هایپر مدیا | مرکز جامع خدمات رسانه ها / نگارش روزنامه |
|
|
اندازه فونت |
|
پرینت |
|
برش مطبوعاتی |
|
لینک خبر | جابجایی متن |
|
نظرات بینندگان |
خیزش کشورهای عربی / راحله طاهری
در چند هفته اخیر، در برخی از کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا، اعتراضات گسترده صورت گرفته است که نقطه مشترک آنها، خواست مردمی برای سرنگونی رژیم استبدادی، فقر و فساد اداری است.
پادشاهیها
امارات متحده
شیخ خلیفه بن زائد بن سلطان آل نهیان
71 ساله
پس از درگذشت پدرش زائد بن سلطان آل نهیان، دو عنوان رییس حکومت امارات متحده و امیر ابوظبی از نوامبر 2004، به وی رسید.
مراکش
شاه محمد ششم
47 ساله
در ژوییه 1999 بهدنبال درگذشت پدرش حسن دوم، به حکومت رسید.
عربستان
ملک عبدالله بن عبدالعزیز
86 ساله
با درگذشت برادر ناتنیاش ملک فهد، در اوت 2005، به پادشاهی رسید.
اردن
ملک عبدالله دوم
49 ساله
وی پس از مرگ پدرش در فوریه 1999، به تخت نشست.
جمهوریها
الجزایر
عبدالعزیر بوتفلیقه
71 ساله
از سال 1999 رییسجمهوری بوده است. وی سه بار انتخاب شده که بار دوم، به لطف تغییر در قانون محدودیت دفعات انتخاب مجدد، در سال 2008 بوده است.
یمن
علی عبدالله صالح
64 ساله
وی برای اولینبار در سال 1999 به ریاست جمهوری رسید و سپس در سال 2006 دوباره انتخاب شد. وی قبل از این هم رییسجمهوری یمن متحد (از سال 1990) و یمن شمالی (از سال 1978) بوده است
لیبی
معمر قذافی
68 ساله
از زمان کودتای نظامی در سال 1989، رهبر کشورش بوده است.
فلسطین
محمود عباس
76 ساله
در سال 2005 به ریاستجمهوری رسید، اما با وجود اینکه از نظر قانونی، دورهاش در سال 2009 به پایان رسید، اما همچنان بر سر کار مانده است و با افشاگریهای اخیر در رابطه با همدستیاش با رژیم صهیونیستی، جایگاهش به شدت به خطر افتاده است
پروندهای درباره رضاخان انگليسي و كودتاي پهلوي
این همه دروغ براي یک کودتا؟ / سیدامید مرتضوی
فرض کنید کسی در شهر دعوا راه بیندازد، شلوغ کند، زور بگوید و آخر خودش کوتاه بیاید و غائله را ختم کند.
فرض کنید کسی با نقاب، نیمهشب جلو مردم شهر را بگیرد، آنها را بترساند، جان و مال و ناموسشان را تهدید کند و فردا داد سخن بدهد که همین امشب تکلیف این دزدان و زورگیران را یکسره میکنیم! حتما مردم بیچاره هم برایش کف میزنند.
اینها که ما تعریف کردیم و شما فرض کردید؛ فیلم نیست، واقعیت است. واقعیتی که تاریخنویسان پهلویدوست و پهلویزده درباره کودتای سوم اسفند 1299، نوشتهاند و اینهمه سال به خورد مردم دادند. با این تفاوت که اول قصه را نگفتند و پایان آن را در بوق و کرنا کردند که این رضاخان ما را نجات داد و از دست خارجیها رها کرد. خاصیت پشت سر هم دروغ گفتن همین است. آنقدر جدی و شیک دروغها را پشت سر هم ردیف کردند که حتی تحصیلکردههای دانشگاهی هم باورشان شد که «ما مدیون رضاخان هستیم!» داستان کودتای سوم اسفند از مجلس سنای انگلستان و تعیین فوریت برای خروج نیروهای نظامی انگلیس از ایران شروع شد. فکر کردند بهجای اینکه خودمان در جزییات اداره و مدیریت ایران دخالت کنیم و نیرو و هزینه خرج کنیم، یک نفر را میگذاریم که خودش این کارها را انجام دهد و عوایدش را بستهبندی شده و «آماده مصرف» به ما بدهد. رضاخان، قزاق بیسواد را گذاشتند رییس مملکتی شود که هزاران حکیم و ملا و باسواد داشت. چون اساسا اداره کسی که چیزی نفهمد راحتتر است. کسی که هرج و مرج و قیل و قال در شهر راه بیندازد و بعد خودش وسط بیفتد و بلبشو را جمع کند و قیافه قهرمانها را به خود بگیرد.
هزار راه برای دروغ گفتن وجود دارد که انگلیسیها استاد آن هستند.
کودتای سوم اسفند محصول بیکفایتی حضرات روشنفکران در مدیریت کشور، پس از پیروزی نهضت مشروطه و سودجویی و فرصتطلبی انگلیسیها بود. علمای مقتدر شیعه، گوشت مملکت را از دهان گرگ دربار درآوردند و بهدست گربهای سپردند که نتیجه آنهمه زحمت برای پیروزی مشروطه را 15 - 14 سال بعد به باد داد و مملکت افتاد دست رضاخان بدتر از احمدشاه.
تأکید بر نقش نداشته و زحمتهای نکشیده رضاخان، چیزی است که خود او میخواست. او به این شهرت توخالی نیاز داشت و این نیاز را در اسفند 1300، در سالگرد کودتا در بیانیهای رسما اعلام کرد: «با وجود من عجیب است که کسان دیگری را عامل کودتا معرفی نمایند»! رضاخان با این بیانیه روی تلاشهای انگلیسیها و اربابانش سرپوش گذاشت که هم بهنفع آنها بود و هم بهنفع مثلا سردار سپه. کافی است اوضاع ایران را پیش و پس از کودتا بررسی کنید. در ادامه اداره مملکت، رضاخان در جهتی حرکت میکرد که به شدت با شعارهای غلیظ پس از کودتای 1299 تناقض داشت.
متأسفانه 50 - 40 سال طول کشید تا جریان علمی برخاسته از انقلاب اسلامی در تاریخنگاری شکل بگیرد و سالهاست این دروغپردازیها را در گوش مردم خواندهاند. یادتان باشد نسخه اصل و اورژینال تاریخ را بخوانید و گول این تحلیلهای مندرآوردی و قرائتهای جدید از اتفاقات را نخورید