هایپر مدیا | مرکز جامع خدمات رسانه ها / نگارش روزنامه |
|
|
اندازه فونت |
|
پرینت |
|
برش مطبوعاتی |
|
لینک خبر | جابجایی متن |
|
نظرات بینندگان |
شکست خورده طوفان واژهها / زهیر قدسی
قامت کمان کند که دو تا تیر آخرش،
یکدم سپر شوند برای برادرش
خون عقاب در جگر شیرشان پُر است
از نسل جعفرند و علی این دو لشکرش
این دو، ز کودکی فقط آیینه دیدهاند
آیینهای که آه نسازد مکدرش
واحیرتا که این دو جوانان زینباند
یا ایستاده تیغ دوسر در برابرش؟
با جان و دل دوپاره جگر وقف میکند
یکپاره جای خویش و یکی جای همسرش
یک دست، گرم اشک گرفتن ز چشمهاش
مشغول عطر و شانه زدن دست دیگرش
چون تکیهگاه اهل حرم بود و کوه صبر
چشمش گدازه ریخت ولی زیر معجرش
زینب به پیشواز شهیدان خود نرفت
تا که خدا نکرده مبادا برادرش...
شاعران بسیاری را در تاریخ ادبیاتمان میشناسیم که شعرهای بسیار زیبایی سرودهاند، اما آنچه باعث شده نام ایشان بر سر زبانها بیفتد، فقط قدرت و فن شعریشان نبوده است؛ بلکه در کارنامه ایشان، بیشتر آن ابیات و اشعاری درخشیدهاند که رو به سلسله نور و خاندان عصمت و طهارت داشتهاند. شاهد مثال این ادعا هم کم نیست: نمونهاش زندهیاد مرحوم شهریار که او را بیشتر به شعر «همای رحمت»ش میشناسند یا محتشم کاشانی که گویا جز ترکیببند مشهورِ «کشتیِ شکست خورده طوفان کربلا» اثری در کارنامهاش نداشته (که البته داشته!). نمیتوان در این فضای اندک به این موضوع مهم پرداخت ولی میتوان ادعا کرد که راز ماناییِ نام بسیاری از شاعران، در ارتباط شعریشان با اهلبیت است و راز توفیق آن اشعار در خلوصی است که شاعر در هنگام سرایشِ آن اشعار داشته.
«حمیدرضا برقعی» شاعری است که کارنامهاش را یکسره با «شعر شیعی» - یا به قول متدوال، شعر آیینی - پُر کرده است. برای یک شاعر جوان، تجدید چاپ هشتباره کتابش، آن هم طی گذشت سهسال، موفقیتی ویژه محسوب میشود. «طوفان واژهها» عنوان همین کتاب است که تا این حد، مورد توجه مخاطبان قرار گرفته است. کتاب با مقدمه استاد محمدعلی مجاهدی (پروانه) آغاز شده که یکسره در تشویق این شاعر جوان و دلایل توفیق اوست؛ از سوی دیگر، آثار بهرهمندی برقعی از محضر استاد مجاهدی، در اکثر پاورقیهای این کتاب نمایان است. استاد مجاهدی در بخش پایانی مقدمهاش با اشاره به «زبان ساده و صمیمی، نگاه تازه، فضای سرشار از عاطفه و خیال؛ و شور و حال و بیان روایی جذاب این اثر، آن را در شمار آثار متفاوتی قرار داده است که میتواند الهامبخش شاعران جوان دگراندیشی باشد که میخواهند کار تازهای را تجربه کنند.» قابلتوجه است که همین زبان ساده و صمیمی و عدم استفاده شاعر از مفاهیم پیچیده و تودرتو و همچنین بهکارگیری عبارات سادهای که برای همگان قابلفهم است؛ برد ویژه شاعر در ارتباط با مخاطبان خویش است وگرنه در میان شاعران شیعیِ معاصر، شاعرانی که قدرتمند ظاهر شدهاند، کم نیستند!
کوچه باغهای قدیمی / فخرالدین صدیقشریف
دلم میخواد باز دوباره شبها، شاهنامه و حافظ و سعدی، جای خودشونو تو خونهها باز کنن. بازم پدر و مادرها و بزرگترهای فامیل، شبهای طولانی زمستون دور هم جمع شن و بچهها رو زیر بال و پر خودشون بگیرن، براشون خاطره تعریف کنن یا قصههای شاهنامه و شعرهای سعدی و حافظ رو بخونن. دلم برای بچههایی تنگ شده که پاشونو جلوی پدراشون دراز نمیکردن و احترام بزرگتر رو نگه میداشتن. دلم برای خونههایی تنگ شده که صبحهای زود مادرها حیاطش رو جارو میکردن و یک «گلنم» آب میپاشیدن، بعد در اتاقو باز میکردن تا نسیم خوشعطر صبح، اتاقو پر کنه و خواب از سر همه بپره. دلم برای عطر گل یاس و محمدی، دلم برای بوی کته و قورمهسبزی دست پخت مادرا که سر ظهر همه کوچه رو پر میکرد، تنگ شده. دلم برای بچههایی که صبحای زود به پیرمردای نورانی توی کوچهشون «صبح به خیر» میگفتن و «عاقبت به خیر» میشنیدن، تنگ شده. دلم برای شهرم اونموقعی که هنوز اسیر دست برج سازا نشده بود، تنگ شده. دلم میخواد فریاد بزنم، دلم میخواد بهشون التماس کنم که تو رو خدا دست از سر این شهر بردارید. بهخدا این مردم دیگه نمیتونن زیر سایه سنگین برجهای شما نفس بکشن. شهر داره خفه میشه. بهخدا خوب نیست آدم به خاطر این دنیای بیارزش و پول این دنیا، مردم رو خفه کنه، شهرو تنگ کنه، جلوی نسیم خدا رو بگیره و نذاره بوی عطر گل یاس و محمدی، خوب به مشام این مردم برسه. گناه این مردم چیه که شماها میخواین پولدار بشین. مگه صدای ناله شهرو نمیشنوین که با زبون بیزبونی بهتون داره التماس میکنه، داره فریاد میزنه که: پشتم زیر بار آهنای سنگین برجاتون، داره خم میشه. دیگه نمیتونم این بارو تحمل کنم. تو رو خدا یه کم به حرفاش گوش کنید و دست از سرش بردارین. دلم برای تمام روزهایی که وقتی آدما به هم نگاه میکردن تو نگاهشون محبت موج میزد، تنگ شده. دلم برای تمام چیزهای خوبی که یه روزی بود و دیگه نیست تنگ شده. دلم برای بوی خوب دوستی تنگ شده. دلم خیلی تنگ شده.
تولید علم و علوم انسانی
ابراهیم فیاض، دانشآموخته حوزه و دانشگاه و دارای دکترای فرهنگ و ارتباطات از دانشگاه امام صادق (علیهالسلام) و عضو هیأت علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران است. در کتابها، مقالهها و حرفهای او نوآوریها و خلاقیتهای زیادی وجود دارد و تلاشهای علمی وی نمونه خوبی از علوم انسانی بومی است. کتابهای «ایران آینده بهسوی الگویی مردمشناختی برای ابرقدرتی ایران»، «تعامل دین، فرهنگ و ارتباطات: نگاهی مردمشناختی» و «مردمشناسی دینی توسعه در ایران: دین، فرهنگ و توسعه در ایران» از جمله آثار منتشر شده این استاد دانشگاه هستند.
کتاب «تولید علم و علوم انسانی» نوشته ابراهیم فیاض است و کتاب تازه او بهشمار میرود که به تازگی از سوی انتشارات سپیده باوران منتشر شده است. دغدغه اصلی این کتاب ماجرای علوم انسانی و بومیسازی این علم مطابق با فرهنگ و دستاوردهای بومی است. در علوم انسانی چشم بیشتر دانشگاهیان بهدست غربیان است تا تولیدات آنها را ترجمه یا تدریس کنند، اما این کتاب میکوشد با توجه به ضرورتهای بومیسازی و بومینگری، نیازهای این حوزه را عیان سازد.
کتاب «تولید علم و علوم انسانی» دو بخش دارد که مقالات و گفتوگوها بخشهای این کتاب هستند. فرمولی برای علوم انسانی اسلامی، اقتصاد اسلامی پیشرفته، مردمشناسی دینی فلسفه، فقاهت و نوآوری، فلسفه تاریخ ایرانی و نوآوری، خلاقیت و سازمان، علم کلام و نوآوری، شرق و غرب معرفتی و نوآوری، علوم انسانی و سیاست گزاری کلان، دانش و قدرت، پسا صدارییسم، سازمان و دانش، انقلاب فرهنگی و دانشگاه اسلامی و وحدت حوزه و دانشگاه؛ زمینههای معرفتی عنوان مقالات این کتاب هستند.
در بخش گفتوگوها نیز شامل مصاحبههاییست که با ابراهیم فیاض انجام شده، با عنوانهای: اشرافیت معرفتی در مصاف با علم بومی، تولید ثروت ملی در گرو وحدت حوزه و دانشگاه، فاجعه علوم انسانی، وضعیت علوم انسانی در ایران، ایران بدون مردمشناسی بهجایی نخواهد رسید، فلسفه متأخر ایرانی، ساز فرهنگ با نوای ایرانی، مظلومیت فرهنگ برآیند فقر معرفت دینی، مصرفگرایی از کالا تا اندیشه، غرب دیگر شاخص نیست و حرکت ایران بهسوی سرمایهداری.
ناشر، کتاب «تولید علم و علوم انسانی» را در 212 صفحه با قیمت 4 هزار تومان منتشر کرده است.