هایپر مدیا | مرکز جامع خدمات رسانه ها / نگارش روزنامه |
|
|
اندازه فونت |
|
پرینت |
|
برش مطبوعاتی |
|
لینک خبر | جابجایی متن |
|
نظرات بینندگان |
گفتوگو با دکترمسعود اسدالهی
بحران لبنان داخلی است نه منطقهای / حمزه نوری
با توجه به پیچیدگیهای خاصی که در لبنان وجود دارد و 18 گروه مختلف قومی، با دیدگاههای متفاوت، نقشآفرینی میکنند؛ تحلیل وضعیت برای ناظر خارجی بسیار دشوار است. به همین دلیل به سراغ دکتر مسعود اسدالهی رفتیم. کسی که علاوهبر تبحر و تسلطی که بر تاریخچه مقاومت در منطقه - خصوصا حزبالله لبنان - دارد، با توجه به حضور در لبنان، بهعنوان پژهشگر مسائل خاورمیانه، از نزدیک شاهد «پویایی سیاسی» این کشور است.
در چند ماه اخیر ما شاهد هستیم که از طرف گروههای مختلف صحبتهایی علیه یکدیگر و علی الخصوص مقاومت صورت میگیرد و تنشهای بسیار زیادی مشاهده میشود. فضایای عمومی لبنان را چگونه تفسیر میکنید؟
لبنان از ابتدای تأسیس در سال 1943 و بعد از جنگ جهان دوم که استقلال خود را به دست آورد جامعه ای بود بسیار ویژه و متکثر که در آن احزاب سیاسی گوناگون و دسته جات مختلف و رسانه های گوناگون و مذاهب و ادیان مختلف در این کشور وجود داشته است.
همواره در این جامعه در ادوار و دهههای مختلف دائما بحث های داغ و بحرانهای بسیار عمیقی وجود داشته که به عنوان یک شاهد مثال جنگ داخلی لبنان را میتوانیم مثال بزنیم که 15 سال به بدترین نحو وجود داشت. بنابراین این مسئله که اوضاع متلاطم سیاسی لبنان یک امر عادی است و همیشه در این کشور بحران وجود داشته است.
برخلاف دیگر جوامع عرب که جوامع بسیار ساکنی هستند، فعالیتهای سیاسی در لبنان در سطح بالایی صورت میگیرد و بحثهای سیاسی بسیار داغ است و اختلاف همیشگی است و مسئله جدید و تازه ای نیست.
اما در خصوص وضعیت فعلی بعد از ترور آقای حریری: از سال 2005 تا الان شرایط خاصی بر لبنان حاکم شده و معادلات تغییر کرده است. جو مشنجی به وجود آمده که باعث شد وقایع گوناگونی در این کشور اتفاق بیفتد و قطب بندی جدیدی شکل بگیرد. قبل از ترور حریری احزاب و دسته جات مختلف داشتیم اما بعد از ترور حریری این احزاب در دو جبهه روبه روی هم قرار گرفتند، بخشی در گروهی به نام 14 مارس و بخش دیگر در جبهه 8 مارس قرار گرفتند. از 2005 تا الان این دو جبهه مقابل هم قرار گرفتند و تمام این منزاعات سیاسی و حتی مشکلات امنیتی که در لبنان به وجود آمده حول این دو جبهه و مواضع و اختلافات و ارتباطات خارجی این دو گروه و تأثیرگذاری قدرتهای بین المللی و منطقهای میگردد.
مساله فوق، وضع را پیچیده کرده و بحران فراتر از مسئله داخلی لبنان رفته است. به طور کلی معروف است که میگویند که اگر میخواهید بدانید در خاورمیانه چه میگذرد، ببینید در لبنان چه وقایعی در حال رخداد است. همواره آیینه ای از مسائلی که در سطح خاورمیانه رخ داده، بوده.
در حال حاضر نیز بحران فرا تر از خاورمیانه رفته و جریانات بینالمللی هم نقش پیدا کردهاند. از این نظر وضعیت کنونی لبنان بحرانی است و محور اصلی اختلاف هم این است که قدرتهای جهانی و به خصوص آمریکا و در کنار آمریکا اسراییل به دنبال این هستند که ترور حریری را به گردن حزب الله بیندازند و از این طریق وسیله و اهرم فشاری پیدا کنند که بر اساس آن این حزب را به زانو دربیاورند.
از زمانی که ترور حریری انجام شد، به سرعت این ترور را به شورای امنیت بردند و اولین پرونده ترور یک فرد بود که براساس آن یک قطعنامه سازمان ملل تصویب شد. براساس آن یک کمیته تحقیق بین المللی شکل گرفت و سپس دادگاه بین المللی به وجود آمد. همواره دادگاههای بین اللملی به جرائم بزرگ مثل نسل کشی و جنایات جنگی می پرداختند، نه به ترور یک فرد! خیلی از شخصیتهای مهم دنیا ترور شدند ولی هیچگاه سازمان ملل برای آنها کمیته تحقیق یا دادگاه تشکیل نداد. اما در مورد حریری به طور ویژه به سرعت قطعنامه شورای امنیت تصویب کردند و بعد از کمیته تحقیق و این کمیته تحقیق از زمانی که کار خود را آغاز کرد کاملا مشخص بود که بی طرف نیست و یک برنامه خاص را در دستور کار خود دارد و به دنبال این است که ترور حریری بهانه کنند برای ضربه زدن به محور مقاومت.
در ابتدا از سوریه شروع کردند و گناه ترور را به گردن سوریه و دستگاه امنیتی لبنان انداختند و چنان فشار آوردند که سوریه مجبور شد نیروها و ارتش خود را از لبنان خارج کند و بعد از آن رؤسای چهار دستگاه اطلاعاتی لبنان را زندانی کردند و به مدت چهار سال در زندان بودند بدون یک برگ سند و مدرک و بدون تفهیم اتهام. بعد از اینکه قدرتهای غربی به اهداف خود در مرحله اول رسیدند، احساس کردند که تاریخ مصرف متهم کردن سوریه گذشته و از زمانی که دادگاه شروع به کار کرد (یعنی کمیته تحقیق گزارشش را به دادگاه ارائه کرد) و متولی ادامه بحث شد، اعلام کردند که ما هیچ سند و مدرکی نداریم که سوریه این کار را انجام داده باشد و رؤسای دستگاه اطلاعاتی لبنان هم نقشی نداشتند. در نتیجه این چهار نفر آزاد شدند.
در ابتدا می خواستند نشان دهند که دادگاه بیطرف است و صرفا از جهت حقوقی مسئله را بررسی میکند اما مدت کمی که گذشت مشخص شد که هدف آنها چیز دیگری است. بعد از نزدیک به چهارسال که سوریه و دستگاه اطلاعاتی لبنان را متهم کردند حالا نیاز دارند که حزب الله را متهم کنند. با توجه به این که تا این جا به اهداف خود رسیده بودند و سوریه خارج شده بود و دستگاه اطلاعاتی هم از اختیار رؤسایش خارج شده بود در این شرایط بود که پیکان اتهام را به سمت حزب الله گرفتند و بعضی از اعضای سرشناس حزب الله را متهم کردند و از این به بعد دادستان دادگاه این رویه را پیش گرفت که از این اهرم برای فشار بر حزب الله استفاده کند. از این جا به بعد بحران در لبنان عمیق تر شد و گروه 14 مارس به کیفرخواستی که صادر خواهد شد خیلی امید بسته است و براساس می خواهد حزب الله را از پا دربیاورد.
در حال حاضر حزب الله قوی ترین گروه موجود، به خصوص از نظر نظامی، در صحنه لبنان است. با توجه با پایگاه مردمی، میتوان گفت که از نظر سیاسی هم فوقالعاده قدرتمند است. ضربه را این طور طراحی کرده بودند که حزب الله که یک گروه شیعی است، را متهم کنند نخست وزیر سنی لبنان را طرور کرده است. بر اساس این اتهام سناریوی جدیدی را طراحی کردند و از این بعد بحران فوق العاده عمیق شد چرا که حساسیتهای مذهبی تحریک میشود و شیعه و سنی در مقابل هم قرار میگرفتند. این اختلاف به بحث تقابل 14 مارس و 8 مارس اضافه میشد و مواجهه، جنبه مذهبی پیدا میکرد.
این مسئله ای نبود که حزب الله در مورد آن سکوت کند چون اولا این اتهام یک اتهام باطل است و براساس شهادت و مدارک بی پایه و اساس است و بعد از آن سعی دارند که یک فتنه مذهبی ایجاد کنند. همین سناریویی را در عراق به وجود آوردند که هنوز هم ادامه دارد و حملات کور، باعث کشه شدن تعداد زیاد از مردم بیگناه میشود. در واقع به دنبال عراقی کردن لبنان هستند. حزب اللهی که سلاحش متوجه اسراییل است و طراحی این سلاح برای مقابله با اسراییل است این سلاح را متوجه داخل لبنان کنند و در یک درگیری مذهبی -که قطعا هیچ کس برنده آن نیست چون یک فتنه داخلی است- وارد شود. هدف آنها گرفتن سلاح حزب الله و قدرت و توانش است. علاوه بر این با اقدام فوق، وجهه و نام درخشان و چهره قهرمانانه ای که در بین جهان عرب و اسلام بدست آورده، لکهدار کنند و چنین وانمود کنند که یک گروه میلیشیایی قدرتطلب است. پس قطعا حزب الله در برابر چنین وضعیتی نمیتواند سکوت کند و به همین خاطر می بینیم که مسائل بسیار حاد شده و دو جناح به شدت در برابر هم صفبندی کردهاند.
شاهد بودیم که بعد از ماجرای رفیق حریری، ترورهای دیگری نیز انجام شد که گفته میشد که تمام این چهرهها شخصیتهای ضد سوریه بودهاند که یکی از جنجالیترین آنه، وسام عید، افسر پلیس بود. هدف از این ترورها چه بود؟
همان طور که ترور خود آقای حریری در پردهای از ابهام است. ترور افراد بعدی هم همین طور است و هیچ مدرکی ندارند که این ترورها کار چه کسی بوده. پس از آزادی چهار ژنرال، اقدام به بررسی مکالمات تلفنی که بلافاصله بعد از ترور حریری انجام شده، کردند. ادعایشان این است که چندین مکالمه تلفنی را به دست آوردند که شخصی به شخص دیگری خبر می دهد که حریری کشته شد و این را منتسب کردند به برخی از افراد حزب الله و بر اساس این می خواهند استناد کنند که حزب الله در این ترور دست داشته.
این جا دو موضوع مطرح میشود یکی این که وقتی تروری انجام میشود و شخصی که خبردار شده ممکن است که با پیامک به دیگری خبر دهد و شما نمی توانید از آن نتیجه بگیرید که این شخص عامل ترور بوده است. دوم این که با دستگیری تعداد زیادی از جاسوسان اسراییل که در یکی دو سال اخیر در لبنان دستگیر شدند مشخص شده که اسراییلیها نفوذ بسیار عمیقی در سیستم تلفنی و ارتباطاتی لبنان داشتهاند و با استفاده از جاسوسهای خبره لبنانی که مهندسین فنی و شاغل در سیستم مخابراتی و ارتباطات تلفنی بودند، این توانایی وجود دارد که با تکنولوژیهایی که اسراییلیها در اختیارشان میگذاشتند بتوانند مکالمات تلفنی را به افرادی نسبت دهند.
آقای وسام عید که رئیس بخش کامپیوتری پلیس لبنان بود، این ها ادعا میکنند که ایشان موفق به کشف این ارتباط تلفنی شده و بعد در یک انفجار خودروی بمب گذاری کشته شد. آنها این مسئله را به هم ارتباط میدهند که چون روشن شده بود که این ترورها را انجام داده اند، این آقا را ترور کردهلند. اما همه این ها اگر این احتمال قوی را بررسی کنیم که اسراییل ذی نفع بوده در ترور آقای حریری در این صورت همه اینها می تواند کار اسراییل بوده باشد.
سئوالی که مطرح است این است که چرا کمیته تحقیق از ابتدای کار حتی احتمال دست داشتن اسراییل در این ترورها را اصلا بررسی نکرده است، در حالی که هیچ دلیل منطقیای برای تبرئهاش نداشتهاند. حتی زمانی که سید حسن نصرالله اسناد و مدارک و شواهد و فیلم های تلویزیونی که از هواپیماهای جاسوسی اسراییل کشف کرده بود که نشان می داد که اسراییل تحرکات آقای حریری را تحت نظر داشته و مسیر رفت و آمد ایشان تحت کنترل بوده و این مدارک گواه بسیار محکمی مبنی بر دست داشتن اسراییل در ترور آقای حریری می توانست داشته باشد. باز هم دادگاه به این اسناد و مدارک بی توجهی کرد.
محتوای ابتکار سوری-سعودی چه بود و چرا به شکست انجامید؟
زمانی که عربستان متوجه شد که وضعیت لبنان به سمت بحران میرود و در صورت صدور کیفرخواست، نه تنها بی ثباتی سیاسی بلکه بی ثباتی امنیتی به وجود میآید و ممکن است دولت آقای حریری سقوط کند و نفوذ عربستان در لبنان از بین برود، آنها پیش قدم شدند و به سوری ها پیشنهاد مذاکره دادند. هدف این بود که دو طرف منازعه -یعنی حزب الله و حریری- را بر اساس یک توافق نامه به هم نزدیک کنند. محتوای اصلی این توافق این بود که دو طرف به هم امتیاز دهند. یعنی حزب الله درمسائل داخلی یکسری اختیارات به حریری دهد و در مقابل حریری هم در بحث کیفرخواست و دادگاه به حزب الله امتیاز دهد یعنی حریری اعلام کند که من این کیفرخواستی را که حزب الله را متهم کند را قبول ندارم و از دید من حزب الله چنین کاری نکرده و بعد هم پروتکل همکاری که بین دولت لبنان و دادگاه بینالمللی امضا شده را باطل اعلام کند. در مقابل هم امتیازات مهمی قرار بود حزب الله در بحثهای داخلی بدهد که جلوی این توطئه و فتنه را بگیرند.
توافقات به مراحل پیشرفتهای رسیده بود و تقریبا نهایی شده بود اما زمانی که بیماری پادشاه عربستان پیش آمد و ایشان به آمریکا رفتند باعث وقفه در مذاکره شد. دو طرف مذاکرات را متوقف کردند تا پادشاه عربستان به عربستان بازگردد. در همین حین، اقای حریری که موافق این توافق نبود و همچنین جناحی در حاکمیت عربستان که متشکل از بندر بن سلطان و سعود الفیصل بودند با آمریکاییها لابی کردند و از این طریق به پادشاه عربستان فشار آوردند تا مذاکرات را بهم بزنند.
کلینتون با صراحت به آقای حریری و ملک عبدالله اعلام کرد که آمریکا به شدت با این توافق مخالف است و دادگاه باید کار خود را ادامه دهد و کیفرخواست باید صادر و این ها باید محاکمه شوند. این مسئله باعث شد که دو سه ماه تلاشهای سوریه و عربستان یک شبه از بین رفت. در این جا بود که بر همگان ثابت شد که این توطئه آمریکایی است و آمریکایی ها اجازه نمی دهند که این مصالحه انجام شود،
این بود که وزرای معارضه که در دولت حضور داشتند استعفاء دادند و باعث سقوط دولت آقای حریری شدند. آمریکاییها انتظار چنین واکنشی را نداشتند. حتی گروه های لبنانی و جبهه 14 مارس هم غافلگیر شدند. این اقدام باعث شد که ابتکار عمل در دست معارضه قرار گرفت و دولت آقای حریری سقوط کرد و وارد این بحران شدیم که اگر هم کیفرخواست داده شود به دلیل این که دولت لبنان موقت است، نتوانند همکاری قاطع را با دادگاه داشته باشند.
نقش سید حسن نصرالله را در این چند سال اخیر چه می دانید؟
از ابتدایی که این بحران و از زمانی که ترور حریری اتفاق افتاد، آقای سید حسن نصرالله نقش مهمی در مدیریت بحران ایفا کرد. وقتی نیروهای سوریه خارج شدند یک خلأ سیاسی در لبنان به وجود آمد. تا زمانی که سوری ها در لبنان حضور داشتند فصل الخطاب مشکلات در لبنان بودند یعنی سیاسیون لبنان زمانی که بر سر موضوعی به توافق نمیرسیدند، به سوریه مراجعه میکردند. اما زمانی که سوریها از این کشور خارج شدند، خلأ به وجود آمد. آمریکا امیدوار بودند که بتوانند این خلأ را پر کنند اما عملا حزب الله بود که موفق به این کار شد.
اقداماتی که آقای سید حسن نصرالله از 2005 تا کنون انجام داده اند بسیار زیاد و اگر بخواهم این اقدامات را فهرست کنم که ایشان با چه تدابیر حکیمانه ای سعی کردند که این بحران را کنترل کند و اجازه ندهد که تبدیل به یک فتنه شود به زمان بیشتر و مصاحبه ای مستقل نیازمند است ولی یک مورد را به عنوان مثال بیان می کنم:
دو سه ماه بعد از ترور حریری که انتخابات پارلمانی انجام شد با این که دو جبهه 14 مارس و 8 مارس به وجود آمدند ولی حزب الله حاضر شد در انتخابات 2005 در یک ائتلاف انتخاباتی شرکت کند که در این ائتلاف حزب الله و امل از یک طرف با حریری و جنبلاط همپیمان شدند که به ائتلاف چهارجانبه مشهور شد که این ائتلاف باعث شد که وضعیت تند عاطفیای که بعد از ترور حریری به وجود آمده بود فروکش کند و اوضاع آرام شود. براساس همین ائتلاف هم 14 مارس اکثریت را به دست آورد و دولت را در دست گرفت و درواقع حزب الله ایثار کرد و به جای تقابل و مقابله با گروه 14 مارس با آن ها همکاری کرد ولی آن ها پاسخ مناسبی ندادند و سعی کردند در دولت تا جایی که امکان دارد به حزب الله ضربه بزنند.
این مسئله باعث شد که بعدا ما تحولات زیادی را شاهد بودیم مثل جنگ 33 روزه و بعد از آن بحران داخلی و تحصن در مرکز اداری بیروت که ماهها به طول انجامید و حوادثی که در ماه می 2008 اتفاق افتاد و منجر به پیمان دوحه شد. بالاخره در پیمان دوحه هم با حکمت آقای سید حسن نصرالله حاصل شد و یک دولت وحدت دولت تشکیل شد که تا چند روز پیش مشغول به کار بود ولی باز هم ما دیدیم که آقای حریری بود که به جای این که دست همکاری آقای سید حسن نصرالله را بفشارد سعی کرد که ضربه بزند.
در این مراحل شما مرتبا مشاهده میکنید که اقای سید حسن نصرالله مواضع بسیار حکیمانه ای گرفته به خصوص در بحث فتنه شیعه و سنی. ایشان تلاش کردند که با افشاگری و ارائه اسناد و مدارک نشان دهدند این دادگاه یک دادگاه سیاسی است و این دادگاه بخشی از یک توطئه بزرگتر است و این ها میخواهند فتنه داخلی راه بیندازند این مسئله تأثیر بسیار زیادی در لبنان داشته و باعث روشن شدن افکار عمومی شده، بگذریم که بعضی ها به دلیل شدت تعصبات مذهبی یا سیاسی نمی خواهند این مسائل را بپذیرند اما وضعیت نسبت به سابق خیلی متفاوت شده است.
بنابراین نقش اقای سید حسن نصرالله نقش بسیار ویژه ای بوده و علاوه بر رهبری معارضه در عین حال صحنه داخلی لبنان را هم تا الان به گونهای اداره کرده که از پدید آمدن فتنه جلوگیری کرده است.
سرانجام اختلافات کنونی را چطور پیش بینی میکنید؟
وضعیتی که در حال حاضر در منطقه حاکم است -به خصوص در لبنان- با دخالتی که آمریکایی ها داشتند بسیار پیچیده شده است. آمریکایی ها قصد دارند به هر قیمتی شده از اهرم دادگاه علیه حزب الله، سوریه و ایران استفاده کنند و پیامی که به حزب الله می دهند این است که ما در این دادگاه می خواهیم شما را متهم کنیم و شما دو راه دارید یا تسلیم شوید و امتیاز بزرگ یعنی سلاح را زمین بگذارید و اگر حاضر به این کار نیستید ما شما را وارد فتنه مذهبی خواهیم کرد. آمریکایی ها و اسراییلی ها به دنبال آن هستند.
اما فرانسوی ها به قول خودشان می خواهند مسئله را از طریق یک کمیته بینالمللی حل کنند و می گویند چند کشوری که در مسائل لبنان نقش دارند جمع شوند اعم از آمریکا، فرانسه، سوریه، عربستان و ترکیه و از این قبیل کشورها و با این کمیته بین المللی سعی کنند مسائل لبنان را حل و فصل کنند اما با توجه به دیدگاه آمریکا، مشخص است که موضع این چنینی دارد مشخص است که چنین راه حلی نمی تواند مورد قبول سوریه و حزب الله باشد.
هرچند هم که سوریه جز این کمیته باشد، اما قطعا نمی تواند نقشی در مقابل فشارهای آمریکا ایفا کند. در اینجاست که اقای اردوغان به جای کمیته بین المللی پیشنهاد یک کمیته منطقهای را داده که متشکل از کشورهای خاورمیانه مانند ترکیه، سوریه، ایران، لبنان، عربستان سعودی و مصر است. این پیشنهاد هم از طرف حزب الله و حتی سوریه قابل قبول نیست.
اولا اصلا معنا ندارد کشوری مثل مصر که اصلا نفوذی ندارد و به شدت هم با آمریکایی ها هماهنگ است در این مسئله دخالت کنند و بعد هم این که مسئله کاملا مسئله داخلی لبنان است و کشورهایی که نفوذ دارند باید به حل بحران کمک کنند نه این که خارج از آن راه حلی را طراحی کنند و این راه حل هم هرچه باشد آمریکایی ها همانطور که تلاش های سوریه و عربستان را با شکست روبرو کردند این گونه فعالیت ها را هم با شکست مواجه می کنند.
حزب الله بدنبال آن است که با روح توافقی که بین سوریه و عربستان بوده موضوع را پیگیری کند.
نقش جمهوری اسلامی را در این روند چه میدانید؟
در اینجا موضع ما بسیار مهم است ما هم نباید صحبت از راه حل منطقهای کنیم. صحبتی که آقای دکتر صالحی سرپرست وزارت خارجه در استانبول کردند، صحیح نبود. ایشان گفتند که مشکل لبنان یک مشکل منطقهای است و باید بوسیله کشورهای منطقه حل شود. این استدلال، استدلال درستی از دید حزب الله و سوریه نیست. با این شرایط مسئله نه تنها حل نخواهد شد بلکه پیچیده تر خواهد شد. به نظرم مقامات جمهوری اسلامی باید بدنبال داخلی دانستن موضوع لبنان باشند و کشورهایی که روابط ویژهای با لبنان دارند و می توانند تأثیرگذار باشند به حل مشکل کمک کنند.