هایپر مدیا | مرکز جامع خدمات رسانه ها / نگارش روزنامه |
|
|
اندازه فونت |
|
پرینت |
|
برش مطبوعاتی |
|
لینک خبر | جابجایی متن |
|
نظرات بینندگان |
گفتهها و ناگفتهها درباره انحلال بنیاد ادبیات داستانی
خشم و هیاهو / سجاد روشنی
وقتی که در آستانه نمایشگاه کتاب تهران در اردیبهشت ماه سال 1385، محمدحسین صفارهرندی وزیر وقت ارشاد، محسن پرویز را که یکی از نویسندگان طیف متعهد محسوب میشد بهعنوان معاون امور فرهنگی خود معرفی کرد، همگان گمان میکردند وزن داستان و رمان در این معاونت، بر دیگر گونههای ادبی غلبه خواهد کرد، اما نخستین رویداد مهم این معاونت در بهمن ماه همان سال و بر خلاف تصور در حوزه شعر به وقوع پیوست و نخستین جشنوار شعر فجر با دبیری علیرضا قزوه که آن وقتها هنوز فیلش یاد هندوستان نکرده بود، آغاز بهکارکرد.
وقتی که در آستانه نمایشگاه کتاب تهران در اردیبهشت ماه سال 1385، محمدحسین صفارهرندی وزیر وقت ارشاد، محسن پرویز را که یکی از نویسندگان طیف متعهد محسوب میشد بهعنوان معاون امور فرهنگی خود معرفی کرد، همگان گمان میکردند وزن داستان و رمان در این معاونت، بر دیگر گونههای ادبی غلبه خواهد کرد، اما نخستین رویداد مهم این معاونت در بهمن ماه همان سال و بر خلاف تصور در حوزه شعر به وقوع پیوست و نخستین جشنوار شعر فجر با دبیری علیرضا قزوه که آن وقتها هنوز فیلش یاد هندوستان نکرده بود، آغاز بهکارکرد.
در تمام این سالها، خبرنگاران مدام از محسن پرویز میپرسیدند که آیا روزی خواهد رسید که شاهد برگزاری جشنواره داستان فجر هم باشیم؟ سئوال آنان اساسا این بود که مگر داستان ما، آنچنان که ادعا میشود، این پتانسیل را در خود ندارد که مانند جشنوارههای فیلم، تئاتر و موسیقی و بعدترها شعر و هنرهای تجسمی دارای جشنوارهای بینالمللی با نام فجر باشد؟
پرویز با طمأنینه پاسخ میداد که برای داستان دنبال کارهای جدیتری است و اینگونه بود که کمکم سخن از تأسیس بنیاد ادبیات داستانی مطرح شد. بهگفته پرویز، سه سال پیش و پس از کش و قوسهای فراوان و با نظر موافق وزیر وقت ارشاد، احکام اعضای هیأت امنای بنیاد ادبیات داستانی صادر شد. اتفاقی که به زعم پرویز بهدلیل کاغذبازیهای مرسوم و کارشکنیهای آشکار و پنهان یکی از مدیران ارشد وزارتخانه که ظاهرا میانه خوشی با ادبیات داستانی نداشته، مدتها به تأخیر افتاده بود.
در تعریف این بنیاد آمده بود: «بنیاد ادبیات داستانی ایرانیان، مؤسسهای است فرهنگی، غیردولتی و غیرانتفاعی که با انگیزه اعتلای ادبیات داستانی کشور و اشاعه آن تشکیل شده است. این بنیاد میکوشد با حمایت از تشکلها و برنامهریزی برای نزدیکی بین آنها و حمایت از حقوق مادی و معنوی پدید آورندگان آثار ادبی داستانی (نویسنده، مترجم و پژوهشگر) و مصرفکنندگان آثار ادبی و بهویژه داستان (مخاطب، منتقد، ناشر و توزیع کننده) در ترویج فرهنگ اصیل اسلامی ایرانی، بر اساس اهداف فرهنگی مندرج در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، گام بردارد.»
تعیین اولویتها و شناسایی جریانهای ادبی جامعه و تحلیل آنها برای تولید و اعتلای ادبیات داستانی کشور، از طریق تشکیل کار گروههای تخصصی در حوزههای گوناگون ادبیات داستانی کلاسیک، معاصر، انقلاب، کودک و نوجوان، عامهپسند، ادبیات داستانی جهانی و سایر انواع ادبی؛ کمک به گسترش و ترویج کتابخوانی در حوزه ادبیات داستانی؛ فراهم کردن شرایط آشنایی مراکز دانشگاهی و آموزشگاهی با رشته ادبیات داستانی و نقد داستان، برگزاری جلسات مشترک در دانشگاهها، حمایت از پایان نامهها، ایجاد رشته ادبیات داستانی در دانشگاهها و مراکز آموزش عالی؛ کمک به بهبود منزلت اجتماعی نویسندگان، مترجمان، منتقدان و پژوهشگران حوزه داستان؛ انتشار نشریات و کتب تخصصی مربوط به حوزه ادبیات داستانی به زبانهای فارسی و غیرفارسی؛ و همچنین طراحی و اجرای دورههای کوتاه مدت و بلندمدت آموزشی، از اهداف بنیاد عنوان شده بود.
جمعی از نویسندگان مانند محمد میرکیانی، راضیه تجار، محمدرضا سرشار، امیرحسین فردی و محمود حکیمی در هیأت امنای این بنیاد حضور داشتند و محمود سالاری نیز مدیرعاملی بنیاد را بهعهده داشت.
همزمان با آغاز بهکار این بنیاد، نویسندگان طیف دیگر، تردید خود را نسبت به مستقل بودن این بنیاد از دولت اعلام کردند. آنان میگفتند در شرایطی که بسیاری از جوایز خصوصی ادبیات، در دوره محسن پرویز به محاق تعطیلی کشیده شده و دولت، رمقی برای جشنوارههای مستقل باقی نگذاشته، تأسیس بنیاد ادبیات داستانی به یکسویه شدن جریان ادبیات در کشور و تمرکز آن در دست عدهای محدود از نویسندگان سفارشینویس منجر میشود.
با این حال، بنیاد ادبیات داستانی فعالیت خود را با پیگیری امور زیربنایی ادبیات بهخصوص در شهرستانها آغاز کرد و سالاری اوایل امسال اظهار داشت که استعدادیابی و تولید آثار فاخر، برگزاری کارگاههای آموزشی، حضور استادان ادبیات در نشستهای تخصصی و حمایت از جشنوارههای داستاننویسی، از اهم فعالیتهای این بنیاد در استانهاست.
وقتی سیدمحمد حسینی، وزیر ارشاد دولت دهم، روی کار آمد، زمزمه کنار گذاشتن پرویز بعد از هر جشنواره و نمایشگاه مهم ادبی همچون هفته کتاب، جشنواه شعر فجر و یا نمایشگاه کتاب به گوش میرسید. چراکه انتقادات مخالفان سیاستهای فرهنگی دولت، به ایجاد شکاف میان اصولگرایان هم سرایت کرده بود و در این میان منتقدان اصولگرای دولت هم اذعان داشتند که بحث کتاب، پاشنه آشیل محمود احمدینژاد در مناظرات انتخاباتی سال 1388 بوده است. حسینی فقط یک سال بعد از انتخابات با محسن پرویز کنار آمد و پس از آن بهگونهای او را تودیع کرد که معاون سابق فرهنگی وزارت ارشاد در نخستین مصاحبه خود با «پنجره» گفت، قدیمها افرادی را به این شکل برکنار میکردند که یا فساد اخلاقی داشتند و یا اختلاسی در پرونده آنها دیده میشد.
با این حال بهمن دری در مراسم معارفه خود قویا عنوان کرد از مشورتهای پرویز در معاونت امور فرهنگی بهره خواهد برد، اما تضاد رفتاری و گفتاری دری ابتدا از آنجا شروع شد که وی در نخستین اقدام، خبری را در مقیاس وسیع برای رسانهها ارسال کرد که 285 عنوان کتاب را که در دوره پرویز برای دریافت مجوز خاک میخورده، رفع توقیف کرده. بعد هم که اعتراضات اوج گرفت، منظورش را از «رفع توقیف» طی اصلاحیهای «تعیین تکلیف» نامید.
اما اوج اختلافات اواخر مهرماه رقم خورد. داستان از این قرار بود که دوره دو ساله هیأت امنای بنیاد ادبیات داستانی، اواخر مهرماه به اتمام رسید و در پی درخواست محمود سالاری، مدیرعامل بنیاد از بهمن دری، مبنی بر معرفی اعضای جدید هیأت امنا، وی علاوه بر اینکه در پاسخ به نامه سالاری دستور انحلال این بنیاد را صادر کرد، گفت که این بنیاد، از این پس بهصورت یک دفتر، آن هم زیرمجموعه خانه کتاب، بهصورت محدود به فعالیت خود ادامه میدهد. سالاری نمیتوانست جواب رسانههای کنجکاو را بدهد و جواب هر سئوالی را به دری واگذار میکرد. پرویز سکوتش را شکست و طی یادداشتی با عنوان «دری آزاردهنده از رهبری حرف میزند» گفت: «با حضور آقای دری اخوی در معاونت امور فرهنگی و روابط دوستانه او با وزیر، توقع آن بود که کارشکنیها مؤثر نیفتد و شاهد فعالیت قویتر و گستردهتر بنیاد باشیم. پس از شش ماه، ناگهان بهجای تمدید احکام هیأت امنا یا صدور احکام جدید، با خبر غیر قابل باور انحلال بنیاد مواجه شدیم. البته پس از تکذیب بیانیه معاونت فرهنگی در مورد 285 کتاب توقیفی، نباید حتی به اخبار رسمی این حوزه نیز توجه جدی کرد و چهبسا این خبر نیز بهزودی تکذیب شود! در واقع ملاک ارزشیابی اخبار این حوزه باید عقلایی یا غیر عقلایی بودن خبر باشد و بهنظر میرسد معاونت فرهنگی به شکل زیرکانهای مشغول بازی با رسانههای ضد انقلاب است و همانطورکه پیشتر با بیانیه 285 کتاب توقیفی مدتی ایشان را سرگرم کرد، اینک نیز با این خبر قصد سرگرمی ایشان را دارد وگرنه مگر میتوان پذیرفت کسی که دایما (وگاهی به شکل اغراقآمیز و آزاردهنده) از «منویات حضرت آقا» سخن میگوید، دستور انتشار کتب خلاف قانون و یا انحلال بنیادی را بدهد که بهدنبال تأکیدات ایشان برای پرداختن جدی به ادبیات داستانی تأسیس شده است؟»
از سوی دیگر دری هم در بیانیهای کوبنده، اظهارات پرویز و راه افتادن جریان رسانهای علیه معاونت تحت سیطرهاش را جریان «گوبلزی» نامید که دروغ را هرچه بزرگتر میگویند تا واقعیتر جلوه کند. دری تنها به این توضیح بسنده کرد که بهعنوان رییس هیأت امنای بنیاد ادبیات داستانی، معتقد است که این نوع بنیادها و مؤسسات باید متکثر هم شوند؛ اما با مدیریتی توانمند و پویا.
در حالی که این جریانات حاشیهای هنوز ادامه دارد، هنوز هیچکس بهطور دقیق، علت انحلال بنیاد ادبیات داستانی را آن هم در شرایطی که داستان در کشور ما روزگار خوشی ندارد، نمیداند. هرچند که آقای دری معتقد است باید کمتر حرف زد و بیشتر عمل کرد. گرچه در این مدت هم اتفاق خاصی در بنیاد ادبیات داستانی نیفتاد، اما این گفته مؤید عملگرایی آقای دری است که میگوید: «زمانی که 10 یا حتی 100 اثر داستانی در سطح دن آرام، جنایات و مکافات و یا بینوایان در یکی ـ دو سال آینده در کشورمان منتشر شد، میتوانیم بگوییم ما موفق بودهایم و خوب عمل کردهایم؛ نه اینکه ظرف را تهیه کنیم و آن را پر کنیم از هیچ. داستاننویسانی داریم که از حیث قدرت تحلیل و نیز شخصیتپردازی و فضاسازی داستانی از بهترین داستاننویسان معاصر آمریکا و اروپا چیزی کم ندارند و باید بهصورت جدی از آنها حمایت کنیم.»
پرویز البته به این حرفها هم جواب داد، اما جدال لفظی با بلاتکلیفی در سرنوشت بنیاد ادبیات داستانی ایرانیان فروکش کرد. جریان داستاننویسی کشور با وجودی که بهنظر میرسد امید زیادی به این بنیاد نداشته باشد، این روزها در انتظار خبری از متن این ماجراست: سرانجام چه شد؟ بنیاد ادبیات داستانی بسته شد یا خیر؟
آرمانهای بنیاد ادبیات داستانی
تماشای دوردستها / مسعود بهارلو - سنگ بزرگ نشانه نزدن است / علیرضا ابوالحسنی
«بنیاد ادبیات داستانی ایرانیان مؤسسهای است فرهنگی، غیردولتی و غیرانتفاعی که با انگیزه اعتلای ادبیات داستانی کشور و اشاعه آن تشکیل شده است. بنیاد میکوشد با حمایت از تشکلها و برنامهریزی برای نزدیکی بین آنها و حمایت از حقوق مادی و معنوی پدیدآورندگان آثار ادبی داستانی (نویسنده، مترجم، پژوهشگر، ویراستار داستان، منتقد، ناشر، توزیعکننده و مصرفکنندگان آثار ادبی و داستانی) جمهوری اسلامی ایران و ترویج فرهنگ اصیل اسلامی ـ ایرانی، بر اساس اهداف فرهنگی مندرج در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران گام بر
«بنیاد ادبیات داستانی ایرانیان مؤسسهای است فرهنگی، غیردولتی و غیرانتفاعی که با انگیزه اعتلای ادبیات داستانی کشور و اشاعه آن تشکیل شده است. بنیاد میکوشد با حمایت از تشکلها و برنامهریزی برای نزدیکی بین آنها و حمایت از حقوق مادی و معنوی پدیدآورندگان آثار ادبی داستانی (نویسنده، مترجم، پژوهشگر، ویراستار داستان، منتقد، ناشر، توزیعکننده و مصرفکنندگان آثار ادبی و داستانی) جمهوری اسلامی ایران و ترویج فرهنگ اصیل اسلامی ـ ایرانی، بر اساس اهداف فرهنگی مندرج در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران گام بردارد.»
این چند سطر را میتوانید در سایت خانه کتاب و در معرفی بنیاد ادبیات داستانی ایرانیان بخوانید. همین متن کوتاه، آنقدر گویا هست که بتواند ما را بهعنوان منتقد بنیاد راهنمایی کند تا براساس آنچه «کوششهای بنیاد» قلمداد میشود، عملکرد آن را مورد نقد و بررسی قرار دهیم. از طرفی میتواند به ما کمک کند تا بدانیم آیا معاون فرهنگی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، حقی مبنی بر انحلال یا تغییر وضعیت سازمانی این بنیاد دارد یا ندارد. چراکه در این معرفی، بنیاد ادبیات داستانی ایرانیان، «مؤسسهای فرهنگی و غیردولتی» خوانده شده است. بنابراین، به روشنی پیداست که یک مقام دولتی، نمیتواند درباره آینده مؤسسه تصمیم فردی بگیرد و البته این تصمیم را به «جلسه شورای مدیران معاونت فرهنگی وزارت ارشاد» نسبت دهد. چراکه این جلسه در مقام تصمیمسازی برای بنیادی غیردولتی قرار نداشته و طرح مسأله در آن ضرورت ندارد.
وجه دیگر موضوع، البته اهداف و آرمانهای بنیاد است که در معرفی آن به شکلی موجز گنجانده شده است. برنامهریزی برای نزدیکی بین تشکلها، یکی از اندیشههای تأسیس بنیاد ادبیات داستانی است. در کشور ما، تشکلهای فراوانی برای فعالیت در حوزه ادبیات داستانی وجود ندارد و همانها هم که هستند، اغلب اسیر مسائل جناحی و گروهیاند و با مرزبندیهای مشخص، جبهههایی روشن برای خود ساختهاند. شاید بتوان انجمن نویسندگان کودک و نوجوان و انجمن قلم ایران را شاخصترین تشکلهای فعال در حوزه ادبیات داستانی قلمداد کرد که بهدلیل افتراقات متعدد و سوگیریهای کاملا متناقض، امکان نزدیک کردنشان وجود ندارد.
یکی دیگر از اهداف بنیاد ادبیات داستانی ایرانیان، حمایت از حقوق مادی و معنوی پدیدآورندگان آثار ادبی داستانی، اعم از نویسنده، مترجم، پژوهشگر، ویراستار، مصرفکنندگان آثار ادبی و داستانی، منتقدان، ناشران و توزیع کنندگان است. چنین هدفی نشان میدهد که موضوع حمایت از خالقان داستان، یکی از دغدغههای اساسی اهالی فرهنگ است. برداشتها و استفادههای اهل هنر از داستان، بهعنوان مادر بسیاری از هنرهای نمایشی، معمولا در کشور ما با نقض حقوق داستاننویسان همراه بود و هنوز هیچ ساز و کار مشخصی برای پیشگیری از این موضوع اتخاذ نشده است.
سرچشمه فرآوری آثار تلویزیونی، و تهیه فیلمنامه برای سریالها، فیلمها، انیمیشنها و همچنین متون نمایشی و... همه از داستان است، اما رعایت نکردن حقوق مؤلف در ایران، به امری سابقهدار تبدیل شده که اما در گزارشهای بنیاد ادبیات داستانی این موضوع دیده نمیشود. بنابراین، چون به گفته اعضای هیأت امنا و هیأت مدیره بنیاد، فعالیت آن در شهرهای دور از مرکز متمرکز شده بود، طبیعی بودکه این بند از اهداف بنیاد، مورد توجه اهالی خانه داستان قرار نگرفته باشد.
البته نباید از نظر دور داشت که انجمنهای مدنی فعال در کشور ما هریک به نوبه خود، حمایت از اعضای خود را پیگیری کردهاند و برخی از پروندههای حقوقی نویسندگان را به نفع پدیدآورندگان به نتیجه رساندهاند، اما بنیاد ادبیات داستانی، عهدهدار حمایت معنوی و مادی از تمام نویسندگان حوزه ادبیات داستانی است و این حمایت، صرفا به عضویت افراد بستگی نخواهد داشت.
«ترویج فرهنگ اصیل اسلامی ـ ایرانی بر اساس اهداف فرهنگی مندرج در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران» یکی دیگر از اهداف بنیاد ادبیات داستانی است. بهنظر میرسد این بند، بیشتر نشانگر یک پیوستگی بین نهادی «فرهنگی، غیردولتی و غیرانتفاعی» با نظام مقدس جمهوری اسلامی و وفاداری نسبت به آن باشد.
بنیاد ادبیات داستانی، تنها سه سال فعالیت کرد و این مدت، برای دستیابی به اهداف گوناگون مطرح شده در معرفی چندسطری آن، بسیار کوتاه بهنظر میرسد
سنگ بزرگ نشانه نزدن است / علیرضا ابوالحسنی
بنیاد ادبیات داستانی، افقی چشمنواز برای خود ترسیم کرده بود و آنقدر نقشهها داشت که تقریبا غیر از آنکه کمی به جنب و جوش جریان داستاننویسی در شهرستانها کمک کرد، نتوانست قدم بهتر و مؤثرتری بردارد. یکی از نقشههای بنیاد ادبیات داستانی، تمرکز تخصصی روی موضوع قصه و داستان در ایران و گرد هم آوردن نویسندگان این حوزه بود که جز جلسات هیأت امنا و هیأت مدیره، برنامهای برای همنشینی هنرمندان این عرصه، تدارک ندید.
دست آخر هم این شد که امروز اگر از اغلب نویسندگان، نام و نشان بنیاد را بپرسی، هیچ کس پاسخ دقیقی نخواهد داد. ساختمانی بینام و نشان در حوالی خانه کتاب، بنیاد ادبیات داستانی را میزبانی میکند و رفت و آمدی هم در آن به چشم نمیخورد.
اما همین بنیاد، سودای برگزاری جشنواره داستان فجر را در سر پرورانده و تنها دو روز قبل از آنکه مدیرعاملش نامهای به معاون وزیر بنویسد و از او بخواهد که اعضای جدید هیأت امنا را معرفی کند، آمادگی خود را برای برگزاری این جشنواره مسکوت اعلام کرده است.
محمود سالاری در اینباره گفته است: «ما بهعنوان مسئول بنیاد ادبیات داستانی ایرانیان، پیشنهاددهنده این طرح بودیم و آمادگی پیگیری و برگزاری این جشنواره را هم داشتیم، اما بعدا با تغییر و تحولاتی که در معاونت فرهنگی صورت گرفت، این پیشنهاد موردتوجه قرار نگرفت.»
او همچنین ادامه داده که: «اگر مسئولان تصمیمگیر و ستادی هنر و ادب وزارت ارشاد مایل به چنین کاری باشند، ما همچنان آمادگی برپایی جشنواره داستان فجر را داریم، اما گویا این علاقهمندی یکطرفه است، چراکه دست کم تا این لحظه هیچ نشانهای از طرف دوستان مسئول به ما منتقل نشده و اگر آنها مایل به چنین کاری بودند، تا الان پیگیر طرح پیشنهادی ما میشدند.»
بعد هم در عین حال با اشاره به ایجاد پست قائم مقامی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در حوزه شعر و ادب، ابراز امیدواری کرده، دفتری که به همین عنوان در این وزارتخانه شکل گرفته، طرح جشنواره داستان فجر را پیگیری کند.
شاید همین انتقاد ظریف از تغییر و تحول مدیریتی در وزارت ارشاد و یکطرفه بودن پیشنهادها، موجب چنین تصمیماتی برای بنیاد بوده است، اما به گمان من، منطقی نیست بنیادی که در اهداف نخستین خود، چندان توفیقی بهدست نیاورده، سودای کارهای بزرگتری مانند برگزاری جشنواره داستان فجر را داشته باشد