هایپر مدیا | مرکز جامع خدمات رسانه ها / نگارش روزنامه |
|
|
اندازه فونت |
|
پرینت |
|
برش مطبوعاتی |
|
لینک خبر | جابجایی متن |
|
نظرات بینندگان |
راهی بهسوی آینده/ دكترناصر فکوهی
نگاهی به موقعیت جهانی در حوزه دانشگاهی، بهطور عام و در حوزه علوم انسانی، بهطور خاص؛ گویای چند نکته اساسی، محوری و راهبردی است که امروز بدون توجه به آنها هیچگونه برنامهریزی علمی در هیچ سطحی عملی نیست؛ نخست آنکه رشتههای علوم انسانی و اجتماعی، نه تنها اهمیت کمتری در جهان امروز و در جوامع پیچیده کنونی پیدا نکردهاند، بلکه بهصورت فزایندهای در حال یافتن اهمیت بیشتری هستند. دلیل این امر روشن است؛ با گسترش انقلاب اطلاعاتی و فرآیند جهانی شدن، میزان تداخل فرهنگها و ضرورت زیستن با هم و در عینحال نیاز به باقی ماندن و حفظ بخش بزرگی از هویتهای محلی، هر روز بیشتر احساس میشود و تنها علومی که میتوانند برای این موقعیت راهحلهای عملی بیابند (ولو اینکه این راهحلها در نهایت به اشکالی فنآورانه، مدیریتی، اقتصادی، سیاسی و غیره درآید)، علوم انسانی هستند که مبنای خود را از فرهنگ بهطور عام و در معنای خاص آن میگیرند.
نکته دوم این است که علوم انسانی بهطور خاص و علوم بهطور عام، امروز کمتر از سالهای پیشین میتوانند از یکدیگر تفکیک شوند، اگر مطالعات و رویکردها و روشها و نظریههای بین رشتهای تا 20 یا 30 سال پیش یک انتخاب علمی بود، امروز همه اینها بهصورت ضرورتهای علمی و کاربردی درآمده که بدون آنها، امکان به تحقق در آمدن علم، نه در سطح نظریه و نه در سطح کاربرد، وجود ندارد و یا نتایج کار علمی را بسیار شکننده و ناپایدار میکنند، از اینرو نیاز به آن وجود دارد که بهصورتی راهبردی، برای رشتههای بین رشتهای و برای نظریهها و روشهای بین رشتهای، به اندیشیدن پرداخت و اندیشمندان و نهادهایی را که در این راه قدم میگذارند، تشویق کرد. تخصصی کردن که در حال حاضر در کشور ما بهویژه در مجلات انجمنهای علمی بهشدت مورد تأکید است، در خلاف جریان عمومی حرکت علمی قرار دارد و بدون شک دیر یا زود با بنبستی اساسی روبهرو شده و یا به ناچار روی بهسوی صوری شدن خواهد برد.
نکته سوم، در آن است که علوم باید هرچه بیشتر بهسوی نوعی تجدیدنظر در اصل بنیانگذار قرن نوزدهمی خود بروند. اصلی که شناخت علمی را تنها نوع شناخت اعلام میکرد و هرگونه شناخت دیگری را به ناچار ملزوم به تبعیت از شناخت علمی میکرد. این امر در واقعیت اجتماعی دیگر وجود ندارد. اشکال دیگر شناخت، از جمله «دانش قومی» یا شناخت عام کنشگران اجتماعی، در حوزههای زندگی خویش باید جدی گرفته شده و با حوزه علمی وارد تعامل شوند و برای این کار لازم است که به اندیشدنی عمیق و تغییر رویکردها بهصورت جدی پرداخت. انسانشناسی بازهم در اینجا میتواند علمی پیشتاز باشد، زیرا تنها علمی بوده است که در طول نزدیک به دو قرن، بر اهمیت اشکال شناخت قومی، بومی و غیره اصرار داشته است.
و سرانجام نکته آخر اینکه علوم بهطور عام و علوم انسانی بهطور خاص، نمیتوانند از این پس بر اساس الگوهای مطلقا جهانشمول پیش بروند، ضرورت نگاه بومی به این علوم هر روز بیشتر احساس میشود. اما معنای بومی شدن یا محلی شدن علم را به هیچ عنوان نباید جدا شدن علم از بدنه جهانشمول آن دانست. برعکس، باید به ساختارهای پیچیدهای اندیشید که سه سطح بومی، ملی و جهانی را به یکدیگر پیوند بدهند. سیاستی که در کشور ما از دهها سال پیش دنبال میشده، یعنی اینکه ما اعتبار خود را از جهانشمولیت علمی غربی بگیریم، راه بهجایی نمیبرد. راه صحیح ایجاد شرایط همکاریهای علمی میان کنشگران علمی، در همه این سطوح و بهویژه در سطح بینالمللی، یعنی حضور موثرتر و واقعیتر در نهادهای بینالمللی علمی است؛ ولی نه بهصورت دستوری و صوری، یعنی مثلا با اجباری کردن مقالات موسوم به «آیاسآی» که کاری عبث و منشا تقلبهای بیشمار بوده است، بلکه با ایجاد برنامههای همکاری مشترک، نه فقط با دانشگاههای غربی، بلکه با دانشگاههای معتبر در کشورهای در حال توسعه، نظیر هندوستان، چین و غیره.
در همه این موارد راه پیشروی انسانشناسی ایران، از لحاظ بالقوه بسیار روشن است اما متأسفانه موانع دیوانسالارانهای که سالها است در مقابل این علم ایستاده و برای مثال، مانع از تأسیس رشته دکترا در آن میشد و میشود، بیشترین نقش را در عدم رشد آن نیز ایفا کرده و عملا ما را از دستیابی به اهداف فوق باز میدارد. انسانشناسی با پیشینهای 70 ساله در ایران، هنوز فاقد سطح دکترا است و هر بار که تقاضای این سطح مطرح میشود، بهصورت غریبی با مشکلات بینهایت و اغلب اداری و غیرعلمی از آن جلوگیری میشود. جای آن دارد که وزارت علوم و دانشگاههای کشور در این زمینه اقدامی عاجل به عمل بیاورند، زیرا بدون انسان شناسی، سخن گفتن از بومی کردن علوم انسانی چندان معنایی در بر ندارد.
اگر ما بتوانیم این گام نخست، یعنی تأسیس سطح دکترا در این رشته را برداریم، گامهای بعدی که البته میتوانند از همین امروز هم آغاز شوند، تمرکززدایی از سیستمهای دانشگاهی و ایجاد نهادهای غیرمتمرکز مطالعاتی و آموزشی است. این کار از سالهای پیش با تاسیس پژوهشکدهها آغاز شده است، اما متأسفانه بیلان این نهادها چندان مثبت نبوده است؛ زیرا در قالبی مشخص و روشن با دانشگاهها قرار نگرفته و آنجا هم که قرار گرفتهاند، روابط بر ضوابط اولویت داشتهاند. همچنین اصولا چنین نهادهایی باید نخبهگراتر و برتر از دانشگاهها باشند و برای این کار باید ارزشمندترین پژوهشگران در رأس آنها قرار بگیرند که اغلب چنین نیست. اگر در این زمینه اصلاحی اساسی انجام شود و همچنین به بخش خصوصی، بر اساس کیفیت کارهای انجام شده و قابلیتهای واقعی، امکان آن داده شود که اندیشمندان و دانشمندان را در نهادهای کوچک پژوهشی - آموزشی گرد هم آورد، بهخصوص در زمینه انسانشناسی، ما میتوانیم انتظار داشته باشیم که پیشرفتهای شایان توجهی برای ساختن علمی بومی و در عینحال حضوری مؤثر در عرصه جهانی، در زمینه فرهنگ، داشته باشیم
89؛ حوزههای علمیه هرگز این عدد را فراموش نمیکنند...
سال سفر، سال تحول
1- سالی که این روزها به خط پایان رسیده است، هرگز از حافظه تاریخی حوزههای علمیه محو نخواهد شد. رویدادهای مهمی در آخرین سال دهه 80 رخ داد که در این میان سفر تاریخی مقام معظم رهبری به قم از اهمیت بیشتری برخوردار است. سفری که بیش از 10 روز به طول انجامید و مبدا تحولات بسیاری در حوزههای علمیه شد؛ آنقدر که به اذعان مدیر حوزه علمیه قم، تاکنون 100 سرفصل از فرمایشات رهبری تدوین شده و به مرور اجرا خواهد شد. به همین دلیل در سالنامه حوزه، به تحلیل این رویداد مهم از نگاه صاحبنظران پرداختیم.
2- اگر کمی به قبل بازگردیم و نگاهی جامعتر به دهه 80 بیندازیم، قطعا درخواهیم یافت که نقطه شروع طرح قدیمی «تحول در حوزه» همین دهه بوده است؛ تغییر و تحولات مهمی در ساختار مدیریت حوزههای علمیه رخ داد و با تدوین سند چشمانداز حوزه، طرح جامعی برای پیشبرد اهداف عالی مدارس علمیه در نظر گرفته شد. ما در اینباره قضاوتی نداریم، با تعدادی از فعالان، مسئولان و صاحبنظران حوزوی در این باره حرف زدیم و نظرشان را جویا شدیم. این افراد با شرکت در این نظرخواهی، هم مهمترین رویداد دهه 80 را انتخاب کردند و هم اصلیترین رسالت سال 90 را برگزیدند. البته این نظرسنجی میتوانست کاملتر هم باشد، نواقصش را بگذارید روی حساب روزهای پر مشغله پایان سال و کمبود وقت.
3- شما فکر میکنید چهره سال حوزههای علمیه کیست؟ اگر برای پاسخ به این سئوال، سراغ شخصیتهای بزرگ و مسئولان رده بالای نظام رفتهاید، سخت در اشتباهید! ما یک طلبه جوان را برگزیدیم که امسال با شعار عدالتخواهی حرف و حدیثهای بسیاری به راه انداخت؛ طلبه سیرجانی که این روزها قید نوروز و هفتسین و در گوشهای از حرم حضرت عبدالعظیم بیتوته کرده تا آرمانهای عدالتخواهانهاش را محقق سازد. گپ و گفت مفصلی هم با او داشتیم.
4- از بد حادثه، روزهای پایانی سال با چند اتفاق مهم دیگر مواجه شد؛ رویدادهایی که میتوانست در این ویژهنامه طرح و پرداخته شود؛ از اجلاس خبرگان رهبری گرفته تا خبر سوزاندن یک روحانی در ورامین. دوست داشتیم در صفحههای ویژه به این رویدادها نیز بپردازیم، اما چه کنیم که در این روزهای پایانی سال فرصت چندانی نداریم. اینها هم بماند برای وقتی دیگر