92
93
|
هایپر مدیا | مرکز جامع خدمات رسانه ها / نگارش روزنامه |
|
|
اندازه فونت |
|
پرینت |
|
برش مطبوعاتی |
|
لینک خبر | جابجایی متن |
|
نظرات بینندگان |
مهدی صیافزاده، قاری ممتاز کشور از برنامههای قرآنی ناراضی است
مسابقات بینالمللی قرآن نخبه کشی است / جواد نصیری اوانکی
حضور جوانان در این جلسات چگونه است و آیا با گذشته تفاوتی دارد؟
یک چیزی هست و آن میتواند عاملی باشد برای تغییر یک سری فعالیتها که تکنولوژی نام دارد؛ طی سالهای دهه 60 دو شبکه تلویزیونی محدود داشتیم و شب وقتی چیزی برای گذران وقت نبود و در خانه همسایه و یا در محله جلسه قرآن برقرار میشد، افراد انگیزه پیدا میکردند که بروند در این جلسات شرکت کنند، اما الان که شبکهها زیاد شده و خیلیها هم در خانه ماهواره دارند و در ضعیفترین خانوادهها کامپیوتر و اینترنت وجود دارد، ممکن است جوانها کمتر به جلسات سنتی قرآن بروند. الان پارکها، سینما و غیره هست و امکانات مساجد بهتر شده و اینها افراد را جذب میکنند و یا سینمای خانگی که تأثیر میگذارد، ولی البته جلسات سنتی همچنان هست و در شهرستانها قوت بیشتری نسبت به تهران دارد.
در حال حاضر جلسات سنتی قرآن در کشور، تا چه اندازه ظرفیت پرورش قاریان نخبه را دارند؟
اصلا اینطور نیست که از جلسه سنتی، قاری حرفهای بیرون بیاید. جلسات سنتی اینطور است که مثلا امشب به خانه کسی میافتد، افراد مینشینند و قرآن را برای ثواب میخوانند و آموزشی در آن داده نمیشود، بلکه این زمینهای است و الگویی به علاقهمندان ارایه میشود، اما در این جلسات کسی قاری نشده است و حضور استاد در حد تذکر و ارائه نکته است تا ایجاد انگیزه شود؛ همین.
با نخبهپروری و حرفهای بودن در قرائت قرآن موافقید یا آموزش عمومی قرآن برای عموم مردم را در اولویت میدانید؟
چه بخواهید و چه نخواهید نخبهپروری خود به خود شکل میگیرد و دست هیچکسی هم نیست؛ بههرحال یک عده استعداد بیشتری دارند و اینها بهعنوان نخبه پرورش داده میشوند. بهنظر من مسابقات بینالمللی قرآن نخبهکشی است، نه نخبهپروری؛ یعنی مسابقات قرآن به شکلی است که در آن خیلی انگیزهها کشته میشوند، بهعنوان مثال در این 30 ساله، 100-60 مقام بینالمللی قرآنی در ایران و مالزی و بقیه کشورها داشتیم، آیا عددی داریم که چند نفر بهخاطر مسموم بودن فضای مسابقات از این فضای قرآنی رانده شدهاند؟ یعنی به خود جرأت میدهیم عددی بدهیم که اگر در این 30 سال این تعداد مقام اول داشتیم، این تعداد هم در کنار آن دلزده شدند. 80 نفر در مسابقات کشوری قرآن شرکت میکنند، سه نفر رتبههای نخست را کسب میکنند و تعدادی هم خود را حائز مقام و حقی نمیدانند، اما اغلب راضی نیستند و به نمرهها اعتراض دارند و در بعضی اوقات مقام اول هم از نمره خود راضی نیست، بنابراین حاصل مسابقات بهجای نخبهپروری، نخبهکشی میشود.
مسمومیت فضای مسابقات که به آن اشاره کردید یعنی چه؟
از شکل و وضعیت فعلی مسابقات تنها نتیجه، نخبهکشی است و همه این را قبول دارند؛ بنده بهعنوان شرکتکننده، داور، ناظر و یک مطلع، میگویم، شکل مسابقات ما جوری است که هم داور و هم شرکتکنندهها میدانند که از این مسابقات قاری بیرون نمیآید و داوران هم در قضاوت خود، فقط یک تلاوت را نسبت به تلاوت دیگر میپسندند، پس نخبهپروری در دل این مسابقه صورت نمیگیرد. نخبهپروری از آموزش حاصل میشود و مسابقات قرآنی هم جای آموزش نیست؛ چون آموزش نداریم، مسابقات ما به این وضع است و از دل مسابقات قرآن فعلی، قاری خوب بیرون نمیآید. اینطور است که یک جملهای را همه قاریان میگویند که «حالا که مقام را کسب کردیم با خیال راحت میتوانیم قرائت قرآن داشته باشیم». چون آموزش سخت است و دیر هم جواب میدهد و کسی دنبال آن نمیرود، ولی برای مسابقه در عرض چند ماه میتوان یک جریان خبری هم به راه انداخت و بدین ترتیب شکل مسابقات ما درست نیست و این رویه همینطور ادامه دارد و من معتقدم که باید برگزاری مسابقات به شکل باشگاهی ادامه پیدا کند و باشگاه برای حضور افراد در رقابتهای قرآنی درست کنیم.
اساسا معتقدم ما در جامعه با سه سطح مردم مواجهیم؛ یک سطح آن است که همه باید قرآن خواندن را یاد بگیرند و همه باید یک فهمی از قرآن داشته باشند و این عمومی است که شامل همه قشرها میشود، یک عده هم هستند که حد وسط هستند و نه تنبل هستند و نه زرنگ، این متوسطها میتوانند معلم عمومیها باشند چون نخبهها کم هستند و نمیتوانند به همه برسند، یک عده هم که خوش استعداد هستند و بهعنوان نخبه باید در یک فضای استاندارد آموزش ببینند.
مثلا در جامعه 70 میلیونی ایران، 5 هزار نخبه قرآنی داریم و 40-30 هزار آدم متوسط؛ و باقی عمومی هستند، مثلا معلم قرآن دبیرستان و راهنمایی، متوسط است. این سه سطح خود بهخود در جامعه ایران شکل گرفته، یعنی عدهای از مردم بلدند قرآن را بخوانند و عدهای هم نخبه هستند که مشهورند و باقی هم متوسط باقی میمانند. البته باید این سه سطح را داشته باشیم، ولی متأسفانه در هر سه سطح ما برنامهریزی نداریم، بهطور نسبی عموم مردم با قرآن آشنا نیستند و روخوانی قرآن را بلد نیستند و متوسطها هم خوب نیستند و نخبهها هم خیلی نخبه نیستند. البته باز هم تأکید میکنم معیار ما نسبی است؛ چون عدد نداریم و شاخص این است که امسال از سال قبل بهتر است، پس قضاوت در اینباره غلط است و باید معیار درست کنیم.
شما ریشه مشکلات و ضعفهای فعلی را با توجه بهوجود نهادهای متعدد قرآنی و تخصیص بودجههای نسبتا قابلتوجه در سالهای اخیر، در کجا می بینید؟
وقتی که انقلاب شد، ما اول چه کردیم؟ تئوریسینها مثل شهید مطهری و شهید بهشتی کار کردند و یک قانون اساسی نوشتند، این قانون را هم در خانه ننوشتند، بلکه براساس قرآن و تجربیات کشورهای دیگر آن را به نگارش درآورند. مملکت ما اول انقلاب عوض شده بود، بعد مجلس شورای اسلامی تأسیس شد، یعنی تمام ملت باید در سرنوشت خود سهیم باشند و یعنی یک عقل جمعی باشد و نتیجه تفکرات به شخص مجری ابلاغ میشود؛ پس هر کاری که میخواهد انجام شود در مجلس و در کمیسیونها مورد بررسی قرار میگیرد، حالا اگر آدمهای خوبی در مجلس باشند و فکر کنند نتیجه خوبی هم از آن حاصل میشود، ولی اگر مثل زمان شاه آدمهای بیعرضهای باشند که وکیل مردم نباشند، ممکلت جلو نمیرود.
این نظام کشور است؛ حالا از اول انقلاب تا به امروز (در این سه دهه) بحث قرآن چگونه بوده است؟ دهه اول اصلا مسأله جنگ باعث شد که به فن قرائت و دیگر موضوعات مرتبط با آن نرسیم و بهدلیل اولویت داشتن دفع دشمن، مسائل قرآنی بهشدت محدود بود، بعد از جنگ تازه به فکر چشمانداز افتادیم. بهنظر من اگر بخواهیم ریشه تمام مشکلات قرآنی جامعه را درک کنیم، باید گفت اگر 70 میلیون نفر را دست یک عدهای بدهیم، باید برای آن قانون نوشت؛ این قانون را کی مینویسد و چه مدل مینویسد، مهم است؛ حالا اگر نظام قرآنی را در نظر بگیریم میبینیم که وضعیت چگونه است و در این نظام قرآنی هر کاری انجام شود عبث است. در سالهای اخیر پول زیاد دادند، ولی وقتی نظام و سازماندهی نداریم، این پول هدر میرود؛ چراکه نیامدند بنشینند و برنامهریزی کنند و البته نباید این به کسی بربخورد و بهتر است بگوییم تدبیر آن وجود نداشت، و الان برنامههای مختلف مینویسند و کمکم عقلمان میرسد و سازمانهای مختلف پدید آمدهاند. در همین بحث ایجاد سازمانهای ، یک فردی با یک مسئولی هماهنگ کرده و یک سازمانی بهوجود آورده است و یک فرد دیگر در جای دیگر با یک مسئول دیگر هماهنگ کرده و یک سازمان دیگر را بنا گذاشته، تازه شاید به معارضه با هم کشیده شود و بنابراین میبینیم که هیچ کدام از اینها خبر ندارند و واقعا بهصورت پروژهای در مملکت با قرآن برخورد میشود و مثلا از یک طرف، سازمانی جشنواره میگذارد و از طرفی دیگر هم جشنواره دیگری توسط سازمانی دیگر برپا میشود و افرادی هم در این بین، از هر دو جا جایزه میگیرند. ما تا این حرفها را میزنیم زود یک عده میگویند، شما دارید بد حرف میزنید و زحمت یک عده را زیر سئوال میبرید. یکی دو سال پیش عدهای به ذهنشان رسید که منشور بنویسند، در صورتیکه الان چند هزار نفر درگیر کار قرآن هستند و برای خود نظراتی دارند و باز کسی را ندیدند و نشستند در یک جلساتی پشت درهای بسته تشکیل دادند و یک «انشایی» نوشتند و مثلا من که یک عنصر فعال قرآنی هستم هنوز یکبار هم این منشور را ندیدهام و گاهی گذری رادیو قرآن را میشنوم که دارند درباره منشور تحلیل میکنند و آن کسی که زحمت آن را کشیده، گفته که روی هر یک از کلمات منشور کلی فکر شده است، ولی من هنوز آن را ندیدهام و شاید شانسی به آن دست پیدا کنم! عناصر قرآنی اصلا در جریان نیستند که این منشور چیست؛ در حالیکه این منشور مثل هدفمند کردن یارانهها است و این برنامه برای یک نسل است.
یعنی فکر میکنید منشور یا برنامههایی از این دست نمیتواند فعالیتهای قرآنی را سروسامان بدهد؟
کارهای قرآنی کشور سامان نمیگیرد، چون ما اهل قانون و عقل جمعی و استفاده از نظرات دیگران در آن نیستیم، لذا اگر بهخاطر گرایش یک رییسجمهوری، پول زیادی هم برای فعالیتهای قرآنی در نظر گرفته شده، من بهعنوان یک کارشناس قرآنی امیدی ندارم. مثلا بودجه شده 20 میلیارد؛ من از این مسأله خوشحال نشدم، چراکه پول را به جایی فرستادهاند که هماهنگی در آن وجود ندارد، اصلی هست که پیغمبر (صلیالله علیه و آله و سلم) هم خودش را به آن پایبند میدانند، یعنی با سران قبایل اول باید توافق کرد، و در این موضوع با افراد کمی مشورت شده است. البته انشاء منشور توسعه فرهنگ قرآنی خیلی قشنگ است و روی کاغذ خیلی هم زیباست و واقعا کار خوبی کردند، اما انشاء است و بایدها در آن آمده، اما آیا کسانیکه منشور را نوشتند فقط این را بلد بودند و آیا خبر دارند که پولها چطوری تقسیم شده است؟
از تکثر نهادهای قرآنی در کشور باید دانست که پولها دارد حرام میشود. مثلا در طول چند سال دوایر قرآنی از عدد پنج به 700 مرکز میرسد و به همین تعداد مدیر هم پیدا شده است و فلان مؤسسه 700 شعبه دارد و در فلان روستا هم مرکز قرآنی تشکیل داده و آمار هم میدهند، اما بهنظر من بودجهای هم که در این سالها به آنان دادهاند، درست خرج نشده است. همه این مشکلات برای آن است که ما نظام نداریم، چون خشت اول کج گذاشته شده، لذا تا ثریا میرود دیوار کج. عدهای فقط دنبال آن هستند که فردی معاون وزیر شود. سازمانهای قرآنی فقط یاد گرفته اند که با وزرا جلسه بگذارند و فکر میکنند که اگر با سه وزیر در جلسه باشند چه میشود، در حالیکه باید با مدرسان خود حرف بزنند... که بهطور مثال با 50 نفر از آنها در یکی از استانها کلاس داشتم و میگفتند ما قرآن نمیخوانیم و این در حالیست که بعضی دوست دارند فقط پُست قرآنی ایجاد کنند.
بحث این است که تا نظام نداشته باشیم، هر حرکتی انجام شود فایدهای نخواهد داشت؛ سازمان و پول هم مشکلی را حل نمیکند، چراکه برنامه وجود ندارد. از سویی شاید جامعه قرآنی دیگر برنامهپذیر هم نباشد، چون از بس با برنامههای غلط خو کرده و بهصورت پروژهای کارها انجام شده، مشکل جدیدی بروز کرده است. تا الان مشکل نبود برنامه داشتیم، اما حالا باید دید آیا میتوان این جمعیت را برنامهپذیر کرد، چراکه افراد از برنامه تمکین نمیکنند و هر کس کار خودش را انجام میدهد و سازمانها هم کار خودشان را میکنند و بودجهها و آدمها هدر میروند و کسی هم با قرآن مأنوس نمیشود.
بهنظر شما چگونه برنامهای باید تهیه شود؟
میدانید باید چه کرد؟ الان باید اول نشست و کشف کرد که چه کاری باید انجام شود؟ اول انقلاب با 500 عنصر قرآنی مواجه بودیم و الان با 50 هزار نفر سر و کار داریم که همه ریش سفیدند و الان باید نشست و فکر کرد که چه کار باید انجام شود.
یعنی باید یک مجمعی از کارشناسان بخشهای مختلف تشکیل شود و در اینباره تصمیمگیری کند؟
اول باید به یک فهمی برسیم که باید اعتراف کرد هنوز به آن نرسیدهایم؛ اکثرا در مصاحبهها کلیشهای حرف میزنند، ولی در جلسات دوستانه این حرف مطرح میشود که بزرگان قرآنی ما سر یک میز جمع شوند. در این مصاحبه مجال آن نیست که از رفتار برخیها حرف بزنم، چراکه بعضی وقتها در معارضه کار انجام میشود و رقابتها به شکل مسموم انجام میشود و بدین ترتیب کارهای روی زمین مانده و هنوز فکری برای آنها نشده. باید یکسری عقلا را جمع کرد و در یک جمعی اینها با هم حرف بزنند و عجله هم نداشته باشیم، یک مقداری باید نشست و حتی شاید لازم باشد از عرصههای دیگر، آدم قرض کنیم، چون در خود قرآنیها ممکن است آدم مناسب وجود نداشته باشد.
آیا شما موافق ادغام سازمانهای قرآنی کشور و تعیین یک متولی واحد در عرصه فعالیتهای قرآنی هستید؟
این حرف 15 سال سابقه دارد و از آن سالها یک عدهای این حرف را تکرار میکنند و مصاحبهها را هم از روی هم انجام میدهند و متولی واحد قرآنی را طلب میکنند؛ ولی باید این سازمانها را در کنار هم دید و نقاط خلأ را پر کرد و البته باید اول فهمید که به چه چیزهایی نیاز است.
شکل مسابقات ما جوری است که هم داور و هم شرکتکنندهها میدانند که از این مسابقات قاری بیرون نمیآید و داوران هم در قضاوت خود، فقط یک تلاوت را نسبت به تلاوت دیگر میپسندند، پس نخبهپروری در دل این مسابقه صورت نمیگیرد. نخبهپروری از آموزش حاصل میشود و مسابقات قرآنی هم جای آموزش نیست
یکی دو سال پیش عدهای به ذهنشان رسید که منشور بنویسند، در صورتیکه الان چند هزار نفر درگیر کار قرآن هستند و برای خود نظراتی دارند و باز کسی را ندیدند و نشستند یک جلساتی پشت درهای بسته تشکیل دادند و یک «انشایی» نوشتند و مثلا من که یک عنصر فعال قرآنی هستم هنوز یکبار هم این منشور را ندیدهام و گاهی گذری رادیو قرآن را میشنوم که دارند درباره منشور تحلیل میکنند