66
67
|
هایپر مدیا | مرکز جامع خدمات رسانه ها / نگارش روزنامه |
|
|
اندازه فونت |
|
پرینت |
|
برش مطبوعاتی |
|
لینک خبر | جابجایی متن |
|
نظرات بینندگان |
قرآن هنوز روی طاقچه است
قابلانکار نیست که فعالیتهای قرآنی در چند سال اخیر، از شتاب و رشد بیشتری بهرهمند بوده و حتی بودجههای اختصاص یافته به این بخش چشمگیر است. اما با توجه به اینکه بسیاری از دستگاهها و نهادها نسبت به قرآن کریم احساس وظیفه میکنند و تمایل دارند فعالیت قرآنی داشته باشند، در یک نگاه کلی، بینظمی و به هم ریختگی زیادی در این حوزه به چشم میخورد. برنامههای تکراری و شبیه به هم، برگزاری دورههای آموزشی ضعیف و کم بازده و اکتفا به برنامههایی که بیشتر جنبه تبلیغی دارند، مانند مسابقات، جشنواره ها و همایش ها، باعث شده که کمتر ابتکار و ایدهای نو و کاربردی در این حوزه به اجرا درآید. از سوی دیگر هم این سئوال مطرح است که چه کسی و چگونه بر انجام فعالیتهای قرآنی نظارت دارد و کجا خروجی این برنامهها مورد ارزیابی قرار میگیرد؟
نکته دیگری که علاوه بر ضعف نظارت، باید به آن اشاره کرد، این است که فعالیتهای قرآنی برای کدام هدف انجام میشود. گاهی بهنظر میرسد در کوران فعالیتهای قرآنی، هدف اصلی گم میشود و یا به اهداف دم دستی تنزل پیدا میکند. آیا صرفا کسب رتبه اول در مسابقات مالزی هدف است؟ آیا تعداد بازدید کنندگان از نمایشگاه قرآن برایمان مهم است؟ یا چاپ قرآنهای شکیل مورد نظر است؟ بیتردید هیچکدام از اینها هدف اصلی نیست و آنچه باید در نهایت موردنظر قرار گیرد، انس مردم با قرآن و فهم و بهکارگیری معارف قرآنی است که باید اذعان داشت هنوز اثر این برنامهها در زندگی و فرهنگ مردم دیده نمیشود. انگارپس از سالها باید اعتراف کرد که هنوز قرآن روی طاقچه خانههاست، نه در دل و جان آنها.
واکاوی هست ها و بایدهای سیاستگذاری قرآنی در کشور
فعالیت قرآنی، فرهنگ قرآنی / محمد صالحی
قرآن مجید سند حیات معنوی همه مسلمانان خصوصا پیروان خاندان رسالت است. بدون قرآن و تمسک به آن، وصیت رسول خدا (صلیالله علیه و آله و سلم) به مقام عمل نخواهد رسید. سیره اهلبیت در ارتباط و انس با قرآن و استناد همه ارکان ایمان اسلامی به قرآن مجید در همه عرصههای زندگی، گویای آن است که پیروی واقعی از ایشان، جز با روی آوردن به قرآن در همه ابعاد زندگی میسر نخواهد بود.
جمهوری اسلامی ایران برآمده از قصد الهی مردی قرآنشناس، انیس با قرآن و عامل به احکام آن است که ایمان مردم مسلمان ایران به او، راهی نو در میان بشریت این عصر، برای نیل به سعادت گشود.
همه این حرفها برای این است که برگردیم و نگاه کنیم به پشت سر خودمان، برای اینکه ببینیم با گذشت سه دهه از انقلاب، برای قرآن که دوستش داریم و به آن افتخار میکنیم، چه کردهایم؟ اصلا چه تلقی ای نسبت به قرآن و کار برای قرآن داریم و قرآن در کجای زندگی ما معنا مییابد؟
قرآن، کتاب خدا
از هر ایرانی بپرسید قرآن چیست؟ با تأمل یا بدون درنگ خواهد گفت: «قرآن کتاب خداست» بعضیها ادامه خواهند داد: «که برای هدایت بشر آمده است» و بعضی دیگر: «تا ما را به سعادت اخروی برساند.» و برخی هم: «ضامن سعادت دنیا و آخرت است» ؛اگر پرسش شونده از مسئولان باشد، این سخنان تداوم خواهد یافت تا آنجا که: «آقا، اصلا انقلاب ما بدون قرآن معنا ندارد».
این سخنان برآمده از هرچه باشد و با هر انگیزهای که بیان شود، در ورای آن یک پرسش اساسی دیگر طرح می شود میکند: عجب! اگر قرآن اینقدر مهم است، پس چرا جامعه ما رنگ و بوی قرآن به خود نگرفته است؟! چرا اندیشههای ما با آیات خدا نمیسازد؟! چرا باورهای ما بیش از آنکه قرآنی باشد مادی است؟! چرا هنجارهای جامعه، سازگاری با الگوهای قرآن ندارد؟! چرا ارزشهای فردی، خانوادگی و اجتماعی ما با قرآن فاصله دارد؟! و حتی چرا در آداب و نمادهای زندگیمان، غیرقرآن و حتی ضدقرآن، بیش از قرآن دیده میشود؟! و در یک کلام چرا فرهنگمان قرآنی نیست؟!
غفلت یا چیز دیگر
حقیقت تلخ آن است که فاصله ما با قرآن بسیار زیاد است و این به قشر و گروه خاصی مربوط نیست. غفلتی فراگیر، همه ما را در خود گرفته است بهگونهای که همهچیز مهم است، الا آنچه باید خیلی مهم باشد. از صبح تا غروب و حتی تا نیمههای شب. هر کاری انجام میدهیم، اما دریغ از آنکه دقایقی را با کتاب خدا خلوت کنیم، آن را بخوانیم، در آیات آن بیندیشیم.
به فرزندانمان همهچیز یاد میدهیم و این یادگیری را تا مرزهای افراط پی میگیریم، اما حق فرزند بر خویش، یعنی تعظیم کتاب خدا را به دست فراموشی سپردهایم.
برای کارهایمان از همه علوم و اطلاعات استفاده میکنیم و نگران انطباق آن با دانش روز و قدیم و جدید هستیم، اما هرگز بهدنبال میزان اصلی کارها نرفتهایم تا رفتارمان را با آن بسنجیم.
وقتی سخن از دین و معارف دین به میان میآید، فلسفه و کلام و فقه و تاریخ، اصل است و البته برای چاشنی آن و خالی نبودن عریضه، آیهای از قرآن را هم میخوانیم تا به گفتارمان تقدس بخشیم.
رفتارهای ما اگرچه تأثیرپذیر از رویه گذشتگان ماست، اما واقعیت آن است که ما با گذشتگانمان هم فاصله زیادی داریم. هنوز از زمانیکه سواد قرآنی، پایه سواد فارسی بود، یک قرن نگذشته است. هنوز همه کسانیکه خاطره طنین صدای قرآن صبحگاهی بازار را به یاد دارند نمردهاند. هنوز مسجدهایی که در آن، عالمان بزرگ هر شب برای همه مردم آیات قرآن را میخواندند و تفسیر میکردند، برپا هستند. اما چه شده است که به جایی رسیدهایم که تحصیلکردههای ما جرأت خواندن یک صفحه از قرآن را ندارند، مدیران فرهنگیمان چند سطر از قرآن را نمیتوانند معنا کنند و برخی از خطبای ما همهچیز میگویند و کمتر به قرآن میپردازند.
برای پاسخ به این پرسشها میتوان ساعتها نوشت و گفت. از توطئه استعمار برای برچیدن مکتبخانههای تعلیم قرآن، از هیمنه زندگی مدرن و اقتضاعات آن، از حلال و حرام و مشتبه شدن یا بودن اموال، از کمبودها و کاستیهای ایمانی و معرفتی، از حکومت رسانه بر وقت مردم و از هر چیز دیگری؛ اما با همه این حسابوکتابها جای یک حرف جدی خالی است و آن اینکه ما از کار قرآن کردن غافلیم. ما فعالیت قرآنی نداریم و شاید هم اصلا آن را لازم نمیدانیم.