هایپر مدیا | مرکز جامع خدمات رسانه ها / نگارش روزنامه |
|
|
اندازه فونت |
|
پرینت |
|
برش مطبوعاتی |
|
لینک خبر | جابجایی متن |
|
نظرات بینندگان |
تلاش کردهاند زندگی حضرت فاطمه تحریف شود / مهدی خداجویان- رضا صیادی
ماجرای زندگی حضرت فاطمه و اتفاق هایی که پس از رحلت پیامبر اسلام رخ داد، همواره یکی از چالشبرانگيزترين وقایع تاریخ اسلام و اهل بیت بوده است. عوامل بسیاری دست به دست هم دادهاند تا زندگی بزرگترین بانوی تاریخ را در هاله ای از ابهام قرار دهند، اما حقیقت فاطمی آن قدر درخشان است که با همه این تلاش های مذبوحانه، هنوز می درخشد و غیرقابل انکار است. علمای شیعه در طول تاریخ، همواره بر اهمیت این موضوع تأکید کردهاند و به ما یاد دادهاند که «فاطمیه والاترین تجلی ولایتپذیری است.»آیتالله محمد علی جاودان یکی از همین افراد است. ایشان از شاگردان صاحب نام آیتالله بهجت، علامه عسگری، آیتالله حق شناس و آیتالله مجتهدی تهرانی محسوب می شود و از معدود افرادی است که به طور تخصصی تاریخ اسلام را مطالعه و بررسی کرده است. آیت الله جاودان حرف های بسیاری درباره جریانی دارد که در طول تاریخ سعی بر حذف حقایق فاطمی داشته است؛ جریانی که هنوز هم فعالیت می کند و برای تحریف داستان زندگی حضرت فاطمه از هیچ تلاشی فرو گذار نمیکند.
همه ما ميدانيم كه عزاداري ايام فاطميه، هم پرچم تولاي شيعه است و هم از سوي ديگر نشان تبراي شيعيان. شما اين نكته را قبول داريد؟
حتما همين طور است. اصولا تعريف عام اسلام مبتني بر همين تولا و تبرا است. شما ميدانيد كه مهمترين شعار دين ما «لا اله الا ا...» است. اصلا اين شعار همه اديان است؛ از صدر خلقت تاكنون. شروع اين شعار با نفي و تبرا و پايان آن تصديق و تولاست. اساسا دين بايد طوري باشد كه قبول كردنش براي فرد تولا و تبرا ايجاد كند. حالا شما مثال فاطميه را زديد، من معتقدم همه اتفاقهايي كه درخصوص اهل بيت افتاده، چنين ويژگيهايي دارد. مثلا شما وقتي براي امام حسين(ع) هم اقامه عزا ميكنيد، از عدهاي تبرا ميجوييد و گروهي را لعنت ميكنيد. خب در فاطميه هم همين گونه است، چون تشيع زاييده حماسهاي است كه صديقه طاهره آفريد.
اجازه دهيد بدون تعارف سئوال كنم؛ به هر حال آن هايي كه در ماجراي حضرت زهرا مورد تبري قرار ميگيرند، از بزرگان برخي از مذاهب دين خودمان هستند. اين تبرا با وحدت با آن ها جمع ميشود؟
ماجراي حضرت زهرا(س) چيزي نيست كه بتوانيم از كنارش بي تفاوت بگذريم. مسئله ايشان، متن و اصل تاريخ اسلام است، و چون اسلام يك دين تاريخي است يعني ديني است كه در تاريخ زاييده شده است، بايد بگوييم اصل اسلام است. به هر حال، بعد از رحلت رسول اسلام وقايعي رخ داد كه خيلي چيزها را مشخص كرد، ما بايد اين ها را حفظ كنيم. با اين حال، براي آنكه به وحدت بين مسلمانان هم خدشهاي وارد نشود، ميتوانيم برخي نكتهها را غيرمستقيم بگوييم. لازم نيست همه چيز را واضح بگوييم. همين شيوهاي كه الان در مراسم عزاي فاطمي به کار می رود، درست به نظر ميرسد.
اتفاقا برخي از اهل سنت از همين شيوه عزاداري گلايه دارند. شما اين اعتراض را به جا ميدانيد؟
ما هيچ حرفي را بدون سند نميزنيم و بر اساس اسناد معتبر معتقديم كه حقيقت تاريخ اسلام را بيان ميكنيم، انسان مسلمان نبايد از شنيدن و گفتن حقيقت ناراحت شود و با آن مقابله كند. اسناد قابل توجهي نزد شيعه است كه ميتواند با آن ادعايش را ثابت كند، اينكه پس از رحلت پيامبر، دختر عزيزش از عدهاي ناخشنود بود. اتفاقا برخي از اين وقايع در روايات درجه اول اهل سنت هم به چشم ميخورد؛ مثل داستان آتش زدن در خانه حضرت. با اين حساب، جايي براي گلايه باقي نميماند. البته اين نكته را هم بايد بگويم كه بخش قابل توجهي از اسناد شيعيان از بين رفته و متأسفانه در برخي حوزهها دچار كمبود منابع هستيم.
اين مشكل كمبود منابع و مآخذ، در كدام بخشهاي تاريخ زندگي حضرت فاطمه بيشتر به چشم ميخورد؟
ببينيد! اصول گفتههاي ما با همين منابع قابل اثبات است، اما در جزئيات وقايعي كه پس از فوت پيامبر رخ داد، به طور جدي دچار كمبود منبع هستيم. مثلا يك نقل در تاريخ طبري(1) در اين خصوص وجود دارد. و دو روايت در كتاب «انساب الاشراف» بلاذري به اين موضوع پرداخته است(2). يا در مروج الذهب مسعودي كه در حاشيه «تاريخ كامل» ابن اثير چاپ شده بود، اين نكته مطرح شده است و جالب اينكه بعدها همين چند خط هم از اين كتاب حذف شد.
مگر چه نوشته شده بود؟
داستان درباره بيعت گرفتن عبدا... بن زبير است. وقتي خواست بيعت بگيرد، محمدبن حنفيه و بني هاشم كه حاضر نشدند با او بيعت كنند را در غاري حبس كرد و مقابل غار هيزم براي آتش زدن آماده كرده بود تا دود اين آتش آن ها را شكنجه دهد و مجبور به بيعت شوند. در حاشيه تاريخ الكمال نوشته شده كه او گفته بود اين افراد، قبلا هم تن به بيعت نداده و به آتش تهديد شده بودند، اما در چاپهاي بعدي كتاب، همين نكتهها نيز حذف شده است، حتي در چاپهاي اروپايي.
منظورتان اين است كه يك جريان مشخص در طول تاريخ سعي كرده منابع مرتبط به شهادت حضرت صديقه طاهره را نابود كند؟
قطعا اين طور است. مرحوم علامه عسگري در كتاب معالم المدرستين، ده نوع تلاش براي كتمان حقايق را نشان داده و افشا كرده كه قابل بررسي است. ماجراي كوچكي نيست، پيامبر بارها فرموده بودند رضا و غضب فاطمه، رضا و غضب من است. اگر حضرت فاطمه از جرياني ناراضي باشد، مورد رضاي خدا نيست و دين و اسلام آن را تاييد نميكند، به همين دليل تصميم گرفتند اين بخش مهم تاريخ را كاملا حذف كنند.
در كنار اين جريان، برخي منابع شيعه در خصوص زندگي حضرت فاطمه هم به واسطه بلاياي مختلف از بين رفت. در اين باره توضيح ميدهيد؟
بله، متأسفانه بسياري از كتابهاي ارزشمند شيعه به دلايل مختلف در طول تاريخ نابود شده اند. مثلا عالم بزرگ شيعه شيخ طوسي(ره) يك كتابخانه عظيم در اختيار داشت كه مآخذ درجه اول شيعه در آن نگهداري ميشد. وقتي طغرل سلجوقي به بغداد رفت اين كتابخانه سوزانده شد و بسياري از كتابهاي درجه اول شيعه از بين رفت. يكي ديگر از اين وقايع، مربوط به كتابخانه بزرگ ابونصر شاپور بن اردشير وزير بهاء الدوله ديلمي است. در اين كتابخانه صدها و شايد هزارها كتاب خطي به قلم مولفان بزرگ نگهداري ميشد، مثل نهج البلاغه به خط سيدرضي. واقعا امروز كتابخانهاي اين چنين در دنيا نيست. اما وقتي طغرل به بغداد حمله كرد، اين كتابخانه سوزانده و نابود شد و ميتوان گفت مرکز آخرين اسناد و مدارك شيعيان كه در دوره آلبويه پايه ريزي شده بود، از بين رفت. از اين نمونهها بسيار داريم، مثلا وقتي سلطان محمود غزنوي ري را فتح كرد، هرچه از فقه حنفي بود را بار شتر كرد و به غزنين انتقال داد. نوشتهاند كه صد بار شتر كتاب حنفي از ري بيرون برد و باقي هر چه بود را سوزاند. حالا ما بايد حسرت بخوريم كه شيخ صدوق كتابي داشت به نام «مدينه العلم» كه در آن بيش از 20 هزار حديث نقل شده بود، اما در طول تاريخ نابود شد و به دست ما نرسيد. 20 هزار حديث كم نيست، كتاب كافي كه الان يكي از اصليترين كتبهاي حديثي ماست، 16 هزار حديث دارد. ببينيد چه بلايي بر سر منابع حديثي و تاريخي شيعيان آمده است. ائمه ما در همه حوزهها تعليم داده اند، اما الان چرا ما تاريخ انبيا نداريم؟ چرا اطلاعاتمان درباره پيامبر خودمان كامل نيست؟ و چرا و چرا؟ همه اين كتابها از بين رفته است. باز هم بايد مثال بزنم، كتاب الغارات، يكي از كتابهاي تاريخي معتبر نزد شيعه است، از صاحب اين كتاب فقط همين اثر مانده در حالي که او 183 كتاب نوشته است. واقعا اين خسارات بزرگ جبران ناپذير است.
با اين حساب ما نگران ميشويم كه منابع معتبري براي اثبات عقايدمان نداشته باشيم.
در ابتدا به شما گفتم كه همين منابع محدود باقي مانده براي اثبات همه ادعاهاي اصلي شيعيان كافي است. البته همين حالا هم تلاشهايي براي جمع آوري منابع معتبر ميشود. مثلا فرزند مرحوم علامه اميني مدتي به كتابخانههاي تركيه رفت و كتابهاي خطي آنجا را مورد بررسي قرار دارد. خوشبختانه كتابهاي آنجا مثل ما دچار آفت نشده است، چون دورههاي سلطنتي طولاني و قدرتمند داشتهاند، مثلا عثماني 700 سال حكمراني كرد. فرزند علامه اين آثار را كم كم براي پدر آورد. مرحوم اميني اين احاديث را كه همه در فضائل اهل بيت بود، از حيث سند بررسي و اثبات كرد. اما همان جريان حذف آثار -در عصر دولت بعثي عراق- اين اثر گرانبها را نيز نابود كرد.
فكر نميكنيد وقت آن شده كه براي جمع آوري چنين منابعي، خودمان آستين همت بالا بزنيم؟
همت اين گونه را كمتر ديدهايم. بايد كسي خودش را وقف اين كار كند. امروز كتابخانههاي يمن ميتواند به ما كمك كند، چون مردم يمن شيعه زيدي بودند و در كتابهايشان منابعي به چشم ميخورد. البته بايد خطرات اين كار را هم به جان خريد؛ خيليها دوست ندارند چنين اتفاقي بيفتد. سالها قبل يك تاجر نزد آيتا... نجفي رفت و يك كتاب خطي را براي فروش به ايشان عرضه كرد. آيتا... نجفي متوجه شد اين كتاب از مراجع درجه اول است و ارزش بسياري دارد، بلافاصله خريد. اما مدتي بعد تاجر آمد و گفت كتابم را پس دهيد، تهديد به مرگ شدهام و جانم در خطر است. ايشان هم از كتاب تصوير برداشتند و تحويل تاجر دادند. با اين حال، تلاشهايي شده است؛ مثلا علامه عسكري يك بار به كتابخانه ظاهريه دمشق رفتند و از چندين كتاب ارزشمند عكس انداختند(3)، مثل دوره كامل تاريخ دمشق يا همان كتاب بلاذري كه تا آن روزگار چاپ نشده بود. ايشان تصميم داشت مصر هم برود كه محقق نشد.
امانتت را پس بگير اي پيامبر!
از زمان رحلت رسول خدا تا شهادت عزيزترين يادگارش چه گذشت؟
«به خدا سوگند، اگر پاي در ميان مينهادند و علي را دركاري كه پيغمبر به عهده او نهاد ميگذاردند، آسان آسان آنان را به راه راست ميبرد و حق هر يك را بدو ميسپرد...
اگر چنين ميكردند، خدا درهاي رحمت را از زمين و آسمان به روي آنان ميگشود، اما نكردند. آنچه نبايد بکنند کردند. اکنون لختي بپايند و ببينند چه آشوبي برخيزد و چه خون ها بريزد...» اين جملهها را صديقه طاهره در بستر مرگ گفت تا هم دليل شهادتش را بگويد و هم پايان راهي که اهل سقيفه بنا کردند را نشان دهد. درباره تاريخ وقايعي که پس از رحلت رسول اسلام در مدينه رخ داد، اختلافهاي زماني جزيي وجود دارد. يعني دقيقا معلوم نيست که چه زماني فدک غصب شد، چه زماني براي بيعت گرفتن از علي به خانه فاطمه يورش بردند و چه زماني حضرت به شهادت رسيد. با اين حال، برخي مورخان مطالبي را استخراج کردهاند که در اين باره مبين است. اگر ماه صفر سال دهم هجري را 29 روزه فرض کنيم، روي خط زماني پيش رو، ميتوان وقايع را بررسي کرد؛ يعني از رحلت پيامبر تا شهادت عزيزترين يادگارش.
رفت پيامبر
28 صفر
بيماري رسول اکرم سخت بالا گرفته بود. ديگر توان راه رفتن نداشت، با اين حال به زحمت خود را به مسجد رساند، تا آخرين توصيهها را به مردم گوشزد کند. نماز جماعت که تمام شد، به زحمت روي منبر رفت و دوباره حديث ثقلين را براي امتش خواند، و براي آن که هيچ شبههاي باقي نماند، تک تک آن ها را معرفي کرد. به زحمت از پلههاي منبر پايين آمد و خود را به حجره شخصي رساند. دختر جوان پيامبر، آخرين همراه پدر بود. آن چنان از بيماري حضرت آشفته بود که رسول خدا مژدهاش داد: «طولي نميکشد که تو نيز به من ملحق ميشوي» و فاطمه لبخند زد، شايد براي آخرين بار.
مدتي بعد، خبر رحلت پيامبر اسلام در مدينه پيچيد. اميرالمؤمنين که تا آخرين لحظههاي حيات مبارک پيامبر، مشغول خدمتگزاري بود، اسباب غسل و کفن را آماده کرد، اما کمي آن طرفتر، برخي از صحابه سپاه اسامه را ترک کرده بودند و در «سقيفه» مشغول انتخاب خليفه بعد از پيامبر بودند.
يك روز پس از وفات پيامبر
29صفر
آخرين روز ماه صفر بود و مسلمانان بايد با پيامبر خود وداع ميکردند. پيکر رسول خدا در مسجد قرار گرفته بود تا مردم بر آن نماز بخوانند، اما اهل سقيفه آن روز را روز «بيعت عمومي» ناميده بودند با خليفه اول. اميرالمؤمنين(ع) براي آن هايي که مشغول بيعت گرفتن بودند، پيغام فرستاد:«کار شما دير نميشود، قبل از آن بايد بر پيکر پيامبر نماز بخوانيم و ايشان را دفن کنيم»، اما پاسخي نگرفت. کم کم هوا تاريک ميشد، و پيکر پيامبر همچنان روي زمين مانده بود.
دو روز پس از وفات پيامبر
اول ربيع
پيکر رسول خدا به خاک سپرده شد، در حالي که عدهاي در نهايت بر آن نماز نخواندند. علي(ع) خوب ميدانست که نقشه اهل سقيفه چيست. براي همين خود را از ماجراي خلافت کنار کشيد و به جمعآوري بزرگترين ميراث پيامبر، قرآن کريم مشغول شد تا از هر تحريفي در امان بماند. بيشتر مردم با خليفه اول بيعت کرده بودند، به همين دليل، گروهي از مأموران خليفه اول به خانه امام علي(ع) مراجعه کردند: «براي بيعت با خليفه بيرون بياييد»، اما پاسخي نگرفتند. مدتي بعد، دوباره آمدند و اين بار تهديد کردند: «اگر علي براي بيعت کردن بيرون نيايد، خانه و اهلش را به آتش ميکشيم.» اميرالمؤمنين خارج شد و رو به مأموران گفت: «قسم خوردهام از خانه خارج نشوم، مگر آن که کتاب خدا را جمع آوري کرده باشم.» مأموران بر گشتند.
سه روز پس از وفات پيامبر
دوم ريبع
گروهي از اصحاب و تعدادي از مهاجرين که خوب ميدانستند علي جانشين رسول خداست، وارد خانه حضرت زهرا(س) شدند و به نشانه اعتراض، تحصن کردند.
تلاشهاي خليفه و يارانش براي خارج کردن اين افراد نيز بي نتيجه ماند.