هایپر مدیا | مرکز جامع خدمات رسانه ها / نگارش روزنامه |
|
|
اندازه فونت |
|
پرینت |
|
برش مطبوعاتی |
|
لینک خبر | جابجایی متن |
|
نظرات بینندگان |
شرایط کلی نظام شرایط حذف نیست / سیدجلال فیاضی
هاشمی رفسنجانی، از شخصیتهای تأثیرگذار در تاریخ انقلاب اسلامی است. سالها قبل از پیروزی انقلاب اسلامی و در زمان پیروزی انقلاب و بعد از آن، در مقاطع بسیار حساسی نقشهای بسیار تعیینکنندهای را ایفا کرده است. منتها نکته مهم این است که ما در ارزیابی شخصیتهای سیاسی، نبایستی نگاهمان سفید یا سیاه باشد. یعنی باید توجه داشته باشیم که انسانها، همه انسان هستند و انسان هم ممکن است که در دیدگاهها و عملکردها دچار نقص یا خطائی بشود و ما بایستی با نگاه خاکستری، به ارزیابی افراد بپردازیم. با توجه به این نگاه میخواهم بگویم که در واقع نگاه منتقدانه هاشمی نسبت به مسائل، بطور طبیعی بعد از دولت احمدی نژاد شروع شد و او به هر حال نسبت به مواضع، دیدگاهها و سیاستهای دولت احمدی نژاد نقدهایی را داشت ولی میشود گفت که تا قضایای انتخابات، که حمله طرفین به همدیگر نسبتا زیاد شد و هاشمی هم در جریان مناظرههای انتخاباتی مورد نقد جدی قرار گرفت ،این نقدها بروز پیدا نکرد. همین موضوع موجب شد که وی گلایهمند شود و مواضع متفاوتی بگیرد. از طرف دیگر، به هر حال خانواده هاشمی و فرزندان هاشمی، هم به دلیل ارتباطی که با گروههای سیاسی داشتند وهم به دلیل حساسیتها یا حداقل اتهاماتی که به بعضی از آنها در ارتباط با مسائل اقتصادی وارد است، طبیعی بود که در نوع موضعگیری هاشمی بهدلیل ارتباط عاطفیای که با فرزندانش دارد، مؤثر باشند. به همینخاطر تصورم این است که در مجموع مواضع هاشمی بعد از قضایای سال 1388، یک مواضعی است که قابلنقد است و در مواردی نسبت به بعضی از اقداماتی که واقعا روشن بود در جهت خلاف منافع ملی و امنیت کشور است، وی موضعگیری صریحی اتخاذ نکرد. اما از طرف دیگر، اینگونه نیست که ما فکر کنیم مواضع هاشمی، منطبق با مواضع کسانی بود که ما آنها را سران فتنه یا عوامل اصلی میدانیم. چون به هر حال وی در مقاطعی بارها حتی در یکسال اخیر دیدگاه خودش را در مورد نظام، انقلاب و همینطور ولایت فقیه و شخص مقام معظم رهبری ابراز کرده است. بنابراین در مجموع من مواضع وی را شفاف ارزیابی نمیکنم و معتقدم که این مواضع قابلنقدند ولی در عینحال نقد و ارزیابی دیدگاه شخصیتها بایستی بهصورت همهجانبه و به دور از نگاههای سیاه یا سفید باشد. هاشمی بهدلیل سوابقی که دارد وقتی میخواهد موضعگیری کند قطعا مصالح انقلاب و بعضی از مصلحتهای نظام و جامعه را در نظر میگیرد. نکته دیگری که باید به آن اشاره کنم این است که نباید فکر کرد که اشخاص یا جریانهایی مانع اظهارنظر صریح هاشمی میشوند. بالأخره ملاحظاتی که هاشمی بهعنوان یک چهره با سابقه در انقلاب دارد، موجب میشود که وی بعضی از مصلحتها را در نظر بگیرد و بر اساس آن موضعگیری کند. بنابراین قطعا بخشی از این برمیگردد به دیدگاههای کلی هاشمی. نکته دیگر این است که به هر حال بهدلیل فضای سیاسی کشور، که معمولا بعضی از موضعگیریها با واکنش تند هر یک از طرفین مواجه میشود، شاید وی مصلحت میداند که بعضی از مواضعش را صریح بیان نکند. ولی بیشترین عامل آن را این میدانم که به هر حال هاشمی بهعنوان یک نیروی با سابقه انقلاب، بعضی از مسائل کشور را نیز در نظر میگیرد و بعضی از دیدگاههایی را که خود او ممکن است که بر آنها نقد داشته باشد مطرح نمیکند. ولی با این حال دیدگاههایی را هم که مطرح میکند از جانب خیلی از نیروهای دلسوز انقلاب قابلنقد است. نوع مواضع هاشمی اگرچه قابل نقد است ولی در مجموع ارزیابی من این است که حذف هاشمی در شرایط فعلی به مصلحت نظام نیست؛ گرچه نقد او و تلاش در جهت اصلاح مواضع وی لازم است. منتها اصلاح مواضع هاشمی با حملات تند اتفاق نمیافتد. معتقدم یک عدهای با حملات تند وی را به سمت اینکه از نظام فاصله بگیرد هل میدهند و عدهای دیگر هم که علاقمندند هاشمی از نظام فاصله بگیرد، او را به طرف خودشان میکشند. در این میان، هاشمی در برابر هلدادنهای افراطی از یک طرف و کشیدنهای تفریطی از طرف دیگر، در نقطهای ایستاده که هنوز نقطه ارتباط با نظام است و خود این در واقع یک جایگاه مثبت است. در مجموع ضمن اینکه بهطور جدی نسبت به مواضع هاشمی نقد دارم، معتقدم که شرایط فعلی، موقعیت مناسب حذف هاشمی از مسئولیت نیست بلکه بایستی در جهت اصلاح مواضع وی برای تأثیر سازنده در مسائل کشور تلاش کرد. حتی برداشت من از نوع برخورد رهبری این است که ایشان هم خیلی رضایت به حذف هاشمی ندارند. کما اینکه به هر حال میبینیم موضع صریحی در این قضیه نگرفتهاند و حتی اخیرا در روز میلاد حضرت رسول اکرم (صلیالله علیه و آله و سلم) که مسئولین با رهبری دیدار داشتند، هاشمی هم دعوت شد و حضور پیدا کرد. برداشت کلی من این است که شرایط کلی نظام، شرایط حذف هاشمی نیست بلکه باید دوستان با برخورد منطقی و نه برخورد افراطی، نسبت به اصلاح مواضع هاشمی با ارتباط مناسبتر با وی و همینطور تبیین بعضی از مسائل تلاش بکنند و از طرف دیگر با کمک به فاصله گرفتن وی از کسانیکه میخواهند او را از نظام دور بکنند، زمینههای اصلاح مواضع وی را فراهم کنند. نکته دیگر این است که اگر در جهت اصلاح هاشمی و حتی رفع بعضی از گلایههای وی تلاشی صورت بگیرد، هاشمی میتواند در کاهش شکافهای موجود سیاسی در کشور، مؤثر و مفید واقع شود
نگاهی به جشنواره فیلم فجر بیست و نهم
سينماي اپوزيسيونمدار / سعید مستغاثی
وقتی قبل و بعد از جشنواره فیلم فجر سال گذشته، انتقاداتی متوجه مسئولان سینمایی جدید ایران (که تنها چند ماهی از مسئولیتشان میگذشت) میشد، آنها در پاسخ، محصولات به نمایش درآمده در جشنواره فیلم فجر بیست و هشتم را حاصل کار خود نمیدانستند و برای قضاوت در مورد کارنامهشان، منتقدان را به سال آینده حواله میدادند که گویا قرار است کاری بکنند کارستان!
وقتی قبل و بعد از جشنواره فیلم فجر سال گذشته، انتقاداتی متوجه مسئولان سینمایی جدید ایران (که تنها چند ماهی از مسئولیتشان میگذشت) میشد، آنها در پاسخ، محصولات به نمایش درآمده در جشنواره فیلم فجر بیست و هشتم را حاصل کار خود نمیدانستند و برای قضاوت در مورد کارنامهشان، منتقدان را به سال آینده حواله میدادند که گویا قرار است کاری بکنند کارستان!
وقتی علیرغم همه شعر و شعارهای مقابله با ابتذال در سینما، طی سال 1389 خیل کمدیهای سخیف و مبتذل، پردههای سینمای ایران و همچنین شبکه ویدیویی رسمی کشور را فرا گرفت، همان مسئولان جدید اینگونه توجیه کردند که فیلمهای مذکور، کف معیارهای معاونت سینمایی محسوب شده و به هیچوجه سینمای آرمانی این مدیران به حساب نیامده و آنها همچنان مخاطبان و منتقدان را به جشنواره فیلم فجر 1389 وعده دادند که گویا قرار بود همه هدایت و حمایت مسئولان سینمایی در فیلمهای این جشنواره تبلور پیدا کند.
از آنجا که در طول 20 ماه مدیریت جدید، این مسئولان گرامی سینمای ایران، هیچگونه برنامه و طرح و استراتژیاي برای اجرای اهداف و مقاصدشان اعلام نکردند (و تنها مکتوبی هم که درباره سیاستهای خود انتشار دادند، از یک سری کلی گویی و تکیه بر نکات حاشیهای فراتر نمیرفت)، برای کارشناسان و ناظران آگاه کنجکاوي برانگیز بود که از درون این جعبه با محتوای نامعلوم چه مصنوعی قرار است بیرون بتراود، اما آنچه حاصل و نتیجه بیست و نهمین جشنواره فیلم فجر، بهعنوان کارنامه مدیران امروز سینمای ایران (براساس وعدههای داده شده) در انظار عمومی قرار گرفت، در یک عبارت، بسیار ناامیدکننده و غمانگیز بود.
این ادعا صرفا یک نظر یا عقیده و یا سلیقه شخصی نیست، بلکه علاوهبر وجود اجماعی قابلتوجه پیرامون آن در میان دلسوزان انقلاب و نظام اسلامی، نکات ذیل در مورد آثار شاخص آن میتواند دلیلی باشد برای اثبات این مدعا.
1- حتی اگر قبول نداشته باشیم که سینمای ایران میبایست در جهت ارزشهای اسلام و اهداف انقلاب و آرمانهای حضرت امام خمینی (رحمتالله علیه) حرکت کند (که جان و مال میلیونها ایرانی پای آن هزینه شده و این سینما از برکت ایثار و فداکاری و از بیت المال وامکانات همین ملت حیات گرفته و میگیرد)، قاعدتا نباید دور از ذهن باشد که جشنواره منتسب به دهه فجر انقلاب اسلامی، بیش و پیش از هر موضوعی، منعکسکننده اندیشهها و ارزشهای این انقلاب قرار گیرد، همچنانکه فیالمثل جشنوارههای مهم دنیا مانند کن یا برلین و یا ونیز براساس تعاریف و زاویه نگرش و تفکرات برگزارکنندگانشان، شکل گرفته و برپا میشوند و حتما مسئول معاونت سینمایی، شخصا از دیدارشان با مدیران جشنواره کن بهخاطر دارند که آنها حاضر نشدند هیچکدام از فیلمهای سینمایی مورد نظر ایشان را (علیرغم دارا بودن استانداردهای سینمایی)، برای نمایش در جشنوارهشان بپذیرند، چراکه آنها را مغایر با آنچه ارزشهای خود میپنداشتند، توصیف کردند یا در طول تاریخچه هشتاد و چند ساله آکادمی علوم و هنرهای سینمایی آمریکا، نمیتوانید فیلمی را در میان برندگان اسکار بیابید که اولا با معیارهای سینمای صنعتی هالیوود منافات داشته باشد و ثانیا ارزشها و ایدئولوژی آمریکایی را به چالش کشیده باشد. منتقدان و کارشناسان سینمایی بهخوبی بر این نکته واقفند که بسیاری از مهمترین و معتبرترین شاهکارهای تاریخ سینما و فیلمسازان برترشان، به همین دلیل، هیچ سهمی از صدها جایزه اسکار اهدایی در طی این سالها نبردند.
اما بهراستی اغلب محصولات سینمایی به نمایش درآمده در بیست و نهمین جشنواره فیلم فجر، چه نسبتی با ارزشهای اسلامی، آرمانهای انقلاب و نظام جمهوری اسلامی داشتند؟ تنها فیلم ساخته شده در مورد بنیانگذار فقید جمهوری اسلامی با نام «فرزند صبح» (آن هم پس از گذشت 32 سال از پیروزی انقلاب اسلامی و حدود 22 سال از زمان رحلت ایشان) تا چه اندازه واقعیات و حقایق زندگی و تفکر امام را نمایش میداد؟ آیا کودکی امامی که در فیلم مذکور نشان داده میشد، به جز بازیگوشیهای بچگانه (مانند خیلی کودکان دیگر) ویژگی خاصی هم بروز میداد که نشان از آیندهای درخور و شایسته آن شخصیت بینظیر تاریخی داشته باشد؟
ممکن است سازندگان فیلم ادعا کنند که مگر در کودکی یک شخصیت چه ویژگیهایی میتوان نمایش داد که حکایت از بزرگسالی درخشانش باشد. در این صورت بایستی اساسا از این حضرات پرسید که چرا در مقابل هزاران لحظه و واقعه و فراز و نشیبهای تعیینکننده در زندگی حضرت امام خمینی (رحمتالله علیه) که بهطور مستند در تواریخ و مکتوبات مختلف به ثبت رسیده، ناگهان به ذهنتان رسیده که پنج شش سالگی ایشان را جلوی دوربین ببرید؟! و اصلا از این نمایش پنج شش سالگی، چه نتیجهای میخواستید بگیرید؟! آیا چیدمان و ساختار روایتی فیلم بهگونهای نیست که حوادث خشن و کشتارها و خونریزیهای اتفاق افتاده در دوران کودکی امام را بر روحیه ایشان در بزرگسالی و دوران رهبری نهضت مؤثر بهنظر میرسید؟! عمده نمود آن را بهوسیله تأکیدات مداوم دوربین بر چهره کودکی امام، پس از هر واقعه دلخراش، مثل پارهپاره شدن شخصی توسط گرگ یا ذبح خونین گوسفند و گاو و یا خونریزیهای دیگرو با رفت و برگشتهای مدام زمانی مابین دوران کودکی و زمان تبعید امام شاهد هستیم). این مسأله بهنوعی مشابه تحلیل برخی تاریخپردازان غربی و عوامل رژیم طاغوت، مبنی بر جنبههای شخصی و انتقامی مبارزه امام علیه حکومت شاه، بهنظر میرسد؟