هایپر مدیا | مرکز جامع خدمات رسانه ها / نگارش روزنامه |
|
|
اندازه فونت |
|
پرینت |
|
برش مطبوعاتی |
|
لینک خبر | جابجایی متن |
|
نظرات بینندگان |
کتابخانه کابل و صدای ضعیف مرگ بر آمریکا! / محمدسرور رجایی
سال 1385 وقتی به کابل رفتم، بیشترین وقتم را به گفتوگو با شخصیتهای فرهنگی اختصاص دادم. یکی از این اشخاص، استاد غلام حیدر، معروف به حیدری وجودی بود مردی که 45 سال حضور مستمر در کتابخانه عامه کابل داشته است. روزی به دیدار آن مرد پیر در دفتر کارش در کتابخانه عامه کابل رفتم. دیداری که سبب شد روایتهایی تلخ و شیرین از روند شکلگیری تاریخی کتابخانه عامه و سرنوشت آن در دولتهای حاکم، از دوران ظاهر شاه تا حکومت حامد کرزی، از زبان او بشنوم. کل صحبت ما 45 دقیقه طول کشید و من سر خوش از آن بودم که صحبتهای او را با ضبطی که نوار را دو طرفه ضبط میکرد، ضبط کرده بودم. من که ادای روزنامهنگاران را در میآوردم و همیشه ضبط صوت و دوربینی عکاسی با خود داشتم، فردای آن روز در ریاست گذرنامه کابل بودم که شایع شد آمریکاییها در منطقه خیرخانه کابل دو نفر را با تانک زیر گرفته و کشتهاند و مردم هم به نشانه اعتراض دست به تظاهرات زدهاند. من هم برای تماشای تظاهرات به خیابانی رفتم که حدود 250 - 200 نفر با چوبهایی در دست مرگ بر آمریکا گویان بهطرف مرکز شهر میرفتند و هر لحظه هم جمعیتشان بیشتر میشد. من هم جوگیر شدم و رفتم قاطی آنها. اول چند تا عکس گرفتم، بعد یادم آمد که ضبط هم دارم و خوب است که شعارهای مرگ بر آمریکا و مرگ بر انگلیس را هم ضبط کنم. ضبطم را در آوردم، اما نوار خالی نداشتم. حیفم آمد که فریاد شعار مرگ بر آمریکا و مرگ بر انگلیس جوانان هموطنم را نداشته باشم. یاد مصاحبه آقای حیدری وجودی افتادم که 15 دقیقهاش خالی مانده بود، از آن استفاده کردم که چند تا شعاری که حالا کرزی را هم در بر گرفته بود داشته باشم. جمعیت، زیاد و تخریب اماکن دولتی، آغاز شده بود. ما در خیابان دهافغانان پشت وزارت معارف بودیم که ناگهان شلیک هوایی شد و من فقط توانستم ضبط را داخل کیفم بگذارم. زمانی که متوجه شدم جای 15 دقیقه، یکساعت صدای ضعیف مرگ بر آمریکا و انگلیس داشتم. سخنان آقای وجودی ازبین رفته بود. خیلی ناراحت شدم، ولی کار تمام شده بود. اما تقدیر بر این بود که سال 1387 ایشان را در تهران ببینم و از ایشان بپرسم که تاریخ تأسیس یگانه کتابخانه ملی کابل، به چه زمانی برمیگردد. ایشان هم پاسخ زیر را دادند:
اگر چه در ذهن من، تصویر اولین کتابخانه کابل، از دوران حکومت امان الله خان در سال 1304 خورشیدی است که با عنوان کتابخانه معارف تأسیس شده بود، ولی جرقه اصلی آن در زمان حاکمیت امیر حبیب الله خان زده شده بود. اما تأسیس رسمی کتابخانه عامه کابل، برمیگردد به سال 1345. وقتی من در سال 1342 مشغول کار در کتابخانه شدم، کتابخانه عامه شکل رسمی نداشت. آن زمان در شهر کابل دو کتابخانه بود، یک کتابخانه زیر نظر وزارت معارف بود و استفاده از آن عمومی بود و دیگری کتابخانه مطبوعات بود. با توجه به نیازهای فرهنگی مردم و صلاحدید مسئولان فرهنگی در سال 1345 هر دو کتابخانه ادغام شدند و با نام ریاست کتابخانههای عامه افغانستان آغاز به فعالیت کردند. اولین رییس کتابخانه عامه هم گل احمد فرید بود. او بسیار آدم توانمندی در عرصه کارهای فرهنگی و ادبیات بود. از اهداف مهم او در کتابخانه تنظیم مطبوعات و کلکسیون ساختن آنها بود. وزارت معارف در آن زمان مسئولیتش به دوش علی احمد پوپل بود و توجه خوبی به مسایل فرهنگی داشت. از کارهای برجسته و به یاد ماندنیاش تشکیل انجمن شعرا و نویسندگان افغانستان بود. انجمنی که هفت نفر از شاعران پارسی زبان و چند نفر هم از شاعران پشتو زبان در آن عضویت داشتند، از ملیتهای دیگر کسی را بهخاطر ندارم. من منشی آن انجمن بودم و شاعرانی چون صلاحالدین سلجوقی، فکری سلجوقی، عبدالحق بیتاب، شایق جمال و... در کنار الفت پاچا، شیرین مجروح، سلیمان لایق، و نصرالله حافظ از شاعران پشتون حضور داشتند. برای جامعه ادبی افغانستان بهویژه شعر آن زمان غنیمت بزرگی بود. اما با تأسف که انجمن نویسندگان افغانستان در زمان وزارت اَنَس خان منحل شد. اَنَس خان شخصی بسیار کوتاه فکر و کم ظرفیت بود که پیشرفت فرهنگی را نه باور داشت و نه تحمل میتوانست.
عطوفتِ معطوف به عطف / حجت عزیزی
حتما نباید دستتان در دست دوستتان باشد تا احساس صمیمیت کنید. حتی وقتی دسته لیوان یا فنجان چای یا خودکار را میگیرید، میتوانید حس دوست داشتن را تجربه کنید. اما یک موجود جاندار دیگر هم هست که من وقتی دستش را میگیرم، با مهربانی کمنظیری دستش را به دستم میدهد، میفشارد و تا رهایش نکنم رهایم نمیکند.
چهکسی میگوید کتاب موجودی است بیجان؟ زبانبسته را بگذارید بهحال خودش، چنان به حرف میآید که برای تمام روزتان به تنهایی کافیست. داشتم درباره «دست دادن» میگفتم. دستش را بگیرید. کتاب را میگویم. دستش را بگیرید. وقتی از زاویهای مشخص که به آن «عطف» میگویند، میگیریدش چنان خودش را به دستانتان میچسباند که گویی از خویشاوندان درجه یک شماست. شاید به همین خاطر است که اسمش «عطف» است و با عطوفت، همخویش!
تا قبل از پیدایش صنعت چاپ، کتابها عمدتا تکنسخهای بودند؛ با جلدهای چرمی که روی آنها سوختهکاری میشد. کتابها عطف داشتند اما روی عطفشان اسم کتاب نمیآمد. اما حالا به مدد صنعت عظمای چاپ، هر کتابی حتی آنها که عطفشان باریکتر از بند انگشت است، نامنوشته دارند. علت نامگذاری هم مشخص است. برای اینکه وقتی خوابیده یا ایستاده میگذاریشان در قفسه کتابخانه، بتوانی راحت صدایشان کنی و آنها هم با کمال میل جوابت را بدهند.
اما نکتهای که از اول متن تا حالا میخواستم بگویم این است: همانطور که میشود از کنار عطف کتاب بهسادگی عبور کرد، میشود عطف را جزیی جدانشدنی از جلد به حساب آورد. طراح گرافیگ میتواند خوشسلیقگی به خرج بدهد؛ باور کنید میشود روی عطف کتاب، ایدههای نو پیاده کرد؛ به شکلی که هم مخاطب، با میل بیشتری کتاب را در دستانش بگیرد و هم کتابفروش راحتتر بتواند کتاب مورد نظرش را از میان انبوه کتابهای چیده شده در قفسه بیابد و بردارد.
شما چقدر به دستانتان فکر میکنید؟ عطف، دستِ کتاب است. لطفا چند دقیقه به آن فکر کنید.
یک قدم پیشتر از رسانههای بیگانه / سید مسعود شجاعی طباطبایی
در این هجمهای که به شکل گسترده با آن روبهرو هستیم ـ که بهنظر من چنین هجمهای را در زمان دفاع مقدس در برابر صدام و بسیاری از کشورهای دنیا شاهد نبودیم ـ باید با حساسیت و حساب شده عمل کنیم. مقام معظم رهبری هم در فرمایشاتشان اشاره کردهاند که هیچ کشوری مانند ایران در دنیا وجود ندارد که این همه رسانه و شبکههای مختلف و معاند، بهطور شبانه روزی علیه آن برنامه پخش کنند. پیشنهادم به رسانهها و اصحاب رسانه این است که در نوع رفتار و روند کاری خود، حسابشدهتر عمل کنند. از آنجایی که مهمترین اندوخته و دارایی ما که باید با حساسیت خاصی مراقب آن باشیم، نظام اسلامی است که ثمره خون دهها هزار شهید بوده و با توجه به این شرایطی که در دنیا داریم، مقداری در انتقاد به سیاستهای دولت چاشنی را کم کنیم و کاری کنیم که انتقادات جنبه تخریبی نداشته باشد تا مبادا زمینه برای استفاده دشمنان نظام آماده شود. بهویژه در طنز باید مراقب باشند تا بهسمت هجو و هزل نروند و فاخر بنویسند. انتقاد باید باشد، اما باید وضعیت فعلی نظام را در نظر گرفت و با توجه بهسمت و سوی رسانههای بیگانه، میزان انتقاد و طنز را بالا و پایین کرد تا خدای نکرده زمینهای برای آسیب رسیدن به نظام اسلامیمان فراهم نشود.
مردم ما هم درک بالایی دارند. ما بهترین و فهیمترین مردم دنیا را داریم که در ماجرای فتنه و حماسه 9 دی نشان دادند، آگاه و متحد هستند. در حالیکه مردم هیچ کشور دیگری از چنین آگاهی و درک سیاسی برخوردار نیستند. مردم ما بهخاطر شرایط و بحرانهای مختلف از همان شروع انقلاب و تسخیر لانه جاسوسی تا زمان جنگ تحمیلی و الان و تحریم و ماجرای فتنه سال گذشته، نشان دادند فهیم و آگاه هستند و ما بهعنوان اهالی فرهنگ و رسانه باید تلاش کنیم تا این آگاهی بیشتر شود.
همچنین پیشنهاد میکنم در کار رسانهای اولویتها مشخص و حساب شده عمل شود. هرچند در قضایای جسارت به قرآن و توهین به پیامبر اسلام، در عرصه هنر نشان دادیم که بهطور جدی میتوانیم دفاع کنیم و بهاصطلاح تک آنها را با پاتک جواب دادیم، اما باید بتوانیم یک قدم جلوتر از آنها باشیم و با برنامهریزی عمل کنیم. شاید بهکارگیری فضای مجازی برای رسانهها، بهترین راهحل باشد، همچنان که برخی رسانهها در کشورمان بهطور حرفهای این کار را دنبال میکنند اما داشتن وبسایتهای قوی و دو زبانه باعث میشود برد خبری و میزان تأثیرگذاری و فراگیری بالا رود.
پیش داوری ممنوع! / محمدکاظم مزینانی
پیشنهاد من به خوانندگان رمان و علاقهمندان به ادبیات داستانی این است که قبل از خواندن یک اثر، قضاوتی در مورد آن نداشته باشند. یک خواننده رمان در مرحله اول باید بتواند با اثر ارتباط برقرار کند، سپس از آن لذت ببرد و در مرحله آخر پیامهای پنهان و راز آلود رمان را دریافت کند، اما پیش داوری در مورد خواندن رمان بیشتر به ضرر خواننده است که نمیتواند از اثر لذت ببرد و ارتباط با آن برقرار کند.
اثری از من به نام «شاه پیشین» به تازگی منتشر شده که شخصیت اصلی آن محمدرضا پهلوی آخرین شاه ایران است. من بهعنوان نویسنده رمان، سعی کردهام نگاهی بدون پیشداوری داشتهباشم و از قضاوت پرهیز کنم. پیشنهادم به خوانندگان هم همین است. کتاب را با این نگاه بخوانند و بدانند من نخواستم تاریخ بنویسم و نخواستم موضعگیری کنم. برخی عقیده دارند در دایره رمان، وظیفه یک رماننویس پرداختن به تاریخ هم هست، اما باید بگویم که چنین نیست. فکر میکنم بعد از گذشت 31 سال از انقلابمان، به این بلوغ فکری رسیدهایم که نگاهی جدید و تازه داشته باشیم به تاریخ معاصر و گذشته خودمان و از جمله دوران پهلوی. من خواستم درونیات محمدرضا پهلوی، سابقه روانی و جلوههای دورنیاش را به تصویر بکشم و پیشنهاد میکنم با خواندن این رمان با چهرهای دیگر برشی از تاریخ معاصرمان آشنا شوند. من تلاش کردهام تا با استفاده از عناصر ادبی و منطبق با تمام واقعیات تاریخی، این اثر را بنویسم. ممکن است در کارهای دیگر در عرصه دیگر لازم باشد آدم شعار هم بدهد و ویژگیهای ایدئولوژیکیاش را حفظ کند، اما در عرصه رمان چنین کاری به ذات رمان لطمه میزند. خواننده هم باید هنگام خواندن رمان مواضع ایدئولوژیک و سیاسی خود را کنار بگذارد و از آن لذت ببرد.
الان هم خواندن کتاب «نفحات نفت» نوشته رضا امیرخانی را به علاقهمندان به مطالعه پیشنهاد میکنم. این کتاب را تازگی خواندهام که جستاری در فرهنگ نفتی و مدیریت دولتی است. چون نام ایشان بهعنوان رماننویس مطرح است، خواندن این کتاب قابلتأمل است. نفحات نفت چاپهای متعددی شده و کتاب موفقی است که هرچند مقالهوار بهنظر میرسد اما با استفاده از زبان داستانی به شکلی جذاب و با نگاهی جدید به مشکلات و معضلات موجود پرداخته است.
پیامکها...
نظراتتان را در مورد پنجره با ما در میان بگذارید:
20-66570019 3000101177(پیامک) www.panjerehweekly.com
189.....09197/ به مناسبت 70 سالگي بيبيسي، خوب است ويژهنامهای چاپ کنيد و نقش مخرب رسانه پير استعمار با حضور کارشناسان بازگو کنيد. از تاريخچه راديو، مؤسسان، مجريان راديو و تلويزيون، با ذکر اسم و مشخصات و سابقه کاريشان براي خوانندگان بنويسيد و روشنگري کنيد و اینکه نقش بهاييان در بيبيسي چيست... 175......0939/ با سلام. چرا دفاع مقدس در پنجره جاي ثابتي ندارد؟840......0938/ با سلام لطفا از رنگهاى آبى و قرمز تيره استفاده نفرماييد، چون تا مطلب را بخوانیم، چشمهایمان کور میشود! 852.....0938/ تكليف خودتان را روشن كنيد و برنامهاى براى تحليلهايتان داشته باشيد، در و تخته را به هم نچسبانيد، مگر نشنيدهايد كه مىگويند يك ده آباد، بهتر است از صدتا شهر خراب؟285.....0938/ چقدر سبك نوشتن يادداشتهاي جناب سيدمحمد روحاني دلنشين است. عميق و دقيق مينويسند. خدا حفظشان كند.979.....0936
Salam.khaste nabashid. kheili khoshhal shodam va omidvar ke dar in shomare sadeghane va be door az har gerayeshi akhbar va tafsir va naghdha ra neveshtid. tanha rahe nejat o sarbolandi keshvare ma hamin sedaghat o shafafiat ast. man az jenahe mokhalef hastam, ama in bar tabrik migam.077.......0935/ با سلام. به آقاي پورغلامي بگوييد هيچ طبقه اجتماعي عملا مطلق نيست، نه در فضايل و نه در رذايل. از اينرو ناجوانمردانه تازيدن بر هر طبقهاي، دور از مروت و انسانيت است. به ياد داشته باشيم که جنبش روشنفکري سهم بهسزايي در تحقق اين انقلاب داشته است. اگرچه امروز منفورند، ولي وجدانهاي بيدار هر دورهاي ستايشگر مجاهدتهاي اين طبقه خواهند بود.983.......0919/ سلام. اينقدر که شما درباره بهاييت و بابيت در آثار ادوارد براون مکاشفه کرديد، خود براون در اين مورد بحث نکرده و انگار که ايشان هيچ کار مثبتي انجام نداده. پيشنهاد ميکنم براي شمارههاي بعدي، جيمز موريه، ريچارد فراي و... را مدنظر قرار دهيد و آرا و احيانأ خيانت آنها را بررسي کنيد. راستي مراقب باشيد نکند مانند افشين قطبي با BBC مصاحبه کرده باشند. (دانشجوي روزنامهنگاري، خواننده هر هفته پنجره) 353......0914/ با سلام عکس تبليغات پشت جلد شماره 76 اصلا متناسب با «پنجره» نيست، بيشتر شبيه پشت جلد رمانهاي آگاتا کريستي است. اما در مجموع کارتان بصيرتبخش است، هرچند بعضا بهنظر ميآید حب و بغضهاي شخصي در برخي موضعگيريها چاشني ميشود! 981.......0914/ پيشنهاد: دستنگارههاي دكتر مطهرنيا را در قسمت ادبيات بنگاريد، نه سياسي! هر كسي را بهر كاري ساختند. با خسته نباشيد به تمام اعضا تحريه نشريه. 088......0913/ سلام. يک سئوال: ما به آقاي احمدينژاد رأي داديم و ايشان هم بسيار باهوش و مسلط به کارند؛ پس چرا شما به آقاي رحيمي و مشایي گير ميدهید؟ دست برداريد از اين کارهایتان. 316.......0912/ چرا ديگر از كورش علياني مطلب چاپ نميكنيد؟ 003......0912/ اسم صفحه وقايعاختلافيه را به وقايع بىنمكيه تغيير دهيد. 915......0911/ سلام و خسته نباشيد. وقايعاختلافيهتان غوغاست. 906......0912/ ابراهيم فياض، نويسنده محترم در مطلب فقهالظهور در شماره 76 فرمودهاند: هيچگاه فقها (در مقابل اصوليين) در مشروطه مشاركت نداشتند. حال آنكه شهيد سربدار حضرت آيتاللهالعظمي شيخ فضلالله نوري، از برجستگان دايره فقاهت بودند و حتي به سبب رابطه نسبي و مريد و مرادي با مرحوم محدث نوري، بسياري آن شهيد والامقام را از زمره اخباريين برشمردهاند. همينطور مرحوم آيتاللهالعظمي سيدمحمدكاظم يزدي (رحمتالله علیه) كه در باب جنبش مشروطه ملاحظات و ارشادات صريحي بيان فرمودهاند و پارهاي از آنها از خلال مكاتبات جنابشان با شيخ شهيد قابلدريافت است.