هایپر مدیا | مرکز جامع خدمات رسانه ها / نگارش روزنامه |
|
|
اندازه فونت |
|
پرینت |
|
برش مطبوعاتی |
|
لینک خبر | جابجایی متن |
|
نظرات بینندگان |
چگونه رژیمی در مصر روی کار خواهد آمد؟
چشماندازی در مه! / دکتر امینمحمد حطیط سرتیپ بازنشسته ستاد مشترک ارتش لبنان
انقلاب مردمی مصر فقط در طی دو هفته بر «حسنی مبارک» فائق آمد و او را از لحاظ قانونی، نامشروع و از نگاه جهان، بیکفایت و تبدیل به یک جسد سیاسی کرد که فقط در انتظار چیزی است که لیاقتش را دارد! اکنون با خالی شدن جای رییسجمهوری، سئوالاتی درباره مسیر این انقلاب، سرانجام آن و وضعیت مصر از این پس مطرح میشود. در مصر چگونه رژیمی روی کار خواهد آمد؟
در ابتدا باید بین دو دسته از ویژگیهای متعلق به نظام موجود تمایز قائل شویم: ویژگیهای داخلی و ویژگیهای خارجی آن.
انقلاب مردمی مصر فقط در طی دو هفته بر «حسنی مبارک» فائق آمد و او را از لحاظ قانونی، نامشروع و از نگاه جهان، بیکفایت و تبدیل به یک جسد سیاسی کرد که فقط در انتظار چیزی است که لیاقتش را دارد! اکنون با خالی شدن جای رییسجمهوری، سئوالاتی درباره مسیر این انقلاب، سرانجام آن و وضعیت مصر از این پس مطرح میشود. در مصر چگونه رژیمی روی کار خواهد آمد؟
در ابتدا باید بین دو دسته از ویژگیهای متعلق به نظام موجود تمایز قائل شویم: ویژگیهای داخلی و ویژگیهای خارجی آن.
ویژگیهای داخلی: رژیم مبارک تکحزبی و با ریاست شخصی یک نفر شکل گرفته که تقریبا همه قدرت اجرایی و نظامی در دستان اوست و بهصورت مطلق بر قانونگذاری و حوزه قضاوت سیطره دارد. این انحصار شخصی، مبارک را نیازمند کمک قشری از سیاستمداران، بازرگانان، نظامیان، بوروکراتها و مدیران (البته فقط تا جاییکه برای پشتیبانی از رژیم وابسته به شخص او، لازم بود)، کرد. نیاز رییسجمهوری مصر، به پشتیبانی این اشخاص، موجب شد دستشان برای ریخت و پاش، فساد و غارتگری در کشور - همچنان که مشهور است - باز باشد و نظام جمهوری به یک رژیم پادشاهی فاسد وابسته به سیستم پلیسی - امنیتی تبدیل شد که بر اساس «قانون حالت فوقالعاده» حکومت میکرد و در آن حقوق انسان و کرامت شهروندان پایمال و امکان یک زندگی آبرومندانه وجود نداشت و لذا بیکاری در همهجای این کشور گسترش یافت و کسب درآمدهای نامشروع و غیرقانونی باب شد تا جاییکه در کلیت نظام هم اخلال بهوجود آورد؛ البته اگر از تأثیرات آن در اخلاق عمومی جامعه چشمپوشی کنیم.
ویژگیهای خارجی: در این زمینه رژیم مصر، بر عوامل سهگانه زیر مبتنی شده است: پیوند استراتژیک عمیق با اسراییل و تقلید و تشبهجویی به آن در سیاستهای منطقهای خود، تبعیت از ایالات متحده آمریکا، پیوستن تمام و کمال به مجموعه کشورهای عربی موسوم به واقعگرا یا میانهرو و همراهی با رویکرد این مجموعه در تقابل با مخالفین اسراییل و جبهه مقاومت. این سیاست مصر را تبدیل به یک پایگاه استراتژیک مهم برای طرحهای اسراییلی - آمریکایی در منطقه ساخت و چنان اهمیتی یافت که اسراییلیها در گزارش استراتژیک سالانهشان در 2010م، که توسط مرکز تحقیقات امنیت استراتژیک تل آویو تهیه میشود، اعلام کردند که مصر تنها تکیهگاه استراتژیک باقیمانده برای اسراییل در منطقه است و مبارک مهمترین همپیمان استراتژیکی است که اسراییل در طول تاریخش به خود دیده.
چنین واقعیتی به ما این امکان را میدهد که مسأله تغییر رژیم در مصر را موضوعی فراتر از یک امر داخلی مربوط به خود مصر بدانیم؛ بلکه باید به جنبه منطقهای و بینالمللی آن هم توجه کنیم. اگر بخش امور داخلی این رژیم بدون دخالت خارجی قابلاصلاح و تغییر باشد، اما مسأله بخش خارجی آن، به همین سادگی نخواهد بود، چراکه جغرافیای سیاسی مصر و موقعیت استراتژیک کلیاش، این کشور را یک عامل تعیینکننده اساسی در جهتدهی به حرکتهای کل منطقه ساخته است و مصر به شکل خاص، مرکز ثقل استراتژیک جهان عرب و بهطور کلی مرکز تأثیرگذاری فعال در منطقه خاورمیانه محسوب میشود. بنابراین مصر و ملت آن به حال خود رها نخواهد شد، بلکه دستهای خارجی برای حمایت از منافعش در مصر و از قبل آن در منطقه و جهان عربی - اسلامی که مصر جزیی از آن است، دخالت خواهند کرد.
اکنون و باتوجه به مرحلهای که انقلاب مصر به آن رسیده و نتایج حاصل از آن، میتوان گفت نیروهای اساسیای که در تعیین مسیر و سرنوشت این انقلاب نقش فعالی دارند، پنج دستهاند:
1. نیروهای مردمی که غالبا قشر جوان هستند و در چهارچوب احزاب سیاسی معروف و یا اعلام شده نمیگنجند و دارای رهبری مشخص و از پیش آمادهای نیستند.
2. نیروهای سیاسی مصری سازمانیافته در قالب احزاب و دستههایی که برنامهها و عقایدشان قبل از انقلاب مشخص بود و طیف گوناگون و متنوعی را تشکیل میدهند؛ از جریانهای ملی داخلی گرفته تا جریانهای قومی - عربی و نیز جریانات اسلامی که مهمترینشان اخوانالمسلمین است.
3. نیروهای مسلح مصر و ستون فقرات آن، یعنی ارتش که میتوان بین طبقه فرماندهان درجه بالای آن (که نزدیکیشان به رژیم آشکار است) و فرماندهان رده پایینتر (که نوستالژیشان دوران اوج قدرت ارتش مصر در جنگهای سال 1973 است)، تمایز قائل شد. بقیه افسران به دسته فرماندهان رده پایینتر و طرز تفکر آنها نزدیکترند و اکثرا به گروههای جوانان و مردم پیوستهاند.
4. حافظان نظام موجود و عقبههایشان در مصر که مرکباند از سیاستمداران و بازرگانان و نیروهای امنیتی و برخی سازمانهای اداری و مردمی.
5. نیروهی خارجی که میتوان دو رویکرد متمایز را در آنها مشاهده کرد؛ جبههای که به چهارچوب این رژیم معتقدند و یا خواستار اصلاحات جزیی است (اعراب به اصطلاح میانهرو، اسراییل، اروپا، آمریکا) و در مقابل جبهه متمایل به تغییرات اساسی (نیروهای عربی - اسلامی).
هر یک از این عناصر در فرجام و نتایج این حرکت اعتراضی که از چندی پیش شروع شده و همچنان ادامه دارد، نقشی مؤثری خواهند داشت و بهعنوان نتیجه نهایی میتوان یکی از یکی از چهار حالت زیر را محتمل دانست که البته همه این حالتها شامل تغییر حاکم (حسنی مبارک) میشوند؛ ولی در حجم و میزان تغییر در رژیم با هم تفاوت دارند:
احتمال اول: اصلاح تخدیرکننده که توسط یکی از عوامل حکومت موجود، از میان نظامیان (مثلا عمر سلیمان) به اجرا گذاشته میشود. این وضعیت در صورتی رخ میدهد که نیروهای داخلی حکومت مصر بتوانند پایداری کنند و نیروهای خارجی حامی این حکومت، مانع از سقوط آن شوند. نتیجه این حالت، استمرار سیاستهای خارجی گذشته این رژیم، بههمراه ادامه بیشتر سیاستهای داخلیاش، ولی پس از انجام یک جراحی صوری در امور اجتماعی و دادن آزادیهای عمومی به افراد و برخی اصلاحات در راستای مبارزه با فساد است.
احتمال دوم: اصلاح گستردهتر در حوزه امور داخلی و اعتدال بخشیدن به سیاست خارجی، به دست فردی که این رژیم را قبول دارد، ولی خارج از ساختار آن است (مثل عمرو موسی). این وضعیت در صورتی پیش میآید که نیروهای معترض فشار بیشتری بر رژیم وارد بیاورند و آن را مجبور به انجام اصلاحات جدی در عرصه داخلی کنند و رژیم در سیاست خارجی مصر هم تجدیدنظر به عمل آورد؛ مخصوصا نسبت به رابطه با دولتهای منطقهای موسوم به دولتهای جبهه مقاومت؛ البته بدون اینکه با اسراییل و غرب قطع رابطه کند و یا از تعهداتش نسبت به آنها دست بکشد.
احتمال سوم: ایجاد تحول جزیی در رژیم؛ تغییری که در صورت عدم برخورد جدی ارتش با حرکت جوانان و سیاست تغییر، تحقق مییابد. اگر این حالت پیش آید منجر به اصلاحات اساسی در رژیم میشود، البته بدون ساقط کردن کامل آن و در پی خود تعلیق روابط با اسراییل، آغوش باز نسبت به نیروهای جبهه مقاومت و نیز تأکید بر رابطه با غرب تا حد امکان را خواهد داشت و موقعیت مصر چیزی شبیه به ترکیه کنونی میشود.
احتمال چهارم: تغییر در کلیت رژیم که در صورتی تحقق مییابد که نیروهای سیاسی ویژهای مثل اسلامگرایان و قومیتگرایان بتوانند مقاومت را ادامه داده و در کنار بیطرفی ارتش نسبت به تحقق چنین حالتی، بر اوضاع مسلط شوند. اینجا میتوانیم سخن از سقوط کامل رژیم و تبدیل آن به نظامی منطبق با ماهیت منطقه به میان آوریم که این یعنی خروج مصر از جرگه دولتهای عربی به اصطلاح میانهرو؛ نظامی که مصر را بهطور کامل به دامن امت عربی - اسلامی باز خواهد گرداند.
وضعیت امروز دال بر احتمال بیشتر وقوع یکی از حالتهای دوم و سوم با نسبت مساوی 35 درصد است و میتوان احتمال وقوع دو حالت اول و چهارم را هرکدام 15 درصد دانست
تنها راه مقابله با تفرقه / مرتضی بیات
تقربيا نزديك به يك دهه است كه قوه مجريه و قوه مقننه در اختيار جريان اصولگرا است و در اين جهت مردم انتظار دارند كه با توجه به همسو بودن اين دو قوه تأثيرگذار، با انسجام و همكاري گامهاي موثري در جهت خدمترساني و رفع مشكلات مردم برداشته شود.
اما با اين وجود شاهديم كه هر از چندگاهي پیدایش اختلاف سيلقه بين مسئولان سبب اتلاف انرژي و وقت مفيد براي بررسي اولويتهاي اصلي ميشود و از همين رو بعضا اثرات نامطلوب تفرقه در جامعه نمود پيدا ميكند.
نكته حايز اهميت در اين قضيه، حل اختلافات دروني و عدم آشكارسازي آن در سطح عمومي است زيرا اختلافات در بين مسئولان عالي نظام هرچند ناچيز باشد، بيان آن در تريبونهاي عمومي آسيبهاي فراواني را در پي دارد؛ از يكسو نااميدي از خدمترساني مسئولان را در جامعه تزريق ميكند و از سوي ديگر محملي ميشود تا دشمنان داخلي و خارجي، آن را مستمسكي براي تخريب نظام قرار دهند.
از یکسو با توجه به شرايط حساس داخلي كه دولت مشغول اجراي طرح هدفمندي يارانهها است كه خود جراحي بزرگي در اقتصاد كشور پس از گذشت سه دهه از انقلاب اسلامي است و اجراي صحيح آن انسجام و همكاري همه قوا را طلب ميكند و از سوي ديگر تغييرات ژئوپلیتيكی ای در خاورميانه در حال وقوع است و ملتهاي منطقه نسبت به استبداد و ظلم واكنش نشان دادهاند و جمهوري اسلامي ايران بهعنوان نماد مبارزه و ايستادگي در برابر ظلم و استبداد مطرح شده است؛ در این شرایط، علني كردن اختلافسليقه مسئولان، عاملي براي تخريب وجهه ظلمستيزي نظام اسلامي در منطقه ميشود.
تندروي بهعنوان يكي از آفتهاي اساسي وقتي در جامعه پديدار شود خودبهخود جامعه را از مسير اصلي خارج ميكند. مقام معظم رهبري نيز بارها ضمن بيان تذكراتي به مسئولان، بر لزوم حفظ انسجام تأكيد داشته و ايجاد شكاف و تزلزل در صفوف منسجم ملت ايران و مسئولان را يكي از موانع حركت در مسير پيشرفت و از جمله اهداف اصلي دشمن در جنگ نرم برشمردهاند.
در اين شماره نشريه با توجه به تأكيدات مقام معظم رهبري بر پرهيز از اختلاف در جامعه و اينكه تنها راه مقابله نيز حفظ و تقويت بصيرت، و در نظر گرفتن اهميت و حساسيت جايگاه كنوني ملت ايران است و با توجه به اهميت موضوع، به اين مهم پرداختهايم، باشد كه مقبول خوانندگان قرار گيرد