هایپر مدیا | مرکز جامع خدمات رسانه ها / نگارش روزنامه |
|
|
اندازه فونت |
|
پرینت |
|
برش مطبوعاتی |
|
لینک خبر | جابجایی متن |
|
نظرات بینندگان |
دومین جوابیه ناشر کتاب خاطرات هاشمی رفسنجانی بر نقد سلیمی نمین
تحلیل و تحریف / علیرضا هاشمی
اولا، با استناد به خاطرات سال 1366 (دفاع و سیاست) همین آقای ریشهری بیش از ده بار دیگر گزارشهایی درباره افراد و موضوعات مختلف به آیتالله هاشمی رفسنجانی داده، که به همین شکل آمده است. مثلا در خاطرت روز یکشنبه 20 دی آمده است: «عصر آقای ریشهری آمد و راجعبه نماینده مسجد سلیمان مشورت کرد و گزارش اطلاعات را داد.»
نقاد محترم چگونه پی برده که گزارش وزیر اطلاعات در مورد یک نماینده مجلس به رییس مجلس این است که «آقای هادی در حلقه ادارهکنندگان بیت آقای منتظری قرار گرفت»؟!
ثانیا، آقای محمدعلی هادی نجفآبادی، گذشته از مسئولیتهای مهم و فراوانی که پیش و پس از سال 1366 در کشور داشت، در حیطه زمانی کتاب خاطرات «دفاع و سیاست» نائب رییس کمیسیون سیاست خارجی و امنیت مجلس و نماینده مردم تهران در مجلس بود و تأثیر حمایت آیتالله منتظری که در آن سال هنوز قائم مقام رهبری بود، از وی برای پیروزی در رقابت انتخاباتی و بالعکس، ارادت وی به آیتالله منتظری، بهعنوان همشهری یک رابطه سری نبود که نقاد محترم کشف کرده باشد!
ثالثا، آیتالله هاشمی رفسنجانی در چند جای خاطرات سال 1366 از دکتر هادی و ارتباط وی با آیتالله منتظری سخن گفتهاند. مثلا در خاطرت روز سهشنبه 8 اردیبهشت آمده: «آقای فلاحیان آمد و از بازجویی سعید - فرزند آیتالله منتظری - بر سر اسناد علیه دکتر هادی گفت.» یا در خاطرات روز سهشنبه 29 اردیبهشت آمده: «دکتر هادی آمد و برای عادی کردن وضع آقای منتظری تأکید داشت.»
2- انتقاد دیگر نقاد محترم به آیتالله هاشمی رفسنجانی درخصوص آیتالله منتظری با استناد به خاطرات روز شنبه 27 تیر، این است که بر کتاب ایشان مقدمه مینویسد و این کار را نشاندهنده اوج رابطه آن دو شخصیت انقلابی و دو مسئول عالیرتبه «در اوج اختلافات بر سر پیگیری پرونده مهدی هاشمی» میداند و معلوم نیست اگر خاطرات فردای آن روز یعنی یکشنبه 28 تیر را میدید که آیتالله هاشمی رفسنجانی مینویسد: «تا ساعت هشت صبح در منزل برای نوشتن مقدمه کتاب آقای منتظری صرف شد»، چه حکمی میداد؟!
از نقاد و مورخی که کلمه «هشت سال دفاع مقدس» را در پاورقی کتاب میبیند و مینویسد: «در ص 377 در پاورقی سخن از جنگ هشت ساله ایران با عراق به میان میآید و ظاهرا فراموش شده این کتاب مربوط به سال 1366 است» بعید است که درباره همان کتاب آیتالله منتظری، ندیده باشد که «عصر قسمتی از مقدمه کتاب اظهارات آقای منتظری درباره جنگ را نوشتم.» و بعید است که باطنا فراموش کرده باشد آیتالله هاشمی رفسنجانی در آن مقطع بهخاطر مسئولیت فرماندهی، مطلعترین فرد درباره جنگ و شایستهترین فرد برای مقدمه نوشتن بر کتابی با موضوع جنگ میباشد، مگر اینکه بهخاطر تنگنظری و یا قصاص قبل از جنایت، - چون هنوز از قائم مقامی رهبری عزل نشده بود - مقدمه نوشتن بر کتاب آیتالله منتظری را با وارونه کردن آن حدیث مولا علی (علیهالسلام) که میفرماید: «انظر ما قال و لا انظر من قال» جرم تلقی نماییم!
3- عملکرد آیتالله منتظری و بیت ایشان درآن مقطع و موضعگیریهای اخیر بعضی از جریانها که به ادعای نقاد، تلاش میکنند اینگونه واکرد کنند که «آیتالله منتظری بهدلیل انتقادات فراوان از انحرافات در مدیریت کشور و دفاع از حقوق مردم از سوی امام (رحمتالله علیه) عزل شد»، چه ربطی به خاطرات آیتالله هاشمی رفسنجانی دارد؟ ضمن اینکه اگر غرضی در این متن به اصطلاح نقد نبود، یک تحلیلگر مبتدی برای غور در یک کتاب، آن هم یک کتاب تاریخی، ابتدا مقدمه را میخواند.
پاسخ به این شبههافکنی را آیتالله هاشمی رفسنجانی در مقدمه (صفحه 25) به نیکی دادهاند که «وزارت اطلاعات آقای مهدی هاشمی را بازداشت کرد که با توجه به مسائلی که قبل و بعد از انقلاب داشت، محاکمه و اعدام شد. این اقدام بهجای اینکه باعث نجات آقای منتظری شود، بر خشم و عدم رضایت و انتقادات ایشان افزود و سرانجام منجر به عزل ایشان از سمت قائم مقامی امام گردید.»
4- این چه نوع نقد بر یک اثر تاریخی است که در یک سطر، کتاب و نویسنده آن را با استناد به همان متن، اولا مجرم «به پرهیز دادن مسئولان کشور از پیگیری قاطع فرمان امام» میداند و ثانیا متهم میکند که نویسنده و کتاب در راستای کسانی هستند که میخواهند «تصویر خلاف واقعی پیرامون علت واقعی عزل آقای منتظری ارائه دهند»، اما در سطر بعدی، همان نقاد، با همان قلم و در همان نقد مینویسد: «هر محقق منصفی با هر گرایشی صرفنظر از تمایلات و گرایشهای آقای هاشمی، میتواند با مطالعه این اثر و سایر آثار مؤلف، به این حقیقت نزدیک شود که ریشه اختلاف امام با آقای منتظری به چه موضوعی باز میگردد.»
ب) رابطه با آمریکا
1- مسئول دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران و احتمال قریب به یقین همین نقاد محترم، پیش از اینبارها و بارها به شکل مجزا و غیرمجزا در قالب سخنرانی، مصاحبه، مقاله و بیشتر از همه در قالب نقد، به بهانه ماجرای مک فارلین، نقد تاریخی را - احتمالا با سنجه انصاف! - به نقد سیاسی پیوند زده است و حتی پس از انتشار کتاب ماجرای مک فارلین که همراه با اسناد آمریکایی و ایرانی، به اهتمام آقایان محسن هاشمی و حبیبالله حمیدی از سوی دفتر نشر معارف انقلاب منتشر شده و به صراحت مقدمه کتاب، قبل از انتشار، توسط مسئولان و کارشناسان مطالعه شد، در راستای شبههافکنی و ابهامآفرینی در تاریخ انقلاب، صراحتا اعلام کردند «انتشار این کتاب هم از ابهامات کم نکرده است (نقد سلیمی نمین بر کتاب اوج دفاع)»
2- نقاد محترم در ادامه همان سناریو، و اینبار به بهانه تشکیل «شورای مشاورت درباره هدایت مسأله رفتار با آمریکاییها و سیاست اجرایی و تبلیغی جریان مک فارلین و گروگانها» که در صفحه 35 کتاب «دفاع و سیاست» آمده، با کلمات، عبارات و جملات تکراری در نقدهای گذشته، مانند «فردمحوری»، «تلاش برای تداوم دیپلماسی غیررسمی و پوششی» و «آقای هاشمی بهعنوان هدایتکننده مباحث دیپلماتیک با احتیاط به مراتب بیشتری تعاملات غیررسمی را در این حوزه پی گرفت» در نگاه اول و قبل از هرگونه تحلیل و تفسیر و نقد، حکم میدهد که «آقای هاشمی جهت کاستن از برخی انتقادات نسبت به مسائل پشت صحنه سفر مک فارلین به ایران، نمایندگانی از مراکز و نهادهای ذیربط را برای ادامه پیگری این موضوع دخیل میکند.» البته مطمئن باشید که اگر در همین خاطرات نامی از این افراد برده نمیشد، آن را برهان قاطع برای ادعای فردمحوری هاشمی رفسنجانی میدانست و میگفت در حیاتیترین مسأله سیاست خارجی هم کسی از مسئولان کشور را در جریان نمیگذاشت.
3- تردید قریب به یقین نقاد محترم در صداقت رفتاری آیتالله هاشمی رفسنجانی برای کشور تا آنجاست که وقتی در لابهلای اسناد فراوان تاریخ هیچ دلیل منصفانهای برای تعاملات ایشان با آمریکا پیدا نمیکند، دست به دامان احتمالات خودساخته میشود و تشکیل این شورا را با دو احتمال اینگونه بیان میکند: «احتمالا در جهت کاستن برخی انتقادات بود و یا احتمالا صرفا آرایش ظاهری است.»
4- اعضای شورا آنگونه که در خاطرات آیتالله هاشمی رفسنجانی آمده، آقایان فریدون وردینژاد (از اطلاعات سپاه)، سیدعلیاصغر حجازی (از وزارت اطلاعات)، حسین شیخالاسلام (از وزارت خارجه)، علیرضا معیری (معاون سیاسی نخستوزیر) و محمدعلی هادی (نائب رییس کمیسیون سیاست خارجی و امنیت مجلس) بودند که اگر نگوییم نمایندگان پنج عضو سران قوا بودند، لااقل باید بگوییم نمایندگان رییسجمهوری، نخستوزیر و رییس مجلس بودند. باید پرسید: با کدام منطق، فعالیت این افراد در راستای اقدامات فردمحوری معرفی میشود؟!
5- نقاد محترم برگزاری جلسه این گروه در منزل آیتالله هاشمی رفسنجانی آن هم در اولین روز سال را نشانه اهمیت کار آن در نگاه ایشان میداند، در حالیکه این موضوع، یعنی برگزاری بعضی از جلسات در منزل رییس مجلس و فرمانده جنگ معمولی بود، مثلا در تاریخ 10 اردیبهشت هم آمده است: «عصر شورای عالی دفاع در منزل ما جلسه داشت» (ص 90) و مقدمات تشکیل این شورا در آخرین روزهای سال قبل یعنی 10 روز آخر اسفندماه 1365 فراهم شده بود.
6- برخلاف ادعای نقاد که صراحتا تحریف تاریخ میکند و مینویسد: «عمر شورای نظارت بر ارتباطات با آمریکاییان بسیار کوتاه است و بیش از دو سه جلسه از فعالیت آنها به ثبت نرسیده است» در کتاب دفاع و سیاست موارد فراوانی است که جلسات و فعالیتهای این گروه در طول سال برقرار بود.
شاید نقاد محترم انتظار داشت که آیتالله هاشمی رفسنجانی از برگزاری جلسات اعضای گروه که بدون حضور ایشان برگزار میشد، در خاطرات خویش بنویسند و نمیداند که محور خاطرات، برنامههایی است که شخص آیتالله هاشمی رفسنجانی در آنها حضور داشت. وگرنه بعید است مورخی در این سطح که کلمه به کلمه خاطرات را موشکافانه شخم میزند، متوجه نشده باشد که جلسات شورای مشاورت درباره هدایت مسأله رفتار با آمریکاییها، با حضور اعضا برگزار میشد و هر بار هم یکی از اعضا، گزارش مباحث جلسات را به یکی از سران قوا میدادند، مثلا:
- سهشنبه، 4 فروردین: قرار شد آقای معیری در جلسه مهدینژاد شرکت کند.
- سهشنبه، 11 فروردین: ظهر هیأت سیاستگذاری تبلیغی ایران گیت و بهرهبرداری از افتضاح آمریکا و مقابله با تبلیغات شیطانی آنها آمدند و راجعبه برنامه کارشان و سیاست کار مشورت کردند.
- دوشنبه، 31 فروردین: آقایان معیری، هادی، حجازی و مهدینژاد، اعضای کمیسیون مشورتی مسائل آمریکا آمدند. گزارش کار و ترجمه جزوه تاور را آوردند و مشکل ادامه طرح تعمیر موشکهای فونیکس را گفتند. قرار شد دوباره و با صراحت و توضیح، موضوع را از امام سئوال کنیم.
- یکشنبه، 6 اردیبهشت: به جلسه سران قوا در دفتر نخستوزیر رفتم. فرماندهان سپاه و مسئولان وزارت اطلاعات آمدند و درباره حدود اختیارات و وظایف سپاه و وزارت اطلاعات در خصوص امور خارج از کشور گفتوگو شد.
- یکشنبه، 20 اردیبهشت: آقای دکتر هادی آمد و گفت تبلیغات علیه آمریکا که پیشنهاد هیأت خودشان بود، چند روزی به تأخیر بیفتد تا پول ایران وصول شود. شب جلسه سران قوا در دفتر من بود. با آمدن افراد آلبرت حکیم برای تعمیر فونیکسها مخالفت شد. قرار شد برای تبلیغات روانی علیه آمریکا صبر کنیم.
- سهشنبه، 29 اردیبهشت: دکتر هادی آمد. اطلاع داد گروه مشاور با پیشنهاد آزادی یک گروگان آمریکایی برای فشار تبلیغاتی روی آمریکا که گفته است دادن پول ما مربوط به گروگان نیست، موافق هستند.
- چهارشنبه، 20 خرداد: شب جلسه سران قوا در دفتر نخستوزیر بود. آیتالله خامنهای از اقدامات و پیشنهادهای گروه مشاور در امر مبارزه با شیطنتهای آمریکاییها خبر داد و حدود مسئولیت و قلمرو کار آنها تعیین شد.
ظاهرا آنچه که باعث تشدید تجاهل و تغافل نقاد محترم در خصوص برگزاری جلسات این گروه بود، استفاده از کلمات شورا، هیأت، گروه و کمیته برای شرح جلسات آنها بود، وگرنه شواهد بقای این شورا و برگزاری جلسات آنها در خاطرات آیتالله هاشمی رفسنجانی فراوان است.
7- نقاد یا با آگاهی تمام و یا بدون اطلاع و با استناد به خاطرات دفاع و سیاست به اعضای شورا توهین میکند و آنها را عوامل هاشمی رفسنجانی میداند، در حالیکه در لابلای خاطرات، موارد فراوانی است که اعضای شورا هر یک از سران کشور را که میدیدند، گزارشی از فعالیتها و برنامههای خود را میدادند تا در جلسات سران مطرح و تصمیمگیری شود. مثلا در خاطرات روز چهارشنبه 20 خرداد آمده است: «شب جلسه سران قوا در دفتر نخستوزیر بود. آیتالله خامنهای از اقدامات و پیشنهادهای گروه مشاور در امر مبارزه با شیطنتهای آمریکاییها خبر داد و حدود مسئولیت و قلمرو کار آنها تعیین شد.» (ص 141 و 140)
8- یکی از شیوههای نخ نما شده اینگونه نقدها بر آثار آیتالله هاشمی رفسنجانی، سوءاستفاده از عدم اطلاع خوانندگان از متن خاطرات و حذف برخی از جملات، برای وارونه جلوه دادن حقایق است.
آیتالله هاشمی رفسنجانی در خاطرات روز چهارشنبه 9 اردیبهشت مینویسند: «جلسه سران در منزل آقای موسوی اردبیلی بود. با دستور امام درباره استفاده از مهندسان معرفی شده از سوی آلبرت حکیم برای فونیکسها بحث و به تصویب رسید» (ص 89) اما در خاطرات چند روز بعد، یعنی یکشنبه 20 اردیبهشت، مینویسند: «شب جلسه سران قوا در دفتر من بود. با آمدن افراد آلبرت حکیم برای تعمیر فونیکسها مخالفت شد.» (ص 100)
نقاد که با مقراض بیانصافی سعی در فریب خوانندگان خویش دارد، با استفاده از مخالفت جلسه دوم که پیرو موافقت جلسه اول بود، میدان را برای جولان خویش باز میبیند. با استفاده بیشمار از علامت سئوال و علامت تعجب! مینویسد: «نکتهای که در این زمینه مغفول میماند، اینکه چرا بلافاصله در جلسه بعدی سران قوا با سفر مهندسان اروپایی؟! مخالفت میشود. سکوت راوی در این زمینه که چرا در این فاصله اندک نظر سران تغییر میکند، ابهامات زیادی را برمیانگیزد، مبنی بر اینکه آیا این تغییر نظر ارتباطی با اروپایی بودن یا نبودن این افراد داشته است؟ آیا اینان تعمیرکار فونیکس بودهاند یا ترمیمکننده روابط سیاسی؟»
تا اینجای کار، مخصوصا با توضیحات افشاگرانه نقاد! زمینه برای هرگونه شبهه، تهمت و بهتبع آن توهین فراهم میشود، اما واقعیت این است که در خاطرات جلسه دوم، پس از بیان مخالفت سران، جملهای حذف شده که مصداقی برای دلیل تارکالصلاههاست که با حذف «اذا سکرتهم» دلیل بینمازیهای خود را آیه «لاتقر بوا الصلاه» معرفی میکردند.
شرح کامل خاطرات روز یکشنبه 20 اردیبهشت چنین است: «شب جلسه سران قوا در دفتر من بود. با آمدن افراد آلبرت حکیم برای تعمیر فونیکسها مخالفت شد. قرار شد برای تبلیغات روانی علیه آمریکا، تا معلوم شدن وضع پرداخت 453 میلیون دلار - بدهی آمریکا برای حکم دادگاه لاهه - صبر کنیم.»
به قول نقاد، فاصله بین جلسه اول و دوم یعنی 9 تا 20 اردیبهشت کوتاه است. حال این سئوال از محضر این مورخ بزرگ مطرح میشود که چه ملاحظاتی مانع مطالعه اتفاقات این 11 روز در خاطرات آیتالله هاشمی رفسنجانی بوده و اگر مطالعه شده، براساس کدام مصالح، سلسله اتفاقات مهم این فاصله اندک را میبُرید تا بر سر خوانندگان خویش و تاریخ کلاه شرعی بگذارید؟!
خوب است خاطرات مرتبط با موضوع را در همان فاصله اندک با هم مرور کنیم تا دیگران بفهمند که چرا سران در یک جلسه موافقت و حتی تصویب و در جلسه بعدی مخالفت میکنند!
سهشنبه، 15 اردیبهشت: آقای بهرامی از لاهه تلفنی اطلاع داد که حکم محکومیت آمریکا در مورد پرداخت 500 میلیون دلار به ایران صادر و امضا شد. اظهار خوشبینی کرد که آمریکا پول را پرداخت کند.
پنجشنبه، 17 اردیبهشت: وزیر دفاع اطلاع داد که موردی برای فروش موشک فونیکس پیدا شده است.
جمعه، 18 اردیبهشت: آقای مهدینژاد آمد. درباره تبلیغات جریان رسوایی آمریکا مذاکره کرد.
یکشنبه، 20 اردیبهشت: آقای دکتر هادی آمد و گفت تبلیغات علیه آمریکا - که پیشنهاد هیأت خودشان بود - چند روزی به تأخیر بیفتد تا پول ایران وصول شود. شب جلسه سران قوا در دفتر من بود. با آمدن افراد آلبرت حکیم برای تعمیر فونیکسها مخالفت شد. قرار شد برای تبلیغات روانی علیه آمریکا تا معلوم شدن وضع پرداخت 453 میلیون دلار - بدهی آمریکا به حکم دادگاه لاهه- صبر کنیم.
9- بعید است نقاد محترم، حتی اگر از تاریخ سال 1366 بیاطلاع باشد، از خاطرات آیتالله هاشمی رفسنجانی متوجه نشده باشد که موضوع ایران و آمریکا در این سال دو رویکرد متفاوت دارد. در نیمه اول، بحث گفتوگو و در نیمه دوم، بحث رویارویی مطرح است، مخصوصا در جنگ نفتکشها که آمریکا با نصب پرچم خود بر کشتیهای دیگران، علم طغیان علیه ایران برافراشت.
ج) دیپلماسی پوششی و پنهان کردن مسائل از امام (رحمتالله علیه)
اگرچه اینگونه سخن گفتن درباره تاریخ انقلاب، توهین آشکار به تدبیر و رهبری داهیانه امام راحل میباشد، اما گویا برای نقاد محترمی که هدفش تشکیک در رفتار، گفتار و نوشتار آیتالله هاشمی رفسنجانی است، وسیله، هدف را توجیه میکند.
نکته مهمتر در این حقناشناسی، جفای بزرگ در حق حاج سید احمد آقا، یادگار و امین صدیق امام در طول حیات آن حکیم فرزانه است. در این خصوص با استناد به خاطرات آیتالله هاشمی رفسنجانی توجه به چند مسأله بسیار مهم است:
1- جلسات سران قوا در طول سال برگزار میشد.
2- اعضای جلسه آقایان آیتالله موسوی اردبیلی، آیتالله خامنهای، آیتالله هاشمی رفسنجانی، حجتالاسلام سید احمد آقا خمینی و مهندس میرحسین موسوی هستند و اگر هر کدام آنها در یکی از جلسات نباشند، در خاطرات ثبت شده است.
3- احمد آقا نماینده امام بودند و پیغامهای امام را برای سران میآوردند و گزارش جلسات را برای امام میبردند. پنهان کردن مباحث جلسه سران از امام، تنها در صورتی قابلقبول است که به قول نقاد محترم و مانند دیگر مسئولان کشور در مجلس، دولت و قوه قضاییه، حاج احمدآقا را هم عامل هاشمی رفسنجانی بدانیم! آنگونه که در همین نقد درباره آقای محسن رضایی، فرمانده وقت سپاه پاسداران مینویسد: «فرمانده کل وقت سپاه خود را محق میبیند وارد دیپلماسی پنهانی شود، غافل از اینکه خود به امتیازی در خدمت تز آقای هاشمی مبدل شده بود.»
4- در خصوص موضوع سفر افراد آلبرت حکیم هم بارها آیتالله هاشمی رفسنجانی عنوان کرده که باید موضوع را با صراحت و توضیح برای امام بگوییم و نظر ایشان را بگیریم.
د) اتخاذ سیاستی متفاوت از سیاست امام درباره جنگ
نقاد محترم در این نقد با استناد به خاطرات یک دیدار خصوصی آیتالله هاشمی رفسنجانی با امام، میگوید: «امام در این دیدار خصوصی تأکید دارند که جنگ باید تا سقوط صدام ادامه یابد» و در ادامه مینویسد: «در سالهای 64 و 65 ریاست مجلس شورای اسلامی برای پایان دادن به جنگ براساس استراتژی متفاوت از آنچه رهبری انقلاب بارها بر آن تأکیده کرده بود، دیپلماسی پنهانی را پی گرفت.»
در اینباره هم ذکر این نکته بسیار مهم است:
اولا، امام نهتنها در سال 1366، بلکه تا آخرین روز قبل از قبول قطعنامه 598 بر تداوم جنگ تا سقوط صدام تأکید میکردند و این مطلب را در آن نامه معروف هم متذکر شدند.
ثانیا، مستند به خاطرات آیتالله هاشمی رفسنجانی در کتاب دفاع و سیاست، امام در کنار جنگ، به مسئولان سیاسی کشور تأکید میکردند که در این میدان هم وارد شوند. مثلا چهارشنبه، 11 شهریور: «شب سران قوا مهمان احمدآقا بودیم. امام هم شرکت کردند. با حضور و تأیید امام، قرار شد به دبیرکل سازمان ملل بگوییم که اگر شورای امنیت، عراق را بهعنوان آغازگر جنگ معرفی کند، تا زمان تشکیل دادگاه، حاضریم آتش بس برقرار شود. در مورد بسیج عمومی و مسائل دیگر هم بحث شد.» یا یکشنبه، 8 آذر: «سران قوا در دفتر آقای موسوی جلسه داشت، احمد آقا گفت امام فرمودند کار سیاسی در سازمان ملل را ادامه دهیم و کار نظامی هم قوی باشد.»
یا یک روز قبل از آن روز شنبه، 7 آذرماه: «آقای لاریجانی آمد. گزارش سفر به ژاپن را داد و برای سفر به سازمان ملل و مذاکره با دبیرکل آن سازمان مشورت کرد. گفت آقای دکتر ولایتی از اینکه در این جو جنگی، وزارت خارجه به مذاکرات صلح مشغول باشد، نگران است. از امام پرسیدهایم، گفتهاند بروید، کار سیاسی هماهنگ با کار نظامی باشد.»
به هر حال آنچه در مطالعه چندباره نقد دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران بر کتاب دفاع و سیاست مشهود است، تکرار موضوعات گذشته است. نقاد محترم اینبار نقد خویش را قبل از تحسین و ستایش از خاطرات آیتالله هاشمی رفسنجانی، با این خاطره به پایان میرساند که «شب با دیگر سران قوا مهمان احمد آقا بودیم. درباره اصرار آمریکا به تجدید رابطه با ایران مذاکره کردیم. مخالف و موافق صحبت کردند. به نتیجه نرسیدیم. بنا شد در جلسات بعد بحث و قبلا با حضرت امام مذاکره شود.»
اما در ادامه نقد خویش مینویسد: «هرچند راوی محترم به شیوه خاص خود مشخص نمیسازد در این جلسه چه کسی سیاستی متفاوت با سیاست امام را در مورد آمریکا پی میگیرد، اما کشف آن برای خوانندگان چندان دشوار نیست.»
اگرچه اینگونه سخن گفتن ادیبانه و مؤدبانه! ویژگی سبکی نقدهای دفتر مطالعه و تدوین تاریخ معاصر است، اما مطمئنا خاطرات روز یکشنبه 19 مهر میتواند حسن مقطعی برای این متن و در کل موافقت آیتالله هاشمی رفسنجانی با سیاستهای امام راحل در مسائل مهم کشور باشد: «شب جلسه سران در منزل احمد آقا بود. در حضور امام، درباره شکایت از آمریکا به شورای امنیت بحث شد. امام موافق هستند. من موافقم و اکثر حضار مخالف بودند.» (ص 307)
انتظار میرفت که نقاد محترم مانند همه نقدهای خویش، نقبی هم به دانشگاه آزاد اسلامی بزند، اما ترجیح داد به جای آن، بحث حزب جمهوری اسلامی را میان بکشد و جالب است بدانید که این دو موضوع را به هم پیوند داد.
اولا در ادامه توهینهای نقدمآبانه! تفکرات انحصارطلبانه و فردمحورانه آیتالله هاشمی رفسنجانی را غیرمنطبق با کار منضبط و قانونمند حزبی میداند و همین تفکر را عامل انحلال حزب معرفی میکند تا محملی برای تهمت خویش پیدا کند که «تمامی امکانات حزب که ثروت بسیار زیادی داشت، در کنترل آقای هاشمی باقی ماند.» و در ادامه، دامنه این توهین و تهمت را با استناد به خاطرات آیتالله هاشمی رفسنجانی، گسترش میدهد و به یکی از مسئولان عالیرتبه نظام میرساند که «شورای مرکزی حزب برای اموال حزب جلسه داشت. قرار شد من و آقای خامنهای دو هیأت برای اموال و اسناد حزب انتخاب کنیم.» (ص 206) و یا «من و آقای خامنهای به دفترم آمدیم. آقایان کمالی، حائری و جاسبی را بهعنوان هیأت اداره اموال حزب تعیین کردیم. همچنین با واگذاری دفتر حزب مشهد به بنیاد قرآن - که آقای خامنهای پیشنهاد کردند- موافقت شد.» (ص 244)
این نقاد محترم در ادامه با علم به اینکه آخرین دبیرکل حزب چهکسی بود که هنوز هم مسئولیت با ایشان است، دادخواه نیروهای شاغل در حزب میشود که «چرا چندین سال حقوق ناچیز دریافت کردند، حق بیمه آنها پرداخت نشد و حقوق ابتدایی از آنان دریغ شد؟!»
در خصوص دانشگاه آزاد اسلامی و ارتباط آن با حزب جمهوری هم ترجیح میدهد، به دکتر جاسبی بتازد و با تهمت «گرایش وی به مظفر بقایی»، ادعا میکند که «اموال و اسناد حزب در انحصار آقای جاسبی درآمد.»
فراز پایانی این نقد، حادثه حج خونین است که معلوم نیست چه ربطی به آیتالله هاشمی رفسنجانی - جز وقایعنگاری - دارد، اما با انتقاد از نیروهای افراطی، جملهای تأملبرانگیز میگوید که انشاءالله با تندرویهایی که نقاد محترم دارد، مشمول ایشان نشود که «باید نسبت به ماهیت نیروهای تندرو در همه طیفهای فکری و سیاسی حساس بود و همواره نفوذی بودن آنان را محتمل بپنداریم.»