هایپر مدیا | مرکز جامع خدمات رسانه ها / نگارش روزنامه |
|
|
اندازه فونت |
|
پرینت |
|
برش مطبوعاتی |
|
لینک خبر | جابجایی متن |
|
نظرات بینندگان |
بازتاب یک گفتوگو و تحلیلی بر روند شکلگیری قطع نامه 598
تاریخ باید بداند
گفت وگوی هفته نامه پنجره با دکتر علی اکبر ولایتی با بازتاب های وسیعی در رسانه ها مواجه شده است. نویسنده متن حاضر بر بخش هایي از این گفت وگو درباره سرانجام قطعنامه 598 ایراداتی را وارد کرده اند که پنجره ضمن انتشار آن، آمادگی خود را برای پیگیری این بحث و ارائه دیدگاه های دیگر صاحب نظران اعلام می کند.
در مصاحبه مجله پنجره با جناب آقای ولایتی امید داشتیم و انتظار هم همین بود که وقایع مهم دیپلماسی کشور نه در 30 سال اخیر لااقل طی 16 سالی که ایشان سکان دار دیپلماسی کشور بودند، به صورت ماندگار، واقعی و به یادماندنی برای نسل حاضر و آینده ارائه شود.
با این انتظار، سعی خواهد شد نکات، مطالب و واقعیت هایی را مطرح و نقبی به گذشته زده شود، به این امید که برای نسل حاضر و آینده کشور مفید باشد.
1- در مورد دقت در گزارشگری و رعایت انصاف درخصوص ارائه تاریخ دیپلماسی کشور به نسل حاضر و آینده، دقت در ارائه مدارک و مآخذ دقیق و مضبوط تاریخی از اهمیت ویژه ای برخوردارست، به خصوص از آقای دکتر ولایتی که خود در زمینه مسائل تاریخی مطالب و مقالاتی را ارائه كرده و از تاریخ قرون گذشته نیز به شکل مکتوب مطالبی را هرازگاه ارائه میكنند، واقعا انتظار بیشتری می رفت و دست کم این بود که مطالب مربوط به تاریخ دیپلماسی معاصر را بسیار دقیق تر از این مطالبی که در مجله پنجره ارائه شد، بیان می کردند. به عنوان نمونه، در مورد قطعنامه 598 که یکی از معروف ترین اسناد بین المللی سازمان ملل محسوب می شود و عملا، اجرای آن منجر به ختم جنگ تحمیلی شد، باید گفت که این قطعنامه در تمام کتب سیاسی و نظامی تاریخ معاصر فصلی را به خود اختصاص داده، لکن متأسفانه گزارشگری دکتر ولایتی بسیار شگفت انگیز است. به ویژه آن جا که ایشان فرموده اند که مذاکرات ما از طریق یک دیپلمات آلمانی صورت می پذیرفت که این سخن برای نظام اسلامی ما بسیار تحقیرآمیز و توهین آمیز تلقی می شود. گویی تشکیلات دیپلماسی ما به کلی زمین گیر و مفلوک بوده و مهمترین مسئله بین المللی ما در آن زمان که مسئله جنگ تحمیلی بود، توسط یک دیپلمات آلمانی هدایت می شده است.
البته کافی است ما به روزنامه های سال های 1366، 1367 و 1368 و مطالبی که در رسانه های داخلی و خارجی آن سال ها انتشار یافته رجوع كنيم، تا با این حقیقت مواجه شویم که دیپلماسی کشور ما در آن زمان بسیار فعال و پویا بوده است و نه تنها در داخل، مطالبی در همین رابطه از صدا و سیما و در نطق های قبل از خطبه های نماز جمعه خصوصا توسط آقای محمدجواد لاریجانی بیان می شد، بلکه در رسانه های خارجی نیز این دیپلماسی فعال انعکاس زیادی داشت. مجموعه این مذاکرات بسیار منسجم و دقیق که توسط ایشان و یک تیم 10 نفره از زبده ترین کارشناسان وزرات امور خارجه برای مدت حدودا سه سال انجام شد، کاملا توسط ایشان نادیده انگاشته شده که ان شاءالله عمدی در آن نبوده و به جای آن تلاش های یک دیپلمات غربی جایگزین شده است. در حالی که تلاش های این کارشناسان داخلی که تماما مبتنی بر کار کارشناسی و شیوه های دقیق گزارشگری بود و اگرچه تعدادشان کم بود، اما مؤمن به نظام اسلامی و امام بودند، سرانجام، منجر به تصویب این قطعنامه بسیار مهم شد. در واقع این دیپلماسی فعال، افتخاری برای نظام اسلامی در آن دوران پر دشمن و پر فتنه بود. گزارش های مکتوب دکترلاریجانی در بیش از هزار صفحه که برای رؤسای قوا در زمینه مباحث قطعنامه در طول مذاکرات ارسال شد، تنها بخشی از این تلاش های شبانه روزی است. این اسناد هم اینک تمام وکمال در بایگانی طبقه بندی محفوظ و مضبوط مانده. همچنین ده ها گزارش ویژه که برای حضرت امام خمینی(ره) ارسال ميشد و ایشان در جریان جزیی ترین مسائل مربوطه قرار می گرفتند. از تمام این ها گذشته فقط مذاکراتی که آقای دکتر لاریجانی و تیم ایشان با دبیر کل وقت سازمان ملل آقای دکوئیار و معاونین ایشان در سازمان ملل داشتند، بالغ بر 2 هزار صفحه است که تمام اسناد و مدارک آن در سازمان ملل موجود است.
ساده ترین انتظار از آقای ولایتی این بود که بعضی از مراحل کلیدی و مهم قطعنامه را به خاطر داشته باشند. مانند پیشنهاد شش ماده ای که جمهوری اسلامی ایران به دبیر کل سازمان ملل به عنوان چهارچوب مذاکرات ارائه كرد که در نوع خود بازنشانه ای از دیپلماسی فعال و پویای نظام اسلامی بود. در آستانه ورود دبیر کل سازمان ملل به اجلاس کنفرانس اسلامی در کویت، استدلال علمی و دیپلماتیک این پیشنهاد، قائم بر این اصل بود که ما باید پرچم صلح طلبی را از دست کسانی که عامل جنگ، تجاوز و خونریزی هستند، خارج سازیم. حتی ایشان حتما به یاد دارند که این استراتژی مصوب سران سه قوه بود که به تأیید و تصویب حضرت امام نیز رسیده بود.
ایشان باید داستان جالب دیگری که در مذاکرات قطعنامه 598 نقش کلیدی داشت را به یاد داشته باشند و آن رهنمودهای حکیمانه شخص حضرت امام(ره) بود که بهسان یک سیاستمدار کهنه کار و باتجربه و آگاه به رموز دیپلماسی درخشید. ایشان درباره مطرح شدن طرح آتش بس دوفاکتو در پیش نویس قطعنامه، حساسیت به خرج دادند و فرمودند آتش بس واقعی را دنبال کنید. منتها ایشان تأکید داشتند که بندی را در آن بگنجانید که به طور صریح، متجاوز را تعیین و به دنیا معرفی كند. این رهنمود ایشان نقشی کلیدی در شکل گیری فلسفه قطعنامه 598 داشت. از نقطه نظر امام راحل عظیم الشان، خسارت های جنگی، در مرحله بعدی اهمیت بود و مهم این بود که تاریخ بداند چه کسی به مرزهای جمهوری اسلامی تجاوز کرد. البته نکات بسیاری درباره قطعنامه وجود دارد که آقای ولایتی به دلیل اشتغال کاری زیاد در آن دوران، هرگز در جریان آن ها قرار نگرفتند که احتمالا کارهای مهم دیگری مانع از ورود ایشان به این عرصه بود.
البته درباره اجرای قطعنامه 598 که آقای ولایتی مسئولیت اجرای آن را جزو افتخارات خود برشمرده اند، باید این سئوال را مطرح كرد که چگونه این مهم به سرانجام رسید؟ اگر با دیده کارشناسی نگاه کنیم، درمی یابیم که چنانچه این موضوع چند ماه زودتر به وقوع می پیوست، می توانست حافظ منافع ملی واساسی ما باشد. در واقع اگر ما زودتر اقدام می کردیم، دقیقا ابتکار عمل را بیشتر از این به دست می گرفتیم. ولی متأسفانه بر دستگاه دیپلماسی این اعتقاد حاکم بود که گذر زمان مسائل را حل خواهد کرد. مرحوم مدرس در مجلس به مرحوم مستوفی درست همین مطلب را گوشزد کرد که فرق بین سیاست سکوت و سیاست منع در این جاست. لذا سیاست سکوت، بسیاری از ابتکارات و منافع ملی ما را از بین برد و نابود کرد. وقتی ما نتوانستیم این روند را به نحو مناسبی پیش ببریم و جنگ هم پایان پذیرفته بود، دیگر موضوعی رسانه ای نبود که مورد علاقه باشد. آن چه این روزها مورد تأکید و اشاره سرداران جبهه جهاد نیز هست، همین نکته است. کسانی از عدم قبول قطعنامه سخن می رانند که حتی پای شان هم به جبهه ها نرسیده بود. به قول سردار علایی، این ها فوقش اهواز را دیده بودند. نکته مهم دیگری که وی بر آن تأکید كرده است، همانا تأخیر در پذیرش این قطعنامه و مجادلات ناصواب آن مقطع بود که نگذاشت ملت ایران طعم شیرین یک دیپلماسی فعال و پویا را بچشد. لذا آن چه در زمان تصدی گری ولایتی بر دستگاه دیپلماسی کشور سایه انداخت، تکیه بیش از حد به عنصر زمان بود، این که مرور زمان مسائل را حل خواهد کرد؛ حال به چه قیمتی، خدا می داند. امیدواریم مطالب تاریخی دیگری که ایشان نقل می كنند، به این بی دقتی نباشد.
2- در تاریخ سیاست خارجی و دیپلماسی بعد از انقلاب، مراحل و نقاط عطف بسیاری وجود دارد، مثل جریان تسخیر لانه جاسوسی، مذاکرات مربوط به آزادی گروگان های آمریکایی؛ این که این مذاکرات چگونه انجام شد؟ مطالب محتوایی آن ، چه بود؟ چرا در آن مقاطع انجام گرفت؟ و یا موضوع مهم دیگر، رابطه جمهوری اسلامی ایران با آمریکا و این که جریان مک فارلین چه بود؟ آیا آقای ولایتی اساسا از این جریانات مطلع بودند؟ استراتژی ما در نقاط مختلف دنیا چه بود؟ استراتژی ما درباره چین چه بود؟ و یا حضور مقام معظم رهبری در سازمان ملل متحد در نیویورک، در زمانی که مسئولیت ریاست جمهوری را به عهده داشتند. درست چند ساعت قبل از ایراد سخنرانی بسیار مهم ایشان در صحن سازمان ملل، کشتی ایران ارج، توسط نیروهای متجاوز مورد هجمه قرار گرفت. بعضی از دوستان جناب آقای دکتر ولایتی به ایشان پیشنهاد کردند که در چنین شرایط حساسی یعنی زمانی که رییس محترم جمهوری می خواستند سخنرانی خود را ایراد كنند، با حالت قهر صحن سازمان ملل را ترک كنند و به تهران بازگردند که دقیقا خواسته آمریکایی ها و متحدان آن ها بود. با این حال حضرت آیت الله خامنه ای حکیمانه، سخنرانی خود را با صلابتی تمام و بیاناتی فصیح و رسا ادامه دادند و در یک پاراگراف نیز متعرض توطئه های آمریکا و متحدانش در منطقه شدند.
و اما در مورد نامه امام راحل عظیم الشأن به میخائیل گورباچف. به هرحال این نامه از سوی ایشان به رهبر یکی از بزرگترین قدرت های جهان در آن مقطع ارسال شد. این نامه و محتوای آن مبتنی بر چه اهدافی بود؟ تأثیرات آن بر استراتژی ایران با مسکو و روابط فی مابین در دوره پسا مارکسیسم چه نتایجی را در بر داشت و بسیاری از نمونه های دیگر. به هرحال، روش متداول در این گونه بیانات تاریخی در این نکته نهفته است که حوادث چشمگیر و مهم بیان شود و در سایه آن بقیه مسائل تحلیل شود. متأسفانه مصاحبه آقای ولایتی، خالی از هرگونه توجه به نکات حساس تاریخی و دیپلماتیک در آن دوران است. اگر کسی این مصاحبه را بخواند به این نتیجه گیری رهمنون می شود که 16 سال مدیریت دیپلماسی کشور و سیاست خارجه جمهوری اسلامی ایران، ملال آورترین و خسته کننده ترین دوران بوده است. در حالی که بسیاری از مسائل مهم، کلیدی و جالب در تاریخ دیپلماسی کشور اتفاق افتاده و در تاریخ کشور نیز اسناد آن محفوظ و مضبوط است و متأسفانه تمامی آن ها در این مصاحبه از قلم افتاده است.
وقتی ما نتوانیم به درستی از داشته های ارزشمند دیپلماسی و از تاریخ و هویت خود دفاع کنیم، آن وقت به قول مرحوم مدرس، هرودت برای ما تاریخ می نویسد. اگر ما نتوانیم به نسل حاضر و آینده گزارش صحیح تاریخی بدهیم که چرا مثلا با روند قطعنامه مخالف بودیم، آن گاه باید به خاطرات دیگران رجوع کنیم. بد نیست بدانید آقای پیکو، معاون وقت آقای دکوئیار، در این رابطه کتابی نوشته به اسم «مردی بدون اسلحه». وی در قسمتی از این کتاب اشاره عجیبی به مخالفت آمریکا با پذیرش قطعنامه از سوی ایران دارد. او می گوید آمریکایی ها یک روز مرا صدا کردند و گفتند که تو چه اصراری داری که ایران این قطعنامه را بپذیرد؟ او می گوید آن ها به نوعی مرا تهدید کردند و حتی تصریح داشتند که ما می خواهیم کاری کنیم که ایران این قطعنامه را نپذیرد و با شوروی نیز در این رابطه توافق کرده ایم.
با چنین شرایطی و با توجه به اظهارات جناب آقای دکتر ولایتی، این نکته در ذهن شکل می گیرد که اگر نتوانیم تاریخ دیپلماسی قطعنامه 598 را به شکل واقعی و درست روایت كنيم، لاجرم باید به تحلیل های دیگران رجوع کنیم. در پایان باید بدانیم هویت یک کشور را تاریخ آن کشور شكل ميدهد؛ تاريخي که به دست افرادی که انصاف را رعایت می کنند نوشته خواهد شد
متأسفانه مصاحبه آقای ولایتی، خالی از هرگونه توجه به نکات حساس تاریخی و دیپلماتیک در آن دوران است. اگر کسی این مصاحبه را بخواند به این نتیجه گیری رهمنون می شود که 16 سال مدیریت دیپلماسی کشور و سیاست خارجه جمهوری اسلامی ایران، ملال آورترین و خسته کننده ترین دوران بوده است
در دام
شامگاه 25 اردیبهشت سال 1387، شایعه وقوع انفجاری در هتلی نزدیک میدان ولیعصر (عج) تهران شنیده شد؛ این انفجار در شرایطی رخ داد که 31 روز پیش از آن انفجاری مهیب در حسینيه شیراز، 14 نفر از هموطنان را به شهادت رسانده بود. خبر انفجار بهسرعت بازتابی امنیتی پیدا کرد و روشن شد که کار آمادهسازی بمبی برای عملیات بزرگ (پخش بمب سیانوری در محل نمایشگاه بین المللی کتاب تهران) در جریان بوده است. دستگاه های امنیتی با سرعت عمل، ضمن شناسایی دیگر تروریستها، شبکه آن ها را منهدم و مانع از ادامه دیگر برنامه های تخریبیشان شدند.
حالا برخی از آن تروریستها، پس از طی مراحل گوناگون قضایی به دار مجازات آویخته شدهاند و مانند همیشه، سازمان های حقوقبشر بین المللی و برخی دولت های خارجی، نسبت به اعدام آن ها اعلام نگرانی کردهاند. تا این جای ماجرا، اتفاق تاز ه ای بهوقوع نپیوسته بود، اما هنگامی که برخی چهره های سیاسی سابقا معتدل، در ادامه رفتار های نامعقول خود در بیانیه هایی با انتقاد های ضدایرانی همآوا شدهاند و برای نشان دادن میزان مخالفخوانیشان، حتی از اعدام این تروریست ها انتقاد میکنند، افکار عمومی بهشدت متعجب شده است.
این اعلام نظرها، یا ناشی از مخالفت با اصل قصاص است که ریشه ای طولانی دارد و برخی از تئوریسین های جریان دوم خرداد از حدود 2 دهه پیش سعی در بهراه انداختن چنین گفتمانی داشته و دارند و حالا (برخی که میگویند بهدنبال بیان و تبلیغ اسلام رحمانیاند)، سردمدار و همراه آن شدهاند و یا یک پروژه تبلیغاتی برای مخدوش ساختن وجه دستگاه قضا (و حاکمیت) و ناعادلانه نشان دادن رفتار های آنان؛ پروژه ای که یک سر آن طرح ادعای تجاوز و سر دیگرش جائر نشان دادن نظام سیاسی مستقر، از سوی مدعیان پیروی از خط خمینی کبیر است.
بازی سیاسی نامزد های شکستخورده انتخابات 22 خرداد 1388، در روز ها و ماه های اخیر وارد فاز تاز ه ای شده و آن ها درصددند تا به هر نحو ممکن در صدر اخبار باقی بمانند، جنجالی را ایجاد کنند و زمینه بازداشتشدنشان را فراهم آورند؛ اندیشه ای که در تصورشان محبوبیت و مظلومیت برایشان به ارمغان میآورد. دام های بسیاری بر سر راه افراطگرایان مدعی اصلاح طلبی تنیده شده و گویی آنان بههیچ روی بنای آن را ندارند که خود را از این بند ها برهانند.
پرونده اول سیاسی این شماره پنجره، مروری است بر تحولات سیاسی مرتبط با اعدام های اخیر