78
79
|
هایپر مدیا | مرکز جامع خدمات رسانه ها / نگارش روزنامه |
|
|
اندازه فونت |
|
پرینت |
|
برش مطبوعاتی |
|
لینک خبر | جابجایی متن |
|
نظرات بینندگان |
به بهانه انتشار ویراست دوم کتاب حدیث پیمانه
ریشههای انقلاب و روشهای امام
پارسانیا: فکر میکنم به اینکه چگونه امام توانست در این مسیر مستقر بشود، توجه شده است. حتی به سیاستها و خصوصیاتی که این امکان را به ایشان داد هم اشاره شده است. مقایسهای هم شده با جریانهای روشنفکری که میخواستند از چه ابزارهایی استفاده کنند و اینکه امام به هیچکدام از این ابزارها وابسته نبود، بلکه به فرهنگ شیعی متکی بود و به نقشی که مرجعیت داشت. همچنین به جایگاه خود امام در حوزه مرجعیت و اختلافاتی که میتوانست به امام و حرکت ایشان آسیب برساند هم پرداختهایم، مانند اختلافاتی که درون حرکتهای روشنفکری بود و مسائل دیگری که میتوانست اختلاف بهوجود بیاورد.
چگونگی قرار گرفتن امام در جایگاه رهبری این حرکت، توانست جریانهایی مانند شریعتی و جریانهای سیاسی و فکری دیگری را که در خود قم بهوجود آمده بود، آرام کند؛ در حالیکه هرکدام میتوانستند شکافی را در جریان مذهبی بهوجود آورند. در ماجرایی مثل «شهید جاوید» یا مسائل دیگر، یک اشتباه کافی بود تا حرکت از هم فروبپاشد، اما امام نسبت به این مسائل خیلی هوشمندانه برخورد کرد. اگر رهبر نهضت کسی غیر از امام بود، همین اختلافات کافی بود تا همه ظرفیتهای موجود را فرو بریزد و در کتاب به این مباحث اشاره شده است.
امام از منبر، محراب، عاشورا و نیز از تمام زیرساختهایی که آیتالله بروجردی آنها را آماده کرده بود، استفاده کرد. اگر این نبود که مرجعیت شیعه به قم منتقل شود و امر تبلیغ در زمان آیتالله بروجردی سازمان پیدا کند و این شبکه ارتباطی بین قم و بخشهای دیگر ایجاد بشود، امام نمیتوانست در سال 42 آن حرکت را ایجاد کند. امام از زیرساختهایی که آیتالله بروجردی فراهم آورد، استفاده کرد و توانست یکباره تمام بخشهای جامعه ایران را پوشش بدهد. همانگونه که اگر حادثه عاشورا نبود، امام نمیتوانست قیام و حوادث سال 42 را ایجاد کند. امام از همه ذخائر فرهنگی و تمدنی اسلام استفاده کرد و از همه نمادها بهره برد. این چیزی بود که جریانهای روشنفکری به آن پشت کرده بودند و اصلا توجهی به این مسائل نمیکردند. انسانِ ایرانیِ مسلمانِ شیعه، فرهنگ خاصی دارد، اما روشنفکری ما با این فرهنگ فاصله داشت و هیچگاه نمیتوانست به آن اعتماد کند؛ الان هم همین شرایط را دارد. این چیزها مورد توجه بنده بوده و در جاهای مناسبی در کتاب ذکر شده است.
مردم همواره از ناحیه روشنفکران متهم هستند، زیرا تئوریهای روشنفکران با این فضای فرهنگی همخوانی ندارد. نکته این است که چگونه تشیع در این بستر فرهنگی قرار گرفت و چگونه اقتدارش را در دل خود بهوجود آورد؟ امام دقیقا در این بستر ایستاد. او از ظرفیتهای قدرت مردم ایران استفاده کرد؛ مردمی که مسلمان و شیعه هستند و رابطهشان با قدرتِ نهادینه شده اینگونه است که اگر در چهارچوب سیاسی اسلام نباشد، آن را «ظلمه» میدانند. امام با چنین مردمی در ارتباط است و میتواند بهسرعت همه اینها را فعال کند.
امام میگوید: اگر همین فردا من یک کلمه خلاف اسلام بگویم، همین مردم علیه من شعار میدهند. پس این همراهی مردم ساختار و فرهنگ دارد. بنابراین کاریزمای امام کاریزمای شخصی و فردی نیست. نه اینکه شخص امام در این کاریزما نقش نداشته باشد. او همه شخصیت خودش را در تحقق این کاریزما فانی کرد، اما به همان دلیل که شهید صدر گفت: او در اسلام فانی شد و اسلام در او، مردم هم اسلام را در او میدیدند. این نوعی مَنسب بود. برای همین وقتی او میرود و فرد دیگری میآید و در این مَسند مینشیند، بازهم همان احساسات و عواطف هست، یعنی کاریزما ادامه پیدا میکند. این جایگاه با شخص نمیآید و با شخص هم نمیرود، فرهنگ این جایگاه را حفظ میکند و به آن ساخت میدهد.
سلیمی نمین: این اصلا کاریزما نیست؛ یک پشتوانه فرهنگی است.
پارسانیا: کاریزما یعنی قداست؛ قداست شخصی هم داریم، اما این شخص از آن جهت که تجلی یک معناست، قداست یافته است. در واقع کاریزما از آنجا گرفته شده، اما بد بهکار رفته است. کاریزما نه بهمعنای وِبِری، بلکه به این معنا که مقدس است و رهبری امام در این فرهنگ قداست دارد. این جایگاه، جایگاه ولی فقیه است. هرکس که در این مسند مینشیند، این قداست را دارد و این مسأله، یک نوع فرهنگ و هنجار دارد. چندین لایه عقلانیت در اینجا نهفته و معیاری برای سنجش است. یعنی یک ارتباط خام بین توده و کسیکه توانسته با آنها ارتباط برقرار کند، نیست.
سلیمی نمین: امام در ارتباط با انقلاب اسلامی یک مهندسی دارد که بر اساس شناخت دشمن است. امام در تاریخ بسیار دقیق مطالعه کرده و بر اساس تجربه تاریخی، دشمن را خوب میشناسد و نسبت به ضعفهایی که در نهضتهای مختلف صورت گرفته و بروز یافته، اشراف بسیاری دارد. مثلا در شب بیست و یکم بهمن، آیتالله طالقانی بیانیه میدهد که مردم بروند خانههایشان، اما امام بر اساس همان شناخت دقیقی که از مسائل تاریخی داشتند، برخلاف نظر مرحوم طالقانی به مردم پیام دادند که به خیابانها بریزند. چه میشود که مردم بهراحتی و بهسرعت، میتوانند بین بیانیه امام و بیانیه آقای طالقانی، تمیز بدهند؟ اینجا هم مثل صدر مشروطه، بین رهبران دینی اختلاف است، اما مردم هرگز دچار دوگانگی یا چنددستگی نمیشوند. چرا؟
پارسانیا: امام بر وحدت رهبری و اختلاف نیفتادن در سطوح مختلف مدیریت اجتماعی همواره تأکید میکردند. تحقق وحدت را آرمانی میدانستند که اگر خیلی چیزهای دیگر فدای آن شود، بیجا نیست. نمونهاش عملکرد ایشان در رابطه با آقای بروجردی و نتیجهاش این است که این مدارا بالأخره ثمر داد. بودن آیتالله بروجردی در قم در برخورد دربار با نیروها و جریان مذهبی تأثیرگذار بود. بعد از آن هم امام به این مسأله توجه داشتند و تلاش عمدهشان این بود که این وحدت حفظ شود.
شاید دیگران این همراهی را نداشتند، ولی امام تلاش خودش را برای وحدت میکرد. ایشان به نحوی برخورد میکرد که اجازه ندهد این قطببندی بسته شود؛ در صورتیکه این شکاف، میتوانست شکل بگیرد. امام خودش را کنار میکشید و در حاشیه میگذراند و هرگز در این تنور ندمید. دائما هم برای التیام این زخم اقدام کرد. با اینکه امام این کار را میکرد، باز هم اصطکاکهایی بهوجود میآمد، اما نتوانست دوپارگی بهوجود بیاورد. اقتدار حرکت امام موجب میشد که منحرفان یا حذف یا ملحق شوند. پایه اقتدار امام هم مردم هستند.
در مشروطه اینطور نبود؛ رهبری دینی در نجف مستقر بود و نه در تهران. اختلاف هم بهصورت وسیعتری در آنجا شکل گرفته بود. شیخ فضلالله نوری نماینده آنها بود، در حالیکه رهبری و تئوریپردازی بهدست آخوند خراسانی و میرزای نایینی بود. اختلافاتی که آنجا هست، اصلا با اختلاف شب 22 بهمن آیتالله طالقانی و امام قابلمقایسه نیست. وقتی امام نظر میدهد، آیتالله طالقانی هم از او تبعیت میکند. آنجا هم که کسی تبعیت نمیکند - مثل آقای شریعتمداری - خودش توسط مردم حذف میشود.
سلیمی نمین: امام اصولی دارد که در ذهن ایشان کاملا روشن است، گرچه بیان یا نوشته نشده باشد. مثلا هرگز به قدرت بیگانه اتکا ندارد. ترور را هم کاملا نفی میکند. ترور هم تغییر قدرت است، اما امام نفس تغییر قدرت را مبنای مبارزه نمیداند. امام در مهندسی سیاسی خود چنین چیزی ندارد که تغییر قدرت بدون تغییر نگرش مردم حاصل شود. کاش در این کتاب بسیار ارزشمند، ویژگیها و خصوصیات آن مهندسی که امام بنا گذاشت و توانست اعتماد عمومی را ایجاد کند، میآمد. بهخاطر پایبندی امام نسبت به همین مهندسی است که مردم به او اعتماد میکنند. نگاهی که امام دارد، شعاری که میدهد و سطح کاری که میکند، با هدف، کار و شعار هیچکدام از جریانهای سیاسی سده اخیر قابلمقایسه نیست. امام در حالیکه دارد یک انقلاب ایجاد میکند، توجه و اعتمادی به قدرت مردم دارد که هیچ تغییری نمیکند؛ و حرکتهای چریکی و پارتیزانی را رد میکند.