هایپر مدیا | مرکز جامع خدمات رسانه ها / نگارش روزنامه |
|
|
اندازه فونت |
|
پرینت |
|
برش مطبوعاتی |
|
لینک خبر | جابجایی متن |
|
نظرات بینندگان |
گفتوگو با محمدرضا مداحیان کارگردان نمایش کلید
مرور فتنههای تاریخ ازصدراسلام تا امروز / حنانه حیدری
محمدرضا مداحیان نمایش را با تئاتر «شعله در زمهریر» شروع کرد. همان نمایشی که سال گذشته در تالار وحدت اجرا شد. او امسال هم با «کلید» در تالار اندیشه حوزه هنری منتظر تماشاچیان است. طیفهای گوناگونی از مردم مخاطب این نمایش هستند. «کلید» هم مناسبتی و تاریخی هست و هم نیست. روایت حقیقت امیرالمؤمنین (علیهالسلام)، قیام عاشورا، ماجرای سقیفه و جنگ ایران و عراق حقایقی است که هم جزو تاریخ است و هم تا شیعیان روی زمین نفس میکشند مسأله روز است. محمدرضا مداحیان و گروه هنری «تراب» مدتهاست برای رسیدن به این فرم
بعضی از دیالوگهای نمایش، شعاری نیست؟
مثلا؟
اصلا مشکلی ندارم با اینکه کسی درباره مسایل روز هم چیزی بسازد. بعضی جاها از کلیدواژههای روز استفاده میشود. مثل خواص بیبصیرت. این عبارتها در متن ننشسته، اینطور نیست؟
متن اولیه اصلا این عبارتها را ندارد. بهطور کلی زبانش استعاره است. معتقدم وقتی حرفی را برای این مخاطب ونسل امروز صریح نمیگویی خیلی بیشتر مخاطب را درگیر میکند و از آن لذت میبرد سوای اینکه خیلی چیزها بهقدری قداست دارد که صراحت آن را خراب میکند. مثل اینکه بیاییم از اسم رهبر انقلاب استفاده کنیم. اصلا جایگاه این اتفاق وجود ندارد. جدای از اینکه اسم ایشان را خراب کنیم هیچ فایدهای برای کار ندارد. خود ماجرا، خواه ناخواه درباره آن آدم جلو میرود.
گفتوگو با محمدرضا مداحیان کارگردان نمایش کلید
مرور فتنههای تاریخ ازصدراسلام تا امروز / حنانه حیدری
نمایش نمادین شروع میشود و مدتی طول میکشد تا بهنظر مخاطب عادی غیرحرفهای بخش اصلی شروع شود و بفهمد موضوع از چه قرار است. بهنظرتان اوایل نمایش خیلی نمادین نیست؟
فکر میکنم ما از لحظه اول این گزاره و این اتفاق را برای مخاطب باز میکنیم. وقتی پرده کنار میرود، اولین قاب ما آن آکواریوم است که معلوم میکند قرار است تماشاچی هیچ چیزی را به سادگی نفهمد. نمایش خودش را معرفی میکند و این کد را میدهد. تصور شخصی من این است که چه ایرادی دارد جماعتی که دینمدار هستند یک کار فاخر همراه با تعقل و تفکر ببیند.
این ایرادی ندارد. اما در جایی میگویید خلیج همیشه فارس، همیشه فارس بوده و همیشه فارس میماند.
خلیج همیشه فارس هم جزو عبارتهایی است که بعدا اضافه شده. نسخه اصلی متن را دارم. هیچیک از این واژهها را ندارد. میتوانم این نسخه را بدهم ببینید.
ببینید در صحنه آخر موافق این اتفاقها نیستم و دوست ندارم. نگاه شخصی من این است یاد بگیریم چهجوری حرف بزنیم. متأسفانه در این اتفاقهای اخیر، دیگران بهقدری با اندیشه کار کردند و قشنگ حرف زدند که جماعتی را محو اتفاق کردند. متأسفانه این طرف ماجرا تا ما میخواهیم حرف بزنیم باید حتما اسم برده شود و فحش بدهیم. این کار اصلا خوب نیست. اینها در نمایش نبود و قرار هم نبود که باشد.
این بد نیست که آدم حرفش را در نمایش بزند. همانطور که الان بعضیها اینکار را میکنند.
این وقتی درست اتفاق میافتد که از اول نمایش، این حرفها باشد. وقتی ما چنین چیزی نداریم. این عبارتها در آخر کار بهزور چسبیده و قبول دارم از کار بیرون زده. این واژهها در متن اصلی وجود ندارد و تابلو است که اضافه شده است. این نکتهای است که تماشاچیهای ما هم در برگههای نظرسنجی مینویسند و میگویند این عبارتها نچسب است. بعضی اهالی تئاتر میگویند معلوم است صحنه آخر، یک چیزی جدای از متن است. انگار بریدند و چیز دیگری را جایگزین کردند. درباره خلیجفارس و اینها، خیلی تو ذوق نمیزند چون اشاره خلیج به فارس بودنش است. اما چون در صحنه آخر این کلمههای نچسب گفته میشود تمام چهار صحنه قبل را به هم میریزد. و اصلا شکل خوبی ندارد.
در بعضی جاها هم روضه میخوانید؟
کجا؟
قسمتی که بازیگران میان تماشاچی میروند. جنس روضههایی هم که خوانده میشود سطح بالا نیست.
در صحنه چهارم یک اتفاق نمایشی میافتد. این صحنه را دوست دارم و خلق آن صحنه را یک اتفاق خوب میدانم چون بهواسطه ایده یک جمع اتفاق افتاد. چون متن، یک روایت خطی در آن صحنه داشت. فضای تماشاچی را شکستیم و اتفاقها را خیلی گزیدهتر از متن روی صحنه دیدیم. مثلا برای صحنه حضرت امیر (علیهالسلام) دیالوگ داشتیم، صحنه امام حسن (علیهالسلام) داشتیم، که همه اینها حذف شد. چون تاریخ را به عقب برمیگردانیم و حجم اطلاعاتی کار زیاد است، مجبوریم در آن صحنه، نشان دهیم. نمیتوانیم آنجا هم با استعاره رد شویم. چون دیگر تماشاچی نمیفهمد.
اصلا چرا حجم اطلاعاتی که میدهید اینقدر زیاد است؟
همه این اطلاعات براساس انتخابی است که داشتهایم. انتخابمان این است که آن شخصیت از یکجایی به یکجای دیگر می رسد. ما باید گذر زمان را نشان دهیم. کدهای این صحنهها باید باشد. در طرح اولیه خیلی مفصلتر از این بودیم. روایت امام حسن (علیهالسلام) و تیرباران پیکر ایشان را داشتیم. همه اینها در فریاد علی (علیهالسلام) و دیالوگی که آوردیم بین شخصیتها رد و بدل میشود. بالأخره باید این گذر زمان را طوری نشان میدادیم. اگر قرار بود از این صحنه یک دفعه به صحنه حضرت زهرا (سلامالله علیها) و ماجرای سقیفه برسیم، کار را از دست میدادیم. پس این گذرا بودن را باید نشان میدادیم. همین قسمتهایی که به قول شما روضه شده و بهنظر من نکتههای خوب هم دارد، اگر هم اینطور از آب درآمده، بهوسیله تکنیکهای صحنه سعی کردیم از شکل مرسوم خارجش کنیم که حداقل روایت کسلکننده نباشد.
فرم این روضهها بیشتر روضههای چند سال پیش است که الان زیاد مخاطب ندارد. در این سالها تغییراتی در شکل و فرم روضه بهوجود آمده.
منظور شما ارتباط دیالوگی آن صحنه است یا نوع اتفاقش؟
منظورم دیالوگهاست. میشد از زبان دیگری هم استفاده کرد و همین اتفاقها را روایت کرد. انگار ننشسته. روایت اصل قضیه خیلیخوب است اما با یک زبان دیگر. نمیدانم گیر کار کجاست که این عبارتها نمینشیند.
یک گیر اساسی داریم و آنهم در صحنه چهارم است.
از جاییکه بازیگران وارد جمع تماشاچی میشود و تا جاییکه به صحنه برمیگردند. این وسط صحنه به طناب بسته شدن حضرت علی (علیهالسلام) از بین میرود، با اینکه خیلی صحنه قشنگ و تأثیرگذاری است. صحنهای که چند نفر امیرالمؤمنین را با طناب بستند و صحنهای که دنبال حضرت عباس (علیه السلام) میروند و در آخر با تیر او را میزنند فوقالعاده است.
نمایش جای کار بسیار دارد. تئاتر «کلید» با این حجم کار بدون تعارف در سه هفته بسته شد. از لحظهای که استارت کار برای تمرین زده شد تا روزی که اولین اجرا را رفته، واقعا 20 روز طول کشید. نمیگویم معجزه شده اما خیلی سخت بود. 32 نفر بازیگر داریم، حجم کار خیلی سنگین است. ساخت موسیقی، هماهنگی حرکت و بازیها. این کارها اتفاقی نیست، زحمت کشیدیم. همه گروهها تک به تک با هم حرف زدند و برای تکتک صحنهها بحث کردند. برای دکور، گریم و موسیقی خیلی گپ زدیم. در «کلید» یک فضای جدید در موسیقی تجربه میکنیم. بدوی بودن موسیقی از ابتدا تا انتهای کار حس میشود. موسیقی تکراری نمیشود از همه سازها استفاده میکنند اما جنس اتفاق خیلی بکر است. برای رسیدن به این نقاط قوت، تلاش کردیم و ساعتها گپ زدیم. فقط در 20 روز. قبول دارم که بعضی جاها ننشسته. بعد از 17-16 اجرا یکی دو صحنه را جابهجا کردیم. هنوز داریم اِتود میزنیم و بچهها، بهقدری توانمند هستند که خودشان را با شرایط جدید تطبیق دهند. در مجموع شما بهعنوان کسی که بهصورت حرفهای مخاطب این هنر هستید، تفاوتی میان «کلید» و بقیه نمایشهای مذهبی وجود دارد یا نه؟
معمولا ضعف در متن دیالوگ کارهای مذهبی دیده میشود. اما در مجموع «کلید» کار آبرومندی است و کارکردن در این حوزه جرأت میخواهد.
ما ریسک کردیم. کسی جرأت نمیکند در این فضا اینطور کار کند. نمیگویم اتفاق خارقالعادهای افتاده من خیلی تلاش کردم بگویم بچههای حزباللهی هم میتوانند کار حرفهای ارایه کنند. در خیلی از تئاترها نمیتوانند این توان را به نمایش بگذارند. چه ایرادی دارد فرم کار ما اتو کشیده و شیک باشد. چرا همیشه فضای هیأتی و عود و اینطور چیزها؟ این کارها باعث میشود تمام ماهیت کار زیر سئوال برود. اینهمه تلاش کردیم، صحنه پنجم باید همانطور ساخته میشد که در طرح اولیه وجود داشت ولی متأسفانه دخالتها آن را به اینجا رساند. «کلید» در صحنه پنجم میتواند با تعلیق تمام شود و شخصیت با فکر خارج شود ولی اینطور نشده
چگونه میشود به فرم مناسب رسید؟ / سعید ایمانی
یک نمایش تا چه حد میتواند حرفهایش را با توجه به اتفاقهای پیرامونش؛ تنظیم کند؟ آیا چنین نمایشی، یک نمایش سفارشی خواهد بود؟ نمایش «کلید» هرچند با معیارهای نمایش درجه یک فاصله دارد، اما درجهت سفارشی یا شعاری شدن حرکت نکرده و سعی شده محتوای آن با استفاده از ظرفیتهای بیان نمایشی بازگو شوند. حرکتهای فرم در این نمایش تا حد زیادی درست و بهجا تنظیم شده است و بار اصلی نمایش را در کل کار به دوش میکشد. البته بعضی دیالوگهای نمایش کلید دچار بدسلیقگی هستند و اگر این حرفها هم در درون قصه هضم میشد و از ماجرای کلی آن بیرون نمیزد، نمایش کلید میتوانست موفقتر باشد. بعضی از سوژهها وقتی دستمایه خلق آثار هنری قرار میگیرند، این ظرفیت را دارند که اثر هنری را بهسمت شعاری شدن سوق دهند، اما خلق نمونههای موفق از این آثار، نشان میدهد که میشود سراغ این سوژهها رفت و به شعارزدگی و سفارشیسازی نیفتاد. حرفهای جدی و قرص و محکم را وقتی میشود تبلیغ کرد که بتوانند سر و شکل هنری مناسب بهخود بگیرند و تجربه سالهای گذشته به ما نشان میدهد که اتفاقا این آثار وقتی استانداردهای لازم هنری را داشته باشند، از اقبال و استقبال مخاطبان هم برخوردار میشوند. تاکنون فیلمها، نمایشها و آثار هنری زیادی درباره سوژههای اجتماعی روز یا سوژههای دینی و مذهبی ساخته شده است، اما تنها تعداد کمی از آنها توانستهاند ماندگار شده و لااقل در ذهن مخاطبانشان باقی بمانند. هنوز رسیدن به یک ساز و کار محکم و فرم مناسب برای بیان این حرفها، مشکل اصلی در این حوزه است. به هر حال میشود گفت نسل جدید هنرمندان، با تکیه بر تجربههای نسل گذشته، زودتر خواهند توانست به فرمهای مناسب برای بیان حرفهایشان برسند. هنرمندان امروز، بیشتر حواسشان به دیالوگهای آثارشان جمع است و باز بیشتر مواظب هستند که اتفاقهای گل درشت و حساب نشدهای را که از درام بیرون میزند، از آثارشان کنار بگذارند