هایپر مدیا | مرکز جامع خدمات رسانه ها / نگارش روزنامه |
|
|
اندازه فونت |
|
پرینت |
|
برش مطبوعاتی |
|
لینک خبر | جابجایی متن |
|
نظرات بینندگان |
گزارشی درخصوص عملکرد افشین قطبی در فوتبال ایران
امپراطور وعدهها / مهدی محمدی
وقتی محمدحسن انصاریفرد از مدیرعاملی باشگاه پرسپولیس کنار رفت و حبیب کاشانی جای او را گرفت، مصطفی دنیزلی ترکتبار هم که عملکرد بدی نداشت و جزو معدود مربیان خوشنام خارجی محسوب میشد، با قرمزهای پایتخت خداحافظی کرد؛ صحبت از حضور حمید استیلی بود، مربی مرموزی که با خیلی از سرمربیهای قبلی همسو نبود و دنیزلی هم حاضر نشد بهخاطر برخی مسائل با او کار کند، اما کاشانی خبر از یک انتخاب پر سر و صدا داد: «افشین قطبی!»
وقتی محمدحسن انصاریفرد از مدیرعاملی باشگاه پرسپولیس کنار رفت و حبیب کاشانی جای او را گرفت، مصطفی دنیزلی ترکتبار هم که عملکرد بدی نداشت و جزو معدود مربیان خوشنام خارجی محسوب میشد، با قرمزهای پایتخت خداحافظی کرد؛ صحبت از حضور حمید استیلی بود، مربی مرموزی که با خیلی از سرمربیهای قبلی همسو نبود و دنیزلی هم حاضر نشد بهخاطر برخی مسائل با او کار کند، اما کاشانی خبر از یک انتخاب پر سر و صدا داد: «افشین قطبی!»
انتخاب یک ایرانی که در نوجوانی کشورش را ترک کرده و حالا یک آنالیزور ایرانی - آمریکایی محسوب میشود و تاکنون نیز در هیچ تیمی نفر اول نبوده است، بهخودی خود صدای خیلیها را درآورد که او را در حد تیمی بزرگ مانند پرسپولیس نمیدانستند. حتی غیرورزشیها نیز واکنش نشان دادند، چراکه برخی از نسبت خویشاوندی وی با همسر محمدرضا شاه پهلوی خبر داده و حضور چنین شخصیتی را اشتباهی بزرگ قلمداد کردند.
آنها معتقد بودند که او پسر عبدالرضا قطبی از بستگان فرح و مدیر رادیو و تلویزیون است و نباید چنین شخصی در فوتبال ایران فعالیت کند، اما حبیب کاشانی تأکید کرد که قطبی سید بوده و پدر و مادرش هر دو اهل جهرم و اکنون نیز جزو بازنشستگان فرهنگی هستند. جالب اینجاست که سرمربی جدید که بعدا اعلام کرد نام پدرش محمد است، در یک مصاحبه اعلام کرد: «وقتی هفت سالم بود پدر و مادرم از هم جدا شدند و در 13 سالگی من، پدرم با یک خانم دندان پزشک ازدواج کرد و سه نفری به لسآنجلس رفتیم.» چند سال بعد نیز وقتی پدر افشین قطبی به ایران بازگشت، یکی از سایتهای خبری از بازگشت عبدالرضا قطبی (و نه محمد قطبی!) پس از سالها دوری از ایران خبر داد.
با اینحال قطبی که کارت پایان خدمت و ویزا نداشت، خیلی زود کارهایش ردیف شد و با عقد قراردادی 550 هزار دلاری، با آپارتمان و اتومبیل (به گفته استیلی)، به تهران آمد تا کارش را در فوتبال ایران آغاز کند. بهدلیل نوع خاص حرف زدن خود مورد توجه جامعه قرار گرفت، البته پس از گذشت چندین سال هنوز هم همینگونه سخن میگوید، اما برخی عقیده دارند قطبی دیگر مانند سال نخست بازگشت به ایران، مانند کلاغ (به تعبیر خود در نخستین کنفرانس مطبوعاتی) صحبت نمیکند و گویشش بسیار بهتر شده، اما عمدا و بهخاطر محبوبیتی که بهخاطر نوع صحبت کردنش بهدست آورده و خیلیها از آن بهعنوان ادبیاتی جدید در فوتبال ایران یاد میکنند، ترجیح میدهد کماکان فارسی - انگلیسی صحبت کرده و هرجا که به سودش نیست، بیشتر از لغات لاتین استفاده کند.
قطبی همواره با حاشیههای مختلفی مواجه بود، مدام در مسیر تهران - دوبی بود تا یک مربی پروازی لقب بگیرد، با استیلی و مرزبان بهطور غیرمستقیم و مستقیم درگیر شد و حتی کار به اخراج مرزبان هم کشید، خواستار اخراج برخی دیگر مانند مامانی، رضایی، نیکبخت و آقایی هم شد و حتی لب تابش را نیز در رختکن شکستند، با این حال نتایج خوبی با پرسپولیس گرفت و در پایان فصل، این تیم را پس از هفت سال قهرمان کرد، اما خیلیها سهم زیادی برای مدیریت کاشانی و نفوذ حمید استیلی در کسب این قهرمانی قائل بودند.
فصل به پایان نرسیده بود که بهعنوان گزینهای جدی برای تیم ملی مطرح شد و به خودش نیز خبر دادند که باید با قرمزهای تهران خداحافظی کرده و آماده رهبری تیم ملی شود، حتی در شیراز با نفرات تیم و هواداران پرسپولیس هم خداحافظی کرد و در ورزشگاه حافظیه دور افتخار زد اما به یکباره علی دایی که جزو گزینهها نبود، بهعنوان سرمربی تیم ملی انتخاب شد. در آن برهه بحث عدم تمایل مسئولان بلندپایه کشور به انتخاب شدن قطبی بر سر زبانها افتاد، ادعایی که شاید هیچوقت ثابت نشد، اما دور از واقعیت هم نبود. قطبی خویشتنداری پیشه کرد و بهکارش در پرسپولیس ادامه داد، اما هیچکس نمیدانست چندی بعد عقدهگشایی میکند.
فصل که به اتمام رسید قطبی هم به بهانه مشکلات خانوادگی و اینکه پیشنهادهای بهتری دارد از ایران رفت، صحبت از تیم ملی استرالیا (بهعنوان دستیار وربیک) و علاقه تیمهای ژاپنی و اماراتی بود، اما بیشتر بازارگرمی بهنظر میرسید، ترفندی که نتیجه داد و مصطفوی که پس از کاشانی در رأس باشگاه قرار گرفته بود، با استفاده از عضو متمول باشگاه یعنی حسین هدایتی بار دیگر قطبی را که در امارات مشغول استراحت (و نه مذاکره) بود، برای فصل جدید بهعنوان سرمربی به ایران آورد، اما اینبار با شرایطی جدید و قراردادی که خیلیها به آن القابی مانند «شگفتانگیز»، «شبهترکمانچای» و... دادند.
خبرگزاریها در مورد این قرارداد اعلام کردند که مبلغ قرارداد دو ساله قطبی، یک میلیون و 800 هزار دلار است که 800 هزار دلار آن برای سال اول و یک میلیون دلار دیگر برای سال دوم حضورش بهعنوان سرمربی در تیم فوتبال پرسپولیس است. شگفتانگیز بودن این قرارداد، نه بهخاطر میزان مبلغ که بهدلیل بندهای منحصربهفردش بود. بندهایی نظیر اینکه «سرمربی تیم میتواند از ابتدای مسابقات تا پایان لیگ، هر زمان مشکلات و کمبودهایی بهلحاظ امکانات لازم در تیم مشاهده کرد، آنها را رسما به مدیران باشگاه اعلام کند و در صورتیکه 14 روز از اعلام سرمربی گذشت و مشکلات برطرف نشد، میتواند استعفا دهد و تمامی مبلغ آن سال را بدون چون و چرا دریافت کند.» یا اینکه «هر زمان مدیران باشگاه بهخاطر کسب نتایج ضعیف، قصد برکناری قطبی را داشتند، موظف هستند کل مبلغ قرارداد دو ساله وی را پرداخت کنند.»
با استناد به همین قرارداد بود که قطبی پیش از اتمام نیم فصل و در حالیکه 70 درصد مبلغ قرارداد خود را دریافت کرده بود، به بهانه وجود مشکلاتی در تیم (که گویا بعد از 14 روز حل نشدند!) استعفا داد و راهی امارات شد و از آن تاریخ تا به امروز هنوز با مدیران پرسپولیس در مورد قرارداد یکطرفه و مبلغ قرارداد با مشکل مواجه است. مصطفوی در آن تاریخ مدعی شد که خواستههای قطبی تمام و کمال برآورده شده و تمام اعضای هیأت مدیره نیز خواستار ماندن این مربی بودند، اما مسائلی بسیار کماهمیت را بهانه کرد و به زعم خودش بالاجبار تیم موردعلاقهاش را ترک کرد تا شاید تکانی بخورد! در نامهای خطاب به هواداران عنوان کرد مجبور است خنجر جدایی را برقلبش فرو کند و برود تا شاید دشمنان بیرونی دست از سر تیم بردارند، اما هرگز به مبالغ دریافتیاش بهخاطر حضور 14 هفتهای اشارهای نکرد، همچنین به اصرار عجیبش برای عقد قرارداد با بازیکنی کاملا معمولی مانند دیکارمو و مربیای چون مارکو!
آقای امپراطور اما علاقهاش به ایران را نتوانست فراموش کند و همانطور که قبلا در مصاحبه با رسانه بیگانه«صدای آمریکا» از حاکمیت روابط بر ضوابط در فوتبال ایران خبر داده بود، اینبار در گفتوگو با بیبیسی فارسی، باز هم از ایران گفت البته اینبار متفاوتتر از زمانیکه از عشق به خدمت به وطنش و قلب شیر سخن به میان میآورد.
قطبی از کشوری گفت که بهخاطر نداشتن پاسپورت ایرانی، نتوانست با تیم کره جنوبی وارد آن شود و قلبش شکست! از کشوری که روزنامهنگاران و مربیان و برخی غیرفوتبالیها، با زد و بند به فکر رسیدن به مقاصد خود هستند و بازیکنان و مربیان فوتبالش باید پس از تمرین بهدلیل عدم دسترسی به دوش، با شیلنگ دوش بگیرند! بعضی اوقات فقط یک پیراهن دارند و باید برای جوراب ورزشی التماس کنند.
از حمله 50 نفری به ماشین همسر کرهایاش و نبود امنیت در ایران که باعث شد فکر کند دفعه بعد ممکن است با چاقو و تیر بهسراغش بروند و بالأخره از ترک ایران با اشک و آه!
بیشک فقدان امکانات کافی در فوتبال ایران بر هیچکس پوشیده نیست، اما مگر میتوان باور کرد تیم لیگ برتری و بزرگی چون پرسپولیس از داشتن دوش بیبهره باشد و یا فقط یکدست پیراهن به بازیکنانش بدهد؟ قطبی هرگز پاسخی روشن به این مسأله نداد که چرا تا وقتی در ایران است، امنیت دارد ولی وقتی پس از دریافت مبلغی هنگفت کشورش را ترک میکند، از ناامنی میگوید و اگر مدعی است که باید برود تا در امان باشد، چرا وقتی برای سرمربیگری تیم ملی با وی مذاکره میکنند، همه کمبودها و ناامنیها را فراموش میکند و دوباره با دسته گل و خنده بر لب، در فرودگاه برای مردم ایران بوسه میفرستد.
وقتی علی دایی تیم ملی را از جام جهانی دور کرد و ایران با او در تهران مغلوب عربستان شد، کنار رفت تا محمد مایلی کهن پس از سالها دوباره سکان هدایت تیم ملی را در دست بگیرد، اما از آنجا که فوتبال ما همواره آبستن حوادثی غیرقابلپیشبینی و خیلی مواقع غیرمنطقی است، مایلی کهن پس از فقط چند روز کنار گذاشته شد تا دوباره قطبی به ایران بازگردد، سه روز بعد از مصاحبهای که با روزنامه نیویورک تایمز آمریکا داشت و در آن از وعدههای تو خالی مدیران در ایران و پیدا شدن دشمنان بهخاطر کسب موفقیت سخن گفت. قطبی برگشت، به این بهانه که حریفان اصلی ایران (کره جنوبی و کره شمالی) در راه رسیدن به جام جهانی را مثل کف دست میشناسد!
جالب اینکه بیبیسی فارسی، پس از انتخاب قطبی بهعنوان سرمربی تیم ملی و بازگشتش به ایران، مجددا مصاحبه با وی را پخش کرد، اما انگار بهتر بود که هم او گفتههایش را فراموش کند و هم مسئولان ما! خود قطبی نیز همواره پاسخ روشنی در مورد اظهاراتش علیه ایران نداد و تأکید داشت که خبرنگاران به آن مصاحبه نپردازند. او مدعی شد خیلی زود برگه قرارداد با ایران را امضا کرده و اصلا و ابدا به رقم آن توجه نکرده است، چراکه کمک کردن به تیم ملی آرزوی دیرینهاش بوده، اما اینبار نیز صحبت از عقد قراردادی با مبلغی نامتعارف بود. چیزی حدود 800 هزار دلار! منتقدان وقتی بیشتر حساس شدند که رقم دریافتی را با حقوق مربیان تیمهای بزرگ جهان مقایسه کردند. در آن برهه دومنک سرمربی تیم ملی فرانسه قراردادی 720 هزار دلاری داشت، اولسن سرمربی دانمارک 570 هزار دلار، آنتیچ سرمربی صربستان 378 هزار دلار و اسکار تابارس سرمربی اروگوئه که با این تیم در جام جهانی به مقام چهارم رسید، 300 هزار دلار قرارداد داشتند، ولی قطبی با دریافت مبلغی بیشتر، به وعدههایش نیز عمل نکرد. او در حالیکه مدعی بود کره جنوبی را مثل کف دستش میشناسد، نتوانست با تیمملی، مقابل این رقیب- که با توجه به مسجل شدن صعودش به جام جهانی از انگیزه کافی برای پیروزی نیز برخوردار نبود- پیروز شود و در پایان در گروهی پنج تیمه در رده چهارم قرار گرفت تا حتی شانس رسیدن به پلیآف را نیز از دست بدهد!
ناکامی در تیم ملی و اتهامات وارده قبلی به ایران، مبنی بر نبود امنیت باعث شد تا همه منتظر برکناری او باشند، اما بازهم مسئولان همیشه خندان فدراسیون فوتبال که کمتر به یاد داریم اقدامی در جهت پیشرفت این رشته انجام داده باشند، گذشتهها را فراموش کرده و قطبی را تا پایان جام ملتها ابقا کردند.
مدتی بعد جنجالی دیگر به پا شد و در حالیکه قرار بود قطبی راهی آفریقای جنوبی شود تا عملکرد حریفان ایران در جام ملتهای آسیا را از نزدیک زیر نظر بگیرد و آنها را مثل کف دست بشناسد، مفقود شد و هیچکس خبری از وی نداشت. مسئولان فدراسیون تأکید داشتند قطبی در ژوهانسبورگ است، اما خبرنگاران حاضر در این کشور اثری از او نیافتند و یک نماینده مجلس نیز مدعی شد وی با پول بیت المال به کشوری دیگر رفته و با تلویزیون بازیهای جام جهانی را نگاه کرده است! وی به ایران بازگشت و مدعی شد 18 روز در آفریقای جنوبی بوده و 11 بازی را از نزدیک دیده است. جالب اینکه عنوان شد فاکتوری 40 میلیون تومانی بهعنوان هزینه سفر خود تقدیم مسئولان فدراسیون کرده است، اما هنوز هم خیلیها این ادعاها را باور ندارند.
در آستانه آغاز جام ملتها، بهنظر میرسد ایران دوباره برای قطبی ناامن شده است، چراکه سرمربی تیم ملی رسما کنارهگیری خود از تیم ملی پس از پایان جام ملتها را اعلام کرده! این در حالی است که وی ابتدا قول قهرمانی در این مسابقات را داد و کمی بعد اینگونه اصلاح کرد که هدف تیم ملی قهرمانی است! او تأکید کرد تا پایان مدت قراردادش به مردم ایران پشت نمیکند و کاری به پیشنهادهایش نداشته و فقط به موفقیت در جام ملتها و قهرمانی میاندیشد، اما کمی بعد اعلام شد با تیم شیمیزو اس پالس قرارداد بسته و پس از جام ملتها در صورت ناکامی، نیازی به بازگشت به ایران و پاسخگویی ندارد. میرود که در جیلیگ ژاپن مربیگری کند، با تیمی که فصل گذشته در رده ششم لیگ سرزمین آفتاب تابان قرار گرفت.
این اقدام البته واکنش مثبتی نیز از سوی مسئولان فدراسیون به همراه نداشت، مهدی تاج نایب رییس فدراسیون در این زمینه گفت: «او همواره از زمانی که سرمربی تیم ملی شد، به فکر رفتن بود. از نظر قوانین فیفا، نه خود قطبی میتواند قبل از خاتمه قراردادش با تیم ملی، خبر عقد قراردادش را منعکس کند و نه فدراسیون ژاپن، اما گمانهزنی ممکن است رخ دهد. همچنین تا قبل از خاتمه قرارداد با تیم ملی، از طرف خود مربی نباید قراردادی منعقد و منعکس شود.»
حال و در شرایطی که جامعه امید زیادی به کسب موفقیت تیم ملی با قطبی در جام ملتها ندارد و او نیز احتمالا بیش از موفقیت با تیم ملی به فکر تیم جدیدش و چگونه سخن گفت در ژاپن است، باید منتظر ماند و دید که امپراطور وعدهها پس از خروج از کشور و حضور در سرزمین آفتاب تابان، بازهم از ناامنی و شرایط سخت در فوتبال ایران برای چشمبادامیها میگوید یا از کسب شهرت و دریافت مبالغ هنگفت بهخاطر عمل نکردن به وعدههایش!