هایپر مدیا | مرکز جامع خدمات رسانه ها / نگارش روزنامه |
|
|
اندازه فونت |
|
پرینت |
|
برش مطبوعاتی |
|
لینک خبر | جابجایی متن |
|
نظرات بینندگان |
قلبي كه تجليگاه خدا بود
میگفتند این یک جایی بود که فرمودند من ملتزم هستم و شما تنها نمیمانید؛ یعنی خداوند کمک می کند به شما در این امر و موفق خواهید بود. و جای دیگر سال 1346 یا 1347، یک بار یکی از آقایان در قم خدمت آقای بهجت گفتند پدر من از دنیا رفته و بدهکاری زیادی دارد چیزی هم برای پرداختن بدهی ها نگذاشته. برادران من همچنان وضع خوبی ندارند که بدهی پدر را بپردازند. من هم تنها یک خانه دارم و یک قصابی؛ تکلیف ما چیست؟ ایشان فرمودند که تو قرض پدرت را بده. گفت آقا اگر همین خانه و زندگی را هم بفروشم باز هم قرض او بیشتر از این هاست. گفتند این ها را بفروش و بده. هر کاری می توانی بکنی بکن. من ملتزم هستم. این جا بود که یک بار دیگر «من» گفتند، من ملتزم هستم که خداوند جبران می کند این بدهی تو را.
آقازادهشان می گفت من در دلم گفتم، بابا شما نسبت به بچه های خودت ملتزم نیستی، حالا این بیچاره را بیخانمانش می کنی می رود خانهاش را می فروشد. ایشان بلند شد و رفت و عمل کرد به دستور پدرم. خانه را فروخت و خانه ای اجاره کرد و حتی می گفت طلا های زنش را هم فروخت و بدهی بابا را داد. چند روزی که در آن خانه نشست، صاحبخانه آمد و گفت که این خانه مثلا مال خودت باشد. گفته من پول ندارم. گفته حالا همین اجار ه ای که می دهی بابت قسط خانه حساب کن تا بالاخره یک جوری به تدریج جور شود. بعد از مدت کوتاهی خانه درست شد. بعد یکی آمد گفت که من می خواهم زمین بخرم شما هم بیا شریک شو. گفته من پول ندارم. گفته پول نمیخواهد همین که شریک باشیم با همدیگر درست می شود، آن هم شریک شدند. همین طور به تدریج، طوری شد که در مدت کوتاهی وضعش از اول هم بهتر شد. این دوبار بود که ایشان می گفتند از پدر، «من» شنیدم. این نکته مهمی است که انسان در زندگی به نقطه ای برسد که خودش را نبیند. البته این نیاز به مبارزه با نفس دارد که امام در وصیتنامه اخلاقیاش می فرمایند اصل اصول فتنه همین خودبینی است. می فرمایند این است ریشه همه رذائل که این مسئله به نظر من مهم ترین ویژگی های اخلاقی و عرفانی است. هرکس بخواهد به آن جا برسد، اول باید از این جا، از «من» شروع کند.
بنابر فرمایشات حضرتعالی آیا مقام حقیقی و کرامت واقعی آیت الله بهجت(رض) آن بود که چشم برزخی داشتند که خود را نمیدیدند و اگر از کرامت شان صحبت شود، این را بگوییم؟
بر اساس این ویژگی یک ویژگی دیگری نیز داشتند و آن ویژگی عملی بود. یعنی مهم ترین ویژگی های عملی ایشان، دوام ذکر بود. ایشان معتقد بودند که با تداوم ذکر و توجه به خدا، می توان به همه کمالات انسانی دست یافت. وقتی من از ایشان در مورد راه تداوم ذکر سئوال کردم، توجه به نماز را فرمودند. راه تحصیل حضور قلب در نماز را هم از دست ندادند. می گفتند وقتی انسان نماز می خواند، بالاخره یک لحظه می شود که یادش می افتد که در برابر خدا ایستاده، همین لحظه، زمان حضور قلب است. ایشان می فرمودند اختیار این لحظه را از دست نده و همچنین می فرمودند این مطلبی که من می گویم همراه این، هست؛ تا کسی عمل نکند متوجه نمیشود که من چه می گویم. آن لحظه توجه به بغته را که انسان ناگهان متوجه خدا می شود به اختیار خودش از دست ندهد. جدا آن لحظه را حفظ کند. اگر آن لحظه را حفظ کرد، خداوند توفیق می دهد لحظات دیگر را هم به یاد خدا باشد. و می فرمودند که شیطان می خواهد انسان را اختیارا از خدا غافل کند، اگر انسان اختیارا از خدا غافل نشود، شیطان هم کاری به او نخواهد داشت.
این مهم ترین دستورالعمل ایشان بود، می فرمودند اگر کسی در حالات دیگر هم این توجه را داشته باشد، موفق به تداوم ذکر می شود. حتی ایشان راجع به قرآن به بنده مکرر اشاره می کردند که شما حافظ قرآن هستید؛ از همین حفظ قرآن استفاده کنید برای تداوم ذکر، یعنی یکی از راه های تداوم ذکر همین استفاده از قرآن با توجه است. می فرمودند که عاقبت ذکر عجايب است، اگر کسی تداوم بدهد ذکر را چیز های عجیبی خواهد دید.
ایشان روی این مسئله خیلی عنایت داشتند و خودشان مصداق عملی گفتارشان بودند. یعنی رفتار ایشان بیش از گفتارشان آموزنده بود. مکرر می دیدم ایشان مشغول ذکر هستند. اینطور که آقازادهشان نقل می کردند، در طول شبانهروز بین یازده تا دوازده ساعت شان صرف عبادت می شد. این خیلی است. ایشان فرمودند فقط چهار ساعت استراحت می کردند و مترصد بودند که از چهار ساعت هم بکاهند. گاهی وقت ها کمتر می شد که یک مقداری ناراحت می شدند. می فرمودند مثلا فلانی دو ساعت می خوابیده یعنی کمتر می خوابیده چه کار می کرده که اینقدر می خوابیده؛ چهار ساعت خواب و بقیه کار های علمی و عملی. چون امسال را مقام معظم رهبری سال همت مضاعف و کار مضاعف نام گذاشتند؛ عرض می کنم که یک نمونه عینی حوزوی کار مضاعف و همت مضاعف آیت الله بهجت بودند. یعنی واقعا یک انسانی که تا آخرین لحظات عمرشان تا همان مریضی که منتهی شد به رحلت ایشان، چهار ساعت می خوابيدند و تازه همین چهار ساعت خواب هم در بعضی از مواقع به صورت نشسته انجام ميشد و بقیهاش را کار های علمی یا عملی انجام ميدادند و این خیلی مسئله مهمی هست.
حتی من از آقازادهشان سئوال کردم مهمترین ویژگی عملی پدرتان چه بود؟ ایشان گفتند که در هنگام انجام یک کار دو کار را انجام دادن، این همان کار مضاعف است. مثلا فرمود که وقتی می خواستند بروند کتاب را برای مطالعه از قفسه بردارند، همین چند لحظه اي که طول می کشید تا بلند شود از جایش کتاب را بردارد؛ یا در حال ذکر بود یا در حال فکر؛ یعنی در یک لحظه دو کار کردن.
در رابطه با خصوصیت دائم الذکر بودن و دائم الفکر بودن ایشان، نکاتی را بفرمایید.
حضرت آیت الله بهجت از جهات مختلف، حقیقتا انسان فوقالعاده ای بودند. وقتی انسان چهره نورانی ایشان را می دید به یاد خدا می افتاد. دیدنش از خدا دهد یادم، کند از یاد خویش آزادم. یکی از مصادیق آن روایت که «من یذکر کم الله رؤیته» ایشان بودند. حالا در رابطه با این همت مضاعف، ایشان مکرر یک رهنمود داشتند به بنده برای حج که از خداوند متعال بخواهید، از ولی عصر بخواهید که کاری فوقالعاده به دست شما انجام شود، استبعاد نکنید. هر کس ابتکاری داشته به فضل خداوند بوده وگرنه ممکن است انسان چاهی بکند که خود در آن بیفتد. یعنی می خواهد یک کار خوب بکند در دام آن کار قرار می گیرد. ایشان می فرمودند استبعاد نکنید، از خدا بخواهید یک کار فوقالعاده باشد. همچنین می فرمودند تلاش کنید موفق به مفخری بزرگ شويد. کاری که افتخار باشد نزد خداوند متعال و قابل مناقشه نباشد. می فرمودند که ما واسطه هستیم از طرف خدا، بخواهید شما را واسطه در کار های بزرگ بکند، چرا در کار های کوچک شما را واسطه کند، همت تان را در انجام کار ها بالا و والا ببريد.
با توجه به ارتباط آیت الله بهجت با امام(ره) و مقام معظم رهبری و مسئولین از یک سو و حساسیت اين مقطع تاریخ تشیع از سوی دیگر، بفرمایید که ایشان چگونه وظیفه خود را در آن جایگاهی که بودند ایفا کردند؟
این یک وظیفه الهی انسان های والا و متعهد است که آن چه از دست آن ها برمیآید، برای تقویت نظام اسلامی و ارزش های دینی انجام دهند. حضرت آیت الله بهجت یکی از کسانی بود که حقیقتا می خواستند این نظام نظامی باشد که مورد عنایت ولی عصر قرار گیرد. به همین جهت شاید در بسیاری از دیدار هایی که با ایشان داشتیم، در کنار مسائل اخلاقی و مسائل سیاسی، مخصوصا روی این نکته خیلی تأکید می کردند که مسئولین کشور مواظب باشند آن ها را نخرند. می فرمودند قیمت ها مختلف است، رشوه ها مختلف است و ممکن است افراد خریداری شوند و مسیر انقلاب و نظام را تغییر دهند و باز می فرمودند که من آن پنجشنبه ای که امام در روز گویا شنبه یا یکشنبه اش از دنیا رفته بودند، بعد از نماز صبح نشسته بودم. دیدم امام آمدند از جلوی من عبور کردند و لبخندی زدند و من احساس کردم ایشان کار خودشان را ناجح می بینند. یعنی حالا که دارند می روند از دنیا، می بینند که از کاری که انجام دادند، راضی هستند. من آن موقع متوجه نشدم که برای چه آمدند، بعد از این که خبر وفات ایشان آمد، متوجه شدم که ایشان آمدند از من خداحافظی کنند. مقصود این است که حالا پیروان حضرت امام هم جوری عمل کنند که در زمان رفتن احساس کنند در کار موفق بودند. حتی به من تأکید می کردند که شما جوری عمل کن که آن نان و پنیر طلبگی را داشته باشی، که هر وقت که احساس کردی نمیتوانی به وظیفهات عمل کنی بیایی سراغ طلبگی خودت. یعنی مسئولین بایست جوری عمل کنند که در بند مقام و مسئولیت نباشند. در آن صورت است كه مي توانند خالصانه برای خدا کار و از ارزش ها دفاع کنند.
در پایان اگر بخواهيد آیت الله بهجت را در یک جمله تعریف بفرمایید، از کدام واژه ها استفاده می کنید؟
والله اگر بخواهم حق ایشان ادا شود باید خیلی فکر کنم روی جملهای که کوتاه ترین و موجزترین تعریف از آیت الله بهجت باشد. ولی شاید حالا اجالتا بشود ایشان را به عنوان یک انسان کامل، یک انسان شایسته، یک انسان والایی که شایسته است هم از نظر علمی هم از نظر اخلاقی و هم از نظر عملی از او الگوگیری شود، معرفی کنم
وقتی مکرر از ایشان سئوال می شد که شما رهنمودی برای خودسازی بفرمایید، ایشان می فرمودند: «عمل به واضحات شرع. اگر کسی به واضحات شرع عمل کند، به همه مقامات و کمالات انسانی می رسد». حتی ایشان می فرمودند علمایی که به مقاماتی رسیدند، از همین درس فقه و اصول، از همین عمل کردن به واضحات شرع به آن مقامات و کمالاتی که باید برسند رسیدند، که همینجا من اشاره می کنم ایشان در یکی از دیدار ها می فرمودند که استاد ما آیت الله قاضی می فرمود که هرکس نماز های پنج گانه را اول وقت بخواند، به همه مقامات و کمالات انسانی می رسد
می گفتند وقتی انسان نماز می خواند، بالاخره یک لحظه می شود که یادش می افتد که در برابر خدا ایستاده، همین لحظه، زمان حضور قلب است. ایشان می فرمودند اختیار این لحظه را از دست نده و همچنین می فرمودند این مطلبی که من می گویم همراه این، هست؛ تا کسی عمل نکند متوجه نمیشود که من چه می گویم