدرتطلبی است. هرکس با من بیاید سالم میماند و میبینیم که تعداد زیادی از صحابه رسولالله را نیز با خود همراه کرده و به شام میبرد.
اما امام حسن (علیهالسلام) و امام حسین (علیهالسلام) با همه این مسائل جنگیدند. پس از شهادت امام حسن (علیهالسلام) معاویه بر اساس قرارداد عمل نکرد، اما تا زمانیکه زنده بود، امام حسین (علیهالسلام) دست به اقدامی نزدند. روزی که از دنیا رفت و خواست از حضرت برای یزید بیعت بگیرند، امام بیعت نکردند و این یک نوع فقه است. اینکه در چه زمان نباید بیعت کرد، فقهالسیاست است. امام حسین (علیهالسلام) جنگطلب نبودند و برای آنکه جلوی کشت و کشتار گرفته شده و حرمت مکه شکسته نشود از فقهالسیاست و فقهالحرب بهره گرفته و حج نکرده، فقط عمره را بهجا آورده و از مکه خارج میشوند. ترک کردن مدینه و حرکت بهسوی مکه با هدف گزاردن حج نیز فقهالحج و از نکات مهم است. اینجاست که بحث کلان امام (علیهالسلام) در ابعاد سیاسی و اجتماعی، فقه مهمی را ایجاد میکند.
موضوع نامهها و تقاضای مردم از امام مطرح میشود. اینجا فقه انقلاب شکل میگیرد. آن کسانی که هنوز در مبانی فقهی امام خمینی (رحمتالله علیه) بهعنوان یک فقیه مرجع، و آغازگر انقلاب مشکل دارند؛ یا بهخاطر آن است که میترسند یا اینکه مبانیاش را نشناخته و فقهالحسین را که به فقه انقلاب منتهی شد، نمیدانند. مطالعه جریانات شهادت آقا مصطفی و آمدن مردم بهمیدان؛ تا انتشار اعلامیههای امام تا قیام 19 دی قم، ابهامات بسیاری را بر طرف میسازد. آقا مصطفی تابستان شهید شد و تا 19 دی بحثهای فراوانی مطرح شد که امام (رحمتالله علیه) همه را بر اساس فقهالحسین پاسخ میدادند. زمانیکه مردم میطلبیدند، میبینیم که در همهجا از منبر مساجد تا کلاسهای درس همهجا نام امام خمینی را میآورند. مرحوم شهید مفتح رساله امام را با رساله آیتالله بروجردی یکی کرده و توضیحالمسائلی درست کرد که در حاشیهاش نظر سایر مراجع نیز بود و برای نام امام (رحمتالله علیه) گاهی پرانتز خالی میگذاشت و گاهی فقط مینوشت (خ). اینطور بود که امام به مرجعیت جامع بازگشتند و استقبال در نجف زیاد شد و در این مرحله، همانند امام حسین (علیهالسلام) حجت بر امام تمام شد.
فقهالحسین یعنی نباید با کسی که فاسق است و همه پیمانهای اجتماعی را شکسته بیعت کنی. با وجود نامههای مردم، حجت بر امام (علیهالسلام) تمام میشود، اما اینکه حضرت با زن و فرزند همراه میشود، بحث قابلتوجهی در فقهالحرب است. اتفاقا در جنگ ما نیز خانوادهها جنگیدند، نه افراد. فقهالحرب ما بر اساس خانواده است، نه جنگ مدرنی که فقط سرباز در جبهه میجنگد. همین فقهالحرب در دوره رسولالله نیز هست. حضرت زهرا در جنگ احد بهعنوان پرستار کمک کردند. متأسفانه اینها را در نیاوردهایم. امام حسین (علیهالسلام) نیز براساس فقهالحرب پیامبر (صلیالله علیه و آله و سلم) عمل میکنند. جدا از مبانی عرفانی حادثه کربلا، بحث مهم فقهی آن امربهمعروف و نهیازمنکر است. فقهالسیاست نیز بر همین مبناست. مهمترین مبنای جنگ ما، جنگ ارتباطی است که بر اساس خانواده شکل میگیرد. چون امربهمعروف و نهی از منکری که امام مطرح فرمود، یک مقوله ارتباطی است. مردم باید معروف را بشناسند و قبولش کنند تا به یک معروف تبدیل شود. این با خانواده میسر میشود نه با شخص و نه با یک جنگ مقطعی. و میبینیم که امام حسین (علیهالسلام) چه سیستمهایی را در رابطه با حر و یا حتی عمر سعد اعمال میکند. اول مذاکرههایی با حر را میبینیم که متأسفانه استخراج نشده است. اگر حر برمیگردد بهسمت امام (علیهالسلام)، یکباره اتفاق نمیافتد. او که به امام میرسد و آن ماجراهایی که پیش میآید، همه سیره است و حجیت فقهی دارد. حتی عمر سعد که تقریبا روز سوم وارد کربلا میشود، نیز تا شب هفتم و هشتم در حال مذاکره با امام (علیهالسلام) است. تا اینکه شمر که از خوارج است، آمد و سیستم تهدید را بهوجود آورد. اما متأسفانه نه فقه دیپلماسی و نه فقهالحرب امام (علیهالسلام) هنوز استخراج نشده است. در میدان نبرد هنگامی که یکی از یاران امام (علیهالسلام) میخواهد تیری بیندازد، امام جلوگیری میکنند که تیر از جانب ما نباید انداخته شود، چراکه آنها جنگطلبند. و تا آخرین لحظه چقدر نصیحت میکنند. جنگ امام، ترکیبی از جنگ سخت و جنگ نرم است. اینکه ذلت نمیپذیرد، هم جنگ سرد است و هم جنگ نرم.
فقهالحرب ما نیز هم جنگ سخت است و هم جنگ نرم. اینجاست که سیره امام حتی جنگ نرم را نیز برای ما تبیین میکند. اینطور که نوشتند امام حسین (علیهالسلام) روز عاشورا حدود سه ساعت خطبه میخوانند. متنهایش را باید پیدا کرد. همان خطبهها را میشود امروز برای دشمنان خود، یعنی آمریکا داشته باشیم. و البته تمام آن در قرآن است؛ یا اَهلَالکتابِ تَعالوا الی کلمه سواء. اینها همان بحث فقه جنگ نرم ماست که ما کاری برای آن نکردیم، اما سیدحسننصرالله در لبنان روی این مسأله خوب کار میکند. یعنی هم فقه جنگ سخت را دارد و هم فقه جنگ نرم را.
پس از شهادت امام حسین (علیهالسلام)، مأموریت حضرت زینب بهعنوان مجتهدهای معصومه که به گفته امام سجاد (علیهالسلام) علم لدنی داشتند؛ آغاز میشود. سیره حضرت زینب، در طول اسارتش فقهالزینب است. اجتهاد در زن مجتهدهای مثل حضرت زینب بسیار برجسته است. بحث ولایت و امامت و رابطه آن با زن، همه در مباحث حضرت زینب تجلی دارد. بحث فقهی و کلامیاش نیز کم نیست. بحثها و احتجاجهایی که در کوفه و شام داشتند، همه میتواند مبنای فقهی حضور اجتماعی - سیاسی زن در میدان باشد. اینکه متأسفانه فقه ما ضد مسائل جهان اسلام عمل میکند، به این دلیل است که ما یک نوع فقه تقلیدی فردی خاص را دنبال میکنیم و این موجب نقصان در حوزهها شده است. اگر فقه ائمه در طول تاریخ، خصوصا فقه امام حسین (علیهالسلام) که فقه انقلاب و سیاست و اجتماع است، استخراج شود؛ بسیاری از جاهایی که دچار بنبست و رکود فقهی شدهایم، نجات پیدا کرده و یک فقه کلان جهانی، در بعد ارتباطات سیاسی با جهانی که در آینده ترسیم میشود؛ خواهیم داشت. خصوصا اگر بدانیم که طبق تمام منابع، بحث کلامی شیعه این است که امام حسین (علیهالسلام)، فقط زمانیکه فقه امام زمان (علیهالسلام) ظهور کنند، به منصه ظهور رسیده و تجلی پیدا کرده و روند آن کامل میشود. یعنی تا روزی که امام زمان (علیهالسلام) ظهور نکنند، باید فقهالحسین را داشته باشیم. یعنی تا زمان ظهور، فقهالحسین بر ما حکومت میکند. اگر امام صادق (علیهالسلام) میفرمایند: کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا، یعنی فقهالحسین در تمام زمانها و مکانها در تمام طول تاریخ و جغرافیای جهان تجلی دارد. پس اصلا فقهالحسین است که جهت ما را از شهادت امام حسین (علیهالسلام) تا روز ظهور معین میکند. فقهالظهور نیز همین است. یعنی بنیان فقهالظهور نیز، خود امام حسین (علیهالسلام) است. متأسفانه این بحثهایی که در مورد مهدویت و مکتبهای انحرافی در آخرالزمان- که یهودیت بهآن دامن میزند و در ایران نیز طرفدارانی دارد؛ ریشهاش درعدم فقهالظهور است. چون فقهالظهور تجلیاش در خود امام حسین (علیهالسلام) است.
انشاءالله بحث آینده، موضوع؛ انحلال جهانی، نه انقلاب جهانی تئوری شیعه خواهد بود
افشاگر خوب افشاگر بد / مرتضی بیات
بررسی افشاگری در ایران، این موضوع را آشکار میکند که اساسا افشاگری، برای ایجاد فضایی له یا علیه فرد یا گروهی صورت میگیرد.
اما اینکه افشاگری کاری پسندیده است یا خیر و اینکه در پس آنچه اهداف و مباحثی دنبال میشود، موضوعی است که در این شماره هفته نامه پنجره به آن پرداختهایم.
سایت ویکی لیکس و اسناد منتشر شده در آن را میتوان بهعنوان نمونهای بینالمللی از افشاگری در سطح جهانی نام برد که مسئولان آن با انتشار اطلاعات محرمانه قصد ایجاد فضاسازی و جهتدهی افکار عمومی بهسمت و سوی خاصی دارند. افشاگری ویکی لیکس این تلنگر را به سایر دولتها زد که به نوعی در عصر کنونی و با گسترش وسایل ارتباط جمعی، افشاگری موضوعی است که گریبان دولتها را گرفته است.
بررسی افشاگری در ایران، این موضوع را آشکار میکند که اساسا افشاگری، برای ایجاد فضایی له یا علیه فرد یا گروهی صورت میگیرد.
اما اینکه افشاگری کاری پسندیده است یا خیر و اینکه در پس آنچه اهداف و مباحثی دنبال میشود، موضوعی است که در این شماره هفته نامه پنجره به آن پرداختهایم.
باید گفت که اساسا عمده افشاگریها، با دو هدف اصلی در جامعه صورت میگیرد: یکی آنکه کسی بهواسطه پیگیری از طریق مجاری قانونی، نتوانسته منجر به محکومیت فرد مورد اتهام شود، از اینرو در صدد برمیآید با طرح موضوع نزد افکار عمومی، راهی را برای رسیدگی به جرائم فردی که در خصوصاش افشاگری کرده، باز کند تا بدین وسیله بتواند سدی در برابر اعمال نفوذ حامیان پر قدرت فرد و فرار وی از پاسخگویی ایجاد کند.
نوع دیگر افشاگری که بعضا در جامعه مشاهده میشود، بازگویی یکسری مسائل راجع به افراد در برهههای زمانی خاص است که بیان آن برای رسیدن به مطامع ویژهای صورت میگیرد و یا اینکه در پی آنند تا افکار عمومی را بهسمت خاصی سوق دهند و به این شکل بتوانند با فشارهای بهوجود آمده، به اهداف از پیش تعیین شده خود دست یابند.
نکته قابلتأمل این است که دستگاه قضایی در هر دو شکل افشاگری باید وارد عمل شود و با قوت، همه ادعاهای افشاگر و اصل ماجرا را پیگیری کند تا افکار عمومی نسبت به موضوع آگاهی یابد و در نهایت بتوانند میان حق و باطل تمیز قائل شوند