هایپر مدیا | مرکز جامع خدمات رسانه ها / نگارش روزنامه |
|
|
اندازه فونت |
|
پرینت |
|
برش مطبوعاتی |
|
لینک خبر | جابجایی متن |
|
نظرات بینندگان |
رویکرد روسیه در سیاست خارجی با ایران
ادراک شرقشناسانه/ دكتر ابراهیم متقی/ استاد دانشگاه تهران
شرقشناسی بهعنوان نگرشی محسوب میشود که کشورهای فرادست در برخورد با واحدهای پیرامونی مورد توجه قرار دادهاند. اولین بار، ادوارد سعید تلاش کرد تا نشانههای شرقشناسی در سیاست خارجی و امنیتی کشورهای اروپایی و آمریکا را مورد بررسی قراردهد. بعد از آن بابی سعید در کتاب «هراس بنیادین» نیز هویت گرایی جهان اسلام را واکنشی نسبت به فرادستی مبتنی بر شرقشناسی جهان غرب دانست. اگرچه در باره چگونگی کنش کشورهای غربی در برخورد با ایران از چنین رهیافتی استفاده میشود، اما تاکنون کمتر به رویکرد شرقشناسی روسی در حوزه سیاست خارجی و امنیتی آن کشور پرداخته شده است. در این مقاله تلاش میشود تا سیاست خارجی روسیه در برخورد با جمهوری اسلامی ایران، براساس چنین نشانههایی تبیین شود.
1- تحلیلی تاریخی - کارکردی بر رویکرد روسیه نسبت به جمهوری اسلامی ایران
همکاریهای ایران و روسیه طی سالهای بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، همواره با ابهام و مخاطره روبه رو بوده است. در دوران جنگ تحمیلی، اتحاد شوروی بهعنوان اصلیترین مدافع سیاستهای امنیتی و استراتژیک عراق محسوب میشد. جهتگیری دفاعی - امنیتی کشورهایی همانند آمریکا، اتحاد شوروی، کشورهای اروپای غربی، واحدهای سوسیالیستی و برخی دیگر از کشورهای در حال توسعه جهان، براساس الگوهای طراحی شده از سوی نظام جهانی، معطوف به حمایت از عراق بود. بنابراین، اتحاد شوروی در دوران دفاع مقدس، بهعنوان حامی اصلی و تهیهکننده ابزارهای نظامی عراق محسوب میشد.
این امر، در پایان جنگ تحمیلی با تغییراتی همراه شد. مقامات اتحاد شوروی تلاش کردند تا روندی از همکاری متوازن در ارتباط با کشورهای منطقهای از جمله ایران در پیش بگیرند. زمانیکه اتحاد شوروی در وضعیت فروپاشی قرار گرفت، نیازهای اقتصادی آن کشور به منابع مالی بینالمللی افزایش پیدا کرد. در چنین شرایطی بود که این کشور قراردادهای نظامی، دفاعی و تسلیحاتی جدیدی با ایران منعقد کرد.
لازم به توضیح است که در اجرای تمامی قراردادها، جلوههایی از رفتار خلاف عرف بینالمللی از سوی روسیه در همکاریهای استراتژیک مشاهده میشود. روسیه همواره تلاش داشته است تا اولا، منابع مالی ایران را در ازای فروش کالاهای استراتژیک کسب کند. ثانیا، کالاهایی به ایران فروخته است که فاقد مزیت نسبی استراتژیک بوده. تسلیحاتی که روسیه به ایران فروخت هیچگونه کاربرد مؤثر امنیتی در مقیاس نقش منطقهای و بینالمللی ایران ندارد.
در چنین شرایطی، واکنشهای متفاوتی نسبت به الگوی رفتاری روسیه در برخورد با ایران ارائه شد. خرید زیردریاییهای کیلوکلاس مربوط به زمان جنگ دوم جهانی، بهعنوان اولین تجربه همکاری استراتژیک تلقی میشود. سلاحهایی که هیچگونه کاربرد عملیاتی در محیط پرمخاطره خلیج فارس نداشت. بهعبارت دیگر، شاخصهای محیط دریایی خلیجفارس، با چنین ابزاری همگونی ندارد. خلیجفارس در زمره مناطق کمعمق دریایی محسوب میشود. بنابراین، زیردریاییهایی که دارای وزن زیاد و موتور دیزلی باشند، در چنین مناطقی فاقد کارآمدی استراتژیک خواهند بود.
هواپیماهای جنگنده روسیه نیز که به ایران فروخته شده است، تماما در مقیاس عملیات نظامی دهه 1960 و 1970 طراحی شدهاند. این هواپیماها عمدتا از نوع میگ و سوخو هستند. حتی یکی از دلایل استیضاح وزیر راه و ترابری توسط مجلس را میتوان بیتوجهی روسیه به اعطای خدمات ناوبری برای تکمیل نیازهای هواپیمای توپولف دانست. در افکار عمومی جامعه ایرانی، هواپیمای توپولوف نماد تهدید جان گروههای اجتماعی و مسافران تلقی میشود. هواپیماهایی که از اواسط دهه 1990 در ناوگان هوایی ایران مورد استفاده قرار گرفتند.
همکاریهای ایران و روسیه در ارتباط با نیروگاه بوشهر نیز بهعنوان طولانیترین پروژه تاریخ نیروگاهسازی تلقی میشود. تاکنون ساخت هیچ نیروگاهی به این میزان در فضای نوسانات سیاسی و فنی قرار نداشته؛ این در حالیست که روسیه از قابلیتهای زیادی در حوزه نیروگاهسازی برخوردار است. توان این کشور برای ساخت نیروگاههای هستهای به موازات آمریکا توسعه پیدا کرده است. علیرغم چنین قابلیتی، در شرایطی که آنان بهعنوان مجری تکمیل نیروگاه بوشهر انعقاد قرارداد کردند، اجرای فعالیت خود را همواره با تأخیر همراه ساختند.
سومین موضوعی که روسیه برخلاف تعهدات استراتژیک خود عمل کرد، در زمینه فروش سامانه ضدهوایی به ایران بود. روسیه نه تنها مبادرت به دریافت هزینههای قرارداد کرد، بلکه آمادگی اولیه خود برای استقرار و سازماندهی سایت عملیاتی برای مقابله با تهدیدات هوایی ایران را اعلام داشت. در حالیکه ایران در چندین مرحله موضوع یادشده را مورد پیگیری قرار داده است، اما بهانههای روسیه همواره مانع از ارتقاء توان دفاعی و عملیاتی ایران شده است.
شواهد نشان میدهد که روسیه از سیاست همکاری تأخیری در برخورد با ایران استفاده کرده است. این امر منجر به ایجاد غافلگیری و از بین رفتن گزینههای جانشین در سیاست هستهای و تسلیحاتی برای ایران شده است. به این ترتیب تاکنون نهتنها سامانه دفاع ضدهوایی موشکهای اس - 300 به ایران تحویل نشده، بلکه روسیه دلیل آن را معطوف به قطعنامه 1929 شورای امنیت سازمان ملل کرده است. چنین فرآیندی به مفهوم نادیده گرفتن ضرورتهای امنیتی جمهوری اسلامی ایران و بیتوجهی نسبت به تعهدات استراتژیک آن کشور، در برخورد با ایران تلقی میشود.
2- رویکردهای متعارض در تبیین رفتار روسیه نسبت به ایران
با توجه به فرآیند و نشانههای یادشده، ذهنیت عمومی جامعه ایران نسبت به همکاری امنیتی با روسیه مثبت نیست. این امر را میتوان انعکاس شرایط تاریخی و تجربه همکاریهای اقتصادی، فنی و استراتژیک با روسیه در مراحل مختلف زمانی دانست. نتایج همکاری، رقابت و منازعه ایران - روسیه در دورههای مختلف تاریخی نشان میدهد که این کشور براساس نگرش فرادستی، موضوعات مربوط به ایران و برخی دیگر از کشورهای همجوار را مورد توجه قرار میدهد. این امر به مفهوم آن است که همکاری استراتژیک با روسیه دارای نتایج کوتاهمدت خواهد بود.
اولینبار «جورج کنان» در سال 1947 مبادرت به تبیین فرهنگ سیاسی - امنیتی رهبران و گروههای اجتماعی روسیه کرد. وی در مقاله خود بر وجود و تداوم چنین ادراکی تأکید داشت. براساس چنین نگرشی بود که آمریکاییها از الگوی مهار و موازنه در برخورد با شوروی استفاده کردند. این الگو هنوز توسط زمامداران آمریکایی در برخورد با روسیه مورد استفاده قرار میگیرد. نگرش امنیتی اوباما را میتوان انعکاس سنتهای آمریکایی در برخورد با روسیه دانست. الگویی که براساس موازنهگرایی و رقابت پراکنده در حوزههای ژئوپلتیکی شکل گرفته است.
الف- رویکرد کمینهگرا نسبت به سیاست خارجی روسیه در برخورد با ایران
در بین تحلیلگران و استراتژیستهای ایرانی نیز رویکردهای متفاوتی نسبت به سیاست خارجی روسیه وجود دارد. این امر بیش از آنکه براساس نشانههای تاریخی مورد توجه و تحلیل قرار گیرد، باید آن را انعکاس کارویژه سازمانی گروههای تحلیلی دانست. در بسیاری از موارد مشاهده شده است که کارگزاران اجرایی از انگیزه بیشتری برای تداوم همکاری با روسیه برخوردارند. آنان نسبت به الگوهای رفتاری روسیه حساسیت کمتری نشان میدهند. در حالیکه گروههای مطالعاتی و مجموعههایی که در زمره کارشناسان مسائل امنیتی ایران قرار دارند، دارای رویکرد متفاوتی در این ارتباط هستند. تاکنون دو تحلیل متفاوت در ارتباط با جهتگیری و رفتار امنیتی روسیه در برخورد با ایران ارائه شده است، رویکرد اول براساس نگرش مضیق انجام گرفته. افرادی که دارای چنین رویکردی هستند، همکاری با روسیه را در وضعیت کمینهگرا مورد پذیرش قرار میدهند. گروه دوم، دارای نگرش موسع نسبت به چگونگی همکاری و روابط با روسیه هستند. آنان براین اعتقادند که تاکنون روسیه به تعهدات خود توجه نداشته و هرگونه همکاری با ایران را بهعنوان ابزاری برای چانهزنی و مانور بینالمللی در برابر آمریکا مورد استفاده قرار میدهد.
کسانیکه به نگرش کمینهگرا توجه دارند، براین اعتقادند که روسها تلاش دارند تا محدودیتهایی در برابر سیاست تهاجمی آمریکا و اروپا در برخورد با ایران ایجاد کنند. این رویکرد در سالهای ریاست جمهوری پوتین از اعتبار بیشتری برخوردار بود. این نگرش توسط کسانی ارائه میشود که به تداوم و گسترش روابط اقتصادی، فنی و نظامی ایران با روسیه تأکید دارند. گسترده بودن سطح همکاریهای نظامی - تکنولوژیک ایران و روسیه را میتوان یکی از دلایل ظهور و گسترش چنین نگرشی در برخی از نخبگان سیاسی و زمامداران اجرایی ایران دانست.
آنان براین امر تأکید دارند که در شرایط محدودیتهای بینالمللی علیه ایران، سازماندهی هرگونه همکاری چندجانبه با روسیه، برای منافع و امنیت ملی ایران ضروریست. افراد یادشده دارای نگرش حداقلی در تعامل با روسیه هستند. نگرش حداقلی به معنای آن است که نباید به مطلوبیتهای استراتژیک توجه داشت، بلکه لازم است تا تحلیل هرگونه روابط و همکاری منطقهای - بینالمللی ایران، براساس مقدورات سایر بازیگران و همچنین ارزیابی محدودیتهای سیاست بینالملل علیه ایران انجام پذیرد.
ب- رویکرد حداکثرگرا در تحلیل سیاست خارجی روسیه نسبت به ایران
رویکرد دیگری در ارتباط با ماهیت روابط روسیه و ایران مطرح شده که دارای نشانههای کاملا متفاوتی با نگرش خوشبینانه نسبت به توسعه روابط با روسیه است. این افراد عموما در زمره کارشناسان سیاست خارجی، تحلیلگران و اساتید دانشگاه قرار دارند. افراد یادشده جهتگیری سیاست خارجی روسیه نسبت به ایران را براساس شاخصهای تاریخی مورد ارزیابی قرار میدهند. آنان براین اعتقادند که روسیه همواره با کارت ایران در ارتباط با اهداف امنیتی و استراتژیک خود بازی کرده است.
کارت ایران برای روسیه بخشی از منافع ملی آن کشور بوده است، بنابراین، مقامات روسیه همواره تلاش دارند تا اهداف استراتژیک و منافع امنیتی خود را از طریق بازی با کارت ایران تأمین کنند. به همین دلیل است که در برخی از مقاطع تاریخی تلاش میکنند تا از الگوهای همکاری جویانه استفاده کرده در حالیکه در بسیاری دیگر از مواقع به مانورهای سیاسی و بیان تهدیدات بینالمللی علیه ایران اکتفا میکنند.
علت این امر را میتوان وقوف کارشناسان مسائل سیاست خارجی ایران نسبت به رویکردهای استراتژیک روسیه دانست. آنان بر نشانههای شرقشناسی روسیه نسبت به ایران وقوف و ادراک دارند. از سوی دیگر، براین اعتقادند که منابع هدایتکننده سیاست خارجی روسیه همواره با جلوههایی از توسعهگرایی تهدید، همکاری ناپایدار و رقابت معطوف به بازی در سیاست بینالملل بوده است. بنابراین، مقامات روسیه در هر دوره تاریخی تلاش میکنند تا منافع و حوزه نفوذ خود را به ضرر امنیت ملی ایران و سایر کشورهای همجوار، گسترش دهند.
3- رویکرد شرقشناسی سیاست خارجی روسیه نسبت به ایران
این رویکرد، هرگونه همکاریگرایی روسیه با ایران را براساس شرقشناسی به سبک روسی، مورد توجه و تحلیل قرار میدهد. نظریهپردازانی که دارای چنین نگرشی هستند، براین اعتقادند که روابط بین روسیه و ایران بخشی از روابط جهان اسلام و مسیحیت است که تاریخی طولانی و ناآرام داشته است. بدفهمی و برتریجویی مشخصه اصلی این روابط از سوی روسیه بوده است. در قرن نوزدهم تصاویر و درک دو کشور نسبت به یکدیگر، تحت تأثیر فضای استعمارگرایی قرار گرفت. نشانههای آن را میتوان در قرار داد گلستان در سال 1813، قرارداد ترکمانچای در سال 1828، بازی بزرگ با انگلیس در اوایل قرن بیستم برای تقسیم ایران و ایجاد منطقه حائل دانست. بعد از آن نیز جلوههایی از تداوم توسعهگرایی در نگرش روسیه نسبت به ایران وجود داشته است.
ادراک شرقشناسانه منجر به شکلگیری «دیگر شرقی» در تفکر استراتژیک روسیه نسبت به ایران شده است. این روند از زمان تزارهای روسی تا دوران بلشویکها ادامه یافته است. بهعبارت دیگر در هر دوره تاریخی، جلوههایی از برتریگرایی روسی در برخورد با ایران مشاهده میشود. روسها هیچگاه تمایلی به افزایش اقتدار ایران ندارند. این نگرش در سالهای بعد از پیروزی انقلاب اسلامی از فراگیری بیشتری نیز برخوردار شده است. نگرانی مقامات روسیه از کنش گروههای هویتگرای اسلامی، بر شدت چنین نگرانی افزوده است. بنابراین طبیعی است که روسیه بهعنوان شریک قابلاطمینان برای ایران تلقی نشود.
بهعبارت دیگر میتوان بر این امر تأکید داشت که هرگاه روسیه به منافع استراتژیک خود توجه کند، در آن شرایط تمایلی به همکاری مؤثر با ایران نخواهد داشت. این رویکرد نهتنها دارای شاخصهای فرهنگی است، بلکه نشانههایی از تضاد استراتژیک را منعکس میسازد.
با توجه به مؤلفههای یادشده، نمونههای مختلفی از تفاوت سیاسی و ایدئولوژیک در روابط دو کشور نقشآفرین بودهاند. این مؤلفهها را میتوان زیرساخت تضادهای استراتژیک نیز دانست. تضادهایی که از یکسو براساس مجاورت ژئوپلتیکی قراردارد و از سوی دیگر میتوان آن را ناشی از تفاوتهای فرهنگی - تاریخی دانست. این امر، با روح فرادستی روسیه در برخورد با ایران پیوند یافته و زمینههای بیاعتمادی نسبت به سیاست امنیتی روسیه در نگرش تحلیلی ایرانیان را اجتنابناپذیر میسازد