هایپر مدیا | مرکز جامع خدمات رسانه ها / نگارش روزنامه |
|
|
اندازه فونت |
|
پرینت |
|
برش مطبوعاتی |
|
لینک خبر | جابجایی متن |
|
نظرات بینندگان |
گفتوگو با محمد جواد حقشناس
حضور اصلاحطلبان بهنفع حاکمیت است
دیدار سیدمحمد خاتمی با فراکسیون اقلیت مجلس شورای اسلامی و بیان مطالبی در خصوص انتخابات آینده مجلس، موضوعی است که واکنشهای زیادی را در پی داشت. محمد جواد حقشناس، عضو شورای مرکزی حزب اعتماد ملی و مدیر مسئول روزنامه توقیف شده اعتماد ملی، این را پذیرفت که جریان اصلاحات که در سالهای 1376 تا 1384 دولت را در دست داشت، بهدلیل اعمال طیف تندرو و رادیکال این جریان بهسمتی حرکت کرد که نتیجه آن ضربه خوردن جریان میانهرو و معتدل نظام و همچنین اصلاحطلبان شده است و در عینحال این جریان تندرو، در موقعیتی
دیدار سیدمحمد خاتمی با فراکسیون اقلیت مجلس شورای اسلامی و بیان مطالبی در خصوص انتخابات آینده مجلس، موضوعی است که واکنشهای زیادی را در پی داشت. محمد جواد حقشناس، عضو شورای مرکزی حزب اعتماد ملی و مدیر مسئول روزنامه توقیف شده اعتماد ملی، این را پذیرفت که جریان اصلاحات که در سالهای 1376 تا 1384 دولت را در دست داشت، بهدلیل اعمال طیف تندرو و رادیکال این جریان بهسمتی حرکت کرد که نتیجه آن ضربه خوردن جریان میانهرو و معتدل نظام و همچنین اصلاحطلبان شده است و در عینحال این جریان تندرو، در موقعیتی نیست که برای نظام شرط تعیین کند. البته او معتقد است آقای خاتمی را بهلحاظ شخصیت، سابقه و جایگاهی که داشته نمیتوان در جایگاه طیف تندرو جریان اصلاحات قرار داد.
آیا بهنظر شما بین طیف اصلاحات و نظام مشکلی وجود دارد؟
به اعتقاد بنده طیف اصلاحات و نظام، در واقع دو روی یک سکه هستند، نظام سیاسی ما کلیتی دارد که اصلاحطلبان هم یکی از اصلیترین و اصیلترین اجزای آن هستند.
اصلاحطلبان طیفی هستند که سابقه روشنی قبل و بعد از انقلاب دارند و این طیف در تحقق و شکلگیری انقلاب و بعد از آن، در تثبیت و پویایی آن نقش جدی داشتهاند، لذا بنده سئوال مطرح شده را دارای اشکال میدانم.
بهنظر شما در جریان اصلاحات هم طیف تندرو وجود دارد؟
بله، طیف اصلاحات جریانی یک دست نیست و مانند اصولگرایان از مجموعهای از عناصر افراطی تا معتدل، تشکیل شده است و وجود افراد تندرو در جریان اصلاحات، مانند اصولگرایان، طبیعی است.
چه شاخصهای برای تفکیک جریان تندرو و میانهرو در جریان اصلاحات وجود دارد؟
این مسأله را باید در سوابق و نوع فعالیتها و رفتار سیاسی که افراد از خود نشان میدهند جستوجو کرد و به اعتقاد من اگر کشور میخواهد به آرامش برسد، لازم است که وحدت و همدلی میان جریان معتدل و میانهرو اصلاحطلبان و اصولگرایان بهوجود آید، تا این دو طیف با اتخاذ یک خط مشی عقلانی، با نوعی قدرت افزایش تساهل و سعهصدر و تحمل رقیب، این امکان را فراهم کنند تا نظام از پیچی که مقابلش قرار گرفته، به سلامت عبور کند.
بهنظر شما طیف معتدل جریان اصلاحات، زمینه ورود مجدد به حاکمیت را دارد؟
به اعتقاد من پیش از اینکه حضور جریان معتدل اصلاحات در عرصه سیاسی کشور بهنفع اصلاحطلبان باشد، این مسأله به نفع حاکمیت است.
لطفا بگویید که از این قضیه حاکمیت به چه نحوی نفع میبرد؟
اگر حاکمیت بهسمت یک دست شدن سوق پیدا کند، لاجرم روز به روز شاهد ضعیفتر و نحیفتر شدن نظام سیاسی کشور خواهیم بود و در این صورت پیوند نظام با ریشههای انقلاب نیز کمتر خواهد شد.
بهنظر شما طیف تندرو جریان اصلاحات، جایی در نظام دارد؟
به اعتقاد من طیف تندرو اعم از اصلاحطلب و اصولگرا، به یک میزان حضورشان در فعالیت سیاسی و نظام سیاسی، ضربه زننده و مخدوش کننده خواهد بود و اثرات بدی بهجا خواهد گذاشت. مثلا در سالهای 1376 تا 1384 که اصلاحطلبان در حاکمیت قرار داشتند و قوای مقننه و مجریه در اختیار آنها بود، شاهد بودیم که طیف تندرو و رادیکال جریان اصلاحطلب بهسمتی حرکت کرد که نتیجه آن ضربه خوردن جریان میانهرو و معتدل نظام و همچنین خود اصلاحطلبان بود.
طیف تندرو چگونه به جریان اصلاحات ضربه زد؟
این طیف با طرح شعارهایی مثل عبور از خاتمی یا مباحثی مثل حاکمیت دوگانه، موجب خدشهدار شدن جریان اصلاحات شدند و در نهایت بین جریان اصلاحطلبی و حاکمیت سیاسی فاصله ایجاد کردند.
بهنظر شما طیف تندرو جریان اصلاحات میتواند برای ورود دوباره در عرصه سیاسی کشور، برای نظام شرط و شروط تعیین کند؟
طیف تندرو در موقعیتی نیست که بخواهد برای نظام شرط و شروط تعیین کند. البته اگر منظور شما سخنان آقای خاتمی در دیدار با اقلیت مجلس است، باید بگویم که شخصیت، سابقه و جایگاه وی هیچگاه بهگونهای نبوده که در طیف تندرو جریان اصلاحات قرار بگیرد، او همواره از یک مشی اعتدالگرایانه و تعادلی که مبتنی بر عقلانیت بوده تبعیت کرده است. به اعتقاد بنده آقای خاتمی در هنگام ریاست جمهوری همواره تابع قانون و بالاترین نماد آن یعنی ولایت فقیه بوده است.
آیا آقای خاتمی در تمامی موارد خود را مقید به تبعیت از ولی فقیه میدانست؟
آقای خاتمی حتی در مواردی که بهلحاظ دیدگاهی و اعتقادی برخی مسائل را قبول نداشت، در چهارچوب قانون، خود را مقید به تبعیت از ولایت فقیه میدانست و رفتارش را در آن چهارچوب تنظیم میکرد، این مسألهای است که امروز کمتر شاهد آن هستیم، در حالیکه ادعای قانونمداری و تبعیت از ولایت فقیه هم بیشتر از گذشته شده است. بهطور مثال میتوان به انتخاب معاون اول یا وزرای کلیدی در دولت اشاره کرد.
آیا این رفتارها فقط در دوران آقای خاتمی بود؟
رفتارهایی که آقای کروبی در زمان ریاست مجلس ششم از خود نشان داد نیز همینطور بود، چنانچه مشاهده کردیم که رفتارهای وی باعث اعتراضهای شدید طیف تندرو اصلاحات در آن مقطع شد و حملات زیادی از سوی جناح رادیکال اصلاحات به کروبی صورت گرفت.
نظر شما در خصوص شرطگذاری خاتمی برای نظام چیست؟
مسائلی که آقای خاتمی مطرح کرد، حتی با استقبال طیف میانهرو و معتدل جریان اصولگرا مواجه شد، چنانچه دیدیم آقای مطهری نیز از این مسأله استقبال کرد و بنده این مسأله را به فال نیک میگیرم. با توجه به اینکه انتخابات آینده مجلس یکی از مسائل مهم پیش روی نظام سیاسی کشور است و همچنین از آنجا که انتخابات ریاست جمهوری دهم سر منشأ بسیاری از مسائل در کشور بوده، بهنظر میرسد یکی از راههایی که میتواند تا حدودی هزینههای گذشته کشور را جبران کند، توجه به مسائلی است که خاتمی عنوان کرده است. گفتوگو در خصوص این مسائل، مسیر برون رفت کشور از مشکلات کنونی خواهد بود. وقتی شخصی مانند خاتمی که هشت سال رییسجمهوری کشور بوده و نیز بهلحاظ طرح مسأله گفتوگوی تمدنها، در جهان نامش مطرح است، با رویکردی واقعگرایانه با مسائل برخورد میکند، ولی از سوی دیگر با وی به تندی برخورد میشود، راه بهجایی نخواهیم برد. به اعتقاد بنده میتوان مسائل مطرح شده از سوی آقای خاتمی را بهعنوان سرآغازی برای حل مشکلات فرض کرد و اگر جریان مقابل هم به سخنان آقای خاتمی نقد دارد میتواند با ادبیات مناسبتر مطرح کند، تا این مسائل به بحث و گفتوگو گذاشته شود و طرفین به قصد اصلاح مسیر و کم کردن هزینههای کشور در آیندهای که پیشرو است، زمینه بازگشت به یک مسیر معقول برای همکاری را که در نهایت در برگیرنده منافع ملی و امنیت کشور و اجرای کامل قانون اساسی خواهد بود، فراهم کنند.
یعنی شما سخنان مطرح شده از سوی آقای خاتمی را شرطگذاری برای نظام نمیدانید؟
آقای خاتمی عضوی از نظام است، نظام جمهوری اسلامی ایران بیش از 30 سال عمر داشته است که هشت سال آن آقای خاتمی رییسجمهوریاش بوده، لذا باید گفت که نمیتوان وی را حذف کرد.
بهنظر شما آیا اساسا افراد در جایگاهی هستند که بخواهند برای نظام شرط و شروط تعیین کنند؟
به اعتقاد بنده مسائل مطرح شده از سوی آقای خاتمی، تعیین شرط برای نظام نبوده است، بلکه وی تنها گفت که ما انتظار داریم قوانین و ضوابط برای حضور همه در انتخابات فراهم شود.
یعنی آقای خاتمی انتظارات خود را از نظام مطرح کرده است؟
مسائلی که آقای خاتمی مطرح کردند انتظارات موجود است و نهتنها آقای خاتمی، بلکه هریک از شهروندان ایرانی هم میتواند درخواستهای خود را مطرح کند، لذا باید گفت که سخنان آقای خاتمی بهمعنای شرطگذاری برای نظام نبوده است
نگاهی به روابط خاتمی و موسوی در انتخابات 88
اصلاحطلب علیه اصلاحطلب / امیدوار بنیسلیم
محمد خاتمی، رییس جمهوری سابق کشور، چندی پیش شروطی را برای حضور اصلاحطلبان در انتخابات آینده مجلس، اعلام کرد و بلافاصله این شرطگذاری با واکنش چهرههای مختلف روبهرو شد. با این حال، بهنظر میرسد خاتمی برای حضور مجدد در ساختار قدرت سیاسی، برنامههایی را در پیش دارد. آخرین حضور قطعی وی در عرصه سیاسی کشور، به پیش از انتخابات 88 بازمیگردد. روزهایی که در کش و قوس تعیین کاندیدای نهایی اصلاحطلبان سپری شد.
مردی که قرار بود برای سومینبار به اریکه ریاست جمهوری بنشیند، ولی برخی عوامل غیر قابل پ
محمد خاتمی، رییس جمهوری سابق کشور، چندی پیش شروطی را برای حضور اصلاحطلبان در انتخابات آینده مجلس، اعلام کرد و بلافاصله این شرطگذاری با واکنش چهرههای مختلف روبهرو شد. با این حال، بهنظر میرسد خاتمی برای حضور مجدد در ساختار قدرت سیاسی، برنامههایی را در پیش دارد. آخرین حضور قطعی وی در عرصه سیاسی کشور، به پیش از انتخابات 88 بازمیگردد. روزهایی که در کش و قوس تعیین کاندیدای نهایی اصلاحطلبان سپری شد.
مردی که قرار بود برای سومینبار به اریکه ریاست جمهوری بنشیند، ولی برخی عوامل غیر قابل پیشبینی، از جمله رفتار میرحسین موسوی که به تعبیر ابطحی، از معاونان سابق خاتمی، «ابهامآمیز» خوانده شد، رأی به عدم حضور خاتمی در صحنه رقابت با احمدینژاد داد.
بهراستی، چهچیزی باعث شد بازی «یا من یا تو»یی که خاتمی و موسوی شروع کرده بودند تا آخرین روزهای اسفند 1387، وضعیت آشکاری نداشته باشد. آیا این صرفا یک تاکتیک سیاسی برای سردرگم کردن حریف اصولگرا بود و یا تعاملات بین خاتمی و موسوی، آنگونه که بدنه اصلاحطلبان انتظار داشتند، «اخلاقی» و «شفاف» نبود. هرچند خاتمی دو ماه پس از کنارهگیریاش از انتخابات، در دیدار با گروهی از فعالان ستاد موسوی، کنارهگیری خود را «اخلاقی» توصیف کرده بود. ولی آیا رفتار میرحسین موسوی که تا پس از شروع مسافرتهای استانی خاتمی هم جواب قانعکنندهای برای حضور یا عدم حضور خود نداده بود، «اخلاقی» بود؟ به تعبیری، آیا خاتمی از روی معادلات سیاسی و تحلیلهای مشاورانش به این نکته رسید که در واپسین روزهای 1387، از رقابت کنار برود تا موسوی، پتانسیل تمام اصلاحطلبان را جذب کند و یا رفتار «ابهامآمیز» آخرین نخستوزیر ایران، او را به مرحلهای رساند که در عین تمایل برای حضور در هرم قدرت، مجبور به کنارهگیری شود.
در این فرصت کوتاه، با بررسی رفتارهای دو اصلاحطلب حاضر در انتخابات سال گذشته، به بازی میرحسین موسوی با رییسجمهوری سابق خواهیم پرداخت که هنوز مدعی است میتواند برای حضور اصلاحطلبان در میدان سیاسی کشور، شرایطی را وضع کند.
پشتیبانان موسوی، حرکت با چراغ خاموش
بسیاری از فعالان اصلاحطلب، خود را گرم میکردند تا در کارزار انتخابات 1384، پشت سر میرحسین موسوی بایستند، ولی عدم حضور این چهره نیمهخاموش، امید آنها را به یأس بدل کرد. با اینحال، جمعیتی به نام «توحید و تعاون» با محوریت علیرضا بهشتی شکل گرفته بود و این جمعیت در مهر 1387، اولین نشست عمومی خود را بر پا کرد. هرچند دبیر کل این جمعیت مدعی بود شش سال از تأسیس این تشکل گذشته، ولی با این حال، آنها در اولین حضور خود در رسانهها، پیشتیبانی از حضور میرحسین موسوی در انتخابات خرداد 1388 را اصلیترین دلیل گردهمایی خود خواندند و جالب اینجاست که ایده حضور در شبکههای اجتماعی را نیز مطرح کردند.
انتخابات سال آینده نشان داد این تشکل، بیتردید یکی از تأثیرگذارترین تشکیلات شکل گرفته در اصلاحطلبان جدید بود که مرزهای سابق را درنوردیده و با تکنیکهای جدید، قابلیت موج آفرینی خود را در عرصه سیاسی، به محک آزمایش میگذاشتند.
آنها به فاصله دو ماه، یعنی در 25 آذر، رسما پایگاه خبری و تحلیلی «کلمه» را بارگذاری کردند و حضور میرحسین موسوی در انتخابات را علنیتر نشان دادند. هرچند میرحسین موسوی باز هم دست از سیاست سکوت برنداشت.
نشستهای بینتیجه
خاتمی - موسوی
با راهاندازی سایت «کلمه» و حضور تشکیلات موسوم به جمعیت توحید و تعاون، خاتمی با وجودی که طیف سنتی اصلاحطلبان مانند جبهه مشارکت، سازمان مجاهدین و جامعه روحانیون مبارز را پشتسر خود میدید، دچار تردیدهای فراوان شد. آیا میرحسین موسوی میتواند آرای اصلاحطلبان را سازماندهی کند؟ در همان زمان، پروژه «شورای حکمیت اصلاحطلبان» که توسط مهدی کروبی مطرح شده، به جایی نرسیده بود.
با اینحال، دی تا بهمن 1387، تنها به جلسات بین میرحسین موسوی و محمد خاتمی گذشت. بارها نزدیکان خاتمی از کنارهگیری وی خبر دادند و گفتند خاتمی به این جمعبندی رسیده که باید میدان را برای میرحسین موسوی، خالی بگذارد، ولی سیاست موسوی، بسیار زیرکانهتر از آن بود که خاتمی را بهعنوان یکی از رقبای بالقوه خود، با خیال راحت، واگذارد. برای همین بازی «یا من یا تو»یی که آغاز شد، بهطور جدی، بیش از دو ماه طول کشید.
یکی از نزدیکان خاتمی در 12 دیماه به خبرگزاریها گفت: با وجود رأی بالای خاتمی، برخی از موانع، اجازه حضور وی در انتخابات را نمیدهد و به همین خاطر، وی قصد کنارهگیری دارد.
در اواخر دیماه، چند جلسه فوقالعاده به فاصله یک هفته بین خاتمی و موسوی شکل گرفت. خاتمی با اعلام عدم کاندیداتوری، از میرحسین موسوی خواست تا به پشتوانه حمایت وی و اطرافیانش حضور قطعی خود را سریعتر اعلام کند. موسوی با این وجود گفت موضوع کاندیداتوریاش هنوز به بررسی شرایط متعددی بستگی دارد و نباید بدون تحلیل منطقی از موقعیت و یا بر مبنای احساسات عمل کرد. در همان زمان، تحلیلگران اصلاحطلب گفتند دلایلی مانند عدم شناخت کافی از ضریب انسجام نیروهایی که در اطراف خاتمی قرار دارند در برابر موسوی، نبود اطلاعات صحیح از گرایش نهایی گروههای دوم خردادی در برخورد با نامزدی موسوی، نگرانی از تکرار تندرویهای عدهای در دوران اصلاحات و این واقعیت که این نیروها کنترلپذیر نیستند و همچنین عدم ارزیابی دقیق از پایگاه اجتماعی اصلاحطلبان و نیز شخصیت موسوی باعث عدم به نتیجه رسیدن این جلسات شد.
ولی واقعیت چیز دیگری بود. تیم مشاوران سیاستمدار موسوی، سیاست «استخوان لای زخم» را تا آخرین لحظه بازی به وی پیشنهاد کرده بودند. بهگونهای که تا مدتها، خاتمی در راه منزل میرحسین موسوی آمد و رفت، ولی جوابی نگرفت.
چند روز بعد، یعنی در 27 دیماه 1387، در همایش «دهه چهارم، ضرورت تعامل و تحول» بعد از خروج موسوی و بیپاسخ گذاشتن خبرنگاران، خاتمی اعلام کرد: نسبت به کاندیداتوریام در مورد تردیدهایی که دارم مشغول فکر کردن هستم و انشاءالله این تردیدها هم مرتفع شود.
دو روز بعد، باز هم پیامهای تعیین تکلیف خاتمی به موسوی، بیجواب ماند.
بازی جدی میشود: اعلام نامزدی خاتمی
روز 20 بهمن 1387، خاتمی در دیدار با مردم کردستان از کاندیداتوری قطعی خود سخن گفت و 6 روز بعد، محمدرضا عارف را بهعنوان رییس ستاد انتخاباتی خود معرفی کرد.
در چهارم اسفندماه، اعلام شد خاتمی سفرهای انتخاباتی خود را آغاز کرده و استانهای فارس، بوشهر و کهکیلویه و بویراحمد در اولویت این سفرها قرار دارند. نتایج نظرسنجی ستاد انتخاباتی حامیان خاتمی در همین روزها منتشر شد: پتانسیل خاتمی قابلانتقال به غیر نیست.
با اینحال، موسوی با لبخندی هوشمندانه، منتظر فرصت نهایی بود تا ضربه اصلی را وارد کند. این ضربه با اعلام رسمی کاندیداتوری وی به خاتمی بلاتکلیف، وارد شد.
رهنورد که سه روز پیش از انتخابات، در مصاحبه منتشر نشدهای با یکی از روزنامههای چاپ تهران سخن میگفت، اظهار داشت مشاوران میرحسین و وی در روزهای دیماه 1387 به این نتیجه رسیده بودند که باید موسوی حتما در انتخابات حضور داشته باشد، ولی «برخی مصلحتاندیشیها» اجازه نمیداد موضع خود را آشکار کنند. اکنون معلوم میشد این مصلحتاندیشیها که راز آن، ماهها بعد، از پرده برون افتاد، چه بود: موسوی با نگهداشتن خاتمی در وضعیت بلاتکلیفی، توان رقابت از او را تا لحظه آخر گرفت و تا ثانیه نهایی، مشت خود را مقابل او باز نکرد. میرحسین موسوی با این کار رسما از در رقابت با یار دیرین خود برآمد تا نشان دهد در مکتب او، منطق قدرت، اخلاق را قربانی کوچکی میداند.
اعلام نامزدی موسوی؛ خاتمی: چه دیر!
روز 20 اسفندماه، خاتمی در رؤیای مسافرتهای استانی بیشتر بود که کاندیداتوری رسمی موسوی در سایت کلمه اعلام شد. خاتمی گفت: قبل از من بزرگانی اعلام حضور کردند و اینک جناب آقای مهندس میرحسین موسوی هرچند دیر، آمادگی خود را برای نامزدی بهطور رسمی اعلام کردهاند.
عارف رییس ستاد تبلیغاتی خاتمی در گردهمایی جوانان ستاد 1388 اعلام کرد: برنامههای موردنظر دولت آینده خاتمی را تا فروردین ماه اعلام میکنیم. اینکه عدهای از برخی جلسات آقای خاتمی یا گروههای مختلف شایعاتی حتی تا حد انصراف ایشان درمیآورند و یا بحث اینکه چهکسی میآید و چهکسی نمیآید را به راه میاندازند نخود سیاهی است که رقیب برای ما فراهم میکند.
نخود سیاه اصلاحطلب
خاتمی دو راه بیشتر در پیش رو نداشت: ماندن و رقابت با موسوی و تکرار تجربه سال 1384 و کنارهگیری بهنفع موسوی. او راه دوم را برگزید، زیرا هنوز هم امیدوار بود در کابینه موسوی، سهم قابلتوجهی را نصیب حامیان سنتی خود کند.
برای همین در 26 اسفندماه، اطلاعیهای صادر کرد و رسما از انتخابات کنارهگیری کرد: به حکم اخلاق از قدرت کنارهگیری میکنم.
در نهایت در روزهای پایانی فروردین 1388، اصلاحطلبان به این نتیجه رسیدند بازی کردن در زمین موسوی، بهتر از باخت سنگین به احمدینژاد است.
بدینسان، بزرگترین ضربه به خاتمی بهعنوان یک اصلاحطلب سنتی را «موسوی» وارد کرد. کسی که خود را نه اصلاحطلب، بلکه اصلاحگر خواند و امیدوار بود با پیروز شدن بر این رقیب خانگی، توان شکست اصولگرایان را هم داشته باشد