هایپر مدیا | مرکز جامع خدمات رسانه ها / نگارش روزنامه |
|
|
اندازه فونت |
|
پرینت |
|
برش مطبوعاتی |
|
لینک خبر | جابجایی متن |
|
نظرات بینندگان |
مسأله شناخت اجتماعی/ محمد آقاسی
شناخت جامعه و تلاش برای اداره آن، برای سه گروه عمده دارای اهمیت است. گروه نخست، افرادی هستند که در آن جامعه زندگی کرده و شناخت بهتر جامعه، به زندگی بهتر آنها کمک میکند. اندیشمندان و روشنفکران اجتماعی (جامعهشناسان و فلاسفه اجتماعی)، گروه دیگری هستند که خود را محق شناخت جامعه میدانند، برای آن تحصیل کرده و تلاش میکنند جامعهای مطلوب را، ولو در حد نظر، سامان بخشند. در نهایت هم حاکمان، دولتمردان و مصلحان اجتماعی هستند که برای شناخت جامعه تلاش کرده و گاهی پا را از این هم فراتر میگذارند؛ چراکه تقریبا تردیدی نیست که موج نخست جامعهشناسی و مردمشناسی اروپایی، برای فتح سرزمینهای حاصلخیز آفریقایی و آسیایی بوده، که چهارمین گروه تلاشگر برای شناخت اجتماعی را شکل داده است. حاصل این شناخت بهتر چرخیدن چرخ کارخانههای برآمده از انقلاب صنعتی، با مواد خام و نیروی کار ارزان قیمت و تولید بازارهای وسیع مصرف بوده است. نظر به این تعدد و نیز تنوع ریشههای فرهنگی در جوامع گوناگون بشری، دیدگاههای مختلفی درباره شناخت علمی جامعه را میتوان احصاء نمود. هر كدام از اين چهار گروه نوع نگاه و شيوه خاصي را براي شناخت جامعه پيش گرفتهاند. حتي در ميان انديشمندان و روشنفكران هم يك نگاه واحد براي فهميدن جامعه وجود ندارد. در ميان جامعهشناسان نيز اين اتحاد موجود نيست و تنوع افكار، آراء و ادعاي شناخت جامعه را در ميان آنها نيز شاهديم.
از اینروست که موضوع شناخت جامعه که مطالبه مردم، حاکمان و اندیشمندان است، به مسألهای تبدیل میشود که این سئوال را در پی دارد: چرا جامعه اینگونه است؟
بسیاری از پاسخهای داده شده تاکنون نتوانسته به حل معضلات اجتماعی کمک کنند و یا نتوانستهاند جامعه را سامان داده و از پیش ببرند. مثلا در جامعه ایرانی عدهای مدعی شناخت، جامعه آن هم از روی علم در مقاطعی که جامعه دچار هیجانهای کاذب رقابتهای سیاسی شده، روی به صدور اعلامیه و بیانیه آوردهاند و مشاهده میشود که آنها هیچ کاری از پیش نبردهاند، جز تخریب تراث و میراث اجتماعی. باید به ایشان و پشتیبانان علمی ایشان فهماند که پیش از پاسخ به این پرسش، باید دانست در تبیین شناخت علمی، فرهنگ تأثیرگذار است. طيفها و گروههاي مدعي ديگري هم وجود دارند كه مدعي شناخت جامعه هستند.
از میان دیدگاههایی را که درباره شناخت علمی وجود دارد، کدام دیدگاه به ریشههای فرهنگی ایرانی نزدیکتر است؟ و یا برآمده از آن است؟ دیدگاهی که شناخت علمی را کاشف حقیقت و واقعیت میداند و مبتنی بر این است که اولا؛ حقیقتی را فراسوی ادراک فردی و یا جمعی انسانها قائل باشد و ثانیا؛ شناخت آن حقیقت را ممکن بداند. این دیدگاه از جهت اینکه جهان واقع و حقیقت را محدود به عالم طبیعت دانسته و راه شناخت آن را به معرفت حسی محدود کند و یا آن که جهان واقع را فراتر از عالم طبیعت دانسته و به ظرفیتهای شناختاری فوق حسی و تجربی نیز قائل باشد، به دو بخش تقسیم میشود:
اول: دیدگاه پوزیتویستی و حسگرایانه نسبت به معرفت است، این دیدگاه رویکردی ماتریالیستی و یا سکولار و دنیوی نسبت به جهان واقع نیز دارد.
دوم: دیدگاهی است که نه معرفت علمی را به شناخت حسی و تجربی محدود میکند و نه جهان واقع و نفسالامر را به عالم طبیعت و جهان دنیوی محدود میکند. که بدونشک این دیدگاه بیشترین قرابت را با ویژگیهای فرهنگی ما داراست. متأسفانه بسیاری از تلاشها برای شناخت جامعه، مبتنی بر فضایی سکولار و این جهانی است که نمیتواند جامعه ایرانی که فرهنگی مبتنی بر بیش از 2 هزار و 500 سال توحیدگرایی را با خود حمل میکند، بهدرستی شناسایی کند. متأسفانه رسانههای جمعی هم بر این نگاه دامن زده و شناخت سکولار بهعنوان یک اتمسفر فکری فراگیر، برای همه مردم تبدیل شده است. چه بدانند و چه ندانند