هایپر مدیا | مرکز جامع خدمات رسانه ها / نگارش روزنامه |
|
|
اندازه فونت |
|
پرینت |
|
برش مطبوعاتی |
|
لینک خبر | جابجایی متن |
|
نظرات بینندگان |
خاتمی مواضع جدید و چند پرسش / دکتر علی احمدی
سیدمحمد خاتمی، رییس جمهوری دوره اصلاحات (هشت سال) در دیدار با اعضای فراکسیون اقلیت مجلس شورای اسلامی، کف خواست اصلاحطلبان را در گذشته و امروز چنین بر شمرد: «آزادی زندانیان و ایجاد فضای آزاد برای همه احزاب و گروهها و رفع محدودیتهای نا به جا، پای بندی همگان بهخصوص مسئولان به قانون اساسی و اجرای همهجانبه و کامل آن بهخصوص اهتمام به روح قانون اساسی، فراهم آوردن سازوکاری برای برگزاری انتخابات سالم و آزاد.» این اظهارات در حقیقت ادامه و تأکید بر بیانیه شماره هفده میرحسین موسوی است. در عین حال آ
سیدمحمد خاتمی، رییس جمهوری دوره اصلاحات (هشت سال) در دیدار با اعضای فراکسیون اقلیت مجلس شورای اسلامی، کف خواست اصلاحطلبان را در گذشته و امروز چنین بر شمرد: «آزادی زندانیان و ایجاد فضای آزاد برای همه احزاب و گروهها و رفع محدودیتهای نا به جا، پای بندی همگان بهخصوص مسئولان به قانون اساسی و اجرای همهجانبه و کامل آن بهخصوص اهتمام به روح قانون اساسی، فراهم آوردن سازوکاری برای برگزاری انتخابات سالم و آزاد.» این اظهارات در حقیقت ادامه و تأکید بر بیانیه شماره هفده میرحسین موسوی است. در عین حال آقای خاتمی بر «ضرورت حضور فعالانه تمامی دلسوزان به اصل نظام و انقلاب برای عبور از شرایط کنونی تأکید کرد.» در مورد ایشان دوگمان مطرح است: یکی، بازگشت به نظام و تعریف «اصلاحات جدید» با کمترین هزینه و تجدید سازمان برای انتخابات بعدی با همان رویکرد گذشته؛ دیگری، تغییر مواضع و برگشت ایشان به اردوگاه انقلاب؛ پذیرش گزینه دوم، مصداق سخنان مرحوم مدرس به قوامالسلطنه بعد از قرار داد 1919 است. ولی با اینحال، آیا ایشان حاضرند مواضع خود را شفاف کنند؟ بر این مبنا چند نکته و چند پرسش را مطرح میکنم.
1- اصل نظام و انقلاب: حوادث بعد از انتخابات 1388، هرچند هزینههای زیادی برای آحاد جامعه، شخصیتهای انقلاب و نظام اسلامی داشت با این وجود، حداقل ارمغاناش آن مرزبندی بین اشخاص و جریان فتنه با اصل انقلاب و میراث گرانبهای حضرت امام (رحمتالله علیه) بوده و هست. جدا شدن جناب آقای خاتمی از جریان فتنه، یک قدم است و قدم بعدی، شفافیت در مواضع و رفتار است. ایشان خوب میداند که: هر نظام سیاسی که بر مردمسالاری استوار است، دو عرصه برای حیات سیاسی و اجتماعی خویش دارد. یکی عرصه وفاداری، دیگری عرصه قابلرقابت؛ عرصه وفاداری، جوهره و ماهیت نظام وعرصه قابل رقابت، قواعد بازی و رقابت را در بر میگیرد. در نظامهای لیبرال دموکراسی، مثلا آمریکا، جوهره لیبرال دموکراسی، عرصه وفاداری است، احزاب و گروهها حق تعرض به این جوهره (لیبرال دموکراسی) را ندارند. حتی آمریکا برای حفظ و گسترش آن، جنگها به راه انداخته است. در این نظام سیاسی، اصل وفاداری حتی برای کارمندان جزء و دون پایه، غیرقابلانکار و اغماض است.
در نظام جمهوری اسلامی ایران، جوهره وماهیت نظام، تلفیق دین و سیاست و ولایت فقیه است. ولایت فقیه نهتنها اصلی از اصول قانون اساسی، بلکه استمرار امامت است. در اصل دوم قانون اساسی نیز آمده است که:جمهوری اسلامی، نظامی است بر پایه: 1-... 2... 3... 4... و «5- امامت و رهبری مستمر و نقش اساسی آن در تداوم انقلاب اسلامی» لذا بحث ولایت فقیه، بحث ایمان و اعتقاد است؛ نه بحث میثاق و پیمان. نظام جمهوری اسلامی و جوهره آن (ولایت فقیه)، میراث گرانبهای حضرت امام (رحمتالله علیه) است. اصولا اگر نظریه ولایت فقیه را از اندیشه امام (رحمتالله علیه) حذف کنیم، وجه ممیزه امام (رحمتالله علیه) با دیگر مبارزان تاریخ معاصر ایران در چیست؟ مهمترین وجه ممیزه وممتازه امام (رحمتالله علیه) از دیگر مبارزان، تئوری حکومتی او است. در حقیقت اشخاص و گروههایی که مدعی تبعیت از امام باشند و بر نظریه او و جوهره نظام اسلامی خدشه وارد کنند، قطعا در ادعای خود صادق نیستند. آیا افراد و گروههای سیاسی بدون آنکه وفاداری خود را به جوهره نظام به اثبات برسانند میتوانند برای عرصه قابلرقابت شرط بگذارند؟ قطعا جناب آقای خاتمی پاسخ مثبتی به این پرسش نمیدهند.
2- قانون اساسی: ملت ایران، در جریان تکامل انقلابی خود، از غبارها و زنگارهای طاغوتی زدوده شد و از آمیزههای فکری بیگانه، خود را پاک کرد و به موضع فکری و جهانبینی اصیل اسلامی بازگشت. بر همین اساس، ویژگیهای بنیادی انقلاب اسلامی نسبت به دیگر نهضتهای ایران در سده اخیر، مکتبی و اسلامی بودن آن است. بر چنین پایهای، رسالت قانون اساسی این است که زمینههای اعتقادی نهضت را عینیت بخشد. لذا، داوطلب ریاست جمهوری، مطابق اصل 115 «باید مؤمن و معتقد به مبانی نظام جمهوری اسلامی باشد» و رییسجمهوری بر اساس اصل 121 سوگند یاد میکند که «پاسدار نظام جمهوری اسلامی و قانون اساسی باشد» و نمایندگان مجلس نیز مطابق اصل 67 قانون اساسی باید سوگند یاد کنند که «پاسدار حریم اسلام و نگهبان دستآوردهای انقلاب اسلامی ملت ایران و مبانی جمهوری اسلامی باشند» و «همواره از استقلال و اعتلای کشور و قانون اساسی دفاع نمایند.» بنابراین بازگشت به اردوگاه انقلاب توسط آقای خاتمی و یاران ایشان وحضور در رقابتهای انتخاباتی؛ مستلزم آن است که مواضع خود را نسبت به این مهم اعلام کنند. در غیر این صورت، چه نسبتی برای خود با قانون اساسی تعریف میکنند؟ منظورشان از قانون اساسی چیست؟ باید دانست قانون اساسی یک سری اصول بنیادی دارد که بدون اعتقاد به اصول بنیادی (به تعبیر ایشان روح قانون اساسی) نمیتوان سایر اصول را تفسیر کرد. نمیشود با اصول بنیادین به مخالفت پرداخت یا از کنار آنها گذشت و در عینحال، در پی اجرا و پایبندی به قانون اساسی بود. آیا ایشان حاضرند مواضع خود در رابطه با این مقوله را شفاف کنند؟
3- رقابت سیاسی و ملاحظه اصلاحطلبان: رقابت سیاسی، پدیدهای عینی و متضمن تحول ذهن و آگاهی است. از یک طرف، اجماع بر سر جوهره نظام سیاسی و توافق بر سر محور قواعد و روشها است. براین مبنا رقابت در سه شکل کرد پیدا میکند. (الف) رقابت بر: در این الگو، رقابت، همه ابعاد زندگی سیاسی را شامل میشود. تعارضات، ساختاری است. برخی آن را «عدم رقابت» مینامند. تکثر و فعالیت، فاقد محوریتی مشخص است تا جاییکه مبانی نظام سیاسی را نیز در بر میگیرد. در شاخص آزادی، متوجه آزادی فراقانونی است و بنیان شکن است. همانگونه که در انتخابات ریاست جمهوری هفتم و دهم مشاهده شد. (ب) رقابت برای: تلاش دارد تا ظاهری آراسته از فعالیت سیاسی را ترتیب دهد و تا آنجا که در خدمت دولت است اجازه رشد و ظهور یابد. لذا بهراحتی این فضا ممکن است به انسداد بینجامد. دولت، محور تکثر است به نوعی که امکان پیدایش گروه یا حزبی که بهگونهای متفاوت با ایدئولوژی دولت باشد را نمیدهد. (ج) رقابت در: در این الگو، رقابت سیاسی دارای حد و مرز است. چهارچوب نظام سیاسی، عرصه وفاداری به قانون اساسی است. این نوع تکثر، مایه ثبات سیاسی است و دارای سوپاپ اطمینان است. قانون، حیطه عملکرد، فعالیت و مسئولیت نهادها، احزاب و گروهها را تعیین میکند.
اما متأسفانه الگوی رقابت سیاسیای که تاکنون اصلاحطلبان دنبال کردهاند مدل «رقابتی بر» نظام سیاسی و با درک الزامات و پیامدهای آن از یکسو و متهم کردن نظام به تلاش برای پیاده کردن الگوی «رقابت برای» بوده است. در حالیکه قانون، شعار اعلامی آقای خاتمی و اصلاحطلبان بوده است. هرچند گذشته ایشان و اصلاحطلبان، پاسخ مثبتی به تبعیت آنها از قانون و قواعد رقابت نمیدهد. ولی آیا بهصورت واقعی و عملی، آقای خاتمی و اصلاحطلبان میخواهند پایبند به قانون و قواعد رقابت باشند؟ در زمان فعالیت تبلیغاتی انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری، که یکی از اعضای برجسته مجمع روحانیون مبارز، ایده تقابل بیت امام (رحمتالله علیه) و بیت رهبری و به تبع آن اندیشه امام و رهبری را مطرح کرد و طیف اصلاحطلبان بر شیپور آن دمیدند و بر طبل آن کوبیدند؛ جناب آقای خاتمی چه واکنشی در برابر این تقابل ساختگی و انحرافی از خود نشان دادند؟
در حوادث بعد از انتخابات، اگر اعتراضات اشخاص و گروهها در مسیر قانون را تا زمان اعلام نظر شورای نگهبان و تنفیذ حکم ریاست جمهوری توسط رهبری حق آنها بدانیم، اعتراضات بعد از این مرحله و حمایت از این اعتراضات، در حقیقت جوهره نظام را هدف گرفته بود. جناب آقای خاتمی و یاران ایشان وجریان اصلاحات چه توجیهی برای این فرآیند دارند؟ رهبر انقلاب در خطبه نماز جمعه مورخ 29/3/88 به صراحت اعلام کردند، اعتراضات در مسیرهای قانونی پیگیری شود. در 30/3/89 یعنی یک روز بعد، مجمع روحانیون مبارز به ریاست جناب آقای خاتمی در بیانیهای بهنظر رهبری بیاعتنایی کرد و صراحتا مسیر قانونی برای اعتراضات را به کناری نهاد و خواهان تجدیدنظر در نتیجه انتخابات در خارج از مسیر قانونی بود. این مسیر تاکنون ادامه دارد. آیا آقای خاتمی حاضر است مواضع خود را در این رابطه شفاف نماید؟
4) پیشینه حوادث: اگر بپذیریم که حوادث بعد از انتخابات سال 1388، اتفاقی و ناگهانی نبوده است (که همینطور است) و ریشه در تحولات سیاسی اجتماعی حداقل دو دهه گذشته و دگردیسی اندیشهها و مواضع چپ مذهبی، رادیکالیسم اسلامی و نهایتا اصلاحطلبان از یک طرف و برنامهریزی دشمنان نظام و امام و انقلاب از طرف دیگر بوده است؛ در حقیقت کار آفرین عمده این تحولات، دولت ایشان و نگرشهای فکری اصلاحطلبان بوده است که بهتدریج در یک پیوستار از تبعیت از سیره نظری و عملی ولی فقیه تا حفظ فقط پوستهای از این اندیشه و تئوری حکومتی در انتها؛ در حرکت بودهاند. آیا برگشت آقای خاتمی به اردوگاه انقلاب، همراه با اصلاح اندیشه وبرگشت به ابتدای این پیوستاراست؟ آیا این برگشت، شخصی است؟ آیا یاران ایشان بر موضع قبلی باقی هستند؟ در این صورت نسبت آقای خاتمی با آنها چیست؟ جریان اصلاحات هم قبل از انتخابات و هم در حوادث بعد از انتخابات، بهطور عمد سعی داشتند مرز بین دو عرصه قابلرقابت و غیرقابلرقابت (عرصه وفاداری) را بههم بزنند و بهجای پذیرش قاعده رقابت، با فرافکنی، جوهره نظام را هدف قرار دهند. استمرار این روش، غیر از تقابل با جوهره نظام معنی دیگری نمیتواند داشته باشد. مواضع آقای خاتمی در این رابطه چیست؟
5) در نهایت: تلاش و تصمیم آقای خاتمی برای بازگشت به اردوگاه انقلاب را باید به فال نیک گرفت و باید او را کمک کرد. این کمک در جذب حداکثری و دفع حداقلی نیز معنی پیدا میکند. چراکه وابستگی جریان فتنه به خارج از کشور چنان عیان است که «بر بالای مناره میگوید من نهانستم اینجا». خاتمی نیز به این نتیجه رسیده است که باید از جریان فتنه فاصله بگیرد. گفته شد این فاصله میتواند دو جنبه داشته باشد. یکی، تلاش برای بازسازی جریان اصلاحات. دوم، جدایی خود از جریان فتنه. اولی، بدون مرزبندی با جریان فتنه، نه مقدور است و نه امکانپذیر. در مورد گزینه دوم، وصف حال آقای خاتمی بیانگر این حکایت سعدی علیه الرحمه است: «چندانکه مرا شیخ اجل ابوالفتح بن جوزی... ترک سماع فرمودی... عنفوان شبابم غالب آمدی و ناچار به خلاف رأی مربی، قدمی برفتمی و از سماع و مجالست، حظی برگرفتمی و چون نصیحت شیخم یادآمدی گفتمی: «قاضی ار با ما نشیند برفشاند دست را/ محتسب گر می خورد معذور دارد مست را» تا شبی به مجمع قومی برسیدم که در میان مطربی دیدم. «گوش رگ جان میگسلد زخمه ناسازش/ ناخوشتر از آوازه مرگ پدر آوازش» گاهی انگشت حریفان از او در گوش و گهی برلب که خاموش. فیالجمله پاس خاطر یاران را موافقت کردم و شبی به چند مجاهده به روز آوردم.
بامدادان به حکم تبرک دستاری از سر و دیناری از کمر بگشادم و پیش مغنی نهادم... . یاران ارادت من در حق او را خلاف عادت دیدند... گفتم به علت آنکه شیخ اجلم بارها به ترک سماع فرموده است و موعظه بلیغ گفته و در سمع قبول من نیامده. امشبم طالع میمون و بخت همایون بدین بقعه رهبری کرد تا بهدست این توبه کردم که بقیت زندگی گرد سماع و مخالطت نگردم
جریان انحرافی / دکتر علاءالدین بروجردی
در فتنه سال 1388 شاهد نوعی هم داستانی برخی افراد شاخص مانند آقای سید محمد خاتمی که طی برههای در کشور مسئولیتهایی نیز داشتند با فتنهگران بودیم.
این افراد، همگرایی خاصی با دشمنان شناخته شده انقلاب اسلامی داشتند و اگر بخواهیم نظر حضرت امام (رحمتالله علیه) را که فرمودند: «هر گاه دشمنان از کسی تعریف و تمجید کردند آن شخص باید نسبت به خودش شک و تردید کند» مدنظر قرار بدهیم، این افراد باید نسبت به رفتار خود تجدیدنظر کنند.
در فتنه سال 1388 شاهد نوعی هم داستانی برخی افراد شاخص مانند آقای سید محمد خاتمی که طی برههای در کشور مسئولیتهایی نیز داشتند با فتنهگران بودیم.
این افراد، همگرایی خاصی با دشمنان شناخته شده انقلاب اسلامی داشتند و اگر بخواهیم نظر حضرت امام (رحمتالله علیه) را که فرمودند: «هر گاه دشمنان از کسی تعریف و تمجید کردند آن شخص باید نسبت به خودش شک و تردید کند» مدنظر قرار بدهیم، این افراد باید نسبت به رفتار خود تجدیدنظر کنند.
در زمان فتنه، تلویزیون صدای آمریکا و بیبیسی بهعنوان شاخصترین دشمنان نظام اسلامی، با حجم عظیم تبلیغات خود، دست به تحریک مردم ایران زدند و از چهرههایی که از آنها بهعنوان سران فتنه یاد میشود، حمایت کردند و این افراد هم با سکوت خود به عمل دشمن صحه گذاشتند.
افرادی که دشمنان در جریان فتنه از آنها حمایت کردند، در واقع سردمدار جریان انحرافی در کشور بودند. در مورد آقای خاتمی هم باید گفت که وی در جریان فتنه به مسئولیت خود عمل نکرد، در حالیکه ضروری بود که او در آن مقطع موضعگیری شفافی داشته باشد و بهطور علنی نقطه نظرش را در مورد فتنه و فتنهگران اعلام کند.
البته طی ملاقاتی که هیأت رییسه کمیسیون امنیت ملی مجلس با وی داشت، آقای خاتمی گفت که حدود 30 دقیقه بهطور تلفنی با میرحسین موسوی و کروبی صحبت کرده و از آنها خواسته که نامهای بنویسند تا ماجراهای بعد از انتخابات سال گذشته پایان یابد، اما این مسأله هیچگاه منجر به یک موضعگیری شفاف از سمت وی نشد و باید گفت که در کارنامه سیاسی این شخص یک اشکال اساسی بزرگ وجود دارد، چراکه آقای خاتمی در زمان فتنه، با توجه به اینکه دشمن نیز بهدنبال فتنهگری بود، موضع خود را اعلام نکرد و از فتنهگران برائت نجست و البته این مسأله تا امروز هم به وقوع نپیوسته است و خاتمی در برابر فتنه، موضع خود را بهطور شفاف بیان نکرده است.
از آنجاییکه دشمنان قسم خورده انقلاب اسلامی همچون آمریکا و انگلیس و رژیم صهیونیستی در فتنه نقش تأثیرگذاری داشتند، ضرورت ایجاب میکند که هر فرد انقلابی نسبت به فتنه اعلام برائت کند، چراکه دشمنان انقلاب در تلاشند تا نظام اسلامی ما را از بین ببرند و برای رسیدن به این هدف حتی رژیم صهیونیستی دست به حذف فیزیکی دانشمندان کشورمان میزند. بر این اساس باید گفت که بهطور طبیعی از هر فردی که خود را جزو خانواده انقلاب میداند، انتظار میرود که در مقابل جریانات انحرافی، مانند امام (رحمتالله علیه) و مقام معظم رهبری عمل کرده و همانند آیتالله خامنهای که از زمان آغاز فتنه تا امروز بارها به تشریح ایجاد فتنه پرداختند آنها نیز موضع خود را اعلام کنند.
طبیعی است که موضعگیری افراد در قبال مسائل مختلف است که صلاحیت آنها را برای حضور در عرصه فعالیتهای سیاسی همسو با نظام جمهوری اسلامی ایران مشخص میکند، بر این اساس بهنظر میرسد آن چیزی که از سوی آقای خاتمی بهعنوان شرایط برای حضور اصلاحطلبان در عرصه سیاسی کشور بیان شده است موضوعی نیست که در بازار سیاسی کشورمان خریدار داشته باشد و باید گفت که اساسا آقای خاتمی در جایگاهی نیست که بخواهد برای نظام شرط بگذارد.
البته باید توجه کرد که طبق فرمایش امام (رحمتالله علیه) میزان رأی ملت است و این میزان، تنها رایی نیست که از سوی مردم به صندوقهای رأی ریخته میشود، بلکه نظر و قضاوت مردم را هم شامل میشود.
امروز دید، نگاه، عمل و عکسالعمل مردم در قبال سردمداران فتنه88 را همه ملاحظه میکنند و حضور مردم در راهپیماییهایی مانند 22 بهمن شاهدی بر این موضوع است. باید توجه کرد که مردم صاحبان اصلی این انقلاب اسلامی هستند و حسابشان با اقشاری مانند نیروهای مسلح فرق میکند و زمانیکه اکثریت قاطع ملت نسبت به انحرافات و کجیها از خود عکسالعمل نشان میدهند، ملاک اساسی و قضاوتی مهم برای جایگاه فتنهگران در سطح جامعه است