هایپر مدیا | مرکز جامع خدمات رسانه ها / نگارش روزنامه |
|
|
اندازه فونت |
|
پرینت |
|
برش مطبوعاتی |
|
لینک خبر | جابجایی متن |
|
نظرات بینندگان |
طبقه متوسط ایران اخلاق و تکثر درونی / سجاد نوروزی
در ایران امروز طبقه متوسط سرمایه اجتماعیای است که با بیتوجهی سیستماتیک در حال اضمحلال است. اگر اوضاع اجتماعی - فرهنگی به همین منوال پیش رود، ما با طبقه بیهویتی مواجه خواهیم بود که ارزشهای اجتماعی را ذبح میکند.
طبقه متوسط ایرانی نظم اخلاقی خود را بر پایه کدام نظام ارزشی جستوجو میکند؟ پاسخ به این سئوال در ایران کاملا مشخص است. نهاد دیانت در تاریخ اجتماعی ایران، همواره مؤید نظم بخشی به حوزه اخلاق بوده است. از همینرو میتوان قاطعانه حکم کرد که طبقه متوسط ایرانی، همواره در باب مسائل اخلاقی قضاوت را به دیانت میسپارد. اما اگر به تفکیکهای خاص در تیپشناسی طبقه متوسط ایرانی ملتزم باشیم آنگاه دیگر قضایا متفاوت خواهد بود. با یک نگاه جامعهشناسانه به امری اجتماعی تحت عنوان طبقه متوسط ما، یک «تکثر درون طبقاتی» مواجه خواهیم شد. تکثری که عطف به دیگر خصایص زیستی جامعه ایرانی، کلید فهم بسیاری از مسائل اجتماعی ایران است و به نوعی جدا از آنکه عامل تفکیک طبقاتی بهشمار میآید، به تفکیک تیپهای اجتماعیای که در درون یک طبقه وجود دارند نیز کمک میکند.
در درون طبقه متوسط ایرانی امروزتیپهایی رخ عیان کردهاند که تنها عاملی که میتوان آنها را در پیوند با طبقه متوسط ارزیابی کرد «درآمد اقتصادی» آنها است. خلق و خوی این تیپها بیشتر نظیر طبقه غنی است و از حیث ظاهری هم این تیپ اجتماعی کوشش وافری میکند تا خود را همسان آنها کند. از این روست که تمامی آنچه تحت عنوان رفتار اجتماعی از این تیپ عرضه میشود، چندان تطابقی با خلق و خوی غالب در طبقه متوسط ندارد. این امر مؤید این نکته است که طبقه متوسط، در عینحال که گزارهای است بهمعنایی طیفی از اقشار که در برخی خصوصیات با هم مشترکند، اما در همین طبقه، اقشار اجتماعی در برخی خصائص از هم جدا میشوند. بنابراین طبقه متوسط موجودیتی واحد ندارد و یکدست نیست. لذا برعکس غرب، میتوان گفت در ایران طبقه متوسط، محدود به فعالیتهای روشنفکری نیست و بازاریان و مشاغل صنعتی را هم را شامل میشود. در عینحال طبقه متوسط ضرورتا مستقل از دولت نیست، بلکه بهکارمندان دولتی هم مربوط است.
از دیگر سو، این قشر و تیپ اجتماعی اکنون در ایران از جمله اقشاری محسوب میشود که طلایهدار واگرایی در برابر برخی صور مدرنیته است و اساسا مهمترین خصلتی که شاید بتوان برای آن برشمرد، نوعی شیفتگی به ظواهر مدرن و صوریگرایی در این باب است. بر همین اساس میتوان نسبت این قشر را با مقولهای بهنام «اخلاق» سنجید و در این باب به مطالعه کنش اجتماعی این قشر پرداخت.
در این باب برخی از تحلیلگران معتقدند که طبقه متوسط در ایران، غربگرا نیست، اما در بسیاری از جنبهها دشمنی و تعارضی با برگرفتن ارزشهای عام غربی نمیبیند و غربگرایی تعبیری است که سنتگرایان بدان متهمش میسازند. این تحلیلگران معتقدند، طبقه متوسط طرفدار ارزشهای مدرن (چه غربی و چه غیرغربی) بوده و متولد جامعه مدرن است. در همین باب میتوان نتیجهگیری مهمی را استخراج کرد؛ اگرچه این حکم تئوریک، از نظر ما بر واقعیت اجتماعی ایران منطبق نیست، اما نکته مهم مستتر در آن «حیرانی» این قشر است. این طبقه یا تیپ، طرفدار ارزشهایی مدرن، در جامعهای غیرمدرن است و بر همین اساس میتوان حدس زد موقعیت اجتماعی آن در جامعه ایرانی به چه نحوی سامان یافته است. این طبقه در میانه پیشینه و آیندهای گرفتار شده است که «اکنون» آن را دچار حضیض میکند. این طبقه مدام در کشاکش میل به گذشتهای پرشکوه و رهنمون شدن به آیندهای فریبنده است و حیرانی میان آن دو، جدای از آنکه گذشته و آینده را در نظرش دور از دسترس میگرداند، اجازه درک «اکنون» را به آن نمیدهد.
همین امر نسبیگرایی اخلاقیای را نزد این قشر رواج داده است که ناقض یک زیست پویای اجتماعی است. هنگامی که برای این تیپ اجتماعی بستر اجتماعی بادوامی برای کنشگری جلوه نمیکند، مهمترین پیامد، فقدان نظم ارزشیای است که بر مبنای این بستر رخ عیان کند. اینچنین است که میبینیم اکنون انبوهی از ظواهر مدرن همراه با این تیپ اجتماعی، در عرصه عمومی جامعه ظاهر میشود، اما در پس این ظاهر پر طمطراق، نه مدرنیتهای قابل کشف است و نه تعلق خاطری به هنجارهای اجتماعی. از این رو مسأله اخلاق در این تیپ اجتماعی، نهتنها مسألهای ثانویه محسوب میشود، بلکه حتی در باب آن نوزاییای هم صورت نمیگیرد؛ یعنی تیپ اجتماعی مورد نظر ما حتی نمیکوشد نظم اخلاقی جدیدی بر اساس تمنیات خود تعریف کند. بدیهیترین پیامد اجتماعی این امر، آن چیزی است که در جامعهشناسی کلاسیک بهعنوان «آنومی» یا بیهنجاری (نه ناهنجاری) خوانده میشود. این بیهنجاری از صدای بلند موزیک در خودروها گرفته تا پوشش و میل عجیب به مهاجرت در جامعه ایران و بالاخص تهران، کرد تام دارد. این مقولات جدای از آنکه با مبانی حیات اجتماعی ایران سر سازش ندارد، به نوعی رواج بیاخلاقی نیز محسوب میشود. رواج این امور در جامعه شهری ایران باعث شده است که این مقولات به نوعی به «بداهت حضور» دچار شوند و عیان شدن آنان در عرصه عمومی چندان تعجبی را بر نینگیزد. همین بیتفاوتی را میتوان نقطه آغاز یک سقوط اخلاقی بهشمار آورد و برای فرجام آن بیمناک بود.
نتیجه
در ایران امروز طبقه متوسط سرمایه اجتماعیای است که با بیتوجهی سیستماتیک در حال اضمحلال است. اگر اوضاع اجتماعی - فرهنگی به همین منوال پیش رود، ما با طبقه بیهویتی مواجه خواهیم بود که ارزشهای اجتماعی را ذبح میکند.
پیر بوردیو از سه نوع سرمایه صحبت میکند؛ سرمایه اقتصادی (انباشت ثروت)، سرمایه فرهنگی (انباشت فرهنگی – تحصیلی) و سرمایه اجتماعی (انباشت روابط سودمند). در ایران امروز، بههر دلیلی سرمایه فرهنگی و اجتماعی طبقه متوسط یا دست کم تیپی از آن، در حال دگردیسی نامربوط و نامعلومی است. عطف به این امر باید خوراک و توشه اجتماعی و فرهنگی جدیدی برای این قشر تعریف کرد تا بتوان به فرجام و نقشآفرینی آن در ساحت تمدن ایرانی - اسلامی امید داشت. نمیتوان به کناری نشست و این دگردیسی را مشاهد کرد و صرفا زبان به نقد آن گشود. در بزنگاههای تاریخی و مقاطع خاص اجتماعی - سیاسی ممکن است این قشر رفتاری را ازخود بروز دهد که قابل پیشبینی نباشد. آنگاه دیگر برای چارهاندیشی عالمانه کمی دیر است... .
وعده صادق / حامد نعمتاللهی
در سالهای اخیر برای مردم لبنان و به مرور مردم کل منطقه، سخنرانیهای سیدحسن نصرالله جایگاه خاصی پیدا کرد. «وعد الصادق» لقبی است که به او داده شده، زیرا که ثابت شده به تمام وعدههایش پایبند مانده است؛ از آزادسازی جنوب لبنان تا آزادی اسرای کشورهای مختلف عربی که سالها در زندانهای رژیم صهیونیستی بسر بردهاند. در نتیجه با وجود آنکه شبکههای عربی اکثرا تحت نفوذ گروههای مخالف با اندیشه و راهبرد حزبالله هستند، اما بهدلیل فشار عامه مردم، سخنرانیهای دبیرکل حزبالله را که پیش از این تنها توسط المنار (عربی)، پرس تی وی (انگلیسی) و شبکه خبر (فارسی) پخش میشد، بهطور زنده پخش میکنند.
در بحث رویدادهای اخیر لبنان نیز، هر زمان که رخداد جدیدی روی میداد، توجه مردم به کلام سیدحسن نصرالله بود که با سخنانش، روشنگری کند. سیدی که در چند سال اخیر، بهدلیل مسائل امنیتی در انظار عمومی ظاهر نمیشود و ویدیو کنفرانسهای او در مناسبتهای مختلف پخش میشود.
وی بهعنوان چهرهای فراجناحی و کاریزما، تلاش کرده است که با فتنههایی که ریشه تاریخی دارد و بهدنبال ایجاد تفرقه و بیثباتی میان فرقههای مختلف است، مبارزه کند.
یکی از نمونههای بارز، زمانی بود که مخالفین با توطئهای تلاش کردند که حزبالله را به دام جنگ داخلی یا خلع سلاح بیندازند، اما تدبیر نصرالله مانع از رخ دادن این وضعیت شد و آنها نتوانستند تحصن مسالمتآمیز هواداران حزبالله را به خشونت بکشانند.
نصرالله در حوادث مختلف و شرایط سخت اثبات کرده است که قدرت و قابلیت بسیار بالایی در مدیریت بحران داشته است. هوش و ذکاوت دبیرکل حزبالله در ساقط کردن دولت لبنان، تمام طرحهای مخالفین را مختل کرد. وی متخصص تبدیل تهدیدها به فرصت است