هایپر مدیا | مرکز جامع خدمات رسانه ها / نگارش روزنامه |
|
|
اندازه فونت |
|
پرینت |
|
برش مطبوعاتی |
|
لینک خبر | جابجایی متن |
|
نظرات بینندگان |
آمد بهار خرم و آمد رسول یار/ علیرضا مختارپور قهرودی
صدای پای بهار به گوش میرسد و طبیعت آخرین آثار زمستان را از خویش فرو شسته و رها میکند.
فرا رسیدن بهار طبیعت برای بعضی انسانها فرصتی برای خانهتکانی و خرید البسه جدید و دید و بازدیدها و تعطیلات و مسافرت است و شک نیست که در همین نوع کارها هم هر دو امکانی که از آغاز خلقت انسان، فرا راه او نهاده شده همچنان وجود دارد: امکان رشد و هدایت و کمال و امکان سقوط و تباهی و فساد.
چه بسیار انسانهای که در ایام نوروز با دید و بازدیدها کینهها و کدورتها را از دل میشویند و با محبت به دیگران امید و نشاط و دلگرمی فراهم میآورند و از این مسیر به خیر و برکت دست پیدا میکنند و چه بسیار آدمیان که در این دید و بازدیدها با به رخ کشیدن وسایل و اثاثیه نو و افراط در مصرف خوردنیها و پوشیدنیها و غفلت از حال همنوعان خود، درجه یا درجاتی از سطح ارزشهای وجودی خود را از دست میدهند و سال جدید را با کبر و نخوت آغاز میکنند.
اما اهل معرفت و کاوشگران حقیقت در فرا رسیدن بهار، به امور دیگری میاندیشند. برای آنان بهار جلوه است، نشانه است، دلیل است، انگشت اشاره است به حقایق عمیق دیگر.
در این مختصر نمونههایی از این جلوهها را بهعنوان تحفه نوروزی تقدیم حضورتان میکنم، با این امید که از تحفههای الهی در این بهار بهرهمند شوید:
1- بهار یک فرصت است، فرصتی برای بهرهمندی از زمان، خزان و زمستان که میرسد و درختان به خواب زمستانی فرو میروند، خشک میشوند، انگار حیات خود را از دست دادهاند، با آمدن بهار طبیعت، گویی از این خواب بیدار میشود، درختان جوانه میزنند گلها شکوفه میزند گویی فرصتی دوباره برای رویش به طبیعت عطا شده، با کمی دقت در همین طبیعت میتوان برخی درختان را مشاهد کرد که حتی با آمدن بهار هم از خواب زمستانی بیدار نمیشوند، گویی برای همیشه به خواب فرو رفتهاند و فرصت رویش دوباره را از دست دادهاند، پس از مدتی هم باغبان بهسراغ این نوع درختان میآید و با تبر آنها را قطع میکند. آری اگر بهاری برای کسی فرا رسد فرصتی دوباره است، امکان بهرهمندی زمان است.
حضرت امام رضا علیهالسلام فرمودند: أما فَصلُ الرّبیع فَاِنّهُ روحُ الزّمان.
2- بهار یک نشانه است. زمستان که فرا میرسد وقتی سرما و برف و یخبندان همه طبیعت را در بر میگیرد، به ظاهر همهچیز مرده است، اما هر انسان فهیم و عاقلی میداند که آیندهای در راه است، زمانیکه آنچه زیر این برف و یخ و در اعماق این خاکهای سرد خفته و نهفته است، سر برمیآورد و استعدادها و امکانات خود را به نمایش میگذارد. چنین انسانی با فرا رسیدن بهار، با خود میاندیشد که وقتی مرگ او و دیگر انسانها فرا رسید، اگرچه پیکر مردگان در خاک پنهان میشود؛ اما دیر و دور نیست آن روز که بهار عالم خلقت فرا میرسد و همه انسانها که در خاک خفتهاند همانند درختان، سر از خاک برمیآورند و آثار و نتایج وجودی خود را به نمایش میگذارند.
مولانا سرود:
کدام دانه فرو رفت در زمین که نَرُست/ چرا به دانه انسانیت این گمان باشد
آری مزرعه دنیا روزی را در پیشرو دارد که نتیجه کشت و کار انسانها در آن قابلمشاهده است.
به قول مولانا یکسان نماید کِشتها تا وقت خرمن در رسد/ نیمیش مغز نغز شد وان نیم دیگر کاه شد
رسول اکرم صلیالله علیه و آله و سلم فرمود:
اِذا رَأیتُمُ الرّبیع فَأکثِروا ذِکر النُّشور
هرگاه بهار را دید بسیار از قیامت یاد کنید.
3- بهار حقیقی را بجویید.
حال اگر بهار پیامی و نشانهای از حضرت دوست باشد که به انسانها هشدار، آگاهی و امید دهد و غافلان را آگاه کند که اگر در خواب زمستانی خفتهاید، بدانید که روزی در راه است که نتیجه اعمالتان پدیدار میشود و اهل ایمان را بشارت دهد که میوههای شیرین اعمال نیکتان بهزودی هویدا خواهد شد، پس آن کسی که پیام دوست را آورد، خود وجودی بهاری است و همچون بهار رحمتی برای همه جهانیان است.
امیرالمؤمنین علی علیهالسلام در خطبه 198 نهجالبلاغه درباره شخصیت و وجود نازنین رسول اکرم صلیالله علیه و آله و سلم میفرماید: جَعَلَهُ اللهُ سُبحانُه بَلاغاً لِرسالتهِ، وَ کَرامَهً لِاُمّتِهِ، وَ رَبیعاً لِاَهلِ زمانِهَ، وَ رِفعَهً لِأعوانِهِ، وَ شَرَفاً لِأنصارهِ.
خداوند سبحان آن بزرگوار را برای رسالت خود تبلیغکننده و سبب بزرگواری امت و بهار اهل زمان و سربلندی مددکاران و سرافرازی یارانش قرار داد.
و در همان خطبه درباره پیام حضرت حق، یعنی قرآن کریم میفرماید:
جَعَلَهُ اللهُ رِیّاً لِعَطَشِ العُلَماء، و رَبیعاً لقلوب الفقهاء، و مَحاجَّ لِطُرُقِ الصُلَحاء و دَوَاءً لَیسَ بَعدَهُ دآء و نوراً لَیسَ مَعَهُ ظُلمَهٌ...
خداوند آن [قرآن] را قرار داد سیرابی تشنگی دانایان، و بهار دلهای فقها، و مقصد راههای نیکان، و دارویی که پس از آن دردی نمیماند، و روشناییای که تاریکی با آن نیست و...
آری بهار نزد عارفان و اهل معرفت بسیار با شکوه و عزیز است که همه پیام حضرت حق است.
این مختصر را با سرودهای از مولانا به پایان میبرم:
آمد بهار خرم و آمد رسول یار/ مستیم و عاشقیم و خماریم و بیقرار
ای چشم و ای چراغ روان شو به سوی باغ/ مگذار شاهدان چمن را در انتظار
اندر چمن ز غیب غریبان رسیدهاند/ رو رو که قاعدست که القادم بزار
گل از پی قدوم تو در گلشن آمدست/ خار از پی لقای تو گشتست خوشعذار
ای سرو گوش دار که سوسن به شرح تو/ سر تا به سر زبان شد بر طرف جویبار
غنچه گره گره شد و لطفت گرهگشاست/ از تو شکفته گردد و بر تو کند نثار
گویی قیامتست که بر کرد سر ز خاک/ پوسیدگان بهمن و دی مردگان بار
تخمی که مرده بود کنون یافت زندگی/ رازی که خاک داشت کنون گشت آشکار
شاخی که میوه داشت همی ناز از نشاط/ بیخی که آن نداشت خجل گشت و شرمسار
آخر چنین شوند درختان روح نیز/ پیدا شود درخت نکوشاخ بختیار
لشکر کشیده شاه بهار و بساخت برگ/ اسیر گرفته یاسمن و سبزه ذوالفقار
گویند سر بریم فلان را جو گندنا/ آن را ببین معاینه در صنع کردگار
آری جو در رشد مدد نصرت خدا/ نمرود را برآید از پشهای دما
خواندههای خواندنی
ارمغان نوروز/ دکتر غلامعلی حدادعادل
بیش از 40 سال پیش، در تابستان سال 1349، در دانشگاه تهران، دانشجوی درس «مردمشناسی» دکتر محمود روحالامینی بودم. این رابطه «استاد و شاگردی»، بعدها با رابطه دوستی تقویت شد و ادامه پیدا کرد. آنچه درباره «نوروز» میخوانید، برگفته از کتاب «آیینها و جشنهای کهن در ایران امروز» دکتر روحالامینی است که «نگرش و پژوهشی مردمشناختی» است. این بخش از کتاب را صبح امروز که چهارشنبه هجدهم اسفندماه 89 است انتخاب کردم و عصر باخبر شدم که دکتر روحالامینی، روز پیش دنیای فانی را بدرود گفته و امروز پیکر او به خاک سپرده شده است. بخشهایی از مقاله «جشن نوروز» او را در نوروز امسال، با یاد او و بیحضور او، با هم میخوانیم. یادش گرامی باد.
جشن نوروز
انسان، از نخستین سالهای زندگی اجتماعی، زمانیکه از راه شکار و گردآوری خوراکهای گیاهی روزگار میگذراند، متوجه بازگشت و تکرار برخی از رویدادهای طبیعی، یعنی تکرار فصلها شد. زمان یخبندانها موسم شکوفهها، هنگام جفتگیری پرندگان و چرندگان را از یکدیگر جدا کرد. نیاز به محاسبه در دوران کشاورزی، یعنی نیاز به دانستن زمان کاشت و برداشت؛ فصلبندیها و تقویم دهقانی و زارعی را بهوجود آورد.
نخستین محاسبه فصلها، بیگمان، در همه جامعهها، با گردش ماه، که تغییر آن، آسانتر دیده میشد، صورت گرفت. و بالأخره نارساییها و ناهماهنگیهایی که تقویم قمری، با تقویم دهقانی داشت، محاسبه و تنظیم تقویم بر اساس گردش خورشید صورت پذیرفت.
سال در نزد ایرانیان، همواره دارای چهار فصل نبوده، زمانی شامل دو فصل: زمستان دهماهه و تابستان دوماهه بوده، و زمانی دیگر تابستان هفت ماه (از فروردین تا آبان) و زمستان پنج ماه (از آبان تا فروردین) بوده، و سرانجام از زمانی نسبتا کهن به چهار فصل سهماهه تقسیم گردیده است. گذشته از ایران: «سال و ماه سغدیها، خوارزمیها، سیستانها در شرق و کاپادوکیها و ارمنیها در مغرب ایران، بدون کم و زیاد همان سال و ماه ایرانی است.»
آغاز سال
مردمشناسان را عقیده بر این است که محاسبه آغاز سال، در میان قومها و گروههای کهن، از دوران کشاورزی، همراه با مرحلهای از کشت یا برداشت بوده و بدینجهت است که آغاز سال نو در بیشتر کشورها و آیینها، در نخستین روزهای پاییز، زمستان و بهار میباشد.
آغاز سال ایرانیان، هرچند زمانی دستخوش تغییر گردید، ولی: «حمزه اصفهانی در کتاب سنی ملوک الارض و الانبیاء و بیرونی در آثار الباقیه گویند که آغاز سال ایرانی، از زمان خلقت انسان (یعنی ابتدای هزاره هفتم از تاریخ عالم) روز هرمز از ماه فروردین بود. وقتیکه آفتاب در نصفالنهار، در نقطه اعتدال ربیعی بود، و طالع سرطان بوده.»
پیدایش جشن نوروز
در ادبیات فارسی جشن نوروز را، مانند بسیاری دیگر از آیینها، رسمها، فرهنگها و تمدنها به نخستین پادشاهان نسبت میدهند. شاعران و نویسندگان قرن چهارم و پنجم هجری، چون فردوسی، منوچهری، عنصری، بیرونی، طبری، مسعودی، مسکویه، گردیزی و بسیاری دیگر، که منبع تاریخی و اسطورههای آنان بیگمان ادبیات پیش از اسلام بوده، نوروز و برگزاری جشن نوروز را از زمان پادشاهی جمشید میدانند، که تنها به چند نمونه و مورد اشاره میشود:
محمدبن جریر طبری نوروز را سرآغاز دادگری جمشید دانسته:
جمشید علما را فرمود که آن روز که من بنشستم به مظالم، شما نزد من باشید تا هرچه در او داد و عدل باشد بنمایید، تا من آن کنم و آن روز که به مظالم نشست، روز هرمز بود از ماه فروردین. آن روز رسم کردند.
ابوریحان بیرونی پرواز کردن جمشید را آغاز جشن نوروز میداند:
چون جمشید برای خود گردونه بساخت، در این روز بر آن سوار شد، و جن و شیاطین او را در هوا حمل کردند و به یک روز از کوه دماوند به بال آمد و مردم برای دیدن این امر در شگفت شدند و این روز را عید گرفته و برای یادبود آن روز در تاب مینشینند و تاب میخورند.
به نوشته گردیزی، جمشید جشن نوروز را به شکرانه اینکه خداوند «گرما و سرما و بیماری و مرگ را از مردمان گرفت و سیصد سال بر این جمله بود» برگزار کرد و هم در این روز بود که «جمشید بر گوسالهای نشست و به سوی جنوب رفت به حرب دیوان و سیاهان و با ایشان حرب کرد و همه را مقهور کرد.»
و سرانجام، خیام مینویسد که جمشید به مناسبت بازآمدن خورشید به برج حمل، نوروز را جشن گرفت:
سبب نهادن نوروز آن بوده است که آفتاب را دو دور بود، یکی آنکه هر سیصد و شصت و پنج شبانروز و ربعی از شبانروز به اول دقیقه حمل بازآمد و به همان روز که رفته بود بدین دقیقه نتواند از آمدن، چه هر سال از مدت همی کم شود؛ و چون جمشید، آن روز دریافت (آن را) نوروز نام نهاد و جشن و آیین آورد و پس از آن پادشاهان و دیگر مردمان بدو اقتدا کردند.
درخور یادآوری است که جشن نوروز پیش از جمشید نیز برگزار میشده و ابوریحان نیز، با آنکه جشن را به جمشید منسوب میکند، یادآور میشود که، «آن روز را که روز تازهای بود جمشید عید گرفت؛ اگرچه پیش از آن هم نوروز بزرگ و معظم بود.»
گذشته از ایران، در آسیای صغیر و یونان، برگزاری جشنها و آیینهایی را در آغاز بهار سراغ داریم. در منطقه لیدی و فریژی، براساس اسطورههای کهن، به افتخار سیبل، الهه باروری و معروف به مادر خدایان، و الهه آتیس، جشنی در هنگام رسیدن خورشید به برج حمل و هنگام اعتدال بهاری، برگزار میشد. مورخان از برگزاری آن در زمان اگُوست شاه در تمامی سرزمین فریژی و یونان و لیدی و آناتولی خبر میدهند. بهویژه از جشن و شادی بزرگ در سه روز 25 تا 28 مارس (4 تا 7 فروردین).
صدرالدین عینی درباره برگزاری جشن نوروز در تاجیکستان و در بخارا (ازبکستان) مینویسد:
... به سبب اول بهار، در وقت به حرکت درآمدن تمام رستنیها، راست آمدن این عید، طبیعت انسان هم به حرکت میآید. از اینجاست که تاجیکان میگویند: «حَمَل، همهچیز در عمل». در حقیقت این عید به حرکت آمدن حاصلات زمینی است که انسان را مسیر کرده و سبب بقای حیات او میشود.
وی در جای دیگر میگوید:
در بخارا «نوروز» را که عید ملی عموم فارسیزبانان است، بسیار حرمت میکردند. حتی ملای دینی به این عید که پیش از اسلامیت، عادت ملی بوده، بعد از مسلمان شدن هم مردم این عید را ترک نکرده بودند، رنگ دینی اسلامی داده، از وی فایده میبردند. از آیتهای قرآن هفت سلام نوشته به «غولونگ آب» که خوردن وی در نوروز، از عادتهای ملی، بیشتره بود، تر کرده میخوردند. ولی برگزاری شکوهمند و باورمند و همگانی این جشن در دستگاههای حکومتی و سازمانهای دولتی و غیردولتی و در بین همه قشرها و گروههای اجتماعی، بیگمان، از ویژگیهای ایرانزمین است؛ که با وجود جنگ و ستیزها، شکستها و دگرگونیهای سیاسی، اجتماعی، اعتقادی، علمی و فنی، از روزگاران کهن پابرجا مانده، و افزون بر آن به جامعهها و فرهنگهای دیگر نیز راه یافته است؛ و در مقام مقایسه، امروز جامعه و کشوری را با جشن و آیین چندین روزهای، که چنین همگانی و مورد احترام و باور خاص و عام، فقیر و غنی، کوچک و بزرگ، و بالأخره شهری و روستایی و عشایری باشد، سراغ نداریم.
روایتهای اسلامی درباره نوروز
در این زمینه، از آنجا که سخن بسیار رفته است، به آوردن دو روایت بسنده میشود: در زمان حضرت رسول (صلیالله علیه و آله و سلم)، به روایتی که عبدالصمد بن علی از جد خود نقل میکند:
در نورز جامی سیمین که پر از حلوا بود، برای پیغمبر هدیه آوردند و آن حضرت پرسید که این چیست؟ گفتند، عید بزرگ ایرانیان است. فرمود آری، در این روز بود که خداوند عسکره را زنده کرد. پرسیدند عسکره چیست؟ فرمود عسکره هزاران مردمی بودند که از ترس مرگ ترک دیار کرده و سر به بیابان نهاده و خداوند به آنان گفت بمیرید و مردند. سپس آنان را زنده کرد و ابرها را امر فرمود که به آنان ببارند، از اینروست که پاشیدن آب در این روز رسم شده؛ سپس از آن حلوا تناول کرد و جام را میان اصحاب خود قسمت کرده و گفت کاش هر روزی بر ما نوروز بود.
و نیز حدیثی است از معلیبن خنیس که گفت:
روز نوروز بر حضرت جعفر بن محمد صادق(علیهالسلام) درآمدم گفت: آیا این روز را میشناسی؟ گفتم فدای تو گردم، این روزی است که ایرانیان آن را بزرگ میدارند و به یکدیگر هدیه و ارمغان میدهند. پس حضرت صادق گفت، سوگند به خداوند که این بزرگداشت نوروز به علت امری کهن است که برایت بازگو میکنم تا آن را دریابی (...) پس گفت؛ ای معلی، روز نوروز روزی است که خداوند از بندگان خدا پیمان گرفت که او را بپرستند و او را شریک و انبازی نگیرند و به پیامبران و راهنمایان او بگروند و به پیشوایان دین ایمان بیاورند. همان روزی است که آفتاب در آن طلوع کرد و بادها وزیدن گرفت و زمین در آن شکوفا و درخشان شد. همان روزی است که کشتی نوح در کوه آرام گرفت. همان روزی است که پیامبر خدا، امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) را بر دوش خود گرفت تا بتهای قریش را از کعبه به زیر افکند که بتان را خرد کند، چنانکه ابراهیم نیز این کار را کرد. همان روزی است که پیامبر به یاران خود فرمود تا با علی (علیهالسلام) بهعنوان امیرالمؤمنین بیعت کنند (عید غدیر خم)، همان روزی است که قائم آل محمد (صلیالله علیه و آله و سلم) و اولیای امر در آن ظهور کنند و همان روزی است که قائم بر دجال پیروز شود و او را در کنار کوفه بر دار کشد و هیچ روز نوروزی نیست که ما در آن متوقع گشایش و فرجی نباشیم، زیرا نوروز از روزهای ما و شیعیان ماست.
بزرگداشت و برگزاری نوروز، بهویژه در نزد شیعیان، و تا به امروز ادامه دارد. و سفره هفتسین، بدون قرآن و تحویل سال بدون گفتن: «یا محول الحول و الاحوال، حول حالنا الی احسن الحال» نیست