هایپر مدیا | مرکز جامع خدمات رسانه ها / نگارش روزنامه |
|
|
اندازه فونت |
|
پرینت |
|
برش مطبوعاتی |
|
لینک خبر | جابجایی متن |
|
نظرات بینندگان |
شلمچه الهام گرفته از صبح بود / مسعود ده نمکی
1- نشریه صبح مهدی نصیری را از همان شمارههای اول میدیدم و از نگاه نو و انگیزههای بالایی که در تحریریه این نشریه وجود داشت، لذت میبردم. صبح، نخستین نشریه جریانسازی بود که با گفتمان انقلاب، فرهنگ و عدالت پا به عرصه گذاشت و با اهداف فراجناحی، سعی کرد نشریه بچههای مذهبی و حزباللهی باشد. جذابیتهای صبح آنقدر بالا بود که در من انگیزه ایجاد یک نشریه دیگر - با رویکردهای مشابه – را بهوجود آورد. به همین دلیل تصمیم گرفتم شلمچه را راهاندازی کنم. وقتی این تصمیم را گرفتم، قبل از همه سراغ مهدی نصیری رفتم و با او مشورت کردم. توصیههای ایشان بسیار برای ما راهگشا و یاری دهنده بود. البته آن روزها عباس سلیمی نمین هم کیهان هوایی را منتشر میکرد، همه ما در هدف یکی بودیم، هرچند که زبان و لهجهمان با هم فرق داشت.
2- یکی از اصلیترین فواید صبح و شلمچه - فارغ از تأثیرگذاریهای اجتماعیشان - این بود که به نیروهای مذهبی و حزب الهی این اعتماد به نفس را داد که میتوانند بدون وابستگیهای سیاسی، کار مطبوعاتی حرفهای انجام دهند. نویسندههای بسیاری در آن دوران تربیت شدند که امروز در مطبوعات حرفهای کشور با عناوین مختلف مشغول بهکارند، بچههایی که آن زمان هم در صبح کار میکردند، هم در شلمچه. البته در هر نشریه حرف متفاوتی میزدند.
3- بین صبح و شلمچه از همان ابتدا تفاوتهایی وجود داشت؛ صبح بیشتر به مباحث تئوری میپرداخت و شلمچه به مسائل ژورنالیستی. با توجه به آنکه صبح بعد از مدتی دو هفتهنامه و سپس ماهنامه شد، بیشتر رویکرد تحلیلی داشت، ولی شلمچه رویکرد خبری را برگزیده بود. پس از مدتی، متوجه شدیم که این دو نشریه یک جورهایی مکمل یکدیگر شدهاند. در روزگاری که ما در دنیای مطبوعات غریب بودیم، صبح از شلمچه حمایت میکرد و شلمچه از صبح. وقتی مهدی نصیری دادگاهی میشد، ما مدام اخبارش را منتشر میکردیم و سعیمان این بود که او را تنها نگذاریم و هر وقت که برای ما مشکلی پیش میآمد، نصیری و دوستانش به یاریمان میآمدند. این تعامل و همراهی، بسیار خود جوش و بدون یک سیاستگذاری خاص بهوجود آمد، چون دغدغه ما یکی بود. یادم میآید شبی که عطاءالله مهاجرانی دستور تعطیلی شلمچه را داد، مهدی نصیری و بچههای صبح به دفتر ما آمدند و دلجویی کردند. حتی یادداشت آخر شلمچه را خود آقا مهدی برایمان نوشت که من هرگز فراموشش نمیکنم. شلمچه، آن روزها جایگاه خاصی داشت و پس از همشهری، تنها نشریه رنگی کشور بود. هیچ باکی ندارم از اینکه بگویم رویکرد شلمچه الهام گرفته از صبح مهدی نصیری بود. نگاهی که عدالتخواه بود و در عینحال، دروغ نمیگفت و بیاخلاقی نمیکرد.
4- پس از شلمچه من «جبهه» را راهاندازی کردم که رویکردهای متفاوتی نسبت به شلمچه داشت. وقتی مسئولان فرهنگی وقت، جبهه را هم تعطیل کردند، مهدی نصیری پیشنهاد داد تا من صبح را اداره کنم، چون خودش میخواست از مطبوعات فاصله بگیرد. البته من بهدلیل محکومیت در دادگاه نمیتواستم امتیاز صبح را تحویل بگیرم، به همین دلیل، یک سال امتیاز صبح به خانم رجایی فر واگذار شد و پس از حل مشکل حقوقی، من توانستم صبح را تحویل بگیرم. صبح هنوز هم در حال انتشار است و رویکرداصلیاش را بر تاریخ جنگ و انقلاب متمرکز کرده. ما معتقدیم که امروز نشریات بسیاری هستند که مسیر صبح و شلمچه را میروند و به همین دلیل صبح این روزها، خود سراغ رویکرد جدیدی رفته است.
5- اگر رسانهها را به سه بخش «فرهنگ شفاهی»، «مکتوب» و «دیداری - شنیداری» تقسیم کنیم، باید بگویم که اوج فعالیت رسانههای مکتوب کشور ما به همان دوران دهه 70 بر میگردد که مهدی نصیری صبح را پایهریزی کرد و جریان ساز شد. ما هم این مسیر را ادامه دادیم، ولی پس از مدتی من احساس کردم که باید تغییر مسیر دهم، به همین دلیل از رسانه مکتوب بیرون آمدم و وارد حوزه فیلمسازی شدم، اما روزهای اوج فعالیت مطبوعاتی را فراموش نمیکنم.
6- حرف آخر این یادداشت را هم با آقا مهدی میزنم. نصیری یکی از جوانمردترین و روزنامهنگارترینهای این مملکت است. هم فعالیت حرفهای میکند، هم اخلاق حرفهای دارد و خدا میداند که جمع کردن این دو، چقدر دشوار است. خیلی از روزنامهنگاران صاحبنام امروز، کار را از او یاد گرفتهاند و ما امید داریم که ایشان از مطبوعات دور نشود تا افراد بیشتری را تربیت کند. به امید آن روز
گفتوگو با شهریار زرشناس
پنجه در پنجه روشنفکران
اهالی مطبوعات خوب میدانند که پیدا کردن شهریار زرشناس برای گفتوگوی مطبوعاتی به مراتب دشوارتر از پیدا کردن وزیر و وکیل است! زرشناس این روزها مشغلههای بسیاری دارد که فرصت فراغت به او نمیدهد؛ از فعالیتهای دانشگاهی گرفته تا انتشار ماهنامه فرهنگ عمومی که به سردبیری او منتشر شده است. با همه این اوصاف، زرشناس نمیتواند قید این گفتوگو را بزند و اعلام آمادگی میکند تا در خصوص «صبح» و «مهدی نصیری» با ما سخن بگوید. بههرحال، شهریار زرشناس، یکی از فعالان صبح بود و مقالات و دیدگاههای خاص او، هنوز از
اهالی مطبوعات خوب میدانند که پیدا کردن شهریار زرشناس برای گفتوگوی مطبوعاتی به مراتب دشوارتر از پیدا کردن وزیر و وکیل است! زرشناس این روزها مشغلههای بسیاری دارد که فرصت فراغت به او نمیدهد؛ از فعالیتهای دانشگاهی گرفته تا انتشار ماهنامه فرهنگ عمومی که به سردبیری او منتشر شده است. با همه این اوصاف، زرشناس نمیتواند قید این گفتوگو را بزند و اعلام آمادگی میکند تا در خصوص «صبح» و «مهدی نصیری» با ما سخن بگوید. بههرحال، شهریار زرشناس، یکی از فعالان صبح بود و مقالات و دیدگاههای خاص او، هنوز از ذهن مخاطبان پر وپا قرص صبح، پاک نشده است.
میخواهیم شرایط اجتماعی - سیاسی دهه 70 را بررسی کنیم تا پس از آن به ضرورت انتشار هفتهنامه صبح بپردازیم. موافقید؟
بله، ولی باید از کمی قبلتر شروع کنیم. در سالهای پس از پذیرش قطعنامه 598 و روی کار آمدن دولت توسعه، فضای فرهنگی و سیاسی کشور دچار تغییراتی جدی شد. در این تغییرات، جریان به اصطلاح روشنفکر که در اصل مبلغ مدرنیته بود، جان تازهای گرفت. از سوی دیگر افرادی که جریان «روشنفکری دینی» را تشکیل میدادند، روی صندلیهای مدیریت فرهنگی کشور تکیه زدند و به نوعی در وزارت ارشاد پستهای عالی گرفتند. این دو جریان، یعنی روشنفکران دینی و روشنفکران آتییسم و به اصطلاح غیرمذهبی، ائتلافی را تشکیل دادند و موجی را ایجاد کردند که به تهاجم فرهنگی شناخته شد. در این وضع، نیروهای متعهد در یک موضع دفاعی قرار گرفتند و به نوعی بیسرپناه شدند، یعنی استراتژی خاصی را مد نظر نداشتند. در آن زمان، نخستین جبهه نیروهای فرهنگی که دغدغه دین و انقلاب داشتند، روزنامه کیهان بود که آقای مهدی نصیری آن را مدیریت میکرد. کیهان آن زمان، در بسیاری از حوزههای سیاسی فتح باب کرد و حتی در مباحث تئوریک، بسیار دقیق به طرز تفکر عبدالکریم سروش پرداخت و آن را نقد کرد. بههرحال، جریانی که در دوره وزارت ارشاد آقای خاتمی ایجاد شد، بسیار خطرناک و هشدار دهنده بود، به همین دلیل معتقدم فعالیتهای کیهان آن روزگار را باید قدر دانست.
یعنی غیر از کیهان، جبهه فرهنگی نیروهای انقلابی سنگری نداشت؟
فعالیتهایی میشد، اما بازخوردهای کیهان را نداشت. آن دوران سوره شهید آوینی هم جریان ساز بود، اما نه به قوت کیهان. سید مرتضی هم همان زمان بارها هشدار داد که باید مراقب این جریان باشیم؛ جریان روشنفکریای که هدف نخستشان نابودی مذهب بود. بههرحال، آوینی به شهادت رسید و سوره نقش خود را پس از شهادت ایشان از دست داد.
اگر موافقید از این مقطع عبور کنیم، چون میخواهیم زودتر به زمان راهاندازی صبح برسیم.
فکر میکنم سال 1374 بود که صبح راه افتاد. البته ما از مدتها قبل جای خالی چنین نشریهای را احساس کرده بودیم. نشریهای که هم تحلیل سیاسی ارائه دهد و هم تا حدی به مباحث تئوریک بپردازد، چون واقعا پیشرفت گام به گام لیبرالیسم اقتصادی، سیاسی و فرهنگی محسوس بود. هدفگذاری صبح تا حدودی بر مقابله با لیبرالیسم سیاسی معطوف بود. من معتقدم همان جریانی که از سال 1368 آغاز شد، فتنه سال 1388 را پایهریزی کردند، اما اوج قدرت این جریان در دهه 70 بود که صبح با قوت مقابلشان ایستاد. صبح در حوزه حرکت میکرد؛ ابتدا در مباحث فرهنگی و بعد افشای مفاسد اقتصادی. شما غیر از صبح نشریهای را پیدا نمیکنید که در یک مدت کوتاه، دو وزیر را به دادگاه بکشاند. مهدی نصیری بهترین هدفگذاری را انجام داد، او خوب تشخیص داد که جریان لیبرال فرهنگی، یک پشتیبان اقتصادی سرمایهگذار هم دارد که بهجای خصوصیسازی «خاصسازی» میکند. آنها خواهان شیوه نظام سرمایهداری بودند و در همین چهارچوب، سیاستهای فرهنگیشان را هم تدوین میکردند. صبح به هر دو جبهه یورش برد. شجاعت آقای نصیری در مدیریت صبح واقعا بینظیر بود، من خودم در همان دوره نشریه مشرق را در میآوردم، اما یک رویکرد فرهنگی داشتیم و چندان صاحب نفوذ نبودیم. به همین دلیل، فقط مباحث تئوریک خودمان را طرح میکردیم، اما صبح یک تنه ایستاده بود و بخش قابلتوجهی از جریان حزب الله را که اهل مطالعه بودند، تغذیه فکری میکرد.
البته مدتی پس از انتشار صبح، چند نشریه دیگر هم با رویکردهای مشابه منتشر شد؛ مثل شلمچه و یالثارات.
بله، شلمچه و یا لثارات هم در همان دوره چاپ میشدند که البته بیشتر به مسائل سیاسی- ژورنالیستی میپرداختند و مثل صبح چندان به حوزههای تئوریک و تخصصی ورود پیدا نمیکردند. البته من کار آنها را هم اثرگذار میدانم، چون در جریان مقابل، نشریات گوناگونی وجود داشت که باید پاسخشان داده میشد. منظورم این است که پشتیبانی فکری صبح قویتر بود، چون شخص آقای نصیری بسیار متفکر و صاحب عقیده هستند. این مسیر تا شمارههای پایانی صبح نیز دیده میشد، یعنی پرداختن به مسائل تخصصی و نیمه تخصصی و مبارزه سیاسی در ساحتهای مختلف.
با جمع این دو رویکرد در یک نشریه موافقید؟ یعنی هم پرداختن به مسائل سیاسی- ژورنالیستی و هم نظریهپردازی در حوزههای تئوریک و علوم انسانی.
من معتقدم که به هر دو نیاز داریم. اتفاقا این موضوع را یکبار به وزیر ارشاد دولت نهم گفتم. ما نیاز به دو روزنامه داریم که مواضع سیاسی روشن و بار فرهنگی داشته باشند و از سوی دیگر مباحث تئوریک را بهصورت تخصصی دنبال کنند. کنار این دو روزنامه، دو فصلنامه فوق تخصصی هم میخواهیم که خیلی جدی مباحث فوق تخصصی تئوریک را دنبال کنند. همراه اینها، هفتهنامه تلفیقی هم نیاز داریم که متأسفانه این روزها هیچ کدامش را نداریم! الان ما واقعا مقابل «کیان» و «ارغنون» سابق آنها کدام نشریه را میخواهیم ارائه دهیم؟ وزارت ارشاد وظیفه دارد این سازماندهی را انجام دهد و کاری کند تا جریان متعهد به انقلاب، بتوانند از رسانههای مکتوب بیشترین بهره را ببرند. امروز شرایط ویژه و حساسی داریم؛ تهاجم فرهنگی بیداد میکند، سیاستهای فرهنگی دولت خاتمی حالا به بار نشسته و ما یکی از آسیبهایش را در فتنه 88 دیدیم. چرا باید دست روی دست بگذاریم؟ حالا باید هر کس، هر کاری که میتواند انجام دهد. فرصت مکث و تأمل نیست، خود من تلاش کردم با انتشار «فرهنگ عمومی» گام کوچکی برای انجام این وظیفه بردارم.
اتفاقا در نخستین شماره «فرهنگ عمومی» نشانههایی از صبح هم دیده میشود. قبول دارید؟
قطعا الگوی ما نشریه صبح آقای نصیری است، با کمی تفاوتهای جزیی. ما قصد داریم در فرهنگ عمومی کمی بیشتر به مباحث تئوریک بپردازیم، اما معطوف به شرایط اجتماعی روز. مباحث فوق تخصصی و سنگین فلسفی هم لازم است، اما باید در جای دیگر دنبال شود. کار نشریات در این جنگ نرم، باید معطوف به وضع جامعه باشد.
در این وضع حساسی که شما تبیین میکنید، چرا مهدی نصیری کنار کشیده و مثل گذشته در جبهه سیاست فعال نیست؟
آقای نصیری ممکن است انرژی آن روزها را دیگر نداشته باشد، به همین دلیل بیشتر بر مباحث نظری و تخصصی متمرکز شده. من احساس میکنم جای ایشان بهشدت در عرصه سیاست خالی است. کاش نصیری دوباره وارد میدان شود. جبهه فرهنگی انقلاب، در این روزهای بحرانی واقعا به کمک او نیاز دارد. البته فعالیتهای تخصصی ایشان در ماهنامه سمات - هرچند که ممکن است با هم اختلاف نظر داشته باشیم - در جای خود لازم و اثرگذار است، اما ایکاش ایشان بهکارهای غیرتخصصی هم بپردازند و دوباره مثل صبح جریان ساز شوند. اگر امروز به برخی مشکلات نپردازیم، فردا افسوس میخوریم. مهدی نصیری یک پدیده استثنایی در روزنامهنگاری کشور است. در حوزه فرهنگ باید به توانمندیهای این فرد بیشتر اعتماد کرد. کارهایی که ایشان انجام داده، همه در نوع خود ماندگار است، مثل همین فعالیتهای انتشارات «کتاب صبح» که در نوع خودش کم نظیر بوده و توانسته آثار بسیار مفیدی را عرضه کند. مگر چند نفر در کشور ما قدرت نقد علمی غرب را دارند؟ مهدی نصیری، به خوبی از عهده این موضوع برآمده است.
از آشنایی خودتان با مهدی نصیری هم قرار بود بگویید.
من سال 1367 در روزنامه کیهان با ایشان آشنا شدم. نصیری بهشدت جوانگراست. اگر جوان علاقهمند و اهل مطالعهای را ببیند، حتما به او میدان فعالیت و آزمون و خطا میدهد. خود من از افرادی بودم که توسط ایشان فرصت حرف زدن پیدا کردم. البته یک سال پس از مهدی نصیری، شهید آوینی هم به من میدان داد. بههرحال، نصیری بهشدت استعدادشناس است و خوب طرف مقابلش را میفهمد. ایشان ویژگیهایی دارند که من ندیدم همه این خصوصیات در یک انسان جمع شود. از مواضع آرمانی خودش یک قدم کوتاه نمیآید، تعهد ایشان به نظام و انقلاب واقعا ستودنی است. از طرف دیگر شجاعت عجیب و غریبی دارد. باید از قدرت نصیری در مدیریت فرهنگی کشور استفاده شود، اتفاقا این موضوع را مدتی پیش به یکی از وزیران ارشاد گفتم. در این دولت اصولگرا، نصیری میتواند بسیار کارآمد باشد؛ اگر مسئولان قدر بدانند