هایپر مدیا | مرکز جامع خدمات رسانه ها / نگارش روزنامه |
|
|
اندازه فونت |
|
پرینت |
|
برش مطبوعاتی |
|
لینک خبر | جابجایی متن |
|
نظرات بینندگان |
کجا میروی ای مسافر / محمدسرور رجایی
امروز که این یادداشت را مینویسم ششم ماه جدی (دی) است. 31 سال پیش در چنین روزی نیروهای نظامی اتحاد جماهیر شوروی، از زمین و هوا به افغانستان سرازیر شدند، تا به خیال خامشان افغانستان را اشغال نظامی کرده باشند. این اتفاق تلخ، پیامدهای ناگوار فراوانی در پی داشت.
امروز که این یادداشت را مینویسم ششم ماه جدی (دی) است. 31 سال پیش در چنین روزی نیروهای نظامی اتحاد جماهیر شوروی، از زمین و هوا به افغانستان سرازیر شدند، تا به خیال خامشان افغانستان را اشغال نظامی کرده باشند. این اتفاق تلخ، پیامدهای ناگوار فراوانی در پی داشت. یکی از این پیامدهای ناگوار، مهاجرت میلیونی مهاجران مسلمان افغانستان به جمهوری اسلامی ایران بود. مهاجرانی که از بد حادثه به پناه آمدند و حالا بیش از 30 سال میشود که در شهرهای مختلف و لایههای اجتماعی مختلف ایران اسلامی روزگار میگذرانند. حالا ما چقدر در این سالهای دور و دراز به یکدیگر فکر کردیم بماند، اما از همدیگر غافل نیز نبودیم. شاهد مدعای ما هم گفتههای دو تن از شاعران پر آوازه ایران و افغانستان آقایان علیرضا قزوه و محمد کاظم کاظمی است.
علیرضا قزوه شاعر شهیر ایرانی میگوید: «افغانستان را با کارگران ساختمانیاش میشناختم. مرد کار بودند و با وجدان کار میکردند و من هنوز نوجوان بودم و داییام چند مدرسه، به سفارش آموزش و پرورش میساخت و در کنارش بوتههای خشخاش کاشته بودند، در روستایی به نام «یاتری» در شهرمان گرمسار. این برمیگردد به پیش از انقلاب. ازآن سالها خیلی گذشته است و افغانستان را بعدها با شاعران دیروز و امروزش شناختم. سالهای جنگ بود و یکروز در صحن امام هشتم، شهیدی را تشییع میکردند که از جبهه جنوب آورده بودند و یک عزیز افغانستانی بود. همان سالها با محمدکاظم کاظمی و ابوطالب مظفری و سیدفضلالله قدسی آشنا شدم. یادم نمیرود پای برادرم حمیدرضا در «کربلای 4» روی مین رفته بود و قطع شده بود و در بیمارستان شریعتی تهران چندروزی را شب و روز نخوابیده بودم و بهعنوان همراه ایشان، شاهد دردکشیدنها و عملشدنهای پیدرپیاش بودم. یکروز سیدفضلالله قدسی آمد به ملاقات حمیدرضا و با اصرار من را فرستاد به خانه که شب را استراحت کنم. هنوز هم که مرا میبیند حال حمیدرضا را میپرسد. حالا دوستان خوبی در میان جماعت شاعران و نویسندگان افغانستان دارم. که با وجدان و صداقت تمام در وادی ادبیات گام برمیدارند و فردای آفتابی ادبیات آن سرزمین را رقم میزنند. دیر بپایند.»
و محمدکاظم کاظمی شاعر توانای افغانستانی چنین میگوید: «با اینکه من با فعالیتهای جهادی در افغانستان، بهطور فیزیکی هیچ ارتباطی نداشتم، ولی حال و هوای شعرهای من بیشتر جنگ و جهاد افغانستان است. خیلی از شعرهایی هم که برای افغانستان سرودم، متأثر از شاعران جنگ ایران بوده است. البته یکی دو مورد هم در شعرهایم هست که بهطور مشخص در مورد شهدای جنگ ایران سروده شده است. خاطره خوبی از یکی از آن اشعار دارم. برای کنگره شعر دانشجویی به کرمان رفته بودیم، آنجا «مثنوی روایت» را خواندم، شعرخوانی من ده – دوازده بار با دست زدن حضار قطع شد، استقبالی که از شعر روایت در آنجا شد، از شعر هیچ شاعری نشد. فردای آن روز شعر را چاپ و در کنگره پخش کردند. شهرت عجیبی در کنگره پیدا کرده بود ـ مدتی همان روایت از مشهورترین کارهای من بود ـ وقتی آمدیم مشهد، دیدم به دانشکده ما چند نامه از دانشجوهای کرمانی آمده که من آنها را نمیشناختم. آنها وقتی فهمیده بودند که من دانشجوی دانشکده مهندسی مشهد هستم، همینطور تیر به تاریکی زده بودند و نامه را به آدرس دانشکده فرستاده بودند، یکی برای اصلاح شعر فرستاده بود، یکی از وضعیت دانشگاهش گلایه کرده بود، یکی دیگر تشکر کرده بود از اینکه ما آنجا رفتیم. در بین نامهها، نامهای بود از خانم دانشجویی با تخلص «نامجو». بعد از تشکر زیاد از شعر من، خواسته بود که شعری برای پدر شهیدش بنویسم؛ این برای من خیلی خوشایند بود که از آن سر ایران و از جایی که فقط یکبار در عمرم رفتهام، کسی که اصلا ندیدهام، چنین خواستهای از من داشته باشد. من همین شعر را در یکی دو روز نوشتم و برای آن دانشجو فرستادم.
و آتش چنان سوخت بال و پرت را
که حتی ندیدیم خاکسترت را
به دنبال دفترچه خاطراتت
دلم گشت هر گوشه سنگرت را
و پیدا نکردم در آن کنج غربت
به جز آخرین صفحه دفترت را
همان دستمالی که پیچیده بودی
در آن مهر و تسبیح و انگشترت را
همان دستمالی که یک روز بستی
به آن زخم بازوی همسنگرت را
همان دستهایی که پولک نشان شد
و پوشید اسرار چشم ترت را
سحرگاه رفتن زدی با لطافت
به پیشانیام بوسه آخرت را
و با غربتی کهنه تنها نهادی
مرا آخرین پاره پیکرت را
و تا حال میسوزم از یاد روزی
که تشییع کردم تن بیسرت را
کجا میرویای مسافر؟ درنگی
ببر با خودت پاره دیگرت را»
خانه پهلویها، مرکزی برای اسناد انقلاب / مهناز سعیدحسینی
آنهایی که چیزکی از تاریخ معاصر بهخصوص تاریخ قبل از پیروزی انقلاب میدانند، امیر هوشنگ قاجار دولو را با خدمات ویژهاش به شاه میشناسند. خدماتی که باعث شده بود، فرح پهلوی چشم دیدن دولو را نداشته باشد!
آنهایی که چیزکی از تاریخ معاصر بهخصوص تاریخ قبل از پیروزی انقلاب میدانند، امیر هوشنگ قاجار دولو را با خدمات ویژهاش به شاه میشناسند. خدماتی که باعث شده بود، فرح پهلوی چشم دیدن دولو را نداشته باشد!
او از نفوذ زیادش در دربار استفاده میکرد و انحصار صادرات خاویار را هم کاملا در دست داشت.
قبل از انقلاب دولو دم و دستگاهی داشت در حوالی تجریش؛ جایی پایینتر از میدان قدس امروز. این سالها خبری از او و باند فسادی که داشت باقی نمانده، اما خانهاش تبدیل به یک مرکز پژوهشی به نام مرکز اسناد انقلاب اسلامی شده است.
از ساکنان قدیمی دم و دستگاه امیر هوشنگ دولو، تنها یک باغبان پیر مانده تا حکایت آن سالها را برای اهالی این سالها بگوید و درختهای سرو و چناری که سالهاست قد برافراشتهاند و همراه خشت و گلهای ساختمان به تماشای آدمها و گردش روزگار نشستهاند و حیرتزده بالا و پایین شدن چرخ دنیا را میپایند.
ساختمانها و درختها که زبان ندارند تا از تاریخ و آنچه در این مکان گذشته است، بگویند اما آدمهایی اینجا دور هم جمع شدهاند تا سندها و مدرکها را بگردند، با شاهدان اتفاقها صحبت کنند و نگذارند حماسههای مربوط به یکی از پرشکوهترین انقلابهای دنیا فراموش شود.
الان خانه یار غار محمدرضا پهلوی، به حوزه ریاست مرکز اسناد انقلاب اسلامی، جاییکه روحالله حسینیان هر روز میآید و سرکی به آن میکشد، تبدیل شده است. حوض میان هشتی ساختمان را که زمان دولو شراب در آن میجوشید، برداشتهاند و مرکز اسنادیها فضای دورهشتی را با سندها و عکسهایی از پیروزی انقلاب تزیین کردهاند.
روی یکی از سندها نوشته شده است: «محرمانه، گزارش اطلاعات داخلی اجتماع انجمن اسلامی»، پایین سند هم تاریخ 14/3/1342 خورده است. چند عکس هم از رهبر انقلاب و شهید بهشتی در زندانهای ساواک دیده میشود. حضرت آیتالله خامنهای شماره 96 را به گردن آویخته و شهید بهشتی پلاک شماره 2225 را همراه دارد.
جالبترین سند هم مربوط است به گزارش ساواک از حضرت امام خمینی (رحمتالله علیه) با عنوان برگه تعرفه و بیوگرافی روحانیون. این برگه هفت قسمت دارد؛ 1- مشخصات روحانی؛ 2- میزان نفوذ؛ 3- مسجدی که در آن نماز میخواند؛ 4- قدرت بیان؛ 5- مرجع تقلید؛ 6- درجه علمی؛ 7- روحیه و افکار؛ 8- نقاط ضعف و صفتهای برجسته. زیر آخرین گزینه نوشته شده است: مردی است خیلی مؤدب، روحیه مشروطهخواهی دارد، با سواد اجتماعی بالا، بیتکبر حرف میزند، اما خب قدرتش خیلی زیاد است.
طبقه بالای حوزه ریاست، بخش تدوین است. ساختمان 12 ساله روبهروی حوزه ریاست هم نام معاونت اطلاعرسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی را با خود یدک میکشد. طبقه اول این معاونت کتابخانه است. در طبقه دوم مسئولان سایت نشستهاند؛ در طبقه سوم این ساختمان هم فضایی فراهم شده تا بتوان جستوجویی میان سندها، عکسها و مصاحبهها کرد، البته بهوسیله کامپیوتر.
نرمافزار جستوجوی سندها، شش قسمت دارد: 1- اسناد سازماندهی شده؛ 2- اسناد سازماندهی نشده؛ 3- سندهای تصویری؛ 4- صوتی و تصویری؛ 5- مصاحبهها؛ 6- بولتنها.
عکسهای جستوجو شده در اندازههای کوچک دیده میشوند، اما اگر کسی طالب دیدن اصل عکسها یا گوشدادن به نوارهای صوتی یا دیدن پروندهها از نزدیک باشد، باید شماره بازیابی این سندها را بیرون بیاورد، به متصدی بخش بدهد و چند دقیقهای منتظر اصلش بماند.
خانه دیروز دولو و مرکز اسناد امروز، ساختمانهای دیگری هم در گوشههای حیاط دارد: معاونت اداری و مالی، انتشارات، معاونت تهیه و تولید و یک نمازخانه بزرگ.
هنگام نماز است. صدای اذان در محوطه میپیچد و دور خانه قاجار دولو و خانه مادرش میگردد و به آسمان میرود.
فیروز زنوزی جلالی
بیایید یک مقدار سهلخوانی را کنار بگذاریم و به یک بلوغ فکری شایسته برسیم. متأسفانه یکی از معضلات ما سهلخوانی است. یعنی دنبال آثار دمدستی هستیم. کاش لا اقل به آثاری که در جوایز مختلف ادبیات داستانی معرفی میشوند و حتی به مرحله نیمهنهایی میرسند دقت کنیم و ...
بیایید یک مقدار سهلخوانی را کنار بگذاریم و به یک بلوغ فکری شایسته برسیم. متأسفانه یکی از معضلات ما سهلخوانی است. یعنی دنبال آثار دمدستی هستیم. کاش لا اقل به آثاری که در جوایز مختلف ادبیات داستانی معرفی میشوند و حتی به مرحله نیمهنهایی میرسند دقت کنیم و ببینیم اینها چه آثاری هستند. به کتابهای جدیدی که در جشنوارهها گزینش میشوند، بیشتر توجه کنیم و به سراغ آنها برویم. چون این داستانها داوری شدهاند و میتوانند مخاطب را راهنمایی کنند تا با آثار بهتری روبهروشوند. در سال تقریبا 2 هزار و 500 اثر به چاپ میرسد و در این بین 12 اثر شاخص بیشتر نداریم و برای همین ما باید سهلخوانی را کنار بگذاریم و بهدنبال این آثار برویم. ادبیات، بازوی تفکر جامعه است و ما باید به آن اهمیت بدهیم.
بهطور مثال دو اثر از «محمد ایوبی» در سال جاری منتشر شده بودند که به گمان من آثار قابل تأملی هستند و یک اثر هم علاقمندان از آقای «احمد دهقان» دیدم به اسم «پرسه در خاک غریبه». اینها چند اثر شاخصی بودند که اخیرا به چاپ رسیدهاند و من پیشنهاد میکنم علاقهمندان حتما آنها را بخوانند.
رنگی نشوید!
اولین بار واتسلاو هاول از اصطلاح «انقلاب رنگی» استفاده کرد؛ اولین رییسجمهوری غیرکمونیست چکسلواکی که نقش مؤثری در پیروزی مخالفان شوروی در 1989 و تشکیل حکومت غیرکمونیستی در کشورش داشت...
اولین بار واتسلاو هاول از اصطلاح «انقلاب رنگی» استفاده کرد؛ اولین رییسجمهوری غیرکمونیست چکسلواکی که نقش مؤثری در پیروزی مخالفان شوروی در 1989 و تشکیل حکومت غیرکمونیستی در کشورش داشت...
«سومین رییسجمهوری» با این عبارت آغاز میشود. کتابی که به گواهی نوشته روی جلدش، سعی دارد اتفاقات زمستان 2004 اوکراین و سومین انتخابات ریاست جمهوری این کشور را روایت کند.
این کتاب با تعریف و نگاهی به پیشینه انقلاب نرم و رنگی در آسیای مرکزی، قفقاز و شرق اروپا آغاز میشود و با بررسی تاریخ، جغرافیا، شرایط سیاسی، اقتصادی، نظامی و اجتماعی اوکراین، خواننده را آماده میکند که بهطور مشخص در مورد جریان انقلاب نارنجی اوکراین، بیشتر بداند.
جریانی که بزرگترین، مهمترین و تأثیرگذارترین انقلابهای نرم است. نویسنده در فصل سوم که بدیعترین فصل کتاب است، به معرفی بازیگران و چهرههای اصلی انقلاب پرداخته و سپس اتفاقات نوامبر و دسامبر2004 اوکراین را روز به روز روایت میکند.
این فصل که با تکیه بر اخبار منتشر شده در روزنامهها و سایتهای خبری آن روزها نوشته شده، برای اولینبار خواننده ایرانی را در جریان مستقیم این وقایع قرار میدهد.
اما چرا این اتفاقات در اوکراین رقم خورد و چه چیز مردم اوکراین را در زمستان سرد و در دمای 5- درجه، در خیابانها نگاه داشت، در دو فصل آخر گنجانده شده است.
در این دو فصل که تحت عناوین زمینههای خارجی و زمینههای داخلی نگاشته شده، نویسنده به نقش دو کشور آمریکا و روسیه و نیز سیاستهای اقتصادی، فرهنگی دولتمردان اوکراینی پرداخته است.
«سومین رییسجمهوری» را سیده سمیه طباطبایی نگاشته و انتشارات روایت فتح در زمستان 1389 به چاپ رسانده است. این کتاب با قیمت 3 هزار و 200 تومان و با تیراژ 2 هزار و 200 در اختیار خوانندگان قرار گرفته است.
تمدن اسلامی و رنسانس / امیرعلی روشن
«نقش تمدن اسلامی در رنسانس عقلی اروپا» نام کتابی است که تکتم آزاد با همکاری علیرضا آزاد تألیف کرده است.
مؤلف این کتاب، در تلاش است به بررسی ابعاد تأثیر تمدن اسلامی بر اروپاییان در زمینه علوم عقلی در محدوده سدههای میانه و نقش آن در بیداری و رنسانس عقلی اروپا بپردازد.
«نقش تمدن اسلامی در رنسانس عقلی اروپا» نام کتابی است که تکتم آزاد با همکاری علیرضا آزاد تألیف کرده است.
مؤلف این کتاب، در تلاش است به بررسی ابعاد تأثیر تمدن اسلامی بر اروپاییان در زمینه علوم عقلی در محدوده سدههای میانه و نقش آن در بیداری و رنسانس عقلی اروپا بپردازد.
در فصل اول این اثر، به برخی از شاخصههای تمدن اسلامی و زمینههای رشد و شکوفایی آن اشاره میشود و در فصل دوم، وضعیت علمی و فرهنگی اروپا در قرون وسطی مورد بررسی قرار میگیرد تا زمینه لازم برای مقایسه بهتر این دو تمدن فراهم آید. در فصل سوم، بعد از اشارهای کوتاه به اصل تعامل تمدنها در طول تاریخ و تأثیر و تأثر اندیشهها، به برخی از علل و اسباب نقشآفرینی تمدن اسلامی در بیداری اروپا پرداخته شده است.
در فصل چهارم که بخش اصلی این کتاب است، مهمترین حوزههای نقشآفرینی تمدن اسلامی در رنسانس عقلی اروپا بررسی شده و در این راستا، تأثیر فلسفه و الهیات اسلامی در افکار و اندیشههای فلاسفه و الهیون اروپایی، مورد واکاوی بیشتری قرار گرفته است و به تأثیر آرای فیلسوفان اسلامی، بر فیلسوفان اروپایی، پرداخته و به ادله موافقان و مخالفان ورود فلسفه اسلامی در مجامع علمی اروپایی اشاره شده است. علاوه بر آن، نگاه گذرایی به تأثیر نظریات دانشمندان اسلامی بر دانشمندان اروپایی در زمینه ریاضیات و نجوم که در ارتباط تنگاتنگی با علوم عقلی بودهاند، افکنده شده است.
این اثر را میتوان حرکتی در راستای جریانشناسی اندیشهها بهشمار آورد. نویسنده سعی کرده تا با بهرهگیری از منابع تاریخی و فلسفی، تأثیر آرای و اندیشههای فیلسوفان و اندیشمندان اسلامی بر متفکران مغرب زمین را مورد تحلیل و ارزیابی قرار دهد و نقش آنها را در ایجاد زمینههای رنسانس عقلی اروپا نشان دهد. این کتاب در واپسین روزهای پاییز 1389، توسط نشر سپیده باوران منتشر شده است.
بازتاب
نظراتتان را در مورد پنجره با ما در میان بگذارید:
20-66570019 3000101177(پیامک) www.panjerehweekly.com
پنجره 73
http://www.memri.org/report/en/0/0/0/0/0/0/4869.htm
سایت مؤسسه تحقیقات رسانهای خاورمیانه (MEMRI)، هفته گذشته اقدام به انتشار مطلبی با عنوان «مجادله بر سیاست جدید دولت در بالابردن نرخ تولد» کرد. این گزارش تحلیلی به اخباری که در یک سال اخیر در این زمینه در رسانههای ایرانی منتشر شده است، پرداخته است. بخش ابتدایی این گزارش با استناد به پرونده جامعه شماره 73 پنجره نوشته شده است. علاوهبراین، درباره نرخ رشد جمعیت ایران به عدد 5/1 منتشر شده در شماره 40 نشریه، اشاره شده است.
پنجره 69
http://palsolidarity.org/2010/12/16162/
سایت رسمی «جنبش همبستگی بینالملل» در خبری با عنوان «گرامیداشت ویژه راشل کوری در هفتهنامه ایرانی» پرونده اختصاصی بینالملل پنجره در شماره 69 را منعکس کرده است. در این خبر مفصل که همراه با تصویر کاور پرونده و بخشی از ایمیل راشل کوری آمده، به معرفی تمام مطالب منتشر شده در این صفحات پرداخته شده است.
در انتها نیز ذکر شده است که این دومین گزارش ویژه، پس از پرونده سالگرد جنگ 22 روزه غزه (شماره 28) مرتبط با فلسطین است که در پنجره منتشر میشود.
0125...........0935: نظرشما درباره تهيه يك گزارش مفصل در مورد بورسيه تحصيلى آقاى احمدتوكلى در انگليس چيه؟ بعد از «بيمه گيت» بزنيد «بورسيه گيت»!
3909...........0939: با سلام و خسته نباشيد و تشكر از تلاشتان در انتشار نشريه خوب پنجره. متأسفانه مسير حركت نشريه در مدت اخير، روند عجولانهاي داشته است. از عمق و طراوت مطالب و گزارشها كاسته شده و از فضاي نشاط و تعمقبخشي به نشريه دور شده كه ميتواند يك آسيب قلمداد شود.
با قدرداني از همتتان در تهيه اين نشريه.
0454...........0937: سلام، کنار کيوسک ايستاده بودم و نشريات رو نگاه ميکردم. تصوير بزرگ آيتالله بهجت با اون نگاه عميقش روي جلد يه مجله نظرم رو جلب کرد، روش نوشته بود: «پنجره»، تعجب کردم. هميشه طراحيهاي خوب روي جلد، به عکس فلان بازيگر و بهمان خواننده تعلق میگیرد. اما حالا... خريدم و به خانه بردم. حالا ديگه هر هفته ميخرمش... از برکت آن عالم فرزانه بود. خدا قوت.
4163...........0935: مطالبتان در مورد حرمتشکني روز عاشورا، عالي بود. بعد از خواندن، اشک در چشمانم جمع شد و ياد فتنه پارسال افتادم که چيزي نبود که هتک حرمتش نکرده باشند. و خدا را شکر که به حق مظلوميت حضرت زينب، تدبير رهبر جواب همه آنها را داد. بهتر است در شماره بعدي ويژهنامهاي در مورد 9 دي داشته باشید.