هایپر مدیا | مرکز جامع خدمات رسانه ها / نگارش روزنامه |
|
|
اندازه فونت |
|
پرینت |
|
برش مطبوعاتی |
|
لینک خبر | جابجایی متن |
|
نظرات بینندگان |
فرازهايي از عهدنامه مالک اشتر نخعی*
عدالت علوی
عهدنامه مالک اشتر نخعی آنگونه که پیداست، معنایی از عدالت را بهدست میدهد که جز در افق نگرش شگرف معصوم (علیهالسلام)، صورت نمیبندد. و این مالک بود که باید چنین معنایی را در جان حکومت مصر نهادینه میکرد؛ البته اگر حقد و کینه معاویه، چنین تجربهای را در نطفه خفه نمیکرد. فرازهایی از این عهدنامه را از نظر میگذرانید:
عهدنامه مالک اشتر نخعی آنگونه که پیداست، معنایی از عدالت را بهدست میدهد که جز در افق نگرش شگرف معصوم (علیهالسلام)، صورت نمیبندد. و این مالک بود که باید چنین معنایی را در جان حکومت مصر نهادینه میکرد؛ البته اگر حقد و کینه معاویه، چنین تجربهای را در نطفه خفه نمیکرد. فرازهایی از این عهدنامه را از نظر میگذرانید:
1. این فرمانی است که بنده خدا امیرالمؤمنین، در پیمانش به مالک بن حارث اشتر، زمانیکه او را به فرمانروایی مصر برگزید دستور داد تا مالیاتهای آن را جمع کند و با دشمنش جهاد نماید و به اصلاح اهلش برخیزد، و شهرهایش را آباد سازد.
2. ای مالک آگاه باش که تو را به شهرهایی روانه کردم که پیش از تو فرمانروایانی در آن به عدالت و ستم حکومت کردند و مردم به وضع تو به همان صورت مینگرند که تو به حاکمان پیش از خود مینگریستهای، و همان را در حق تو میگویند که تو درباره حاکمان گذشته مصر گفتهای.
3. و [بر مردم] فریاد مزن که من بر شما گماردهام، فرمان میدهم [و] باید اطاعت شوم؛ که این وضع موجب فساد دل و کاهش و ضعف دین، و باعث نزدیکی زوال قدرت است.
4. باید محبوبترین امور نزد تو، میانهترینش در حق، و همگانیترینش در عدالت، و جامعترینش در خشنودی رعیت باشد، چرا که خشم عمومی خشنودی خواص را بینتیجه میکند و خشم خواص در برابر خشنودی عمومی بیاثر است.
5. و به وقت آسانی و رفاه احدی از رعیت بر والی پر خرجتر، و زمان مشکلات، کمیاریتر و هنگام انصاف ناخشنودتر و در خواهش و خواسته با اصرارتر و زمان بخشش کمسپاستر و وقت منع از عطا دیرعذرپذیرتر و در حوادث روزگار بیصبرتر از خواص نیست.
6. همانا ستون دین، و جمعیت مسلمانان و مهیاشدگان برای جنگ با دشمن، توده مردمند؛ پس باید توجه و میل تو به آنان باشد. باید دورترین رعیت تو از حریم تو، و در شدت کینه تو نسبت به او، کسی باشد که در حق مردم عیبجوتر است، زیرا در مردم عیوبی هست که والی در پوشاندن آن عیوب از همهکس سزاوارتر است، پس در رابطه با عیوبی که از مردم بر تو پنهان است، کنجکاوی مکن.
8. در هرچه از دیگران برایت ثابت نشده، خود را به غفلت زن، و در باورکردن گفتار سخنچینان، شتاب مکن زیرا سخنچین خائن است، گرچه خود را شبیه خیرخواهان نشان دهد.
9. بدترین وزرای تو وزیری است که پیش از تو وزیر اشرار بوده و در گناهانشان شرکت داشته. چنینکسی نباید از محرمان تو باشد، که اینان یاران اهل گناه، و برادران اهل ستماند، البته درحالیکه قدرت داری اگر جانشینی بهتر از آنان بیابی که در کشورداری مانند آنان، دارای رأی و کاردانی است، و بار سنگین گناهان آنان هم بر او نیست، از کسانی که اهل ستم را در ستمکاری و گناهکاران را در گناهشان یاری نکرده است. هزینه اینان بر تو سبکتر و همکاریشان بهتر، و نسبت به تو در طریق عطوفت مایلتر، و الفتشان با بیگانه کمتر است.
10. و نیز باید از وزرایت برگزیدهترینشان نزد تو، وزیری باشد که سخن تلخ حق را به تو بیشتر بگوید.
11. به اهل پاکدامنی و صدق بپیوند و آنان را آنچنان تعلیم ده که تو را زیاد تعریف نکنند و بیهوده بهکاری که انجام ندادهای تو را شاد ننمایند، که تمجید فراوان ایجاد کبر و نخوت کند و به گردنکشی نزدیک نماید.
12. آگاه باش که چیزی برای جلب خوشبینی رعیت، بهتر از نیکی به آنان و سبککردن هزینه بر دوش ایشان و اجبارنکردنشان به حقی که حاکم بر آنان ندارد، نیست.
13. برترین چیزی که موجب چشم روشنی زمامداران میشود، برقراری عدالت در شهر ها، و ظهور دوستی و محبت رعیت است. و دوستی رعیت آشکار نشود، مگر به سلامت دل آنان و خیرخواهی ایشان درست و راست نگردد، جز آنکه زمامداران خود را حمایت نمایند، و حکومت حاکمان را بر خود سنگین نشمارند و توقع بهپایانرسیدن زمان حکومتشان را نداشته باشند.
14. و مقام کسی باعث نشود که کوشش اندکش را بزرگ شماری، و معمولیبودن شخص علت نگردد که کار بزرگش را اندک دانی.
15. در زمینه انتخاب قاضی، از هرجهت دقت کن، دقتی بلیغ و رسا، که این دین اسیر دست اشرار بود، در آن به هوا و هوس عمل میکردند و وسیله دنیاطلبی آنان بود.
16. به کارهایشان (کارگزاران) رسیدگی کن، و جاسوسانی از اهل راستی و وفا بر آنان بگمار، زیرا بازرسی پنهانی تو از کارهای آنان، سبب امانتداری ایشان و مدارای با رعیت است. از یاران و یاوران برحذر باش، اگر یکی از آنان دست به خیانت دراز کند و مأموران مخفی تو بالإتفاق خیانتش را گزارش نمایند، اکتفای به همین گزارش تو را بس باشد و او را به جرم خیانت کیفر بدنی بده، و وی را به اندازه عمل ناپسندش عقوبت کن و سپس او را به مرحله ذلت و خواری بنشان و داغ خیانت را بر او بگذار، و گردنبند عار و بدنامی را به گردنش بینداز.
17. و علت خرابی زمین بیچیزی و تنگدستی اهل آن زمین است، و فقر و نداری آنان ناشی از زراندوزی والیان، بدگمانی آنان به بقای حکومت، و کمبهرهگیری آنان از عبرتها و پندهاست.
18. چنانچه در منشیانت (کاتبان) عیبی باشد و تو از آن بیخبر بمانی مسئول آن هستی.
19. از جانب خود وقتی را برای آنان که به شخص تو نیازمندند، قرار ده و در آن وقت وجود خود را برای آنان از هر کاری فارغ کن، و جلوست برای آنان در مجلس عمومی باشد، و برای خداوندی که تو را آفریده تواضع کن، و لشکریان و یاران از پاسبانان و محافظان خود را از این مجلس برکنار دار، تا سخنگوی نیازمندان بدون ترس و نگرانی و لکنت و تردید با تو سخن بگوید، که من بارها از رسول خدا (صلیالله علیه و آله و سلم) شنیدم میفرمود: امتی به پاکی و قداست نرسد مگر اینکه حق ناتوان را از قدرتمند با صراحت و روانی کلام بگیرد. آنگاه خشونت و درستحرفنزدن آنان را تحمل کن، تندخویی و غرور و خودپسندی نسبت به آنان را از خود دور کن.
20. بیشترین حاجات مردم از تو چیزی است که برای تو زحمت و رنجی ندارد، از قبیل شکایت از ستمی یا درخواست انصاف در خرید و فروش.
21. به هیچیک از اطرافیان و اقوام خود زمینی از اقطاع مسلمین واگذار مکن.
22. هرگاه رعیت گمان ستمی بر تو ببرد، آشکارا عذرت را به آنان ارائه کن و به اظهار عذر، گمانهای آنان را از خود بگردان. چراکه اظهار عذر، موجب عادتدادن نفس به اخلاق حسنه و مهربانی و نرمی نسبت به رعیت است و این عذرخواهی، تو را به خواستهات در واداشتن رعیت به حق میرساند
* به نقل از نهج البلاغه، ترجمه حجهالإسلام حسین انصاریان، انتشارات پیام آزادی
سياست در ورزش
«ورزش» و «سياست» دو مقولهاي هستند كه به ظاهر ارتباطي با يكديگر ندارند، اما چنان در هم آميختهاند كه به هيچ عنوان نميتوان جدايشان كرد. چه در دوران رژيم پهلوي و چه پس از پيروزي انقلاب اسلامي، اكثرا چهرههاي سياسي و غيرورزشي، بر مسند ورزش تكيه زدند و اين روند تا به امروز هم ادامه داشته.
سازمان تربيت بدني، كميته ملي المپيك، فدارسيونهاي مختلف، باشگاههاي ورزشي و... همواره حضور افراد سياسي را تجربه كردهاند، گويي در ورزش، مديري توانمند كه بتواند آن را اداره كند، وجود ندارد، ادعايي كه البته اهالي ورزش با آن موافق نيستند.
بسياري از رجال سياسي بودهاند كه از ارتباطات و امكانات خود براي اعتلاي ورزش بهره بردند تا حدي كه آنها را ورزشي مينامند و البته برخي نيز همواره چشم به آب گلآلود ورزش، براي صيد ماهيهاي درشت داشتهاند تا از اين رهگذر شهرتي كسب كرده و به نوايي برسند.
عكس قضيه نيز صادق است. برخي از اهالي ورزش، وقتي عمر قهرماني خود را تمام شده ديدند، نيمنگاهي به سياست انداخته و در اندیشه حضور در عرصه سیاست افتادند و با وقوع اين اتفاق، ورزش و سياست بيش از پيش به يكديگر نزديك شدند.
در اين پرونده تلاش ميكنيم با معرفي چهرههايي كه سالها در عرصه سياست و ورزش فعاليت داشتهاند و همچنین گفتوگو با برخي از اين مديران سياسي - ورزشي، زمینهای برای آشنایی بیشتر با ارتباط میان اين دو مقوله فراهم سازیم