هایپر مدیا | مرکز جامع خدمات رسانه ها / نگارش روزنامه |
|
|
اندازه فونت |
|
پرینت |
|
برش مطبوعاتی |
|
لینک خبر | جابجایی متن |
|
نظرات بینندگان |
آیین فتوت / زهیر قدسی
همیشه متعجب بودهام از کسانیکه هرساله، حداقل دوماه محرم و صفر را در مجالس عزاداریِ حسینی (علیهالسلام) شرکت میکنند، اما حتی نام مشهورترین صحابی آن حضرت را نمیشناسند! این آفتِ ناآگاهی البته دو سویه است؛ یکسر دامنگیر همانانی است که با عشق و ارادت، وقت میگذارند و در این مجالس شرکت میکنند و حاضر نیستند چند ساعتی را برای رضای خدا و امامش صرفِ مطالعه کنند؛ و از سوی دیگر دامن کسانی را میگیرد که وظیفه اصلیشان آگاه کردن این مردم نازنین، از واقعه عاشوراست. و چرا این وظیفه طی این سالها و با اینهمه امکانات، تا این حد نازل انجام میشود، خود سئوالی دیگر است که به آن نمیپردازیم.
امام حسین (علیهالسلام) در شب عاشورا خطاب به صحابی و خانواده خود میفرماید: «...من یارانی باوفاتر و بهتر از یاران خود سراغ ندارم...» درک اینکه چگونه خاندان پیامبر (صلیالله علیه و آله و سلم) به این مرتبه از لیاقت رسیدهاند که در زمره بهترینها قرار بگیرند، شاید چندان سخت نباشد، اما چگونه یاران غیرهاشمیِ آن حضرت به این مرتبه و جایگاه رسیدهاند، سئوالیست بس مشکل و سخت! علیالخصوص وقتی که میبینیم در این میان تعدادی نیز بودهاند که در روزهای آخر و حتی ساعات واپسین از لشکر شقاوت، به لشکر شهادت پیوستهاند و چنان صحنههایی عاشقانهای را به نمایش گذاشتهاند که تاریخ را انگشت به دهان گذاشته است. این اصحاب که رسم وفا را به بشریت آموختند، همانانی بودند که تا آخریننفر پاسدار جانِ امام و خانواده ایشان شدند.
«رسمِ وفا» نام کتابیست به قلم «رفیعه رضاداد» که گذری بر زندگی شهدای غیرهاشمی کربلاست و شاید پاسخی مختصر به این سئوال باشد. مؤلف در بخشی از مقدمهاش مینویسد: «آنچه در کتب و منابع مختلف تاریخی ـ خصوصا کتب فارسی ـ به آن پرداخته شده، عمدتا زندگی و شرح حال شهدای بنیهاشم و عده انگشتشماری است از غیر بنیهاشم چون حبیب بن مظاهر، حر بن یزید ریاحی و... و درباره سایر شهدا و یارانی که از خاندان بنیهاشم نبودهاند، متأسفانه فقط به ذکر نامی کوتاه، و یا توضیحی گذرا و عمدتا ناقص بسنده شده است...» از اینرو خانم رضاداد برای شفاف شدن زندگی این شهدا سراغ کتب و منابع تاریخی متعدد میرود و از 28عنوان کتاب که نامشان در پایان این اثر آمده، استفاده میکند و به شرح حال 90تن از شهدای غیرهاشمی که نامشان در زیارت ناحیه مقدسه امام زمان (علیهالسلام) آمده و یاران دیگری که نامشان در این زیارت نیامده، میپردازد. نویسنده به شکل رسمی و مورخانه قلم بهدست گرفته، و هر آنچه در تاریخ درباره این شهدا آمده، و اینکه ایشان چگونه به امام ملحق شدهاند و در عاشورا چه کردهاند را نقل میکند. خانم رضاداد کمتر وارد فضای احساسی شده است؛ اما با این حال، چون خیلی مرتب و مختصر و مفید کتابش را نوشته، خواننده را به خوانِشِ خویش تشویق میکند. بخشی از شرح حال و شرح رزم «عَمرو بنِ جناده انصاری» یکی از شهدای نوجوان کربلا را با هم میخوانیم: «... عَمرو، همراه پدر و خانوادهاش از مکه تا کربلا آمد و در کربلا ملازم امام حسین (علیهالسلام) بود. صبح روز عاشورا، پس از شهادت پدرش، او عازم میدان شد تا حسین بن علی (علیهالسلام) را یاری کند. نزد آن حضرت رفت و اجازه خواست تا با دشمن بجنگد، امام فرمود: «پدر این نوجوان کشته شده، شاید برای مادرش سخت باشد و او راضی نباشد.»
عَمرو گفت: «به خدا قسم نه، مادرم خود به من دستور داده و لباس رزم بر تنم کرده تا شما را یاری کنم.»، لذا امام به او اجازه داد و عَمرو به میدان رفت و چنین رجز میخواند:
امیری حُسَینُ و نِعْمَ الامیر
سُرورُ فوادِ البَشیر النذیر
عَلِی و فاطِمَهُ والِدَه
فَهَلْ تَعْلَمونَ لَهُ مِنْ نَظیرْ
لَهُ طَلَعهُ مِثْلُ شَمْسِ الضحی
لَهُ عِزه مِثْلُ بَدْرِ مُنیر
عَمرو به دشمن حمله کرد و جنگید تا شهید شد. کوفیان سر او را از بدنش بریدند و بهطرف سپاه امام حسین (علیهالسلام) پرتاب کردند...
هنرزایی تمدن عاشورایی / جلال محدثی
پس از سالی انتظار باز محرمی آمد و رفت و دیگر بار شهر لباس مشکی به تن کرد و رنگ ماتم به خود گرفت و از رخوت و سستیای که در پاییز بیباران و بیغیرت، بر آن سایهای از هوای آلوده افکنده بود، به در آمد و با شور و نشاط حسینی، دوباره زنده شد... آن هم به مدد محرم:
گر خوانمش قیامت دنیا بعید نیست
این رستخیز عام که نامش محرم است
چه شکوهی دارد این محرم، و چه نیرویی که به قدمتی که در تاریخ اسلامی دارد، در اندیشه و فرهنگ و تمدن و پیشینه و هنر و معماری و شهرسازی سرزمینهای اسلامی هم ریشه دوانده است.
از لالاییهایی که در اقصا نقاط ایران، خواب را برای فرزندان این سرزمین، مبارک و مقدس میکند، تا اشعاری که در قالب قصیده و بحر طویل و... دست به دست و نقل به نقل، میچرخد و روزی در دستان تعزیهخوانی دلی را میلرزاند و اشکی را ریزان تا کودکی را که از مادر شیر میخورد، عاشق قمربنیهاشم کند.
از علمات و کتل و بیرق و پرده مقتلخوانی گرفته تا سنج و دهل و پنجه و صد البته سقاخانههای سر بازار، همه در روایت ذرهذره این حماسه انسانی، هنر را واسطه انتقال مفهوم به مرد و زن و پیر و خردسال کرده و سلیقه را در کنار ادب (در خور حسین بن علی) به جلوه میکشند.
تکایا و حسینیههایی که در کنار مساجد، در پیوند با رفتارهای سوگوارانه این ایام، دستههای عزاداری را از راه بازار، روانه میدان و مسجد جامع میکنند و در این میان لحظهلحظه زندگی مردم را، حتی در خرید و فروش و کسب و کار، با زمزمه نواها و نوحهها و ضربآهنگ طبالان و دهلکوبان، به هم میدوزند.
وقتی یک محتوا، فکر و قلب آدمی را تحت تأثیر خود قرار میدهد. لاجرم در رفتار او نیز منعکس میشود و همان آدم را تبدیل میکند به یک سیاهپوش عاشق و آرام و گریان و... پیاده! و خیابانها را از سیل حضور خود پر میکند و رفتار همگانی را در فضاهای عمومی شهر، به نشانی از ظرفیتهای رفتاری خفته، در فرهنگ ایران زمین تبدیل کند که میتواند به قدرتی که در اردبیل و زنجان و کربلا و... میبینیم، متظاهرانه و با شکوه، باشد.
ایام محرم و صفر، تجلی وحدت میان انسان و فضا و کالبد است، در معماری و شهر؛ و هرچه شهری و فرهنگ عمومی شهروندانش، در این مناسبت دغدغهدارتر باشند، ظهور این تجلی قویتر و پررنگتر خواهد بود و در این میان شهرهای مذهبی، بیشترین فرصت بهرهبرداری از این ظرفیت وحدتبخش را دارند.
وقتی که ماشینها هم رنگ محرم میگیرند و حوض بهجای آب، خون فواره میکنند، دیگر جای تعجب ندارد، اگر در و دیوار سیاهپوش شهر ندبه کند و ناله و فغان سر دهد، که این روح حیات، تا بند بند هر قواره آجری هم نفوذ میکند!
و این است معماری اسلامی! نه طاق و قوس و آجر و خشت و فیروزه و لاجورد و گنبد و ایوان، که هیچکدام آنها بیمدد مرمتی که نیازمندش هستند، بقایی ندارند!
که محرم، پس از 1370 سال هنوز زنده است! بدون داربست و حریم ثبتی، که محرم حریم ندارد، برای همه است، در هر زمان و هر مکان:
کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا
یک تعزیه مدرن / امید مهدینژاد
ظاهرا «رپرتوار» معادل فارسی ندارد. «اجرای متناوب و متوالی یک نمایش در طول زمان» شاید دقیقترین واژه باشد در توضیح معنای این کلمه فرنگی. گروه نمایش «آران»، به سرپرستی بهروز غریبپور مدتی است که در تالار کوچک فردوسی به تناوب چهار نمایش را در قالب اپرای عروسکی به صحنه میبرند. نمایشهای «رستم و سهراب»، «مکبث»، «مولوی» و «عاشورا». از این میان دو اپرای عاشورا و مولوی، بیش از همه مورد توجه مخاطب قرار گرفتهاند و دلیل آنچه بسا استفاده از موسیقی ایرانی و شعر کلاسیک و آهنگسازی بیبدیل بهزاد عبدی باشد.
غریبپور خود گفته است که از کودکی در سنندج با تعزیه آشنا شده است. در این شهر دو خانواده اهل تشیع در میان اکثریت سنیهای شافعیمذهب ـ که حرمت زیادی برای اهلبیت پیامبر قائلند ـ زندگی و هر سال در ایام محرم سوگواری میکردند. غریبپور در دوران دانشجویی نیز تحقیقات به هم پیوستهای را در رابطه با خیمهشببازی، نمایش تختحوضی و تعزیه، بهعنوان سنن و پایههای نمایش ایرانی آغاز کرد. وی برای درک و مطالعه بیشتر تعزیه، به آران و بیدگل سفر کرده و آنجا بود که بهشدت از شیوه تعزیه متأثر شد و به همین دلیل هم نام فرزندش را آران نهاد و هم نام گروه تئاتر عروسکیاش را!
غریبپور در سال 1378 کوشید عاشورا را در نمایشی سایهای اجرا کند که شرایط این کار فراهم نشد و آن را به بعد موکول کرد. تا اینکه در ادامه اجرای اپراهای مکبث و رستم و سهراب، برای مصاحبه با لوریس چکناواریان آهنگساز برجسته و سازنده این دو اپرا، به اوکراین میرود و بهطور تصادفی با بهزاد عبدی آشنا میشود. آهنگسازی که به عشق اجرای موسیقی اپرایی عاشورا، مهندسی را رها کرده و برای تحصیل موسیقی به اوکراین رفته بود. بهزاد عبدی متولد سال 1351 و فارغالتحصیل رشته مهندسی متالوژی است و سالهاست در اوکراین اقامت دارد و تاکنون تا مقطع کارشناسی ارشد آهنگسازی به تحصیلش ادامه داده است.
بهزاد عبدی آهنگساز این اثر نیز آنگونه که خود گفته است 10 سال بر موضوع آهنگسازی با موضوع عاشورا متمرکز بوده است، با اهتمام به اینکه اپرا به شیوهای ایرانی اجرا شود. حتی آنگونه که بهروز غریبپور گفته، بهزاد عبدی اساسا به عشق نوشتن اپرای عاشورا مهندسی را رها کرده و به تحصیل موسیقی مشغول شده است.
غریبپور و عبدی ناباورانه متن اپرا را با هم مرور میکنند و بعد از مدتی عبدی برای ساخت موسیقی بر مبنای متنی که غریبپور تنظیم کرده بوده، اعلام آمادگی میکند. عبدی با دانش، خلاقیت و اشراف هم بر اصول موسیقی کلاسیک و مبانی موسیقی سنتی ایران و هم بر تعزیه، طی یک سال این اپرا را آماده اجرا میکند و در این مدت دیدارهایی نیز بین او و غریبپور به وقوع میپیوندد و در نهایت با بهرهگیری از ردیفها و دستگاههای موسیقی ایران و حفظ چهارچوبهای تعزیه، یک اپرای نوین مذهبی به صحنه میآید. موسیقی با اجرای ارکستر سمفونیک اوکراین ضبط میشود و برای ضبط آوازها در ایران نیز از تنی چند از بهترین خوانندگان جوان موسیقی ایرانی استفاده میشود: محمد معتمدی (در نقش حر)، علی خدایی (در نقش اباعبدالله) و... به سنت تعزیه، خوانندگان نقشهای اولیا در دستگاههای ایرانی آوازخوانی میکنند و گروه اشقیا نیز در رسیناتیو یا همان اصطلاح اشتُلُمخوانی در تعزیه میخوانند. و شاهکار این اپرا، اجرای معتمدی در نقش حر است که با ترکیبی از آواز دستگاهی و اشتلمخوانی آغاز میشود و در نهایت بعد از پیوستن حر به قافله امام، به لحنی دیگر درمیآید. صدا و شیوه اجرای معتمدی بهخوبی این تحول شخصیت حر را به نمایش درمیآورد.
در «اپرای عاشورا» عمدهترین صحنه، صحنه کربلاست. همچنین صحنههایی مربوط به بارگاه یزید، بارگاه ابنزیاد، خانه شمر، خانه محتشم کاشانی و صحنههای تلفیقی اجرا میشود. مجموعا شش صحنه در «اپرای عاشورا» وجود دارد که در 10 پرده اجرا میشوند. در جابهجاییها هیچگونه وقفهای وجود ندارد و صحنهها در هم تنیدهاند.
در متن اپرا علاوهبر تعزیههای مناطق مختلف ایران که به شکل تلفیقی به یک متن واحد تبدیل شدهاند، اشعاری از محتشم کاشانی و ابوطالب نیر تبریزی، در سمت و سو دادن به آن نیز استفاده شده است. هرچند باید گفت حضور یک مشاور ادبی که برخی ایرادات متنی و ادبی کار را رفع و رجوع کند، میتوانست به وجه ادبی اپرا غنای بیشتری ببخشد. بهگفته غریبپور تاکنون تعدادی از شخصیتهای فرهنگی، مذهبی و چند تن از علما، موسیقی اپرای عاشورا را شنیدهاند و رضایت و قدردانی خود را اعلام کردهاند.
و ماجرای تلخ نیز اینکه چندی پیش نوع تبلیغات دو اپرای عاشورا و مولوی باعث شد عبدی در نامهای سرگشاده از غریبپور گله کند و به او یادآوری کنه که خالق اپرا آهنگساز آن است و کارگردان تنها به نمایش درآورنده موسیقیای که است که آهنگساز ساخته است، اما محصول ترکیب نمایش و موسیقی، اثری درخور از آب درآمده است. عبدی به غریبپور یادآوری کرد که به عشق کار در زمینه عاشورا به موسیقی روی آورده است و غریبپور که از این مطلع است، نباید حق او و همکارانش را در این اثر ضایع کند. غریبپور نیز در پاسخ اشتباهات در چاپ بروشور را سهوی و اتفاقی دانسته و گفته هیچگاه حق هنرمندی را ضایع نکرده است.
پس بروید اپرای عاشورا را ببینید و اگر زمان را از دست دادید نگران نباشید. خاصیت رپرتوار این است که به تناوب و توالی در طول زمان مجددا اجرا میشود. میتوانید تا اجرای بعدی سیدیاش را بخرید و در خانه ببینید
بازتاب...
نظراتتان را در مورد پنجره با ما در میان بگذارید:
20-66570019 3000101177(پیامک) www.panjerehweekly.com
پنجره 75
مانعتراشی علت افشاگریام بود
گفتوگو با دکتر علیرضا زاکانی
محمد تیمور از تهران: آقای زاکانی را دربرخی مساجد تهران برای روشنگری و سخنرانی دیدهام. جناب آقای زاکانی! تنویر افکار عمومی در مواردی مثل فتنه هم کار مناسبی است، ولی آیا قوه مقننه میتواند قوه قضاییه را استنطاق کند؟ و عملی مانند استیضاح انجام دهد؟
کار اصلی را قوه قضاییه باید انجام دهد و البته صد افسوس که به حساب رهبری معظم نیز گذاشته میشود. آیا میتوانید پرچمدار حرکتی اعتراضی به قوه قضاییه در جهت اصلاح امور در این قوه باشید؟
چنانچه انتشار این پیام جرم نیست انعکاس دهید.
امین از تهران: حقیقتا این پیگیریها سبب افزایش اعتماد مردم به نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران، نظامی که پایه آن بر صداقت و عدالت استوار است، میشود.
بنده یکی از کسانی هستم که با دیدن این مسائل، تردیدهای زیادی در دلم ایجاد شده که البته تا این مسائل رسیدگی کامل نشود، بهطور کامل این تردیدها از بین نخواهد رفت. بهعنوان نمونه در شهر محل زندگی ما یکی از اعضای فعال ستاد تبلیغاتی نماینده شهر، به جرم زمینخواری به جریمه یک ملیاردی محکوم شد که متأسفانه با نفوذ این نماینده در قوه قضاییه تبرئه شده و حتی با بخشش مال دزدی، بهعنوان نیکوکار نمونه کشوری نیز از او نام میبرند. و یا برادر همین نماینده توسط دادستان وقت دستگیر شده و فردا بهجای رسیدگی به جرائم این فرد، دادستان بهجای دیگری منتقل شد.
بدون نام: من به بسیاری از مواضع آقای زاکانی انتقاد شدید دارم. اما اگر واقعا این کارها را که گفته است انجام داده، واقعا از ایشان تشکر میکنم. اما به شرطی که دقیقا همین کارها را کرده باشد و بعد معلوم نشود قضیه چیز دیگری بوده است و یا جوانب دیگری داشته که گوینده نگفته است و...
این هم وضع رسانههای ما که آدم باید به همهچیز شک کند.
مشترکان جدید:
سامان راهیاب/ تهران
سیدعلی ناصریان/ تهران
سارا نقوی/ تهران
عارفه نصیری/ اهواز
بهار مولاییان/ بوشعر
علیرضا سرلک/ تهران
علیرضا نهاوندی/ کرج
نادر قشقایی/ آباده
رامین سلامت/ تهران
عاطفه کلاری/ تهران
سهیل موسویزاده/ کرج
رضا شاهعلی/ تهران