هایپر مدیا | مرکز جامع خدمات رسانه ها / نگارش روزنامه |
|
|
اندازه فونت |
|
پرینت |
|
برش مطبوعاتی |
|
لینک خبر | جابجایی متن |
|
نظرات بینندگان |
گفتوگو با آیتالله نمازی در باب افشاگری
اطلاعرسانی عمومی در منکرات از اختیارات حاکم شرع است / امیدوار بنیسلیم
آیتالله عبدالنبی نمازی میگوید افشاگری در اسلام، با ادبیات نهی از منکر، پیوند خورده است. بهگفته این دینشناس، در صورتیکه برخی افراد، بدون اذن حاکم شرع، اتهام دروغی را درباره موضوعی به کسی یا گروهی نسبت بدهند، باید مجازات شوند و این مجازات ممکن است بهصورت «تعزیر» یا «حد» اعمال شود.
آیتالله نمازی درباره اینکه در صدر اسلام کارهایی از ناحیه بزرگانی مانند ابوذر غفاری صورت گرفته، معتقد است این کارها «قضایای شخصیه» است و استنباط حکم کلی از آنها نمیتوان کرد و نباید از این قضایا، الگوبرداری
آیتالله عبدالنبی نمازی میگوید افشاگری در اسلام، با ادبیات نهی از منکر، پیوند خورده است. بهگفته این دینشناس، در صورتیکه برخی افراد، بدون اذن حاکم شرع، اتهام دروغی را درباره موضوعی به کسی یا گروهی نسبت بدهند، باید مجازات شوند و این مجازات ممکن است بهصورت «تعزیر» یا «حد» اعمال شود.
آیتالله نمازی درباره اینکه در صدر اسلام کارهایی از ناحیه بزرگانی مانند ابوذر غفاری صورت گرفته، معتقد است این کارها «قضایای شخصیه» است و استنباط حکم کلی از آنها نمیتوان کرد و نباید از این قضایا، الگوبرداری در کل زمان کرد. بهگفته این اسلامشناس، تنها حاکم شرع میتواند بر اساس صلاحدید و استنباط خود از قضایا، برای تنبیه دیگران و جلوگیری از تکرار فساد، ماجرای منکری را که اثبات شده، در اختیار افکار عمومی قرار دهد. دیگران فقط میتوانند در حد امر به معروف و نهی از منکر، این مسایل را بررسی کرده و در صورتی که نیاز به دخالتهای بیشتر دارد، مسایل را به مراجع ذیربط (حاکم شرع) اطلاع دهند.
این اسلامشناس، منکراتی را که ممکن است درباره آنها، مباحثی تحت عنوان افشاگری طرح شود، به منکرات خصوصی، گروهی و حکومتی تقسیمبندی میکند و درباره آنها توضیح میدهد.
حضرت آیتالله نمازی! نظر شما را درباره بحث شرعی موضوعی با عنوان «افشاگری» میخواهیم بدانیم؟ اسلام در اینباره چه حکمی دارد؟
افشاگری به این صورت و تحت یک عنوان کلی نداریم؛ ولی در باب نهی از منکر، اگر چنانچه در جایی منکری صورت بگیرد (حالا آن منکر هم فرق میکند؛ زمانی، منکر فردی و خصوصی است، زمانی، منکر جمعی و گروهی است و زمانی، منکری در ساختار حاکمیتی است) هرکدام برای خود حکمی دارد. آنجایی که منکر شخصی و خصوصی باشد آنهایی که مطلع میشوند وظیفه دارند گوشزد کنند و نهی از منکر کنند.
درباره منکراتی که بهصورت گروهی مطرح میشود، آیا موضوع افشاگری میتواند مشروع باشد؟
در جاییکه منکر دستهجمعی و گروهی باشد وظیفه این است که به آنها تذکر داده شده، نصیحت و راهنمایی شوند، اگر تبعیت کنند، که بسیار خوب؛ اما اگر تبعیت نکردند، بسته به آن منکری که انجام شده با نظر حاکم شرع باید تصمیم گرفت. که اگر با نصیحت و تذکر لسانی قابل اصلاح نیستند، باید دستگاه قضایی وارد کار شود.
بحث منکر بهصورت اعلام عمومی، از طرح افراد یا حکومت، در اسلام چه حکمی دارد؟
اینهم باید اطلاعرسانی شود چون مردم نمیدانند آنهایی که این کار را میکنند، میدانند که این منکر است یا نه. چراکه آنها نیز منکر خود را در قالب جامعهپسند و یا مردمپسند عرضه میکنند. البته شما اگر مثال بزنید، بهتر میشود درباره آن صحبت کرد.
بهطور مثال اختلاس اگر از طرف یک مقام عمومی و دولتی شکل بگیرد، آیا این مسئله باید به مردم اطلاع داده شده و در ملاء عام مطرح شود؟ حکم دقیق آن در اسلام چیست؟
ابتدا به ساکن، این در اسلام جایز نیست. چون باید ثابت شده و مراحل قانونی خود را توسط دستگاههای امنیتی، نظارت و بازرسی و بعد هم توسط دستگاههای قضایی صالح پشت سر بگذارد. اگر ادله کافی و وافی بود برای اثبات این تخلس، و دادگاه هم حکم محکومیت صادر کرد، آنوقت باید به جامعه اعلام کرد که این مسأله برای دیگران عبرت شده و مسئولین هم حساب خود را کرده و دست و پایشان را جمع کنند و مواظب خودشان باشند، و یا اگر خدای ناکرده افراد مسألهدار، ناسالم، ضعیف در سیستم حاکمیتی پیدا کردند، از این ماجرا عبرت بگیرند.
اگر بحث رسانهای یک موضوعی در روزنامهها بهصورت افشاگری مطرح شود، حکم آن چیست؟
اگر ثابت نشده باشد، خود این عمل یک منکر است. اگر هنوز ثابت نشده در جامعه منتشر شود، خود این یک شایعه و اتهام است.
یعنی میتوان آن را نیز مانند بحث افتراء مورد تعقیب قرار داد؟
خود کسی که این حرف را زده، اگر نتواند ثابت کند، باید تعزیر یا حد شود. نسبت سرقت، منکر یا کاری حرام به یک مسلمان دادن، حد قذف دارد.
گفته میشود در صدر اسلام و در زمان حضرت امیر (علیهالسلام)، درباره یک سارق، افشاگری صورت گرفت تا مردم او را بشناسند، معادل این وضعیت را امروز به چه صورت میتوان در نظر گرفت؟
آن مسأله که اشاره کردید بعد از ثابت شدن بوده، بعد از اینکه جرم کسی ثابت شد، در اختیار ولی امر و حاکم شرع است که در موارد مختلف با مقتضیات و شرایط زمان، یک تصمیمی بگیرد. در آن شرایط، وضعیت بهگونهای بوده که بازتاب اجتماعی داشته، دستور دادند این کار را بکنند که زهر چشم از دیگران گرفته شود و مایه عبرت دیگران باشد.
پس میفرمایید این در اختیار مأمومین و دیگر افراد جامعه نیست؟
نه، این موضوع، اذن حاکم را لازم دارد.
پس با این تفسیر حضرت عالی، باید پذیرفت که بحث افشاگری در اسلام با شرایط دقیق ذکر و همراه شده است؟
بله، مورد باید معلوم شود که چه چیزی قرار است افشاگری شود. یک وقتی یک توطئه بزرگ علیه نظام است، مثلا یک باند انتحاری و مسلح هستند که قصد دستزدن بهکارهای خطرناکی دارند، این را اگر کسی بداند، باز هم نیاز به افشاگری نداشته و باید فوری فرد مطلع، به مقامات مسئول اطلاع دهد، تا مسئولین به صورت سریع از این مسأله پیشگیری کنند.
در صدر اسلام، مواردی مانند افشاگری بزرگوارانی مانند ابوذر غفاری را داریم؛ اگر بخواهیم امروز این موارد را پیگیری کنیم، بحث به چه صورتی خواهد شد؟
ببینید، اینها یک سری قضایای شخصیه بوده در صدر اسلام. قضایای شخصیه نمیتواند استنباطی باشد برای دریافت و صدور حکم کلی. فقها در این شرایط وقتی بحث میکنند، میگویند «قضیه فی واقعه»، اینها موردی بوده، نه اینکه الگویی باشند تا ما در همه موارد، اینچنین تصمیم بگیریم.
اینها جزو احکام حکومتی و از اختیارات حاکم است که در هر موردی که صلاح میدانند، تصمیمگیری کنند
افشاگری خوب است یا بد؟ / مسعود رضایی
افشاگری؛ بهمعنای فاش و آشکار ساختن امور مخفی و پنهان، در تاریخ همیشه بسته به شرایط و امکانات، وجود داشته و گسترهای وسیع را نیز در بر میگرفته است: از احوال و رفتار و اعمال فردی، به گسترش و پیشرفت امکانات رسانهای، افشاگری از ابعادی به مراتب وسیعتر از قبل برخوردار گشته و بلکه باید گفت گسترهای جهانی یافته است. بنابراین اهمیت و حساسیت آن نیز بهشدت افزون شده و بیش از هر زمان دیگر ما را در مقابل این پرسشهای مهم قرار داده است: آیا این کار، خوب و شایسته است یا بد و ناپسند؟ تکلیف ما در مقابل کسانی
افشاگری؛ بهمعنای فاش و آشکار ساختن امور مخفی و پنهان، در تاریخ همیشه بسته به شرایط و امکانات، وجود داشته و گسترهای وسیع را نیز در بر میگرفته است: از احوال و رفتار و اعمال فردی، به گسترش و پیشرفت امکانات رسانهای، افشاگری از ابعادی به مراتب وسیعتر از قبل برخوردار گشته و بلکه باید گفت گسترهای جهانی یافته است. بنابراین اهمیت و حساسیت آن نیز بهشدت افزون شده و بیش از هر زمان دیگر ما را در مقابل این پرسشهای مهم قرار داده است: آیا این کار، خوب و شایسته است یا بد و ناپسند؟ تکلیف ما در مقابل کسانیکه دست به چنین کارهایی میزنند چیست؟ آیا کارشان را ارج نهیم یا محکوم کنیم؟ آیا آنها را تشویق به ادامه این کار کنیم یا به هر نحو ممکن از فعالیت آنها جلوگیری بهعمل آوریم؟
مسلما نمیتوان یک پاسخ کلی به این سئوالات و دیگر پرسشهای مشابه داد، بلکه باید بیشتر به تأمل در زوایای گوناگون این مسأله پرداخت تا بتوان در هر مورد به پاسخی مناسب دست یافت. برای این منظور ابتدا به طرح دو سئوال میپردازیم:
اول - قصد و نیت کسانیکه اقدام به افشاگری میکنند، چیست؟
دوم - نتیجهای که از این افشاگری عاید جامعه میشود، چیست؟
اینک بر مبنای پاسخی که به این دو سئوال داده میشود، میتوانیم افشاگری را به سه دسته کلی تقسیم کنیم:
دسته اول: یک دسته از افشاگریها آنهاست که نه کسانیکه اقدام به آنها میکنند قصد و نیت خیر و مثبتی دارند و نه اصولا افشاگریهای صورت گرفته، نفع و نتیجه مثبتی برای جامعه دارد. اینگونه افشاگریها عموما در حوزه و حریم خصوصی افراد بهوقوع میپیوندد و مقداری از اسرار و اطلاعات کاملا شخصی افراد را آشکار میسازند که اگرچه ممکن است فینفسه نیز منفی باشند، اما آگاهی جامعه از آنها، نه موجب جلوگیری از وارد آمدن ضرر و زیانی میشود و نه باعث جلب سود و منفعتی. در حقیقت، قصد و نیت افشاگران نیز به هیچ رو حفاظت از منافع جامعه نیست، بلکه هدف از این کارها صرفا لکهدار کردن و از صحنه بیرون راندن افراد موردنظر آنهاست.
اینگونه افشاگریها از آنجا که مبتنی بر انگیزههایی باطل است، بهشدت مستعد درآمیختن با اکاذیب، افترائات و حتی جعلیات است، تردیدی نیست که چنین افشاگریهایی بهشدت مذموم و نکوهیدهاند و مرتکبان آن، باید با اشد مجازات قانونی مواجه شوند. از سوی دیگر جامعه نیز نباید اقبالی به اینگونه افشاگریها نشان دهد، چراکه رواج آن، همچون شعله کشیدن آتشی است که امروز خانه همسایه را به خاکستر مبدل میسازد و فردا خانه من را.
دسته دوم: یک دسته دیگر از افشاگریها آنهاست که عاملانشان نیت و انگیزه خیر و مثبتی ندارند، اما در عینحال میتوان نتایج مثبتی از این افشاگریها برای جامعه قائل شد.
اینگونه افشاگریها غالبا در چهارچوب کشمکشهای جناحی و گروهی صورت میپذیرند و ناظر به سوءاستفادهها، خلافکاریها، زد و بندها، تبانیها و امثالهم است که در جناح مقابل وجود دارند. هدف عاملان اینگونه افشاگریها بیش از هر چیز، وارد آوردن ضربههای محکم به رقبای سیاسی خود است تا پایگاه آنها را در بین افکار عمومی تضعیف کنند و در صورت امکان حتی آنها را از دور خارج سازند. بنابراین منافع حزبی و باندی، حرف نخست را در اینگونه افشاگریها میزنند و نه منافع واقعی جامعه. اما بهدلیل آنکه نقطه تمرکز افشاگریهای مزبور بر اموری است که در صورت بیرون افتادن از پرده، زمینه برای توقف آنها فراهم میآید، بنابراین خودبهخود نفعی نیز برای جامعه در بر خواهند داشت.
بهطور کلی این دسته از افشاگریها، چند ویژگی دارند:
نخست آنکه بهدلیل عدم برخورداری از انگیزه الهی و سازنده، کاملا یکطرفه و جهتدار هستند. عاملان این نوع افشاگریها، اگر بزرگترین، واضحترین و مستندترین مدارک و شواهد علیه دوستان و همحزبیهای خودشان وجود داشته باشد، حاضر نیستند کوچکترین اقدامی در افشای آنها به عمل آورند، چراکه به ضرر منافع حزبی و باندی آنهاست. اما در مقابل، اگر به کوچکترین مدرک و سند و خبری علیه جناح رقیب دست یابند، آن را با بهرهگیری از انواع شیوههای بزرگنمایی در بوق و کرنا میکنند و دهها شاخ و برگ اضافی نیز برایش میتراشند.
دوم آنکه این دست از افشاگریها نیز بهشدت در معرض آمیخته شدن با دروغ و جعل و افترا هستند و معمولا رگههای نسبتا پررنگی از این مسائل در آنها مشاهده میشود.
ویژگی سوم اینکه در اینگونه افشاگریها، غالبا و بلکه عموما، شاهد غلبه منافع حزبی و باندی بر منافع ملی و عمومی هستیم. عاملان این دست از افشاگریها چنان در افکار و اغراض جناحی خود غرق میشوند که فراموش میکنند چیزی هم به نام منافع ملی وجود دارد.
و چهارم اینکه افشاگریهایی از این دست معمولا حالت ابزاری و مقطعی دارند، چراکه عاملان آنها در پی احقاق حقوق عمومی نیستند، بلکه یک منفعت خاص شخصی یا باندی را دنبال میکنند و به محض دستیابی به آن، از پیگیری مسائل، خودداری میورزند.
با توجه به ویژگیهای چهارگانه فوق باید گفت از آنجا که این دسته از افشاگریها، مبتنی بر نیات الهی و خالصانه نیستند، اگرچه ممکن است منافعی نیز برای جامعه داشته باشند، اما چون بهشدت در معرض آسیبها و آفتهای جدی قرار دارند، چهبسا که ضرر و زیان آنها، بر نفعشان غلبه پیدا کند. آنچه در این زمینه جا اهمیت ویژهای دارد، هوشیاری و دقتنظر جامعه است که بتواند از یکسو منافع خود را از دل اینگونه افشاگریها کسب کند و از سوی دیگر بازیچه دست جناحها و باندهای سیاسی واقع نشود.
البته در اینجا باید به نوع دیگری از افشاگریها نیز اشاره کرد که در تقسیمبندی کلی در این دسته قرار میگیرند. در این نوع افشاگریها، هدف اصلی، فریب افکار عمومی است. بنابراین ویژگی اصلیشان یعنی فقدان انگیزه الهی و خیر، در اینجا نیز مشاهده میشود.
در افشاگری فریبکارانه، نوعی تبانی میان افشاکننده و افشا شونده صورت میگیرد تا در قالب این طرح، افشاکننده اقدام به افشای یکی از دهها «مشکل» افشا شونده بکند. در این طرح، سه نکته مهم مورد توجه و عمل قرار میگیرد:
اول اینکه مشکل مزبور، یکی از ضعیفترین و کماهمیتترین مشکلات فرد افشاشونده محسوب میشود. دوم اینکه افشاکننده سر و صدا و جار و جنجال بسیار زیادی در مورد این مشکل برپا میسازد، بهطوری که اصطلاحا گوش فلک را کر میکند.
و سوم اینکه اسناد و مدارک و دلایل ارائه شده توسط افشاکننده، بسیار سست و غیرقابل اتکا هستند، بهطوری که فارغ از محاکم قضایی، افکار عمومی نیز رأسا خود به بیمبنا بودن آنها پی میبرند.
نتیجه حاصل از اینگونه افشاگریها، تبرئه و تطهیر فرد افشا شده در جامعه و افکار عمومی خواهد بود. این مسأله برای او به مثابه تطهیر از دهها مشکل بزرگ و مهم دیگری خواهد بود که در اطراف وی وجود دارند.
بنابراین افشاگریهای فریبکارانه میتوانند بسیار خطرناک باشند و در صورت عدم هوشیاری و فراست افکار عمومی، میتوانند کلاه گشادی را بر سر جامعه بگذارند. اما چنانچه مردم آگاهانه با مسائل برخورد کنند، همین افشاگریها نیز میتواند بهعنوان سرنخی محسوب شود که انتهای آن، منافعی را برای جامعه نیز در بر داشته باشد.
دسته سوم: و اما سومین دسته از افشاگریها آنهاست که هم عاملانشان دارای نیت خیر و الهی هستند و هم جامعه از اینگونه افشاگریها، منتفع شده و از وارد آمدن ضرر و زیان به کشور و مردم جلوگیری بهعمل میآید.
از جمله ویژگیهای این قبیل افشاگریها، عدم ورود به موضوعات و حریمهایی است که شرع و قانون منع کردهاند. بنابراین در اینگونه افشاگریها، اساسا افشای حریمهای خصوصی افراد، به هیچ وجه مشاهده نمیشود.
ویژگی دیگر آنها، برخورداری از اسناد و مدارک و شواهد محکم و متقن است و بهشدت از بیان مطالب و مسائل غیرمستند خودداری میورزند. بنابراین به طریق اولی در آن از دروغ و افترا و جعلیات خبری نیست، چراکه عاملان این قبیل افشاگریها، رضایت الهی و منافع عمومی را دنبال میکنند و معتقدند با بهکارگیری ابزار ناحق نمیتوان به حقیقت کمک کرد.
سومین ویژگی این نوع افشاگری، پاسخگو بودن عاملان آن در برابر قانون است، چراکه برای هریک از ادعاهای خود اسناد و مدارک لازم را در اختیار دارند.
چهارمین ویژگی افشاگریهایی از این دست، همهجانبه بودن آنهاست. بدین معنا که برای عاملان اینگونه افشاگریها، جناحها و احزاب و گروههای سیاسی گوناگون، تفاوتی با یکدیگر ندارند. هرجا که خطا و خلاف و فسادی باشد، باید پرده از روی آن برداشته شود تا از ادامه آن جلوگیری به عمل آید و خاطیان به جزای خود در پیشگاه قانون و افکار عمومی برسند.
و اما آخرین ویژگی این نوع افشاگریها آن است که همواره منافع و مصالح ملی را بهعنوان مرزهای قطعی و غیرقابل عبور در نظر دارد و هیچگاه پا را از این محدوده فراتر نمیگذارد. بنابراین عاملان اینگونه افشاگریها در صورتیکه احساس کنند افشای بعضی مسائل ممکن است مورد سوءاستفاده دشمنان و بدخواهان واقع شود و یا موجب بروز تنشها و تشنجهای خسارتبار در جامعه شود، از اینکار صرفنظر کرده و با ارائه اسناد و مدارک خود به مسئولان ذیربط، قضیه را از آن طریق دنبال میکنند.
به هر تقدیر ما در جامعه با این سه دسته کلی از افشاگریها مواجهیم. آنچه میتواند جهت و مسیر افشاگریها را به سمت صلاح و فلاح جامعه سوق دهد. دو عامل است: اول هوشیاری و درایت مردم و دوم، قانون. مردم باید در مواجهه با افشاگریها بتوانند تشخیص دهند که از کدام دسته است و موضعگیری مناسب را در قبال آنها داشته باشند. همچنین قانون نیز باید در برابر کسانیکه با اقدام به افشاگری، آبرو، شخصیت و موقعیت افراد و یا گروههایی را در معرض خطر قرار میدهند، بسیار سختگیر و بدون اغماض باشد و چنانچه مدعیان از ارائه اسناد و مدارک لازم برای اثبات ادعای خود ناتوان بودند، آنان را به مجازات برساند.
البته روی دیگر سکه را نیز باید دید. اگر کسانی نیز با افشاگریهای مستند و متقن خود توانستند از منافع جامعه و کشور حمایت و حفاظت کنند، بیتردید در افکار عمومی مورد تحسین و تقدیر قرار خواهند گرفت و چهبسا که شایسته باشند و پاداشهایی نیز برای آنان در نظر گرفته شود