هایپر مدیا | مرکز جامع خدمات رسانه ها / نگارش روزنامه |
|
|
اندازه فونت |
|
پرینت |
|
برش مطبوعاتی |
|
لینک خبر | جابجایی متن |
|
نظرات بینندگان |
بیبیسی و شورشهای لندن در گفتوگو با دکتر مجید تفرشی
بیبیسی همیشه دروغ نمیگوید! / روحالله رجایی
و بیبیسی کاملا با آن روزنامههای محافظه کار همراه شد؛ اتفاقی که قبلا به وضوح نمیافتاد!
بله. حتی پلیس بریتانیا و پلیس لندن و اسکاتلندیارد درخواست یک همکاری مستقیم از بیبیسی داشت که از طریق تصویرهایی بیبیسی و بزرگنمایی تصاویر برای شناسایی و دستگیر افرادی که در تظاهرات بودند، اقدام کند و کرد. تلویزیون چندبار عکسهایشان را نشان داد تا شناسایی شوند.
آن اوائل بیبیسی چند مصاحبه تقریبا مستقل با دانشجویان کرد. در یک مورد بهخصوص با یک دانشجوی معلولی صحبت کردند که خیلی پوشش جهانی داشت. بعدا هم دولت انگلیس و هم پلیس لندن از طریق نهاد نظارتی به بیبیسی اعتراض کردند و جلوی پخش آنها را گرفتند.
چرا؟ مگر این دانشجوی معلول چه گفته بود؟
همین حرفهایی که شما در روزنامهها میخوانید. از حقوق دانشجویان و ضرورت تحصیل ارزان بهخصوص برای دانشجویان کمبضاعت دفاع کرد و گفت ما جلوی این اقدام دولت میایستیم، و دانشجویان را به ادامه اعتراضات تحریک کرد. بنابراین در این مورد دست بیبیسی که میگفت ادعای استقلال کامل دارد - البته این اتفاق قبلا در جنگ افغانستان، عراق و حمله رژیم اسراییل به غزه هم افتاده بود - رو شد.
با توجه به اینکه بیبیسی بودجهاش را بهصورت مستقیم از مالیات مردم میگیرد، در این ماجرا افکار عمومی انگلیس چه نگاهی نسبت به آن داشت؟
سئوال شما را باید تفکیک کرد. بیبیسی داخلی شامل حرف شما میشود، یعنی بودجهاش را مردم مستقیم بهوسیله مالیات میدهند. سالی بیش از یکصد و سی پوند. برای همین بیبیسی داخلی حق پخش آگهی خصوصی ندارد. اما سرویس جهانی درآمدش را مستقیما از وزارت امور خارجه بریتانیا میگیرد، یعنی این بخش از بیبیسی، بازوی اول و رکن اول دیپلماسی عمومی بریتانیاست در جهان. کاملا با هدف تأثیرگذاری روی افکار عمومی جهان تأسیس شده و اداره میشود.
خب با توجه به همین تفکیکی که گفتید جواب بدهید. مردم انگلستان الان به بخشهای مختلف بیبیسی چطور نگاه میکنند؟!
خب این سئوال را خیلی سخت میشود پاسخ داد. برای این موضوع هنوز نظرسنجی رسمی نشده است.
دریافت خودتان را میخواهم بدانم.
در طول هفت هشت سال گذشته بهخصوص بعد از 11 سپتامبر و بعد از ماجرای عراق، افکار عمومی بریتانیا آن تصور مستقل بودن را در مورد بیبیسی تا حدی کنار گذاشتهاند.
وقتی ماجرای مرگ مشکوک یا قتل دکتر دیوید کلی دانشمند افشاگر عضو وزارت بریتانیا پیش آمد و بیبیسی آشکار در برابر تهدیدهای دولت کوتاه آمد، اعتبار و جایگاهش بهعنوان یک رسانه مستقل خبری زیر سئوال رفت و تقریبا خدشهدار شد. بعد هم ایجاد شبکههای مستقل خبری یا لااقل غیرغربی خبری، مثل «الجزیره»، «پرس تیوی»، «روسیه تو دی» و چندین شبکه دیگر با اقبال بیشتر مردم انگلیسیزبان مواجه شد.
خب بیبیسی در مقابل انتشار اخبار واقعی در این رسانهها چه میکند. بالأخره خبر که بهدست مردم میرسد...
من اتفاقا در این مورد خاص خودم مقایسهای کردم. پنجشنبه 9 دسامبر هر چند دقیقه یکبار همه کانالها را چک میکردم. خیلی از رسانهها تظاهرات میدان پارلمان را مستقیم پخش میکردند، ولی بیبیسی بهطور جایگزینی، بخشی از این تصاویر را نشان میداد که اغلب هم زنده نبودند و همانطورکه گفتم روی معترضان مانور میداد.
فارغ از این برداشتهایی که ما از رسانهها میکنیم شما خودتان بهعنوان یک مشاهدهگر در آن محیط بگویید چقدر از این افراد اوباش بودند و چقدر دانشجو؟
توی این تیپ تظاهراتها نمیشود خط کشید و مرزبندی کرد و از مردم کارت شناسایی خواست. سالن کنفرانس که نیست! اما واقعیت این است که اکثریت کسانیکه در این جمع شرکت داشتند، نسل جوان و زیر 25 سال بودند. بعضی از اینها حامی دانشجویان بودند و بعضیهایشان دانشجو بودند. ولی بخش عمدهشان، دانشآموزانی بودند که در آستانه دانشجو شدن بودند. این قانون قرار است از سال 2013 اجرا شود و دانشجویان فعلی مثل بچههای من که الان دانشجو هستند، مشکل زیادی ندارند. لطمه اصلی را کسانی میبینند که الان در مدارس و در کالجهای پیشدانشگاهی درس میخوانند، چراکه در آینده این قانون دامنگیرشان میشود. بیبیسی میگفت اینها دانشجو نیستند. راست هم میگفت! بیشترشان دانشآموزان و محصلان کالجهایی بودندکه قرار است دانشجو شوند. بعضی وقتها پدر و مادرها هم بودند. چون آنها باید چند سال بعد پول زیادی برای تحصیل بچههایشان بدهند.
زندگی عادی چقدر تحت تأثیر این جریان قرار گرفت؟
خب این درگیریها که در همه لندن نبود. عمدتا در منطقه مرکزی و حول و حوش پارلمان و وایتهال، محل نخستوزیری و وزارتخانههای اصلی بود و گسترش به همه شهر نداشت. ولی در شهرهای بزرگ هم بود، یعنی حدود 10 تا 12 تا تظاهرات بزرگ در شهرهای بزرگ بریتانیا انجام شد. در لندن اوضاع را زودتر کنترل کردند، ولی در شهرهای دیگر مثل منچستر و لیورپول و بیرمنگام و ناتینگهام تظاهرات تأثیر بیشتری در سطح شهر داشت.
پس میشود گفت این ماجرا، ابعاد تازهای از رسانههای مستقل و ظاهرا مستقل را نسبت به دولت نشان داد؟
آنقدرها هم ابعاد تازهای نیست! در چنین بحرانهایی اساسا یک قانون نانوشته وجود دارد و یک اصل کلی وجود دارد که مبنا و اساس حکومتها و دولتها زیر سئوال نمیرود. گروهی ممکن است در تظاهرات بگوید من از آقای نخستوزیر بدم میآید، این لایحه را دوست ندارم یا با فلان قانون مخالفم، ولی هیچوقت کلیت نظام زیر سئوال نمیرود. البته همیشه و در همهجای دنیا اشخاص و گروههایی هستند که با کلیت نظام مخالفند، ولی کلیت همین است که عرض کردم. رسانهها هم از همین قانون نانوشته تبعیت میکنند.
و بهنظر میرسد بیبیسی این کار را از نظر فن رسانه، حرفهای و درست انجام داد؟
ببینید بیبیسی همیشه نمیخواهد و نمیتواند دروغ بگوید. این نکته مهمی است. یعنی رسانهای که هر روز دروغ بگوید، هیچکس هیچچیزی از آن را باور نمیکند. رسانهای دروغش باور میشود که به ندرت دروغ بگوید. اگر رسانهای مرتب یک اخباری را بزرگنمایی میکند و یا کوچک نمایی میکند و یا نادیده بگیرد، اعتماد عمومی از آن سلب میشود. اما وقتی شما در یک دوره طولانی زمانی مدعی راستگویی باشید و راست هم بگویید، دروغت خیلی راحت باور میشود. این هنر بیبیسی است که در بزنگاههای خاصی بزرگنمایی و کوچکنمایی میکند و دروغ میگوید. این کار مرتبا تکرار نمیشود؛ جز وقتی که ضرورت خیلی خاص داشته باشد.
کاری که ظاهرا ما خیلی بلد نیستیم...
حالا من نمیخواهم مستقیم الان رسانه خاصی را نقد کنم. اما مشکل ما این است که وقتی با یک آدم خاصی و با یک جریان خاصی و با یک موضوع خاصی و هرکسی رفاقت و یا دشمنی داریم، شورش را درمیآوریم! این ضرورتهای خاص ما هر روز هم تکرار میشود. ضرورت خاص هم اگر هر روز تکرار شود، دیگر ضروری و خاص نیست. روزمره و عام میشود و ناگزیر تأثیرگذاری خود بر مخاطب و افکار عمومی را هم از دست میدهد
اتاقهای فکر اروپایی / حامد نعمتاللهی
در سلسله پروندههای بررسی اتاق فکر، پس از بررسی 10 اتاق فکر برجسته آمریکایی در شمارههای قبلی، در این شماره به بررسی اتاقهای فکر اروپایی میپردازیم.
جیمز مکگان، یکی از متخصصان اتاقهای فکر است که مقالات بسیار زیادی در این زمینه منتشر کرده است. وی پس از مطالعه 20 کشور اروپایی، موفق به شناسایی سه نوع اتاقفکر در این قاره شده است: «سازمانهای تحقیقاتی تصمیمسازی» که تمرکز خود را تنها بر تحقیقات بنیاد قرار دادهاند؛ «اتاقهای فکر کن و انجام بده» که تمرکز خود را بر تحلیل و پیشنهاد سیاستها هم قراردادهاند؛ و اتاقهای «تعاملی» (برخلاف حمایتی) که بر مسائل و راهکار آنها تمرکز کردهاند. وی میگوید که برخی از اتاقهای فکر، تمام جنبهها را پوشش میدهند، برخی دیگر، یک یا دو مورد از آنها را.
در این چهارچوب، مکگان، کارکردهای اصلی زیر را برای آنها استخراج کرده است:
آنها تحقیقات بلندمدت و کوتاهمدت انجام میدهند،
آنها کتابها و محصولاتی را برای اقدامات کوتاهمدت تولید میکنند؛
با افکار عمومی، تصمیمسازان و رسانهها تعامل برقرار میکنند؛
برای دولتها بهصورت مدام، کادرسازی میکنند.
در این راه، آنها با چالش های زیر مواجه هستند:
نیازمند به منابع مالی از نقاط مختلف هستند؛
نیازمند به خدمت گرفتن و حفظ افراد «زیرک و با روابط عمومی قوی» هستند تا خوب بیندیشند و با رسانهها در ارتباط باشند، خصیصهای که «به ندرت یافت میشود»؛
باید بدانند که چگونه بر سیاستهای عمومی تأثیرگذار بوده و آنها را شکل دهند.
اتاقهای فکری که در ارتباط با مسائل اتحادیه اروپا فعالیت میکنند، دچار این آفت هستند که بیش از حد مسائل را از زاویه کشوری نگاه میکنند، تأثیرگذاری آنها بر شهروندان محدود است، همواره مشکل منابع مالی دارند، تعداد کارمندانشان کمتر از نیاز است، توسعهیافته نیستند و آنطور که باید توسط مؤسسات به آنها بها داده نمیشود، و به اندازه کافی حول مسأله تصمیمسازی کار نمیکنند.
در شماره 56، به بررسی چتمهاوس انگلیس پرداخته بودیم. در این شماره به معرفی چهار اتاقفکر دیگر اروپایی میپردازیم تا پس از 10 اتاقفکر برتر آمریکایی؛ پنج اتاقفکر برتر غرب اروپا (که در لیست 10 اتاقفکر برتر غیر اروپایی نیز قرار دارند) را پوشش داده باشیم.
با توجه به اینکه این آخرین شماره پرونده اتاقهای فکر است، در صفحه آخر نیز نمایهای از اتاقهای فکر معرفی شده و منابع مورد استفاده، ارائه شده است